کارشناسان برای ارزیابی مخرب بودن فرقه ها مدلها و فاکتورهای مختلفی ارائه می دهند. به عنوان مثال، خانم “مارگارت تالر سینگر” در مورد معیار ارزیابی مخرب بودن چنین گروه هایی به سه فاکتور عمده اشاره می کند(۱). “استیون حسن”، از کارشناسان و روانشناسان مطرح فرقه نیز درباره معیار ارزیابی چنین گروه ها و فرقه هایی معتقد است «مدل ارزیابی مخرب بودن یک گروه و تشکیلات وجود سه معیار اصلی در این زمینه است؛ سرکرده خود انتصابی، ایجاد نرم افزار فکری و نصب آن در ذهن اعضاء و عضویت فریبکارانه (مجاب سازی همانگ شده). با آزمایش در این سه حوزه شما قادر خواهید بود ظرف مدت کوتاهی تشخیص دهید که یک گروه خاص پتانسیل یک فرقه مخرب بودن را دارد یا خیر؟»(۲)
بنابراین یکی از فاکتورهایی که مخرب بودن یک تشکیلات و گروه را مشخص می کند عضو گیری فریبنده است. در بیان تفاوت فرقه ها با گروه های مشروع این که «فرقه ها در عضو گیری افراد را فریب می دهند ولی سازمان در عضوگیری تظاهر نمی کند و در خصوص واقعیت عضوگیری و میزان تعهدات و اعمالی که انتظار می رود اعضا انجام دهند، توضیحات لازم را ارائه می کند. کسی که عضو یک فرقه می شود اغلب در یک فعالیت فرقه ای شرکت می کند، سپس مجاب می شود تا برای مدتی در فرقه بماند، اما به زودی پی می برد که برای تمام عمرش به فرقه پیوسته است»(۳).
عضو گیری فریبنده توسط فرقه ها
تبلیغ و جذب در فرقه ها از جایگاه خاصی برخوردار است. فرقه ها برای ادامه حیات نیاز به تبلیغ جذب و کادرسازی دارند. این دستور و تأکید در تشکیلات بهائیت در پیام های بیت العدل که از فلسطین اشغالی صادر می شود به کرات دیده می شود. به عنوان مثال در پیام بیت العدل ٢٦ جون سال ۲۰۰۹ شدیدا به تبلیغ تأکید شد و تا آنجا پیش رفت که به اعضای بهائی گوشزد شد. اگر در تبلیغ سستی کنید، رگ حیات تشکیلات قطع می شود، در هر صورت باید تبلیغ کرد ولی با سیاست. اگر تبلیغ آشکار ممکن نشد در پنهان به جذب بپردازید…….(۴)
یک فرد برای عضویت در تشکیلات بهائیت مراحلی را شامل:« ارتباط، معرفی، متقاعد سازی، فعال سازی، کنترل و تسجیل طی می کند»(۵).
نقطه شروع عضوگیری ممکن است. متفاوت باشد، اما یک چیز در آن ثابت است و آن استفاده از تکنیک های فریبکاری است. این فریبکاری ها در نقطه عضوگیری از مخفی کاری در خصوص آنچه واقعاً ماهیت گروه را تشکیل می دهد آغاز شده تا پنهان کاری در مورد منظور نهایی از عضویت را شامل می شود و هیچ حد و مرزی برای استفاده از فریب و خدعه وجود ندارد. برخی اعضای سابق می گویند به دلیل فریبی که در جذب آنها به کار گرفته شده بود برداشتن اولین گام حیاتی به سمت پیوستن به فرقه را حتی احساس نکرده اند.
فرقه ها به شکل های مختلفی با یک فرد ارتباط برقرار می کنند؛ این ارتباط می تواند به صورت امضای یک فرم حمایت از گروه، دعوت به یک گروه مطالعاتی یا شرکت در یک جلسه آموزشی توسط استاد دانشگاه که عضو یک فرقه است یا یک دوست و خویشاوند باشد. به بیان دیگر می توان این مرحله را مرحله قلاب زدن توسط فرقه معرفی کرد. ما انسانها موجوداتی اجتماعی هستیم و بسیاری از ما به گفتگو با یک انسان خوش صحبت با ظاهری مساعد که دوستانه در جهت کمک به ما مراجعه می کند، علاقه نشان می دهیم. یا اینکه فرد مقابل چیزی را ارائه می دهد که احساس می کنیم نیاز داریم. آنچه گره را در رابطه عضوگیری را محکم می کند جاذبه شخصیتی رابط عضو گیر است، زیرا عموماً اعضاء خودشان به دنبال عضو شدن در فرقه نیستند بلکه به نوعی به آنها مراجعه شده است. بعضی از اعضای سرسپرده فرقه هستند که مسئولیت و تمرکزی جز تبلیغ و عضو گیری ندارند و به مرور زمان و با کسب تجربیات در این راه از جذابیت های خاصی برخوردار شده اند.
خانم “مهری کرمی” یکی از قربانیان تشکیلات بهائیت درباره فرآیند عضوگیری توسط یک عضوگیر بهائی می گوید: «جذب من به زمان دانشگاه بر می گردد. یک همکلاسی به نام “سمیع آشنایی” داشتم که بسیار خوب و به قول خودمان بچه مثبت به نظر می آمد. فکرش را هم نمی کردیم که بهائی باشد و تصورم این بود که از یک خانواده متدین و اهل تقواست؛ در واقع چگونه رفتار کردن در یک جمع مسلمان را به آنها تا این حد خوب آموزش می دهند. خیلی محترمانه با خانم ها صحبت می کرد و مستقیم در چشم ما نگاه نمی کرد. من و بقیه دختران کلاس به نوعی جذیش شده بودیم»(۶).
“بهزاد جهانگیری“، دیگر متبری بهائیت نیز درباره سیاست تبلیغی بهائیان در عدم معرفی خود به عنوان بهائی” می گوید: «سیاست بازی در رأس امور و سرلوحه کار آنان قرار دارد. به طور مثال، رفتار ظاهری آنها با دیگران در جامعه به گونه ای است که فرد شیفته آنان می شود و اگر یک نفر از آنها بپرسد شما انسانهای خوب و با انصافی هستید بهایی بودن خود را پیش می کشند که ما در سایه بهائی بودن اینطور رفتار می کنیم»(۷).
جهانگیری درباره تظاهر و ریاکاری درتشکیلات بهائیت می گوید:« بهائیان سعی می کنند در جامعه طوری وانمود کنند که انگار از هر گونه خطایی مبرا هستند اما همین افراد ظاهره الصلاح، آتشی می سوازنند که نگو و نپرس. در واقع این شیوه ای است که توسط محفل به اعضای فرقه بهائیت دیکته می شود. آنها باید هنگامی که در معرض دید و قضاوت پیروان ادیان الهی قرار می گیرند. به نوعی به پاکی و درست کرداری تظاهر کنند که بیننده فریب بخورد. اما همین افراد هنگامی که در معرض دید افراد نیستند، به شیطان هم درس نادرستی میدهند…..»(۸)
“فضل … مهتدی صبحی”، عضو سابق بهائیت درباره این شگرد بهائیان می گوید:« این بیچاره ها با این اخلاق و رفتار می خواهند سرمشق اهل عالم باشند و دنیا را به وحدت برسانند و بساط روح و محبت بگسترانند. بیچاره تر از اینها، آنهایی هستند که خبر از سیرت و خوی درون این جماعت ندارند و فریب تظاهرات اخلاقی شان را می خورند»(۹). صبحی در خاطراتش درباره ریاکاری برای تبلیغ در میان مسلمانان به این شگرد مبلغان بهائی که خود نیز یکی از آنها بود در جریان بازگشت از حیفا به ایران به همراه شیخ ولی …. بابلی اشاره می کند که به دستور عبدالبهاء می بایست ریش خود را نتراشد و عمامه ای هم بر سر بگذارد(۱۰).
وی در جای دیگر می گوید: «اصولاً در طریقه این فرقه تظاهر و ظاهر سازی از روش های مرسوم و متدوال بوده است. رفتن به مسجد، پوشیدن لباس روحانیون مسلمان و گذاشتن ریش از آن جمله است که برای فریب دادن مردم عوام بسیار به کار برده می شد»۰(۱۱)
بهزاد جهانگیری در خاطرات خود درباره حادثه تصادفش با یک مسلمان می گوید« ….. بعد از مدتی شنیدم که پدرم همان روز به راننده رضایت داده و گفته است، این کار را برای تبلیغ و گسترش بهائیت می کنم. بدین ترتیب، اگر من از دست رفته بودم نیز صورت مسئله پدرم عوش نمی شد. او از محفل دستور داشت برای تبلیغ فرقه بهائیت رضایت بدهد…(۱۲)
وی در مورد دیگر شگردهای بهائیان برای جذب مسلمانان می گوید: … بهائیان با کلاس های متعدد و جلسات پی در پی و چاپ جزوه ،جلسه رقص و آواز، قصد تبلیغ دارند…(۱۳).
استیون حسن درباره توجیه فرقه ها در فریب افراد و عدم معرفی ماهیت حقیقی خود در فرآیند عضوگیری می گوید:« مشخصه اصلی بیشتر عضو گیری های فرقه ای فریب است. همانطور که پیش از این نیز گفته شد. گروه های مخرب در استفاده از فریب در عضوگیری اعضای جدید اصلا رحم ندارند. آنها با تکیه بر اینکه مردم اینقدر “ناآگاه” یا غیر روحانی هستند که نمی توانند تشخیص دهند که چه چیز برایشان خوب است، دست به این کار می زنند. بنابراین وظیفه خود می دانند که برای افرادی که عضو گیری می شوند، تصمیم بگیرند»(۱۴).
در یک فرآیند عضو گیری، عضوگیر در برخورد اول فورا اقدام به جمع آوری اطلاعات کافی در خصوص شخص مورد نظر برای شکل دادن به بحث می کند و معمولاً فرد خود اطلاعاتی را که مورد نیاز است می دهد. در نتیجه عضو گیر پیشنهاد خود را منطبق با علایقی که فرد به صورت ناخودآگاه ابراز کرده بیان می کند و گروه را همان طور که او می خواهد نشان می دهد. در بعضی فرقه ها به اعضاء گفته می شود اسامی افرادی را که می شناسند لیست کنند تا آنها را نیز جذب کنند.
خانم کرمی در مورد جمع آوری اطلاعات درباره خودش از سوی عضوگیر تشکیلات بهائیت می گوید: «فقط چند سؤال از من پرسید تا با طرز فکر من آشنا شود و ببیند در ذهن من چه می گذرد. من هم صادقانه هر چیزی را که به ذهنم می آمد در مورد سیاست و اسلام و…. به او گفتم اما حالا خیلی پشیمانم گاهی اوقات می شود که آدم با خودش می گوید: اگر آن موقع، منطق الآن را داشتم آن کارها را نمی کردم»(۱۵).
در جریان این گفتگوها و ارتباطها عضو گیر از نیاز فرد باخبر شده و با دادن وعده های مختلف فرد را برای پیوستن به فرقه متقاعد می کند.
“ادیب مسعودی ” مبلغ سابق بهائی، درباره عوامل جذب به فرقه بهائیت می گوید« می دانستم که اینها یک فرقه ضاله مضله بی سروپایی هستند ولی چه کنم که فقر و فاقه باعث شد من و آخوندهایی مثل سید عباس علوی، ملا عبد الحميد اشراق خاوری، اسدا…. فاضل مازندرانی و صدر الصدور اصفهانی که اینها به او این لقب را دادند به بهائی گری روی آوریم. هیچ کدام از روی ایمان نبوده همه از بیچارگی و درماندگی فقر، فریب اینها را خوردند. اکثر آن علمای اولیه بهائی گری هم شیخی و از پیروان شیخ احمد احسانی و سید کاظم رشتی بودند.»(۱۶)
بهزاد جهانگیری درباره وعده و وعیدهای تشکیلات برای تطمیع افراد می گوید: «آنها به افراد می گویند همین که از ما بشوی تو را می فرستیم اتریش، زن بهائی برایت می گیریم بعد از دو سال هم هر جای دنیا که خواستی برو. اگر اهل دانشگاه رفتن هستی بیا مهیا کردن آن از ما، اگر اهل کار فنی هستی بیا با ما، حتی اگر می خواهی پزشک بشوی …»(۱۷).
همه وعده هایی که فرقه میدهد تنها برای جذب فرد است.
جهانگیری درباره وعده های دروغین تشکیلات می گوید: «… به عنوان یک بهائی رهیده می گویم، تمام این حرف ها دروغ است. اینها با بهائیان قدیمی، اینگونه معامله می کنند، آنها را فریب می دهند، حالا توقع داری جوان مسلمان ایرانی را ببرند خارج از کشور ؟! اینها همه در باغ سبز نشان دادن است. اما همین که وارد شدی و راه پیش و پس نداشتی، برایت جهنم درست می کنند»(۱۸).
یا در جای دیگر اذعان می دارد.«… محفلی که به جوانان مسلمان در باغ سبز نشان می دهد. که به خارج می فرستیم کار می دهیم، زن می دهیم و… اما پس از ورود جوان به دام این فرقه او را مثل دستمال کاغذی استفاده شده به سطل زباله پرت می کنند…(۹۱)»
از دیگر شگردهای تشکیلات بهائیت برای جذب، استفاده از سفسطه و ایجاد شبهه در ذهن افراد ناآگاه است. صبحی به موضوع مهمی تحت عنوان سرمایه تبلیغ می پردازد و ضمن برشمردن مراتب تبلیغ، شگردهای تبلیغی بهائیان را بیان می دارد که چگونه از طریق بازی با کلمات و عبارات و سفسطه و سوء استفاده از باورهای عامیانه، به جذب مردم ساده لوح می پرداختند. از آن جمله بیان معجزه یا نقل آیات عجیب و آثار موحش برای عوام است.(۲۰)
وی در جای دیگر درباره سفسطه بازی و سیاست توجیه بهائیان می گوید:« … تنها خاری که پیش پای مبلغان پیدا می شود یکی مسئله خاتمیت است که باید به زور و زحمت توجیهاتی کرده و نگذارند رسالت و مظهریت در ختمی مرتبت ختم شود و دیگر این است که اهل ادیان بیشتر معجزات حسیه و آیات اقتراحیه را ما به الامتیاز حق از باطل می دانند و همین را از مدعیان تازه می خواهند؛ مبلغ باید اینگونه توجیه کند که این امور از محالاتاست و حق و مظاهر او هر چند قدرت دارند اما قدرت بر امر محال، تعلق نمی گیرد. یا بیان کند که معجزات حسیه را گذشته از آنکه فقط پیروان و معتقدان شخص مدعی باور دارند حجت بالغمه دائمه نیستند»(۲۲).
پایان بخش اول