میدانیم از کودتای ۲۸ مرداد به بعد مبارزاتی با بهاییت شکل گرفت. در مطالعاتی که تاکنون انجام گرفته کمتر به نگاه رژیم شاه به این مساله پرداختهاند.
در این موضوع میخواهیم دریابیم:
۱- آیا مبارزه با بهائیت مورد تایید شاه بود؟
۲- اگر موافق بود علت آن چه بود؟
۳- موافقت شاه چگونه با سیاست حمایت از بهائیت سازگار بود؟
۴- اگر شاه موافق نبود، انجمن چگونه با بهائیت مبارزه میکرد؟
مبارزه با بهائیت در دوران محمدرضا شاه پهلوی
الف. سابقه مبارزه
پیش از کودتای ۲۸ مرداد مبارزه با بهاییت در دو سطح نخبگانی و مردمی وجود داشت. چنانکه انجمنها، گروهها و سازمانهای مختلف به نحوی تحت رهبری روحانیت و مرجعیت با همه مظاهر بدعت و بد دینی از جمله با کسرویگرایی و بهاییگری مبارزه میکردند.
چند شاخصهی آن مبارزات:
- یکی خصلت سیاسی آن بود.
- و ویژگی دیگرش آنکه مساجد و هیات های مذهبی، کانون آن بودند.
- و بارزه دیگرش اینکه مبارزه در انحصار یک گروه و یا یک شخص قرار نداشت و لذا پیش بینی ناپذیر و مدیریت دولتی آن دشوار بود.
رهبر اعلای شیعه آیت الله بروجردی (ره) در راس آن مبارزه قرار داشتند و ایشان شاه را برای محدود سازی، طرد و انحلال تشکیلات بهاییت سخت تحت فشار قرار داده بودند.
ضدیت آیت الله بروجردی با پیوند بهاییت و رژیم پهلوی، مشروعیت شاه را زیر سئوال میبرد. لذا شاه مدام به ایشان قول میداد بهاییت را محدود خواهد نمود.
ب. پس از کودتا
مقارن با کودتا انجمن حجتیه تولد یافت و همزمان تمام گروهها، احزاب، سازمانها و انجمنهای دهه ۲۰ فرو پاشیدند.
در این میان حتی انجمن تبلیغات اسلامی دکتر شهاب پور هم که تشکلی سراسری، نظم یافته، دارای چندین هزار نیروی مجرب و باسواد و کارکشته در تبلیغات بود به زوال رفت.
حادثه حظیره القدس بهاییان در تهران به سال ۱۳۳۴ نقطه عطف می باشد. آن سال پس از سخنرانی های آقای فلسفی از رادیو ایران علیه بهاییت مردم به هیجان آمدند و تحرکاتی علیه بهایبت انجام دادند. دولت بی درنگ حظیره القدس بهاییان در تهران را تصرف و گنبد آن را تخریب و همچنین چندین مرکز بهایی را در شهرهای مختلف توقیف کرد.
دولت با این اقدام تبلیغ رسانهای گستردهای انجام داد و در دل مردم جا باز کرد، به طوریکه مردم و برخی از علمای مشهور کار دولت را اقدامی شایسته علیه بهاییت تلقی و از شاه تشکر کردند و نامه تبریک هم برای آیت الله بروجردی فرستادند.
وزیر کشور (اسداله علم) همان ایام در مجلس حاضر شد و از صدور بخشنامهای خبر داد و گفت که به موجب آن بخشنامه هر نوع فعالیت بهاییان و همچنین فعالیت های ضد بهاییت ممنوع است و مبارزه با بهاییت نیز از امور مختص به دولت میباشد.
ج. مبارزه انجمن
پس از آن حادثه و پیامدهایش، دور جدید مبارزه با بهاییت با مدتی وقفه آغاز گردید. این بار انجمن حجتیه به میدان آمد. مبارزه این دوره با بهاییت را میتوان به شرح زیر معرفی نمود:
۱- حرفهای و تخصصی شد.
۲- به قشر نخبگان منتقل گردید.
۳- مردم از مبارزه کنار نهاده شدند.
▫️۴- مساجد و هیاتهای مذهبی، دیگر کانون مبارزه نبودند.
۵- مبارزه با بدعتها و بد دینی که طی هزاره گذشته به روحانیت تعلق داشت به یک تشکل غیر روحانی سپرده شد.
۶- یکی از مهمترین منابع بسیج اجتماعی روحانیت به تدریج از دست رفت.
۷- مبارزه به چالشی صرفا علمی و غیر سیاسی تبدیل گردید.
۸- از آشوبهای اجتماعی ناشی از نزاع مردم با بهاییان جلوگیری گردید.
۹- مبارزه صرفا در انحصار یک تشکیلات شناخته شده قرار گرفت.
۱۰- رفتارها، برنامهها و تاکتیکهای مبارزه تعریف شده، پیش بینی پذیر و مدیریت شده صورت میگرفت.
۱۱- هدف غایی مبارزه نابودی بهاییت تعریف نشده بود.
۱۲- این مبارزه، مانع هدف غایی رژیم (رشد دادن بهاییت) به شمار نمیرفت بلکه ممد و مساعد نیز محسوب میگردید.
۱۳- جریان داشتن این مبارزه به افکار عمومی پیام می داد که شاه با مبارزه با بهاییت موافقت دارد و لذا بر وجاهت دینی شاه افزوده میشد.
۱۴- انجمن حجتیه نیز به عنوان تشکلی علمی و حامل یک گفتمان دینی منحصربفرد(متفاوت از روحانیت) و روزآمد جلوه مینمود.
لذا می بینیم که فرقه ضاله با عنایت به نفوذی که در تمام ارکان حکومت پهلوی داشت، طی طرحی پیچیده تمام نقاط قوت مبارزه مردمی علیه بهائیت را از جامعه گرفت و دست علماء را از مبارزات مردمی کوتاه کرد و از طرف دیگر انجمن حجتیه را با مجوز رسمی وارد کار کرد و در نهایت این فرقه استعماری با این طرح به صورت خاموش در تمام ارکان حکومت پهلوی نفوذ و تسلط یافت و این تسلط با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی رحمت الله علیه پایان یافت.
منبع :@moghadasnama