یکی از بزرگترین خیانت های ممکن به یک کشور چه می تواند باشد؟ آیا در شرایطی که یک کشور درگیر مشکلات متعدد داخلی و خارجی است، از یک طرف بر بسیاری امور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور بی نظمی های زیادی حاکم است و از طرف دیگر کشورهای استعمارگر خارجی با اعمال نفوذ در کشور با یک دولت ضعیف سعی در پیگیری اهداف شیطانی و استعماری خود را دارند، بهترین حالت چیست؟ آیا نه این است که اگر یک انسان وارسته ملی و مذهبی از کشور ظهور کند و سعی و تلاش فراوان نماید تا این اوضاع بسیار بی سامان را سامان بخشد و کشور را به سمت استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی پیش ببرد و ار طرف دیگر با ایجاد نظم در کلیه امور مذکور، برای مردم منافع و رفاه و امنیت ایجاد نماید، این شاید بزرگترین اقدام ممکن در این برهه باشد؟؟؟
ماجرای ما در ایران از لحاظ مذکور، آقای امیرکبیر است که در زمان ناصرالدین شاه ظهور کرد و در شرایط بسیار وخیم کشور اقدامات بزرگی در راستای منافع ملی و امنیت ملی انجام دارد که در ادامه اشاره به آنها می گردد.
میرزا تقیخان فراهانی (متولد ۱۱۸۶ – درگذشتهٔ ۲۰ دی ۱۲۳۰) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (۳سال و ۳ماه) بود.
کودکی
میرزا تقی فراهانی در سال ۱۱۸۶ در روستای هزاوه اراک متولد شد. پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشیگری قائم مقام را به دست آورد.
دوران حضور در دستگاه دولتی
وی پس از قتل گریبایدوف در ایران، از جانب دستگاه دولتی ایران ماموریت یافت تا برای عذرخواهی به نزد تزار روسیه برود. وی سپس ریاست هیاتی سیاسی را بر عهده گرفت و مامور حل اختلافات مرزی با دولت عثمانی شد. این ماموریت دو سال به طول انجامید و میرزا محمدتقیخان در این دوران به امیرنظام ملقب گشت.
مهمترین اقدامات امیرکبیر
تأسیس مدرسه دارالفنون: مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. شاهزادههای قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانشهای مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده میشد و بسیاری از معلمهای آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناری امیرکبیر، با وجود مخالفتهای میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.
انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه: اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدینشاه قاجار در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی (برابر با ۷ فوریه ۱۸۵۱ میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق میگرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصبها، اعطای مقامها، نشانها و امتیازات چاپ میشد. در برخی شمارهها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ میرسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ میرسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.
اصلاحات اجتماعی: امیرکبیر، دستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و سلاح گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بستنشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت.
سر و سامان دادن به ارتش: امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آنها و برکشیدن صاحبمنصبان بیطرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بیفایده در نظام سازمانی را پایهگذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بیشغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحبمنصبان، شایستگی ایشان گشت. مهماتسازی در زمان او رشد کرد و توپریزی و باروتسازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.
اصلاح سیاست خارجی: امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.
اصلاحات اقتصادی امیرکبیر
۱-ایجاد صنعت جدید توسط امیرکبیر:
امیرکبیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود، یكی از مواد مهم برنامهی امیرکبیر در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشهی امیرکبیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد كارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتكاران به روسیه، خرید كارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر امیرکبیر فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر كرد. و دولت و مردم هر دو به این كار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسهی دارالفنون استادان معدنشناس از اتریش استخدام كرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و كمك به اهل فن هیچ دریغ نمیكرد.
۲- توسعه كشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق كشاورزان دو عامل اصلی ترقی كشاورزی بود. با برانداختن آئین كهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد كشاورزی افزایش یافت و كشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانهی كرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج كشت نیشكر، بنای سد تازهی گرگان، و زراعت پنبهی آمریكایی از دیگر كارهای امیركبیر است.
۳-اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار:
محور سیاست امیرکبیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشهی اقتصادی امیرکبیر این بود كه صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار كالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زادهشدهی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلكه شكست سیاسی نظام سرمایهداری انگلیس و روس آنرا بر ما تحمیل كرده بود.
ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه كشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشكیل میداد اما از نظر كیفیت و كمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. كه امیرکبیر جلوی این وادرات بیرویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه كالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یك میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن كاسته شد و در سال۱۲۶۷ هنگام صدارت امیركبیر به نصف آن تقلیل یافت.
۴- رسیدگی به وضع مالیه: امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه خاست. او دستور داد دریافتیهای بیحساب و قطع مواجب بیجهتی که از دستگاههای دولتی میگرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بیحسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دیوان را نمیدادند، امیر تیول آنها را ضبط کرد.او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.
مبارزه با فرقهگرایی و انحرافات دینی:
- اصلاحات مذهبی: امیرکبیر، در پی منع قمهزنی و اصلاح امور روضهخوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد میکرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
- حذف القاب و عناوین: امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
- فرمان قتل سیدعلی محمد شیرازی ملقب به “باب”: به دستور امیرکبیر، باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود، در تبریز تیرباران شد. وی ادعای مختلفی مثل نائب امام زمان(عج) ، پیامبری و الوهیت داشت و از طرف دیگر باعث سه درگیری داخلی خونین و کشتار از ناحیه طرفداران وی بود.
امیرکبیر اقدامات این فرقه را در راستای تضعیف قدرت مرکزی دیده و «با سیاست و درایت دریافت که این فتنه و آتش آن از گور انگلیسیها برمی خیزد و اگر درصدد رفع آن برنیاید بنیان مملکت سست خواهد شد.» در واقع حدس امیر در این رابطه کاملاً درست بود، روسیه و انگلیس در آن زمان بهرغم آنکه با یکدیگر رقابت داشتند؛ اما در زمینه حمایت از بهائیان متفق القول بودند. دو کشور تلاش داشتند با حمایت از این فرقه تازه تأسیس نفوذ خود را از این طریق شدت بخشند و علاوه بر آن «برای مقابله با روحانیت و علما که نفوذ و محبوبیت زیادی در میان مردم داشتند، از بابیها به عنوان سپر بلا بهرهبرداری کنند.» البته ناصرالدین شاه هم در ابتدا همانند استعمارگران تلاش نمود تا با مهره بهائیان، سیاستهای روحانیان را خنثی نماید؛ اما زمانی که خطر ناامنی و تهدید قدرت مرکزی توسط بهائیان پیش آمد، از سیاست سرکوب آنها دفاع کرد.
فرمان قتل سالار پسر آصفالدوله: سالار والی خراسان که طرفدار تجزیهطلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدینشاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.
عزل و رحلت وی
حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدینشاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه از جمله مهد علیا مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری عامل بهائیت قرار داشت؛ چنان که تلاشهای این عده سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود گردید. برخی از درباریان که او را مخالف منافع خود میدیدند، تهمت زدند که امیرکبیر داعیه سلطنت دارد. تحریکهای مادر شاه و دیگر درباریان باعث ترس شاه شد، از این رو، حکم عزل امیرکبیر در روز ۱۹ محرم سال ۱۲۶۷ هجری قمری به وی ابلاغ شد. چهار روز پس از این، میرزا آقاخان نوری به سمت صدارت منصوب شد.
بهائیان «کینه امیر را در دل داشتند، کینهای که در نوشتههای همکیشان آنان، و بهائی و بهائی زادگان در ایران و امریکا، هنوز منعکس است. بابیان توطئه کشتن شاه و امیر و امام جمعه تهران را چیدند، ولی امیر پرده از روی آن برداشت.» در نهایت اقدامات اصلاحگرانه امیر در زمینه های مختلف برایش گران تمام شد و دشمنانش با ترغیب ناصرالدین شاه به قتل او، زمینهساز فرمان عزل و تبعید امیر شدند.
آنها از اختلافات دربار سوءاستفاده کردند و در اولین گام، تلاش کردند بین شاه و امیر اختلاف بیاندازند. مهره اصلی آنها در این مسیر، میرزا آقاخان نوری بود که از دوران محمدشاه با مهدعلیا سر و سِرّ پنهانی داشت و قرار بود با به حکومت رسیدن ناصرالدینشاه صدراعظم شود. میرزا آقاخان نوری با بهاء ارتباط بسیار تنگاتنگی داشت و زمانی که در دوران محمدشاه، آقاخان توسط میرزا آقاسی تنبیه بدنی، تبعید و جریمه مالی شد، بهاء به کمک او آمد؛ پول لازم را برای او تهیه کرد و در طول تبعید نیز به وی کمک مالی داد. این ارتباط از دوران پدرانشان شروع شده بود و در دوران امیرکبیر قوت گرفت. بابیها که در تلاش برای انتقام بودند از قدرت آقاخان نوری که به دنبال صدارت به هر دری میزد، استفاده کردند و نتیجهاش عزل امیرکبیر از صدارت و تبعید او به کاشان شد.
بابیها که کینه شدیدی از امیرکبیر داشتند به تبعید قانع نشدند و با سوءاستفاده از مثلث شکل گرفته – مهدعلیا، آقاخان نوری و بهاء نقشه ترور امیرکبیر را طراحی و عملی کردند.
امیرکبیر، دو روز پس از عزل به کاشان تبعید شد. اما با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار، احتمال میدادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد. بنابراین با کوشش فراوان توانستند حکم قتل وی را از ناصرالدینشاه بگیرند. سرانجام امیرکبیر در ۲۰ دی ۱۲۳۰ (برابر با ۱۰ ژانویه ۱۸۵۲ میلادی) در حمام فین کاشان با بريدن رگ دستهايش به قتل رسید. كالبد امير را ابتدا در همان كاشان دفن كردند. به روايت میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی در کتاب مشهور حقایق الخبار ناصری روز بعد از قتل جسدش را در گورستان «پشت مشهد» كاشان به خاك سپردند. چند ماه بعد، به پايمردى همسرش عزت الدوله كالبد اميركبير را به كربلا حمل كردند و در اتاقى كه در آن به سوى صحن امام حسين(ع) باز مى شود به خاك سپردند[۱].
آیا با وضعیتی که در زمان ناصرالدین شاه قاجار در کشور حاکم بود، بهتر از امیر کبیر می شد عمل کرد؟ امیر کبیر در حقیقت با پایه گذاری ساختاری در کشور در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و … بستر پیشرفت کشور را فراهم کرد، حالا عزل و به شهادت رساندن این فرد در آن برهه را، واقعا باید بزرگترین خیانت به کشور دانست که توسط دارو دسته آقاخان نوری و فرقه ضاله بهائیت به وقوع پیوست. کسی که این همه خدمات به کشور کرد که آثار آن تا زمان حال پابرجا است.
منابع
http://www.asemankafinet.ir/ta
https://www.beytoote.com/art/negah-gozashte
https://fa.wikishia.net/
[۱] – (ر. ک. به مورخین: فریدون آدمیت و بهرام افراسیابی).