کد خبر:۱۳۳۸۷
پ
tehrani
بهائیت در ایران

مرجعیت فکری – فقهی امیر کبیر در برخورد با بابیت و بهائیت

آيت الله حاج شيخ عبدالحسين تهراني «شيخ العراقين»   مورخان (اعم از بهائي و غيربهائي) اتفاق دارند كه عامل اصلي سركوبي فتنه بابيان، و اعدام پيشواي آنان (باب)، شخص اميركبير بوده است. جالب اين است كه، حواريون و ياران با وفاي امير نيز نظير آيت‌الله حاج شيخ عبدالحسين تهراني (وصي امير)، سخت با بابيه و […]

آيت الله حاج شيخ عبدالحسين تهراني «شيخ العراقين»  

مورخان (اعم از بهائي و غيربهائي) اتفاق دارند كه عامل اصلي سركوبي فتنه بابيان، و اعدام پيشواي آنان (باب)، شخص اميركبير بوده است. جالب اين است كه، حواريون و ياران با وفاي امير نيز نظير آيت‌الله حاج شيخ عبدالحسين تهراني (وصي امير)، سخت با بابيه و بهائيه مخالف بودند و در قلع و قمع ريشه‌هاي آن در ايران و عراق اهتمام شايان داشتند و در این موضوع امیر کبیر را مساعدت فراوان اعم از فکری و عملی و …. نمودند. که در این مبحث مطالبی در مورد این عالم وارسته  و زمان شناس آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانی رحمت الله علیه ارائه می گردد که مشخص می شود مرجعیت فکری- فقهی جناب میرزا تقی خان امیر کبیر بویژه در مبارزه با بابیت( و بعد بهائیت) ایشان بوده است.

عبدالحسین تهرانی شیخ‎ العراقین (درگذشت ۱۲۸۶ق) از فقهای قرن سیزدهم، مورد اعتماد و وصی امیرکبیر، از مبارزین علیه بابیت و بهاییت و نماینده ناصرالدین شاه قاجار در بازسازی عتبات عالیات عراق. او از شاگردان برجسته صاحب جواهر[۱] بود. شیخ عبدالحسین تهرانی معتقد به کارآمدی‌ احکام‌ و قوانین‌ اسلامی‌ در جامعه بود از این رو دعاوی شرعی که به دیوانخانه ارجاع ‎شده بود، از سوی امیرکبیر به وی محول گشت.

علت شهرت به شیخ العراقین: نفوذ کلمه و جایگاه والای علمی و شهرت به خدمات متنوع اجتماعی و دینی و ارتباط نزدیک با حاکمان معاصر خویش در دوکشور ایران و عراق؛ وی را مشهور به شیخ العراقین کرده بود، زیرا در قدیم ایران را به عنوان عراق عجم و عراق را نیز عراق عرب می دانستند و البته در تعیین دقیق محدوده این دو عراق گزارش ها متفاوت است.[۲]

آيت الله حاج شيخ عبدالحسين تهراني «شيخ العراقين» (متوفي ۱۲۸۶ق) از فقيهان نامدار قرن ۱۳ق است كه به دقت نظر، انديشه صائب و همت بلند شهره بود و زمان اقامتش در كربلا جمعي كثير از مردم آنجا از وي تقليد مي‌كردند. [۱]

وي شاگرد برجسته آيت الله «صاحب جواهر» بود و از ايشان اجازه اجتهاد داشت. [۲] صاحب جواهر، به اجتهاد ۴ تن از شاگردانش تصريح داشت كه يكي از آنها شيخ عبدالحسين بود. [۳] سخن چنين شخصيت سترگي درباره شيخ العراقين، گواه رتبه بلند وي در دانش و درايت ديني است. چنان كه آيت‌الله ميرزا حسين نوري (محدث نامدار شيعه) او را زبده اعاظم محققين و نخبه افاخم مدققين مي‌خواند. [۴] .

به نوشته اعتمادالسلطنه (وزير انطباعات عصر ناصري: تهراني «مجتهدي بسيار فاضل و به قبول عامه نايل بود. در دولت عثماني نيز اعتباري» قابل توجه داشت و «حكام عراق عرب او را حرمتي عظيم مي‌نهادند.» [۵]

ناصرالدين شاه نظارت بر كار تعميرات و تأسيسات ايران در عتبات عاليات، از جمله، توسعه صحن مطهر سالار شهيدان عليه السلام، و تعمير بناي آن را، به شيخ العراقين سپرده بود [۶] و «از مراقبت و مواظبت» وي «در تعمير گنبد منور… و نصب خشتهاي طلايي شهر» رضايت تام داشت. [۷] شاه او را در ۱۲۷۴ق براي تعمير صحن مطهر ائمه اطهار در كربلا و كاظمين و سامرا (عليهم السلام) مأمور كرد و او از ۱۲۷۴ تا ۱۲۸۶ (كه در ۲۲ رمضان آن فوت كرد) به اين كار اشتغال داشت. كتابخانه شخصي او در كربلا به علت داشتن نسخه‌هاي نفيس، شهرت داشت. [۸] .

شيخ العراقين، مورد اعتماد و عنايت خاص اميركبير قرار داشت [۹] و امير، كه از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاكمات شرعي ديوان به محضرش [۱۰] ، «در مطالب مشكله و امور معضله با او مشورت» مي‌كرد [۱۱] و حتي براي تعيين نام فرزندان شاه، از استخاره‌هايش مدد مي‌گرفت. [۱۲]

عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاكمات» از سوي امير «به محضر جناب… شيخ العراقين»، مي‌گويد: روز بروز «عقيده او نسبت به جناب شيخ افزون مي‌گرديد». [۱۳] سپس با نقل داستاني درباره نحوه آشنايي امير با شيخ مي‌افزايد: پس از آن آشنايي، امير «همواره در ترويج شيخ اقدامات كافي نمود و روز به روز در عقايد او نسبت به شيخ مي‌افزود تا آن كه محل وثوق امير شد و طرف مشاوره در بعضي از امور مشكله گرديد». [۱۴]

به نوشته فريدون آدميت: در دوران صدارت امير «همه دعاوي كه جنبه شرعي داشت و به ديوانخانه رجوع شده بود، به محضر شيخ عبدالحسين احاله مي‌گرديد. داوري او قطعي بود.

كنت دوگوبينو نيز از شيخ عبدالحسين به احترام ياد مي‌كند؛ او را فقيهي بلند پايه و پاكدامن، و خونسرد و با فراست مي‌شناسد». [۱۵] .

امير حتي وصي خود را شيخ عبدالحسين قرار داد [۱۶] و شيخ نيز، مدرسه و مسجد حاج شيخ عبدالحسين (واقع در بازار تهران) را از ثلث ميراث امير بنيان نهاد. مهدي بامداد مي‌گويد: «شيخ العراقين از مجتهدين معروف، و به زهد و تقوي و مديريت در كار شهرت زيادي داشت. شادروان… اميركبير با آن نظر دقيقي كه در شناسايي مردم و به ويژه ملا‌ها داشت در بين تمام روحانيون زمان خود، او را وصي خويش قرار داد و شيخ العراقين هم از مال الوصايه امير شهيد، مسجد و مدرسه‌اي عالي در تهران بنا نهاد كه امروزه به مسجد و مدرسه شيخ عبدالحسين يا مسجد آذربايجاني‌ها معروف مي‌باشد». [۱۷]

شواهد همچنين حاكي است كه پس از قتل امير، شيخ مباشرت امور خانواده وي را بر عهده داشت. [۱۸] . شيخ عبدالحسين، به كمال و كارآمدي احكام و قوانين اسلامي در جامعه بشري ايمان راسخ داشت و معتقد بود كه «هرگاه مدار دولت و مملكت داري از روي شريعت مطهره باشد… هيچ فتنه و فساد بر نيايد». [۱۹] بر همين اساس، زماني كه ديد «بدعت» باب و بهاء، كيان دين را به خطر افكند، با جديت تام به مبارزه برخاست. قديم ترين اقدام او در اين راه ممانعت از ملاقات باب و مريدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدين شاه) بود كه فرصتي تاريخي براي «اظهار وجود» و «تبليغ» را از آنان گرفت. كنت دوگوبينو، وزير مختار فرانسه در ايران، «حاجي شيخ عبدالحسين كه مردي فقيه و مجتهد و متدين و متقي است، فراست و قضاوتهاي بي طرفانه‌اش موجب اعتماد همه كس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزير و بزرگان مملكت گفته بود: آيا در نظر داريد كه به جاي مذهب كنوني، مذهب جديدي كه هنوز نمي‌شناسيد برقرار نماييد؟…» [۲۰] .

روشن است كه براي فقيه تيزبيني چون شيخ العراقين، «بطلان دعاوي باب» ـ با توجه به شواهد و دلايل گوناگون، از آن جمله: «توبه صريح» خود باب بر فراز منبر شيراز، و وجود اغلاط پيش افتاده ادبي در الواح صادره از وي ـ كاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعي از مريدانش به پايتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بيشتر فرصتي براي «ابراز وجود» و «تبليغات مسلكي» بود. خاصه آنكه، احساس مي‌شد كه دستهاي مشكوكي از درون حكومت (نظير منوچهر خان معتمدالدوله حاكم اصفهان) با اغراض سياسي در پي تقويت فتنه، و ماهي گرفتن از آب گل آلودند… لذا «هوشمندانه» مانع اجراي اين سناريوي خطرناك گرديد. تهراني در زمان تبعيد بهاء به عراق، و تجمع بابيان در آن سامان، در عراق مي زيست و شاهد فعاليتهاي سوء آنان بود. منابع بهائي تصريح دارند كه بابيان مهاجر، شبها به دزديدن كفش و كلاه و پول و پوشاك زوار شيعه در اماكن مقدسه مي پرداختند [۲۱] و به اعتراف خود حسينعلي بهاء: «در اموال ناس مِن غير اذنٍ تصرف مي‌نمودند و نهب و غارت و سفك دماء را از اعمال حسنه مي‌شمردند». [۲۲] . علاوه، بين خود بابيها نيز بازار آشوبگري و آدمكشي رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزيه خانم) بهاء نيز در اين فجايع بي‌دخالت نبود. [۲۳] .

اقدامات شيخ العراقين كينه شديد سران مسلك باب و بهاء، را بر ضد وي بر انگيخته است. حسينعلي بهاء در لوحي كه به نام شيخ صادر كرده سخت به وي تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصري «مكار» مي‌خواند! [۲۴] و شوقي افندي (نتيجه دختري بهاء، و جانشين عباس افندي) نيز در فحشنامه‌اي كه با عنوان «لوح قرن» از خود به جا نهاده، كراراً شيخ را با الفاظي چون «شيخ خبيث» [۲۵] و «مردود دارين و مبغوض ثقلين» [۲۶] مورد هتك و شتم قرار داده است.

عبدالحسین تهرانی در تهران به دنیا آمد. از تاریخ تولد وی اطلاع دقیقی در دست نیست. در عین حال برخی تولد وی را ۱۲۲۲ق ذکر کرده‌‎اند. او ۲۲ رمضان ۱۲۸۶ق در کاظمین از دنیا رفت و در حرم امام حسین(ع) در اتاقی نزدیک به باب سلطانیه دفن شد[۳]

پاورقي

[۱] براي نمونه ر.ك، اظهارات ابوالقاسم افنان، مورخ بهائي، در عهد اعلي…، ص ۳۸۸ و ۳۹۰؛ مجله «پيام بهائي»، ش ۲۹۶، ژوئيه ۲۰۰۴، «يادداشت ماه».
[۲] معارف الرجال، شيخ محمد حرزالدين، ۲ / ۳۴٫
[۳] الكرام البرره، شيخ آقا بزرگ تهراني،۲ / ۷۱۳؛ معارف الرجال، ۲ / ۳۵٫
[۴] معارف الرجال، ۲ / ۱۱۲٫
[۵] مكتوبات، اعلاميه‌هاي… شهيد شيخ فضل‌الله نوري، محمد تركمان، ص ۴۴۹٫
[۶] چهل سال تاريخ ايران… (المآثر و الاَّثار)، به كوشش ايرج افشار، ۱ / ۱۸۹٫ درباره شيخ عبدالحسين، همچنين، ر.ك، ريحانه الادب، علامه خياباني، ۳ / ۳۲۹٫
[۷] ريحانه الادب، ۳ / ۳۲۹ و نيز: معارف الرجال، ۲ / ۳۵٫
[۸] روزنامه ناصرالدين شاه به خراسان، علينقي حكيم الممالك، ص ۴۷۰٫
[۹] نامه‌هاي امير كبير به انضمام رساله نوادر الامير، تدوين سيد علي آل‌داود، ص ۳۱۶٫ [
[۱۰] بامداد به «ارادت» ميرزا تقي خان اميركبير نسبت به شيخ تصريح دارد (شرح حال رجال ايران، ۶ / ۹۴).
[۱۱] اميركبير و ايران، آدميت، ص ۳۰۸ و ۳۴۳٫
[۱۲] نوادرالامير، شيخ المشايخ امير معز‌ي، صص ۳۱۶-۳۱۵٫
[۱۳] ر.ك، اسناد و نامه‌هاي اميركبير، همان، ص ۸۲٫
[۱۴] ميرزا تقي خان اميركبير، ص ۱۶۸٫
[۱۵] همان، صص ۱۷۱-۱۶۸٫
[۱۶] امير كبير و ايران، ص ۳۰۸٫ نيز ر.ك، ص ۳۴۳ و ۱۰۳٫
[۱۷] همان، ص ۳۰۸؛ ميرزا تقي خان اميركبير، ص ۱۶۸ و ۳۶۸٫
[۱۸] شرح حال رجال ايران…، ۲ / ۲۴۴ -۲۴۳٫ نيز ر.ك، همان: ۶ / ۹۴ و ۱ / ۲۲۱ -۲۲۰؛ چهل سال تاريخ ايران…، ۱ / ۱۸۹؛ مجموعه اسناد و مدارك فرخ خان، به كوشش كريم اصفهانيان، ۲ / ۳۶۷ -۳۶۶٫
[۱۹] ميرزا تقي خان امير كبير، صص ۳۷۴-۳۷۳، نامه مادر امير. همچنين براي مشاهده وقفنامه‌اي از مادر امير كه در آن از شيخ العراقين ياد شده ر.ك، گنجينه اسناد، سال ۳، دفتر ۲ و ۳، صص ۱۱۱-۱۰۷٫
[۲۰] انديشه ترقي…، فريدون آدميت، ص ۱۰۳٫
[۲۱] سياستگران دوره قاجار، خان ملك ساساني، چاپ آل داود، صص ۳۴۴- ۳۴۵٫
[۲۲] قرن بديع، شوقي افندي، ۲ / ۱۰۷ -۱۰۶٫
[۲۳] مائده آسماني، اشراق خاوري، تهران ۱۳۲۷ش، ۷ / ۱۳۰٫
[۲۴] داستانهايي از حيات عنصري جمال اقدس الهي، علي اكبر فروتن، موسسه ملي مطبوعات امري، ۱۳۴ بديع، ص ۱۷؛ عهد اعلي…، ص ۵۱۴٫
[۲۵] براي نوشته بهاء ر.ك، همان، ص ۵۶۸ و نيز ص ۵۱۵٫

[۱] – محمدحسن شریف اصفهانی یا محمدحسن نجفی (۱۲۰۲-۱۲۶۶ق) معروف به صاحب جواهر از فقهای شیعه در قرن سیزدهم قمری در نجف بود. مهمترین اثر او کتاب جواهر الکلام است و از این جهت در میان بزرگان شیعه به صاحب جواهر شهرت دارد. وی از شاگردان سید محمدجواد عاملی صاحب مفتاح الکرامه و جعفر کاشف‌الغطاء بود و درس وی پس از شریف العلماء مازندرانی، از مهمترین دروس حوزه نجف به شمار می‌آمد. به توصیه او، شیخ انصاری، زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده گرفت

[۲]«علت شهرت شیخ عبدالحسین تهرانی به شیخ العراقین»، پایگاه معرفی شیخ عبدالحسین تهرانی؛ «سیری در زندگینامه عالم واقف شیخ عبدالحسین تهرانی»، وبلاگ جلوه ولایت.

[۳] –  مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ۱۳۲۴ش، ج۳، ص۳۲۹؛ سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، ۱۴۱۸ق، ج۱۳، ص۲۳۶.

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید