فرقه ضاله بهائیت در اسرائیل اجازه رشد و توسعه ندارد، چون آمال و هدف نهایی بهائیت و دولت غاصب اسرائیل یکی است، در هم چنین در قدم های بعدی ممکن است دچار تعارض بعضی منافع و سازمانی شوند . در حال حاضر، اگر کسی بخواهد در اسرائیل بهایی بشود، باید از اسرائیل خارج بشود.
یعنی اگر کسی شهروند و شناسنامه اسرائیلی داشته باشد و بخواهد بهائی شود، بایستی از اسرائیل خارج شود و بعد بهائی بشود و دیگر حق برگشت ندارد و اگر بخواهد مجددا به اسرائیل برگردد، باید طبق ضوابط و قراردادهایی که بین دولت اسرائیل و تشکیلات بهائی (بیت العدل) وجود دارد، عمل نماید.
در حال حاضر وضعیت سفر بهائیان به اسرائیل هم اینطور است که: بهایی ها یک سفر نه روزه به اسرائیل می روند، آن هم باید طبق تشکیلات زیارتی فرقه انجام شود. و این افراد که به اسرائیل می روند صرفا باید قبر باب و بهاء را زیارت کنند و مدیرانی که در تشکیلات بهائیت کار می کنند و خدمت گزاران و کارمندانشان به صورت مقطعی و مدت دار مثل چند ماهه، یکساله و دو ساله در آنجا حضور پیدا می کنند.
البته عده ای محدودی از افراد فرقه ضاله بهائیت که مربوطه به قبل از ایجاد تشکیلات فعلی بهائیت آنجا بوده اند که با تشکیلات فعلی هم مخالفند و ربط ساختاری هم ندارند.(البته این افراد معتقد به بهائیت هستند). اینها در بعضی از شهرهای اسرائیل هستند و می توانند تردد کنند که به آنها بهایی های ناقض می گویند، یعنی نقض عهد کرده اند و جزء تشکیلات نیستند و به بدین جهت به آنها «ناقضین» می گویند.
در حالی که بهایی ها خود را سربازان اسرائیل می دانند، دیگر نیازی به بهایی کردن یهودی ها نیست. خصوصا که وقتی به تاریخ مراجعه می کنیم، می بینیم که اکثر کسانی که در ایران و حتی کشورهایی مثل آمریکا بهایی شده اند، در آغاز یهودی بوده و بعد از آن بهایی شده اند[۱]. قبل از فتنه باب، جماعتی از یهود در مشهد همه با هم مسلمان شدند و بعد به باب گرویدند و پس از آن بهایی شدند. در گیلان نیز میرزا ابراهیم جدید الاسلام ساکن رشت که یک یهودی بود مروج فرقه بهایی در سیاهکل شد. در همدان هسته اولیه بابیت و بهائیت را یهودی ها تشکیل دادند و به خاطر وضعیت مالی و اقتصادی خوبی که داشتند در توسعه بهائیت نقش جدی ایفاء کردند.
شوقی افندی رسما اعلام کرد که حمایت از اسرائیل بر همه دولت های جهان ترجیح دارد و فرمان داد که بهائیان برای تشکیل محافل روحانی و ملی بر مبنای قوانین اسرائیل اقدام کنند. وی مهمترین وظیفه شورای بین المللی بهائیان را برقراری رابطه با اسرائیل اعلام کرده است.
پیوند برنامه ریزی شده میان بهائیت و صهیونیسم، دقیقا جهت پایه و بنیاد و اساسی طراحی شده بود که شوقی افندی الهام گرفته از مدل آمریکایی در رأس آن قرار گرفت. در زمان حیات شوقی افندی، حکومت اسرائیل در فلسطین به طور رسمی تشکیل شد. با توجه به اختلاف دیرین مسلمانان و یهودیان، شوقی تصمیم گرفت سرزمین اسرائیل را مرکز اصلی بهائیان قرار داده و دولت یهود را به عنوان پناهگاه و پایگاه این فرقه درآورد. این امر البته می تواند به نوعی انتقامجویی و کینه توزی تلقی شود.
لذا نتیجه گیری می شود که بهائیت هیچ نیازی به تبلیغ در سرزمین فلسطین تحت اشغال رژیم غاصب و جانی اسرائیل ندارد. البته در مناطقی که به صورت محدود مثل کرانه باختری که در اختیار فسطینی هاست و ساکن آن منطقه مسلمان می باشند ممکن است اقداماتی انجام دهند. طوریکه[۲] محمود عباس- ابومازن- رهبر تحميلي و غيرقانوني «جنبش فتح» از مسئولین تشکیلات خودگردان بهائی است و این قضیه کاملا فاش شده است.
پی نوشت ها
- برگرفته از تحقیقات عبدالله شهبازی
- برگرفته از تحقیقات حجت الاسلام و المسلمین علیرضا روزبهانی
[۱] – فضل الله مهتدی معروف به صبحی، مبلغ پیشین بهائی، که سالها منشی مخصوص عباس افندی بود، مینویسد:
«به نظر این بنده بیشتر از آنان برای فرار از یهودیت بهائی شدهاند تا گذشته از اینکه اسم جهود از روی آنها برداشته شود، در فسق و فجور نیز فیالجمله آزادی داشته باشند. و من از این قبیل یهودیان نه در همدان بلکه در طهران نیز سراغ دارم و بر اعمال آنان واقفم».
۲- نمونه دیگر، گروش یهودیان به بابیگری و بهائیگری در کاشان است. از جمله یهودیان سرشناس کاشان که بهائی شدند و خاندانهای ثروتمند و پرشماری بنیاد نهادند، باید به افراد زیر اشاره کرد: آقا یهودا نیای خاندان میثاقیه، ملاربیع که نام خاندان وی ذکر نشده، حکیم یعقوب نیای خاندان برجیس، میرزا عاشور (آشور) و برادران و خواهرش که خانوادههای پرجمعیت ساجد و ماهر و وحدت و غیره از نسل ایشان است. حکیم فرجالله نیای خاندان توفیق، میرزا ریحان (روبین) نیای دو خاندان ریحانی (از نسل پسری) و روحانی (از نسل دختری) ملا سلیمان و میرزا موسی و میرزا اسحاق خان نیاکان خاندانهای متحده و اخلاقی، میرزا یوسف خان نیای خاندان یوسفیان (به سبب سکونت اعضای این خاندانها در همدان و کاشان، برخی از ایشان همدانی نیز به شمار میروند.)
در همدان نیز وضعی مشابه با کاشان دیده میشود. حسن نیکو مینویسد: «در همدان، که مرکز مهم بهائیان است، به استثنای سه چهار نفر همگی یهودی بهائی شده هستند «و همان کلیمیها، که بهائی شدهاند، زمام امور را به دست گرفته هر اقدامی که مخالف روح اسلامیت است میکنند و همیشه به آن سه چهار نفری که، به اصطلاح خودشان، بهائی فرقانی هستند طعن میزنند و آنان را در هیچ محفل رسمی عضویت نمیدهند».
تعداد زیادی از خانوادههای بهائی همدان از تبار حاجی لالهزار (العازار)، یهودی همدانی، هستند. او نیای دو هزار نفر یهودی، مسیحی و بهائی است.
[۲] – محمود عباس- ابومازن- رهبر تحميلي و غيرقانوني «جنبش فتح»! يك بهايي ايراني تبار و از نوادگان عباس افندي است.
خانواده وي چند دهه قبل- در دوران ناصرالدين شاه- و در پي شكست فتنه بابي ها به «حيفا» در فلسطين اشغالي كوچ كرده بودند.
مقامات رژيم صهيونيستي محمود عباس را به چشم يك دوست مي نگرند چرا كه بهائيت به قول حضرت امام(ره) و به گواهي اسناد موجود يك حزب صهيونيستي است. «زئيف شف» ژنرال بازنشسته ارتش صهيونيستي و يكي از استراتژيست هاي اسرائيلي درباره محمود عباس مي گويد «ابومازن يك سرلشكر وفادار است و تنها عيب او، آن است كه لشكر ندارد»!