معرفی کتاب:«علیرضا روزبهانی» در کتاب «تحلیل و نقد بهاییت»
بهائیت فرزندخوانده رژیم صهیونیستی است
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، ظهور فرقه ضاله بهائیت در ایران و حمایت بیحد و مرز دولتهای مکار انگلیس و به تبع آن رژیم غاصب صهیونیستی از آن یکی از مصادیق سیاستهای ضد اسلامی دشمنانی است که حتی در عصر پهلوی نیز سعی در هدم دین مبین اسلام داشتند. حمایت خائنانه شاه مخلوع پهلوی و بهکارگیری عناصر بهائی در بالاتریم مصادر حکومتی زمینههای رشد و گسترش این فرقه منحوس را فراهم کرد.
شناخت ماهیت بهائیت نهتنها پوشالی بودن این دین منحط و انحرافی را روشن میکند، بلکه دشمنی ذاتی جهان غرب را بیش از پیش آشکار میکند. «علیرضا روزبهانی» در کتاب «تحلیل و نقد بهاییت» که توسط «مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» منتشر شده به مسئله بهائیت و جایگاه آن در سیاست خصمانه رزیم صهیونیستی میپردازد.
قسمتهایی از متن کتاب را در ادامه میخوانید:
پیوند بهائیت با استعمار
«روابط صمیمانه و همکاری صهیونیستها با دستگاه رهبری بهاییت، قدمتی بهاندازه عمر این فرقه دارد و ریشههای ارتباط و صمیمیت این دو غده سرطانی، به سالها پیش از تشکیل دولت صهیونیستی برمیگردد. از همان روزی که بنیانگذاران رژیم صهیونیستی اسرائیل برای غصب سرزمین فلسطین کوشش می-کردند تا امروز، روابط خوبی میان بهاییت و اسرائیل برقرار بوده است.»
ابن زوی، نخستین رئیسجمهور اسرائیل، هنگامیکه هنوز اسرائیل تا تشکیل دولت راه درازی در پیش داشت، دیدار و گفتوگویی با عبدالبهاء داشته است که از آن به خشنودی و رضایت یاد میکند.
در شرایطی که اعراب و بهویژه مردم مسلمان فلسطین مشغول مبارزه با صهیونیسم و انگلیس بودند، بهاییان با این دو دولت متجاوز روابط دوستانه برقرار کرده بودند؛ زیرا بهخوبی میدانستند که اگر مسلمانان عرب حکومت فلسطین را به دستگیرند، همانند دیگر سرزمینهای اسلامی، با بهاییان به دلیل بیحرمتیشان به اسلام و باطل اعلام کردن این دین و ادعای پیامبری و کتاب جدید و ادعای خدایی رهبران این فرقه، برخورد خواهند کرد، چنانکه تاکنون هیچیک از جامعههای اسلامی وجود آنان را تحمل نکرده و حاضر به پذیرش رسمی آنان نشدهاند؛ بنابراین، بهاییان جز خیانت به مسلمانان و خدمت به دشمن آنان، راهی پیش روی خود ندیدند.
بهاییان سرنوشت خود را به سرنوشت اسرائیل گرهخورده میدانستند و رهبران بهایی در کتابها و نشریههای گوناگون بهاییان، بارها این حقیقت را اعلان کرده بودند. در نوشتههایی هم که از عبدالبهاء بر جای مانده، این موضوع آشکارا بیان شده است. او سالها پیش از تشکیل دولت اسرائیل، سرنوشت صهیونیسم و بهاییان را سرنوشتی مشترک میدانست:
اینجا فلسطین است، اراضی مقدسه است، عنقریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید صریح الهیه است و شک و تردیدی ندارد. قوم یهود عزیز میشود، در ظل امر وارد میشود و تمام این اراضیِ بایر، آباد و دائر خواهد شد. تمام پراکندگان یهود جمع میشوند و تردیدی در آن نیست. مقام اعلی به بهترین طرزی ساخته خواهد شد، دعا و مناجات انبیای الهی به هدر نمیرود و وعدههای الهی تماماً تحقق خواهد یافت. اسارت و دربهدری و پراکندگی یهود مبدل به عزت ظاهری آنها میشود، حتی بهحسب ظاهر عزیز خواهند شد.
وی برای عزت اسرائیل و قدرت یافتن یهودیان (که اندکی بعد با توسل به غیرانسانیترین ابزارها مردم فلسطین را از سرزمینشان بیرون کردند) دعا میکند و پیش از آن میگوید:
اسرائیل عنقریب جلیل گردد و این پریشانی به جمع مبدل شود. شمس حقیقت طلوع نمود و پرتو هدایت بر اسرائیل زد تا از راههای دور با نهایت سرور به ارض مقدس ورود یابند. ای پروردگار! وعده خویش آشکار کن و سلاله حضرت جلیل را بزرگوار فرما. تویی مقتدر و توانا و تویی بینا و شنوا و دانا.
دستگاه رهبری بهاییت در دوران حاکمیت عثمانیها برای ماندگاری خود ناچار بود از هرگونه رفتاری که حساسیت مسلمانان را برانگیزد، خودداری و با وسواس و دقت، ظواهر اسلامی را در سرزمین فلسطین رعایت کند. حضور پیوسته عبدالبهاء در نمازهای جمعه و جماعت را نیز به همین منظور می-توان دانست. مهمتر آنکه این فرقه که بهشدت تبلیغگر بود، بههیچعنوان اجازه تبلیغ در سرزمین فلسطین را به یاران و مریدان خود نمیداد.
البته این پنهانکاری نمیتوانست چندان ادامه یابد؛ بنابراین، بهاییان برای تأمین منافع خود باید می-کوشیدند یا انگلستان به استعمار خود در فلسطین ادامه دهد یا صهیونیسم که حافظ منافع امپریالیسم انگلستان و میراثخوار استعمار بود، روی کار آید. از این رو، آنها و رهبرانشان در فلسطین و کشور اسرائیل، هیچگاه برخلاف مصالح اسرائیل و صهیونیسم سخنی نگفتند و آیینی که مدعی صلح و دوستی است، هیچگونه همدردی با صدها هزار آواره فلسطینی از خود نشان نداد و به غصب حقوق مسلّم ساکنان این آبوخاک اعتراض نکرد، بلکه روابط خود را با صهیونیسم استوار ساخت.
شوقی افندی در پیام تبریک نوروز ۱۳۲۹، خطاب به بهاییان اعلام کرد:
مصداق وعده الهی به ابناء خلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر و دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر شده است.
لروی آیواس منشی کل شورای بینالمللی بهایی، در نامهای به تاریخ سوم مه ۱۹۵۴، با کمال افتخار به ملاقات شوقی افندی با رئیسجمهور اسرائیل اشاره میکند و مینویسد:
روز دوشنبه ۲۶ آوریل ۱۹۵۴، از برای عالم بهایی، روز تاریخی به شمار میرود؛ زیرا در این یوم برای اولین دفعه در تاریخ امر، رئیس دولت مستقلی رسماً از مقام مبشر شهید آیین بهایی و مقام مرکز میثاق حضرت بهاءالله دیدن نموده، به حضور ولی امر بهایی (شوقی افندی) مشرف گردید.
و شوقی افندی رسیدن به این افتخار بزرگ را در تلگراف تاریخ چهارم مه ۱۹۵۴ م. به محفل بهاییان ایران اینگونه خبر میدهد:
رئیسجمهور اسرائیل بهاتفاق قرینه محرمه میسیس بن زوی بر حسب قرار قبلی، پس از پذیرایی که بهافتخار ایشان در بیت مبارک حضرت عبدالبهاء به عمل آمد، اعتاب مقدسه را در جبل کرمل زیارت نمودند. این زیارت اولین تشرف رسمی است که از طرف یکی از رؤسای دول مستقله از مقامات مقدسه حضرت اعلی و مرکز میثاق حضرت بهاءالله به عمل آمده است.
شوقی افندی همانند میرزا حسینعلی که در سرسپردگی به سفارت روس و عباس افندی که در سرسپردگی به انگلستان از هیچ کوششی کوتاهی نکردند، با تمام توان تصمیم گرفت راه سرسپردگی بهاییت به صهیونیسم را با وفاداری کامل به صهیونیسم و خیانت آشکار به جهان اسلام و منافع ملی کشورهای مسلمان ادامه دهد. در اول ژوئیه ۱۹۵۲ م. هیئت بینالمللی بهایی حیفا در نامهای به محفل روحانی ملی بهاییان ایران، آنان را از رابطه شوقی افندی با حکومت اسرائیل، به-گونهای کاملاً سربسته و محرمانه آگاه کرد:
روابط حکومت (اسرائیل) با حضرت ولی امرالله و هیئت بینالمللی بهایی، دوستانه و صمیمانه است و فی الحقیقه جای بسی خوشوقتی است که راجع به شناسایی امر در ارض اقدس موفقیتهایی حاصل گردیده است.
در پی آن با افتخار تمام و بدون پردهپوشی، روابط و پیوند استوار دولت اسرائیل با مرکز بینالمللی بهایی را به آگاهی یاران ایرانی خود میرساند و میگوید:
در ارض اقدس (اسرائیل) شعایر بهاییت بیپرده و حجاب اجرا میشود… و معافیت مقامات بهاییت و توابع آن از مالیاتهای دولت اسرائیل از طرف اولیای امور تصویب گردید. او با خشنودی از امکانات و رفاهی که اسرائیل برایشان فراهم کرده، مشتاقانه میگوید: دولت اسرائیل وسایل راحتی ما را فراهم کرد.
یکی از نزدیکان شوقی با اشاره به لطف و توجه صهیونیستها به بهاییان، میگوید: «… دولت اسرائیل… دستور رسمی داده است که ـ بهاییان ـ از کلیه عوارض و مالیاتها معاف باشند.» البته دامنه حمایتها تنها بدین جا محدود نمیشد، بلکه معافیت از مالیات بعداً شامل بیت مبارک حضرت عبدالبهاء و مسافرخانه شرقی و غربی نیز گردید. …عقدنامه بهایی به رسمیت شناخته شد، وزارت ادیان قصر مزرعه را تسلیم نمود و وزارت معارف اسرائیل ایام متبرکه بهایی را به رسمیت شناخت.
دولت اسرائیل که در آن زمان با ملت محروم فلسطین در حال جنگ بود، به کمکهای مالی بسیار نیاز داشت و از یهودیان و دولتهای اروپایی کمک مالی میگرفت. باوجود این، بهاییان را از پرداخت مالیات مصالح ساختمانی گرانقیمتی که از ایتالیا برای ساختن مقبره باب و دیگر ساختمانهای خود در حیفا و عکا وارد میکردند، بهکلی معاف کرد.
خانم روحیه ماکسول نیز این جمله را از خود به یادگار نهاده است:
من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان (بهاییت) از تازهترین کشورهای جهان (اسرائیل) نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما (بهاییت و اسرائیل) چون حلقههای زنجیر بههمپیوسته است.
دلایل حمایت اسرائیل از بهاییت
اسرائیل به چند دلیل خود را ملزم به حمایت از فرقه بهاییت میدانست:
اول ـ اقتصادی
سفر بهاییان به اسرائیل به دلیل وجود تشکیلات مرکزی و آرامگاههای بنیانگذاران و رهبران بهاییت در این کشور، به صنعت توریسم رونق بخشید. از سوی دیگر، پیروان بهاییت به دلیل دلبستگی به قبله و قبر رهبران خود، سرمایهگذاریهای گوناگونی در این کشور میکردند؛ بنابراین، امکاناتی که اسرائیل در اختیار این فرقه قرار داده بود و میداد، در برابر آنچه میگرفت، بسیار ناچیز بود و این همان سرمایهگذاری درازمدت و البته کمهزینه و پرسودی بود که صهیونیستها به آن بسیار رغبت دارند.
دوم ـ تبلیغاتی
ارزش تبلیغاتی سازمان بهاییت برای اسرائیل، بسیار بیشتر از ارزش اقتصادی آن بود؛ زیرا نفرت از یهود در بسیاری از کشورهای اسلامی در آن برهه از زمان، مانع تبلیغات مستقیم صهیونیسم بود، درحالیکه بهاییان با مدیریت واحد و تشکیلات منسجم خود، میتوانستند بهصورت غیرمستقیم برای یهود تبلیغ کنند.
همچنین تبلیغ بهاییان در سرزمینهای اسلامی برای گسترش فرقه خود، سود دیگری هم برای اسرائیل داشت؛ چون گرایش هر فرد مسلمان به این آیین، مانند تبدیلشدن یک دشمن به یک سرباز فداکار برای اسرائیل یا دستکم تبدیلشدن به فردی بینظر و خاموش در برابر جنایتهای رژیم صهیونیستی بود.
سوم ـ اطلاعاتی
اسرائیل برای گسترش نفوذ خود در کشورهای اسلامی، از عناصر بهایی پراکنده در این کشورها، بهویژه در منطقه خاورمیانه، استفاده اطلاعاتی میکرد. بسیاری از منتقدان بهاییت ازجمله حضرت امام خمینی رحمه الله، بهاییان را اساساً بهایی ندانسته-اند، بلکه آنان را یهودیانی متعصب و فداکار میدانند که در تحقق آرمان صهیونیسم جهانی، بیش از دیگران اسرائیل را یاری کردهاند.
حضرت امام خمینی رحمه الله علیه در سخنرانیهای خود درباره خطرهای این فرقه بارها به مردم هشدار داده است. ایشان در خلال مبارزه با قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، در جمع گروهی از مردم تهران فرمود:
میخواستند با تصویب لایحههای انجمنهای ایالتی و ولایتی و الغای شرط اسلام از رأیدهنده و انتخاب شونده، مقدرات مسلمین را به دست غیرمسلمانان، مانند یهودیهای بهایی بسپارند. …مردم را متوجه کنید تا به دولت بگویند: ما حاضر نیستیم استانهای این کشور تحت تصرف بهایی نماهای یهود درآید. آگاه باشید! خطر، بزرگ و تکلیف، مهم است. بهاییان، اعتماد کامل دولت اسرائیل را به دست آورده و با تمام وجود خود را در اختیار آنان قرار داده بودند. مراکز دینی بهاییان در بسیاری از مناطق جهان، در حقیقت دفترهای جاسوسی اسرائیل هستند که هرازگاهی در گوشهای از دنیا طبل رسواییشان به صدا درمیآید. البته اسرائیلیها نیز خدمات آنها را فراموش نمیکنند و به شکلهای گوناگون، آنان را از محبت خود بهرهمند میسازند.
در یکی از اسناد، به نقل از یکی از بهاییان به نام فریدون رامش فر که سفری به اسرائیل داشته، درباره شیوه برخورد اسرائیلیها با بهاییان آمده است:
«دولت اسرائیل آنقدر نسبت به بهاییان خوشبین است که در فرودگاه خود، بهاییان را بازرسی نمیکند، بهطوریکه وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار میدارد اینها بهایی هستند، حتی یک چمدان را باز نمیکنند، ولی بقیه مسافران ـ حتی کلیمیها ـ را بازرسی میکنند. بهطوریکه یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهاییان را بازرسی نمیکنید و ما را که اینجا موطنمان است، مورد بازرسی قرار میدهید.»
بعد از انقلاب اسلامی تعدادی از عناصر اصلی بهائی در کشور به خاطر جاسوسی برای رژیم اشغالگر و جانی اسرائیل محکوم به اعدام شده اند.
منبع: کانال رسمی مؤسسه معراج