کد خبر:12667
پ
Mac-Oen
بهائیت در ایران

خشونت در آیین بابی و بهائی از دیدگاه دنيس مك اوئن

بهائیان در افواه عمومی به عنوان افرادی بی آزار، مظلوم، راستگو، ایران دوست ،خوب و طرف­دار صلح و دوستی معروف شده­اند. تشکیلات بهائی نیز سعی دارد با مظلوم­نمایی و اعمال سیاست­های مختلف، این باور عمومی را تقویت نماید. از جمله به بهائیان توصیه نموده است که در دعوی ها و اختلافات فیمابین خود، به محاکم […]

بهائیان در افواه عمومی به عنوان افرادی بی آزار، مظلوم، راستگو، ایران دوست ،خوب و طرف­دار صلح و دوستی معروف شده­اند. تشکیلات بهائی نیز سعی دارد با مظلوم­نمایی و اعمال سیاست­های مختلف، این باور عمومی را تقویت نماید. از جمله به بهائیان توصیه نموده است که در دعوی ها و اختلافات فیمابین خود، به محاکم قضائی و ارگان­های دولتی مراجعه ننمایند و مشکلات را از طریق محافل یا معتمدان بهائی در هر شهر و منطقه، حل و فصل نمایند تا شیوع اختلافات و خلاف­کاری برخی از بهائیان به جامعه مسلمان کشیده نشود و تصور مردم نسبت به آنها مثبت گردد. از طرف دیگر این يك اصل کلی است که اقلیت­ها در هر کشور، به دلیل کمی جمعیت و اختلاف عقیده ای که با جامعه بزرگ­تر دارند، اصلاً دنبال درگیری نبوده و سعی دارند تا به عنوان شهروندانی بی آزار، صلح دوست و آدم­های خوب در جامعه مشهور گردند. اما زمانی که همین اقلیت ها به قدرت سیاسی و حکومت می­رسند، نوعاً چهره واقعی خود را آشکار کرده و به سخت­ترین خشونت­ها دست خواهند زد. بررسی جنگ های صلیبی بین مسیحیان و مسلمانان، جنگ­های سه گانه بابیان با حکومت و مردم ایران، درگیری­های ازلیان و بهائیان، خشونت­های زبانی شوقی افندی با مخالفان و امثال آن می­توانند شواهد مثال خوبی بر این نظریه باشند. آیین بهائی به دنبال کسب قدرت و گرفتن حکومت در دنیا است و این باتوجه به آثار و آموزه­های بهائی در جای خود قابل اثبات است. بنابراین چگونگی عملکرد افراد و گروه ها زمانی قابل بررسی است که در موضع قدرت هستند و الا افراد ضعیف و ناشناخته نوعاً افراد بی آزاری خواهند بود.

دنیس مک اوئن در مقالات خود با استناد به کتب بابی و بهائی، به برخی از این خشونت ها اشاره نموده است. او در قسمت پایانی مقاله« بنیادگرایی بهائی و مطالعات آكادميك جنبش بابی» می­نویسد:

«بابی­ها در مناطقی که جنگ و کارزار و شورش برپا می­کردند، نه تنها در برابر سربازان و قوای مسلح کشوری، بلکه نسبت به مردم عادی و محلی و غیرنظامی نیز سبعیت و وحشیگری زیادی به کار می­بردند. از جمله:

– در کتاب نقطة الكاف صریحاً بیان شده که بابیان، که در معیّت ملاحسین بشرویی، به سمت بارفروش (بابل) می­رفتند، فرد درویشی را که به آنها آدرس اشتباه داده بود، به همراه فرزند کوچکش کشتند[۱].

– گروهی از بابیان درضمن یکی از حملات اولیه به ارتشی که شیخ طبرسی را به محاصره در آورده بود، حدود ۱۳۰ نفر از سربازان و روستائیان را کشتند و روستایی را که سربازان در کنار آن اردو زده بودند، ویران کردند و از منازل ساکنان روستا، به اندازه حدود دو سال آذوقه و اقلام مورد نیاز خود را مصادره کردند[۲].

– در حمله دیگر بابیان به اردوگاه ارتش در واسکاس، دو تن از شاهزادگان گریختند و در طبقه فوقانی خانه­ای پناه گرفتند. پس از آن، مهاجمان بابی خانه را به آتش کشیدند و همۀ اهل آن را در آتش سوزاندند. سپس گروهی از بابیان مازندرانی، روستا را غارت کردند[۳].

– در یک مورد دیگر، قدوس (محمد علی بارفروشی) به بابیان محافظ قلعه دستور داد تا سرهای دشمنان را از بدن آنها جدا کنند و آن سرها را بر بالای دیوارها برافرازند و صحنه های وحشتناکی ایجاد کنند[۴].

لطف علی میرزا شیرازی، یکی از بابیان مدافع قلعه شیخ طبرسی، به هنگام شرح و توصیف حمله بابیان به روستای واسکاس، از شدت سنگدلی هم­کیشان خود می­گوید، که با هرکس روبه رو می­شدند او را به قتل می­رساندند. از جمله یک مرد و زن، در روستایی قبل از واسکاس، که بابیان آنها را به اشتباه به قتل رساندند[۵].

نبیل زرندی هم از اشتباه مشابهی سخن گفته است[۶].

– در زمان شورش بابیان در زنجان، یکی از بابیان که از عقیده خود برگشته و مسلمان شده بود -به همراه ۲۲ زندانی دیگر، زنده زنده پوستشان کنده شد و در آتش سوزانده شدند[۷].

در مورد اختلاف صبح ازل با بهاءالله و درگیری­های آنها در بغداد و ناسزاها و نسبت­های زننده ای که این دو برادر برای کسب قدرت نثار هم کردند، سخنی به میان نمی­آورم. اجمالاً بدانید کتاب­های بهائی مستنداتی را در این مورد گزارش نموده اند[۸].

برخورد تند و زننده شوقی افندی رهبر سوم آیین بهائی در کتاب قرن بدیع در مورد ازل، میرزا محمد علی، روث وایت، احمد سهراب و سایر مخالفان بهائیت و حتی برخورد خشونت آمیز او با بهائیانی که تماس با مخالفان یا به اصطلاح ناقضین داشتند؛ محل تأمل و نشانگر روحیه پرخاشگر و خشن اوست.

مک اوئن درباره برخورد خشونت آمیز شوقی در مقاله «پاسخ مک­اوئن به اتهامات موژان مومن در مقاله ارتداد و مرکزگریزی» چنین می نویسد:

«شوقی افندی ولی امر آیین بهائی، که آثار زیادی به انگلیسی دارد، مطالب زیادی را در مورد اشخاص و افراد نگاشته است. در اینجا فهرستی از عبارات و تعابیری را که او درباره ناقضین، منتقدین، مرتدین و مخالفین به کار برده است می­آورم:

فریبکار، خودخواه و جاه طلب، مرتد، بی شرم، گستاخ، بدنام، دجال، فاسد، شر مجسم و متحرك، خائن و توطئه گر، فاسد و خناس، تنفرانگیز، خائن پیمان شکن، سرکش و طغیانگر، پست و زبون، بی شرم­ترین، پست حیوان­صفت ، مرتد و بی رحم، تجسم شیطان، عصیانگر، شریر و نابکار، و….

شوقی همچنین از غیربهائیان، به عنوان «جنود شیطان»، یاد کرده و در نوشته های نخوت­آمیز خود علیه مسیحیان و مسلمانان و دیدگاه نسبتاً نژادپرستانه­اش علیه ایرانیان و دیگران، الفاظی چون منحط­ترین نژاد در دنیای متمدن، مطلقاً بی اطلاع، وحشی، ستمگر، غرق در تعصبات، پست و چاپلوس، و… به کار برده است.

همه این اوصاف و دشنام ها که در اواسط قرن بیستم بیان شده است، از زبان و قلم کسی است که تصور می رود مصون از خطا باشد!»

منبع:

فرتاق، حمید، بهائیت از دیدگاه منتقدان روشنفکران، نشر گوی، چاپ اول، ۱۳۹۹، صص ۱۶۰-۱۷۰

 

[۱] – (نقطه الكاف، ص۱۵۷).

[۲] – (همان، صص۱۶۱-۱۶۲).

[۳] – (همان، صص ۱۶۷-۱۶۸).

[۴] – (همان، صص ۱۶۸-۱۶۷).

[۵] – (لطف علی خان شیرازی، تاریخ بی نام و عنوان ، سند ۲۸ – FMS، بخش۳، و اسناد ادوارد براون کتابخانه دانشگاه کمبریج، ص ۹۲ پانوشت.).

[۶] – ( نبیل زرندی، Dawn Breakers ، ص۳۴۶-۳۴۷).

[۷] – (همدانی، تاریخ جدید، ص۱۵۵).

[۸] – برای مثال .ر.ک به کتاب حسینعلی نوری، بدیع

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please