کد خبر:12892
پ
babiyah
بهائیت در ایران

پیامدهای اعتقادی، سیاسی و رفتاری فرق شیخیه، بابیه و بهائیه در ایران – ۱

ماهیت اعتقادی فرق سیاسی معاصر بویژه بهائیت، پیامدهایی را در عرصه های اعتقادی و دینی، سیاسی و رفتاری در ایران به دنبال داشت. در کلیت موضوع می توان گفت پیامدهای ایجاد این فرقه ها به خاطر آسیب هایی است که به جامعه یک دست ایرانی وارد کرد، هرچند فرقه هایی نیز مثل بهائیت توسط استعمارگران […]

ماهیت اعتقادی فرق سیاسی معاصر بویژه بهائیت، پیامدهایی را در عرصه های اعتقادی و دینی، سیاسی و رفتاری در ایران به دنبال داشت. در کلیت موضوع می توان گفت پیامدهای ایجاد این فرقه ها به خاطر آسیب هایی است که به جامعه یک دست ایرانی وارد کرد، هرچند فرقه هایی نیز مثل بهائیت توسط استعمارگران ایجاد شد این آسیب ها را زیاد کرد، یعنی هم فرقه هایی که در داخل جامعه ایرانی ایجاد شد و هم فرقه هایی که توسط استعمارگران بر ایران تحمیل شد، تبعات منفی زیادی را نصیب جامعه اسلامی ایران نمود. این پیامدها، علت اساسی علاقه قدرت های ستمگر داخلی و قدرت های فاسد بین المللی به این فرقه هاست.

در ادامه تبعات اعتقادات سخیف و دور از عقل و منطق فرقه های بی ریشه را می توان در چند محور بررسی کرد:

۱- خدشه در حساس ترین نقطه اعتقادی – سیاسی شیعه

در آیین شیخیه از لحاظ سیاسی تشکیل حکومت دینی با مشکل بزرگی مواجه خواهد شد. اصل نیابت ولی عصر (عج) در این فرقه مورد خدشه قرار خواهد گرفت. در عصر غیبت کبری، بنا به آیات و روایات متعدد[۱]، علمایی که دارای خصوصیات علم به احکام و قوانین الهی، تقوا و عدالت هستند، اولی و مجاز به تشکیل حکومت و تصدی امور اجتماعی و سیاسی مردم هستند. با ادعای ظهور امام زمان(عج) این باب خود به خود بسته می شود! اعتقاد به وجود و ظهور حضرت حجت در آنگاه که خداوند اراده فرماید آینده ای روشن و عدالت محور را به عنوان هدف اصلی فراروی شیعیان قرار می دهد که تمامی مبارزات آنان را جهت می دهد و سختیها و دشواریهای راه را هموار می نماید. ادعای امام زمانی و قرار دادن این ادعا در چالشهای سیاسی و افراد سخیف و منحرف، انگیزه مبارزات را خاموش می سازد.

در همین راستا با وجود قشری به نام علماء، روحانیت و فقهاک مفسران اسلام و نگهبانان دین و عاملان برپایی حکمت دینی در عصر غیبت کبری هستند و در اندیشه سیاسی شیعیان و اهل سنت به عنوان اولی الامره مدیریت جامعه را مشخص مینمایند مخالفت می شود و لذا راه برای استعمار و استکبار و توجیه چپاولهای آنان باز می شود و سد محکم روحانیت آگاه و بیدار از پیش روی آنان شکسته می شود!

اشخاص با جدا شدن از روحانیت به راحتی در دامان این فرقه های دست ساز استکبار و شیطان می افتند و این جاست که توصیه های به حق منادی اسلام راستین و پایه گذار حکومت دینی در عصر جاهلیت مدرن حضرت امام خمینی (ره) معنا پیدا می کند که:

       تز اسلام منهای روحانیت یعنی لا اسلام[۲] .سعی کنید اسلامتان از روحانیت جدا نشود و با آنان که اسلامشان با روحانیت مخالف است، مخالفت کنید[۳].

این ترفند بویژه در مقطعی از تاریخ کشورمان اتفاق افتاد که اقتدار سیاسی مذهب شیعه، راه را بر استکبار جهانی که به دنبال تحمیل قراردادهای چپاولگرانه مانند رویتر بود، بسته بود و نقطه کلیدی و حساس این سد محکم، اعتقاد و پیروی از امام زمان عج و نایبان برحق آن حضرت بود که به این صورت به چالش کشیده می شد. بعد از مشوه کردن اعتقاد به مهدویت و نیابت عام علماء در دوران غیبت کبری، دین اسلام و خاتمیت و جامعیت آن در مرحله بعد، از سوی فرقه های بابیه و بهائیه ملغی اعلام شد و این حرکت استعمار خواسته، به سوی محو کامل دین اسلام از صحنه اجتماعی سیاسی کشور، پیش رفت. در این مرحله، تنها شیعیان هدف این طرح نبودند، بلکه کل مسلمانان مورد حمله قرار گرفتند و لذا فرقه بهائیت از سوی تمامی مسلمانان و علماء و کشورهای اسلامی مورد تکفیر قرار گرفتند. استکبار چه دستاورد و هدیه ای از این گرانبهاتر میخواست که بهائیت به او اهداء کرد؟! و چرا از این اهدا کننده حمایت ننماید؟!

دیوید کینپر نماینده بهائیهای فرانسه می نویسد: «این مذهب نه روحانیت و نه مراجع مذهبی را به رسمیت نمی شناسد.[۴]

۲- ایجاد اختلاف در صفوف مؤمنان و مسلمانان

از اصول سیاست انگلیس و هر کشور استعماری «تفرقه بیانداز و حکومت کن»  است.. فرقه های شیخیه، بابیه، ازلیه و بهائیه این خدمت بزرگ را به استعمارگران انجام دادند و با طرح ادعاهای واهی – که این نقاط حساس اعتقادات و آداب مسلمانان را هدف می گرفت – اختلاف بزرگی در صفوف آنان پدید آوردند که از شروع این ادعا تاکنون، فرصت های زیادی را از مسلمانان گرفته است و نیروهایی از این جمعیت بزرگ که سد راه بیگانگان بودند ـ را از متن جامعه جدا کرده و در اختیار دشمنان قرار داده است. این پیامد، نتیجه کوچکی نبود، رخنه ای بود که بخوبی از طرف دشمنان اسلام و ملتهای مسلمانان مورد بهره برداری قرار گرفت و به طور طبیعی از رخنه گران حمایت شد تا رخنه بزرگتر و بیشتر شود و ملت واحد به فرقه های متعدد تقسیم گردد! در واقع این فرقه ها و بویژه بهاییت یک جریان اعتقادی موازی با تشیع و اسلام را تحت عنوان قرائت نو و برداشت جدید ارائه نمود که منتهی به تکذیب اسلام و آوردن باصطلاح آیین جدید گردید! افرادی که مبدأ این انحرافات گردیدند عموماً افراد کم سواد، آلوده به نفسانیت و بعضاً شهوات جنسی و کج فهم و سست عنصر بودند که علی رغم داعیه های بزرگ، کوتوله هایی بودند که در عرصه مباحثه و مناظره علمی کاملا ناتوان و فاقد شعور کافی و منطق پیوسته بودند. ولی در عرصه اجتماع مردم عوام، مبلغ خردگرایی و تجدد طلبی و ادعای اولوهیت بودند. در تاریخ معاصر ایران، بویژه در اوایل ظهور این مدعیان، جلسات مباحثه بین پیامدهای علماء اصولی و متشرعه و این داعیان، ثبت شده است که تماماً به روشن شدن حقیقت بی سوادی و سست عنصری مدعیان ختم شده و حتی در مواردی به اعتراف مدعیان به کم خردی خود و نفی ادعاهایشان به صورت مکتوب انجامیده است[۵]. انتساب «جنبش دینی» به این فرقه ها، علاوه بر کم اطلاعی برخی مورخان و بی توجهی آنان به آبشخور اصلی فرق ضاله، حکایت از همسویی آنان با اهداف این فرقه ها، یعنی شکستن «اقتدار روحانیت و جدایی دین از سیاست» دارد.

۳- سوق دادن مسلمانان به اباحه گری، لاقیدی، سهل انگاری مذهبی و نهایتاً به فساد و شهوات

در ریشه یابی علل وقوع حادثه عجیب عاشورا، آن هم ٦٠ سال بعد از هجرت پیامبر اکرم صلی الله علی و آله و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، به عامل رواح شهوات و منهیات بر می خوریم که شرابخواری و زنبارگی حتی در دربار حکومت اسلامی راه یافته و حساسیتی در جامعه در برابر این انحراف بزرگ دیده نمی شود. این حادثه، در سقوط اندلس مسلمان (اسپانیای فعلی) با اعتراف صلیبیون بر رواج و توزیع مجانی شراب و آلودگی جنسی جوانان مسلمان توسط دختران مسیحی، تکرار شد. تسهیل در احکام مربوط به روابط جنسی، الغاء حجاب، کاهش رکعات نماز، الغاء حرام هایی چون زدن ریش و ازدواج با محارم از جمله عواملی بودند. که سبب جذب برخی افراد لا ابالی و دوستدار آزادی حیوانی شده و فساد را در جامعه اسلامی رایج ساخت. آنها عقیده داشتند که امروز:

       … ایام فترت است و هیچ تکلیفی بر مردم واجب نیفتاد، اگرچه در شریعت باب یک زن را ۴ شوهر جایز است [!]، لکن اکنون اگر افزون بخواهد منعی نباشد و هر یک از آن جماعت نامی از انبیاء کبار و ائمه اطهار را بر خویش می نهادند و زنان و دختران خویش را به نام و نشان زنان خانوادۀ طهارت می نامیدند و هر جا که جمع می شدند به شرب خمر و منهیات شرعیه ارتکاب می نمودند و زنان خویش را اجازه می دادند تا بی پرده به مجلس نامحرمان درآمده و به خوردن شراب مشغول شوند و سقایت نمایند.[۶]

پلشتی و فضاحت تا این حد که نام مبارک اهل طهارت را به فسق آلوده کرده و حریم قدس آنان را این چنین مورد تاخت و تاز قرار داده و حریم شکنی را در جامعه رواج می دادند، آن هم با فسق و حرام چون شراب نوشیدن و زنا!

قرة العین، که با فساد و بی عفتی خود، نقش مؤثری در معرفی و جذب افراد مخرب به این فرقه را داشت، خطاب به پیروان باب می گوید:

                  ای صحاب، این روزگار از ایام فترت شمرده می شود، امروز تکالیف شرعیه به یکباره ساقط است و این صوم (روزه) و صلوة (نماز) و ثنا و صلوات کاری بیهوده است … پس زحمت بیهوده بر خویش روا ندارند و زنان خود را در مضاجعت (همخوابگی و همبستری) طریق مشارکت بسپارید!![۷]

ارتشید حسین فردوست در خاطرات خود نمونه های بسیاری از رفتارهای ناهنجار مردان بی بند و بار بهائی همچون هویدا و … را بیان می کند. فضل الله صبحی مهتدی – بهائی تواب – نیز نمونه های بسیاری را درکتاب خاطرات صبحی نقل می کند که قلم از تکرار آنها شرم دارد. باییان و بهائیان کینه شدیدی نسبت به مسلمان دارند و مراسم و آداب و قرار می دهند تا آنها را رسوم آنان را به شکلهای مختلف مورد تعرض لاقید نمایند.

شوقی افندی جانشین عباس افندی (عبدالبهاء) می نویسد: در عراق شیوه بابیان این بود که شبها به دزدیدن لباس و نقدینه و کفش و کلاه زوّار اماکن مقدسه و شمعها و صحایف و زیارتنامه ها و جامهای آب سقاخانه ها پردازند![۸]

او همچنین به جشن و پایکوبی بهائیان و بابیان در ایام عاشورای حسینی در کربلا معترف است و این سنت بی شرمانه را یادگار زشتکاری چون قرة العین می داند. و این فجایع زمانی رخ می داد که بابیان به عثمانی تبعید شده بودند ( آن زمان عراق جزء کشور عثمانی بود.)

بر اساس اسناد موجود در بایگانی وزارت امور خارجه انگلیس سندی به تاریخ ۲۱ ژوئن ۱۸۵۰ وجود دارد که یکی از مأمورین ناشناس انگلیس از تهران به لندن ارسال داشته است. در این گزارش چنین آمده است:

جناب لرد پالمرستون برحسب تعليمات جناب لرد این جانب افتخار دارد شرحی درباره مسلک جدید «باب» را لفاً پیوست ارسال دارم. مطالب ضمیمه را یکی از پیروان «باب» به من داد و من تردیدی در صحت آن ندارم … در یک جمله این در شمار ساده ترین مذاهب است که اصول آن در ماتریالیسم، کمونیسم و لاقیدی نسبت به خیر و شر کلیه اعمال بشر خلاصه می شود. افتخار دارم که منقادترین چاکر ناچیز شما باشم. امضاء ناخوانا[۹].

معاشرت آزاد و ارتباط بی قید و شرط با فرق دیگری چون صوفیان و اقلیت هایی چون یهودیان و زرتشتیان که از اعتقاد به جهان وطنی و برادری ماسونی حکایت داشت، یکی دیگر از پیامدهای لاابالیگری دینی و شکستن مرزهای فکری و اعتقادی بود که این فرقه ها به آن تمسّک جستند.

۴تشدید اختلاف بین حاکمیت (دولتها) و روحانیت

علماء و روحانیت به عنوان نواب عام و مبلغان دین اسلام همواره به عنوان یک قدرت بانفوذ مردمی و پاک زیست شناخته می شدند و امور مهمی از مسائل اجتماعی مردم مانند دعاوی، امور شرعی، داد و ستد و خمس در اختیار آنان قرار داشت. علماء به واسطه اعتقاد عمیق به اسلام و مسأله حکومت ولایی، قدرتهای مسلط بر جامعه را تنها در چارچوب شرایط و ویژگیهای یک دولت اسلامی می پذیرفتند و همواره تلاش می کردند تا ظلم و ستم حکومتها را تعدیل و خود را از شرکت در آنها مبرا نگهدارند. بر این اساس دولتها خوب می دانستند که قدرت و تسلط آنان از نگاه علماء مشروعیت تام ندارد و عمل آنها تنها در چارچوب شرع مورد تأیید آنان است. لذا تقابلی گاه آشکار و گاه پنهان، زمانی شدید و زمانی خفیف بین آنان وجود داشت. نمونه هایی مانند قرارداد رژی و حکم تحریم میرزای شیرازی و شکست ناصرالدین شاه در این میدان و نیز قرارداد رویتر و مقابله شدید آیت الله ملا علی کنی در شکستن این قرارداد استعماری از جمله تقابل هایی است که هم دولتها را و هم استعمارگران را بر می انگیخت تا با حیله و توطئه در صدد تضعیف قدرت و نفوذ علماء و روحانیون بر آیند.

فرق استعماری از جمله ترفندهایی است که نتیجه مؤثر داد و استکبار بیشترین بهره را از آنان برد. این فرقه ها بویژه بهاییت با رفتار و اعمال مختلف به تشدید اختلاف بین حاکمیت و روحانیت پرداختند. تشدید اختلاف سبب می شد تا از یک سو تفرقه حاکم شده و وحدت کلمه که مایه قوت کشور اسلامی می شد از بین برود، و از سوی دیگر دولتها را وا می داشت تا علیه اقتدار روحانیت هر چه بیشتر وارد عمل شده و آن را بشکنند. گاه مستقیماً با دولتها همکاری می کردند و گاه به  تحریک می پرداختند. در دوران سلطنت فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصر الدین شاه به دلیل عدم پذیرش این فرقه ها، تحریک از بیرون حاکمیت انجام می شد. دولتهای این دوره در پی شکست هایی در جنگهای ایران و روس تحت سلطه قدرتهای بیگانه قرار داشتند و عمدتاً به سوی قراردادهای استعماری برای تأمین مالی هزینه های بالای در بار گرایش داشتند و تنها وفاق ملی تحت رهبری علماء و روحانیت در برابر این تجاوزات و بیگانه پرستی ها قرار داشت و لذا تحركات فرقه ها بر عليه وحدت ملی و نفوذ روحانیت تشدید شد. در این دوره علاوه بر تبلیغات از سلاح ترور نیز استفاده شد. در دوره مشروطیت بهائیها در انجمنهای مخفی و سری حاضر شدند و تیمهای ترور را تشکیل دادند. آنان علاوه بر حضور در هیأت مدیره انقلاب و رأی به اعدام شیخ فضل الله نوری، در ترور سید عبدالله بهبهانی نیز دست داشتند.

انجمن بین الطلوعین و کمیته مجازات، از جمله انجمنهای تروریستی بودند که با فعالیتهای اسدالله خان ابوالفتح زاده و ابراهیم خان منشی زاده (هر دو سرتیپ فوج قزاق بودند) و محمد نظرخان مشکات الممالک و میرزا محمد نجات خراسانی، از اعضاء بهائی و ازلی، جو رعب و وحشت ایجاد کردند. این گروه با شبکه توطئه گر و وابسته به اینتلیجنس سرویس انگلستان به سرکردگی اردشیر ریپورتر، گره خورد که از ذیقعده ۱۳۲۴ قمری در انجمن مخفی دوم فعالیت اینان آغاز شد و عملیاتی چون ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری، ترور سید عبدالله بهبهانی، اسماعیل خان رئیس سیلوی تهران، سید حسن مجتهد (فرزند محمد باقر صدر العلما و داماد سید عبدالله بهبهانی) و قتلهای دیگر را انجام دادند[۱۰]. در این دوره تضعیف حکومت که خود متظاهر به اسلام بود و نهاد روحانیت در این تقابل، به طور توأم مورد توجه بهائیت قرار داشت. در دوره پهلوی تحریک از درون حاکمیت، سرلوحه کار بهائیت قرار گرفت. چرا که حکومت کودتا راه را برای نفوذ بهائیت در ارکان خود باز گذاشته بود و لذا بهائیان با تصدی مناصب رژیم وابسته پهلوی، مستقیماً در صدد تضعیف و براندازی نفوذ و قدرت روحانیت بر آمدند. بهائیت در دوران پهلوی یکی از شاخه های بسیار مؤثر و بانفوذ در تشکیلات سیاسی دولت و به تبع آن ساختارهای فرهنگی و اقتصادی کشور بوده است. در دوران پهلوی اول سیاست دین و روحانیت زدایی او مطابق میل و هدف بهائیان بود. بنابراین مقابله آنان با دولت از میان رفت و برعکس نوعی همکاری با آن داشتند آنان با همکاری دولت به مقابله با نهاد دین پرداختند[۱۱]»

کشف حجاب اجباری، تغییر لباس، محدود سازی، مراسم مذهبی و عزاداریها، محدود سازی روحانیت و ضرورت مجوز گرفتن آنان از دولت، تشکیل سازمان پرورش افکار، تشکیل سازمان اوقاف و طرحهای توطئه آمیز دیگر همگی در راستای حذف نهاد دین و روحانیت از زندگی اجتماعی سیاسی و فرهنگی مردم توسط دولت پهلوی با نفوذ و تصمیم سازی بهائیان، انجام گرفت. برخی اسناد حکایت از دخالت بهائیت در شناسایی و معرفی رضاخان به اردشیر جی ریپورتر – واسطه انگلیس و ژنرال فریزر – دارد. بر اساس این اسناد، طبیعی است که بهائیت مورد حمایت همه جانبه رژیم پهلوی قرار گرفته و اهرمی برای شکستن اقتدار دین اسلام و روحانیت باشد.

محمدرضا آشتیانی زاده وکیل پر اطلاع مجلس شورای ملی در عصر پهلوی می گوید:

حبیب الله رشیدیان مستخدم سفارت انگلیس و عامل مشهور بریتانیا در ایران[۱۲] برایم نقل کرد که چند سال قبل از کودتای ۱۲۹۹، به دستور کلنل فریزر انگلیسی، بیشتر روزهای هفته صبح به منزل «عین الملک که از متنفذین و کملین فرقه بهائیه بود و با وی سوابق دوستی و صحبت داشتم میرفتم در آنجا با اردشیر جی آشنا شدم و اردشیر جی روزی به عین الملک گفت «از شما خواهشمندم که با محفل بهائیان به مشورت بنشینید و از آنها بخواهید تا صاحب منصبی بلند قامت و خوش قیافه پیدا کنند و به شما معرفی نمایند و شما آن صاحب منصب را با من آشنا کنید. اما به دو شرط: اولاً این که آن صاحب منصب نباید صاحب منصب ژاندارم باشد و حتماً باید صاحب منصب قزاق باشد. ثانیاً شیعه اثنی عشری خالص نباشد – که ارباب اردشیر جی مخصوصاً جمله اخیر را باز تکرار کرد و برای بار دوم گفت که آن صاحب منصب نباید شیعه اثنی عشری خالص باشد. رشیدیان گفت پس از آن ملاقات، عین الملک، رضاخان را با ارباب اردشیر جی آشنا کرد و اردشیر وسیله آشنایی رضاخان با فریزر می شود و فریزر او را به دیگر انگلیسیهای دست اندرکار کودتا چون هاوارد اسمایس و گاردنر – کنسول انگلیس در بوشهر – معرفی می نماید[۱۳]. (۱) از دیگر بهائیان سرشناس که در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ نقش داشت میرزا علی محمد خان موقر الدوله است که از «افنان» یعنی خویشاوندان مادری علی محمد باب محسوب می شود و پس از کودتا به عنوان وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت در کابینه سید ضیاء الدین طباطبایی وارد شد.[۱۴]

در بخش بعدی ادامه این مطلب پیگیری می گردد.

 

منبع: موسسه فرهنگی قدر ولایت، دست های شیطانی(بررسی عملکرد فرقه ضّاله بهائیت در ایران)، چاپ دوم ۱۳۸۹

 

[۱] – برای آگاهی کامل از این بحث به کتاب «ولایت فقیه» حضرت امام خمینی (ره) رجوع شود.

[۲] – صحیفه امام، جلد ۷ صفحه ۴۸۶

[۳] – صحيفه امام، جلد ۱۵، صفحه ۳۲۱

[۴] – خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، به نقل از خبرگزاری فرانسه، ۱۳۷۲/۲/۲۱. ١٠٦

[۵] – ۱- رجوع شود به تاریخ قاجاریه سپهر جلد ۲ صفحه ۴۳۱ و به جمله گوهر سال شماره ۷ مهر ۱۳۵۶ ، صفحه ۵۰۱ به بعد، مقاله استاد محیط طباطبایی از عجز علی محمد باب در پاسخگویی به سؤالهای علمای اصفهان – و نیز اعتراف عباس امانت بهایی از مورخان معاصر به عجز علی محمد باب از پاسخگویی به سؤالات تبریز و اعترافات او به ناآگاهی از علوم حدیث و تفسیر تا طب و …»، قبله عالم صفحات ۱۳۸-۱۳۲ توبه نامه باب نیز در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود.

[۶] – فتنه باب، عبدالحسین نوایی صفحه ۱۴

[۷] – تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی، صفحه ۱۱۴.

[۸] – قرن بدیع، شوقی افندی، جلد ۲، صفحه ۱۲۲.

[۹] – حقوق بگیران انگلیس در ایران اسماعیل رائین، صفحه ۱۱۲، پرونده شماره ۶۰-۱۵۲-۳۷۹ FO اسناد وزارت امور خارجه انگلیس

[۱۰] – فصلنامه تاریخ معاصر ایران، عبدالله شهبازی، شماره ۳۷، صفحات ۳۸-۴۳

[۱۱] – بهائیت در ایران، سید سعید زاهد زاهدانی، صفحه ۲۳۸

[۱۲] – برای مطالعه سوابق و عملکرد خیانتبار او به کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی جلد دوم رجوع شود.

[۱۳] – سوابق رضاخان و کودتای سوم حوت ،۱۲۹۹، محمدرضا آشتیانی زاده، به اهتمام سهلعلی مددی تاریخ معاصر ایران، کتاب سوم صفحه ۱۰۷

[۱۴] – سفرنامه سدیدالسلطنه، صفحه ۳۹۹

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please