کد خبر:13623
پ
kanoon
بهائیت در ایران

تشکیلات بهائیت، چگونه به کانون خانواده آسیب میزند؟

یکی از فاکتورهای مهم مخرب بودن تشکیلات بهائیت، “آسیب به خانواده” است. مایکل دی لانگون در تعریف فرقه می گوید: «فرقه یک گروه است که بیش از حد از یک شخص، ایده یا شیء طرفداری می کند و تدابیری غیر اخلاقی را به منظور پیشبرد اهداف سرکرده گروه به کار می گیرد. این تدابیر که […]

یکی از فاکتورهای مهم مخرب بودن تشکیلات بهائیت، “آسیب به خانواده” است. مایکل دی لانگون در تعریف فرقه می گوید: «فرقه یک گروه است که بیش از حد از یک شخص، ایده یا شیء طرفداری می کند و تدابیری غیر اخلاقی را به منظور پیشبرد اهداف سرکرده گروه به کار می گیرد. این تدابیر که منجر به آسیب های احتمالی برای اعضاء و خانواده های آنها و با جامعه می شود، از سوی فرقه ها، برای کنترل و فریب اعضاء استفاده می شوند، مانند جدا کردن فرد از دوستان و خانواده، به کارگیری روش های خاص برای افزایش تلقین پذیری در فرد، فشارهای شدید گروه مدیریت اطلاعات، به چالش کشیدن هویت، کمک به وابستگی کامل فرد به گروه و جلوگیری از ترک گروه»(۱).

در توصیف آسیب رسانی فرقه ها به بنیان خانواده گفته می شود: «فرقه ها اعضای خود را با استفاده از تفکر افراطی و منطق بسته عليه خانواده هایشان بر می انگیزند. فرقه ها تصاویری شیطانی از رفتارهای والدین برای فرد ارائه می کنند و با بازخوانی منفی گذشته فرد، کاری می کنند که آنها تنها به فرقه اعتماد کنند. فرقه ها از ازدواج اعضاء جلوگیری می کنند و یا اعضا را به سمت ازدواج تشکیلاتی سوق می دهند. در برخی موارد به جذب تمام اعضای خانواده به خصوص همسر می پردازند و چنانچه یکی از آنها از خود مقاومت نشان دهند، فرد را به سمت طلاق هدایت می کنند. حاکمیت خشن و خودکامه فرقه ها باعث قربانی شدن ناتوان ترین عضو خانواده یعنی فرزندان می شود، زیرا پدر و مادر تمام توجهشان به کارهای تشکیلات است و از تربیت و محبت به فرزندان غافل می شوند. در فرقه اعضا به دنبال نشان دادن میزان سرسپردگی خود به سرکرده هستند و این کار باعث ایجاد شکاف بین زوج ها، فاصله گرفتن از هم و از هم پاشیدن کانون خانواده می شود. در فرقه هایی که افراد از ازدواج منع می شوند به علت سرکوب امیال جنسی عموماً دچار مشکلات روانی شده و گاه حتی بعد از ترک فرقه در ارتباط با جنس مخالف دچار مشکل می شوند«(۲).

آسیب به بنیان خانواده، ویژگی مشترک در فرقه های مختلف است که با عملکرد تشکیلاتی بهائیت هم همخوانی دارد. این آسیب در ادامه با اشاره به صحبت هایی از زبان متیریان این فرقه تبیین می شود.

 آسیب به خانواده توسط فرقه ها

برای ریشه یابی دلایل آسیب به بنیان خانواده در تشکیلات بهائیت، باید به زندگی سرکردگان این فرقه توجه کرد. فضل ا… مهتدی صبحی، مبلغ سابق بهائی درباره نحوه رفتار شوقی افندی” با نزدیکانش می گوید: «از چند سال پیش من آگهی پیدا کردم که شوقی همه خویشاوندان و پدر و مادر و برادرها و خواهرها و دایی زاده ها و فرزندانشان را رانده و میان آنها تیرگی پدید شده و اکنون همه کارها در دست بیگانگان است و بزرگ و سر بهائیان آنها هم یک بیگانه است و هیچ ایرانی دست اندر کار نیست جز لطفا… حکیم که از جهودان بهائی است و کارش آوردن و گرداندن بهائیان است بر سر گور سروران این کیش که در ایران به این کار زیارت نامه خوانی می گویند…»(۳).

یکی از موضوعات قابل تأمل در فرقه بهائیت سیطره تشکیلات بر نحوه ارتباط خانواده ها با تشکیلات است.

بهزاد جهانگیری متبری بهائیت درباره مناسبات بین تشکیلات بهائیت و خانواده ها می گوید: «اولا مرکز هدایت و رهبری فرقه بهائیت در اسرائیل است… کلیه بهائیان صرفا در چارچوبی که از سوی یاران ملی ابلاغ می شود نقش خود را در هدایت جامعه بهائی ایفا می کنند. هر خانواده و هر فردی باید با محفل محلی در تماس باشد، بعد محفل های محلی دسته بندی می شود و چند شهر به یک رئیس می رسد، او هم هر گزارشی را به محفل ملی می دهد و اطلاعات توسط این نماینده ها در محفل ملی جمع شده و از آنجا به بیت العدل فرستاده می شود»(۴).

وی در جایی دیگر می گوید« در این جریان مهم، خانواده خود یک فرقه است. بر این اساس اگر خانواده همسو با نیات اهداف و سیاست های مرکزیت فرقه باشد، اهمیت دارد، در غیر این صورت آن خانواده پشیزی در نزد سران فرقه ارزش ندارد.

در تشکیلات بهائیت اعضا برای انتخاب همسر و ازدواج، آزاد نیستند و تشکیلات بر ازدواج های آنها نظارت دارد و در صورتی که ازدواجی مطابق میل تشکیلات نباشد با توطئه های مختلف مانع سر گرفتن آن ازدواج می شود جهانگیری در این باره می گوید: «… من در طول شب به این می اندیشیدم که با چه رویایی وارد زندگی شدم، اما محفل مرا به کجا کشاند. همسر دلخواهم را از من گرفت و دو نفر را به زور به همدیگر تحمیل کردند که دل در گروی دیگری داشتند. می خواستم فرار کنم گفتند زن بگیر، گرفتم تا از دستشان خلاص شوم، اما هر روز بیشتر در لجن فرو می رفتم…. ای لعنت به این محفل که خودش به اجبار برای آدم همسر تعیین می کند و بعد خودش این بازی ها را در می آورد.(۵)»

آسیب های تشکیلات بهائیت در طول زمان به خانواده علاوه بر اجبار به ازدواج های تشکیلاتی که درمطالب قبلی به برخی از آنها اشاره شد، باعث طلاق بین اعضای فرقه نیز می شود. جهانگیری در خاطرات خود درباره طلاق های تشکیلاتی در میان اعضای فرقه می گوید: «…. بعضی وقتها من و مهناز همسرم شروع می کردیم به گرفتن آمار طلاق در بین بهائیان که این رقم گاه به مرزهای حیرت آوری می رسید. دلیل این طلاق ها هم عمدتاً ازدواج های فرمایشی بود و یا فسادی که در میان خانواده های بهائیان حاکم است؛ خانواده هایی که به دستور تشکیلات فقط با بهائیها معاشرت می کنند. آن وقت در اوج صمیمیت وقتی بساط تریاک و مشروب پهن می شود، طبیعی است که معاشرت ها از روال عادی خارج می شد و روابط خارج از حریم، خانواده را متلاشی می کرد»(۶).

“عطاء ا… قادری” دیگر نجات یافته از این فرقه درباره طلاق های فرمایشی در تشکیلات بهائیت میگوید: «تقریباً یک و سال نیم پیش در ارومیه پسر عموی خانمم در روزنامه درج عمومی کرد و مسلمان شد. تشکیلات ارومیه او را مجبور کرد که همسرش را طلاق دهد. با وجود اینکه پسری بزرگ و دختری دو ماهه داشت. او همسرش را طلاق داد و تشکیلات ارومیه برای دهن کجی به وی از طرف تشکیلات تهران یک فرد پولدار را پیدا کردند و همسر این آقا را به ازدواج او در آوردند و فکر می کردند با ماشین های مدل بالا و خانه های آنچنانی و این مسائل باعث ناراحتی و آزار او می شوند. این قضیه در آن موقع پیش آمده بود و اثری منفی بر جامعه بهائیت گذاشته بوده.»(۷).

آسیب ها به همین جا ختم نمی شود، بلکه تشکیلات بهائیت با عملکرد خود باعث “شکاف بین اعضای خانواده” نیز می شود. بهزاد جهانگیری درباره توطئه های تشکیلات برای ایجاد شکاف میان اعضای خانواده ها می گوید «… مردی به نام آقای کلامی هم مثلاً سرپرست ما بو،د اما او مدام مرا تحریک می کرد و می کوشید تا مرا نسبت به همسرم و مهتاب (مهناز) را نسبت به من بدبین کند. من زمانی به ماهیت اصلی او پی بردم که دیگر دیر شده بود چون این بهائی به اصطلاح معتقد به همسرم نیز همین حرفها را زده بود. در نهایت نیز جو بدبینی و شک و تردید بر زندگی ما سایه افکند؛ چرا تلفنت اشغال بود؟ کجا بودی؟ با چه کسانی بودی و….. بیچاره من و همسرم که باز هم خام تشکیلات شدیم و گرگی چون تو را وارد زندگی مان کردیم…»(۸).

وی درباره “نفوذ تشکیلات” در زندگی اعضا برای ایجاد “شکاف” میان همسران می گوید …. می دانستم آنها به امر تشکیلات این دروغ ها را بافته بودند تا زندگی مرا خراب کنند و نگذارند حتی برای لحظه ای به آرامش برسم. آنها دیده بودند که من و همسرم چگونه از بهائیان کناره می گیریم و این کیفر را برای ما در نظر گرفته بودند. بیچاره همسرم نیز تحت فرمان برادرش ذبیح بود که برای ارتقای مقام در تشکیلات حاضر بود هر کاری انجام بدهد…. همسرم در لحظاتی که تنها می شدیم اعتراف می کرد که همه فامیل ما به من توصیه می کردند از فرهاد (بهزاد) کناره بگیر، چون او پاهایش را از دست می دهد، من هم تحت تأثیر حرف های آنها قرار گرفته بودم»(۹).

وی در ادامه درباره “فعالیت تشکیلاتی” همسرش و تأثیری که در زندگی خانوادگی آنها داشت می گوید «…. تشکیلات، همسرم را نیز تشویق کرده بود تا به مدت چهار ماه زندگی اش را وقف بهائیان و تشکیلات کند. حالا دیگر وضع به گونه ای شده بود که علیرغم زندگی در زیر یک سقف کمتر یکدیگر را می دیدیم و این هم کیفر دیگری بود که تشکیلات برای من در نظر گرفته بود، زیرا از یک سو تنهایی مرا می آزرد و از سوی دیگر برای هر مردی تحمل این مسئله دشوار است که همسرش از صبح تا شب در کنار جوانان نامحرم به اجرای کنسرت بپردازد، در حالی که نداند شوهر بیچاره اش چه می کند، چه می خورد و خلاصه چگونه روزگار می گذراند. هنگامی که احساس کردم تشکیلات با جذب همسرم و بیکاری مجددم مرا تحت فشار قرار داده، چندین بار در مقام اعتراض در محفل حاضر شدم و فریاد زدم…. رؤسای محفل می گفتند: اگر نارحت هستی خودت هم در این جلسات شرکت کن اما حق نداری مانع از شرکت همسرت در کلاس ها و کنسرت های موسیقی بشوی…»(۱۰).

بنابر این زندگی اعضاء به سبب فعالیت های تشکیلاتی تحت شعاع قرار می گیرد و این مسئله می تواند پایه های یک زندگی زناشویی را سست کرده و زمینه از هم پاشیدن خانواده و مشکلات دیگر را به وجود آورد.

جهانگیری درباره فشارهای تشکیلات و اثر آن در زندگی خود در جریان یک حادثه تلخ می گوید«… فشارهای تشکیلات روی همسرم آنقدر زیاد شد که چند طفل ما پیش از تولد سقط شدند و ما نیز ناامید از آینده برای معالجه او اقدامی نکردیم بیچاره همسرم بر اثر سقط های مکرر هر روز رنجورتر و شکسته تر می شد و به لحاظ عصبی ویران تر…»(۱۱).

ترفندهای تشکیلات برای استفاده از سلطه خود بر روی خانواده ها این است که در صورتی که یکی از اعضای خانواده از فرقه خارج شود و یا بر خلاف دستورات تشکیلاتی عمل کند، دیگر اعضای خانواده را ترغیب می کنند که او را طرد کرده و یا او قطع ارتباط کنند، این عملکرد تشکیلات برای تطمیع فرد برای بازگشت به فرقه و تن دادن به دستورات تشکیلاتی است. فضل ا… مهتدی صبحی در کتاب “پیام پدر می گوید: «… بدانید که اینها پس از آنکه پدر مرا در زندگی هرگونه رنج دادند و او از ترس دم نزد و نگذاشتند مرا ببیند، اکنون که در گورستان خفته است نمی گذارند من بر سر خاکش بروم و از خدا  درباره اش خواهش آمرزش کنم….»(۱۲)

بهزاد جهانگیری نیز در خاطراتش از حربه طرد تشکیلات برای بازگردادن وی به فرقه میگوید«… می دانستم که تنها حربه خانواده همسرم، مطرود ساختن اوست، به همین خاطر تلاش می کردم تا اعتماد به نفس از دست رفته او را بازگردانم… ضمن آنکه در خلوت نیز به من می گفت که من هنوز در دل به اسلام اعتقاد دارم اما اسیر توطئه شده ام»(۱۳).

“ایمان شجاعی” دیگر متبری بهائیت نیز درباره ایجاد شکاف میان او و خانواده اش برای بازگرداندن وی به تشکیلات می گوید: «اولین کاری که کردند این بود که گفتند تو باید از خانه بیرون بروی، چون باعث شدی که آبروی ما برود. تو باعث سرافکندگی ما هستی، تو نان ما را خوردی و این حرفها را می زنی. این شد که مرا طرد کردند و از خانه بیرون آمدم و از خانواده ام جدا شدم. بعدها هم که ازدواج کردم و کلا رابطه ام با آنها قطع شد…(۱۴).

به این ترتیب، فرقه بهائیت تلاش دارد با ازدواج های تشکیلاتی و طلاق های فرمایشی خانواده را در سیطره خود در آورد و در مراحلی بحرانی از خانواده به عنوان اهرمی برای تحت فشار قرار دادن عضو برای بازگشتن به تشکیلات سوء استفاده کند. باید به این امر اذعان داشت که خانواده به نوعی هویت فردی یک فرد محسوب می شود و تشکیلات با گرفتن خانواده، این هویت فرد را از او می گیرد، این امر می تواند افراد را در یک شرایط بحرانی روحی و عاطفی قرار دهد و در موردی باعث بازگشت برخی به تشکیلات شود.

 “مهناز رئوفی”، عضو سابق تشکیلات درباره خاطره تلخ خود در این زمینه می گوید: «من فردی بسیار عاطفی و وابسته به خانواده هستم، ولی به واسطه خروج از بهائیت از خانواده ام طرد شدم و اجازه پیدا نکردم. بعد از سالها خانواده ام را ملاقات کنم. پدرم هم در این سالها از دنیا رفت و این اتفاق نیز برایم خیلی سنگین بود»(۱۵).

 وی همچنین درباره موانع جدا شدن اعضاء از تشکیلات بیان می کند: «افرادی که در دل به اسلام  ایمان دارند، فراوان هستند. الآن برای من نامه ها و ایمیل های زیادی می آید که می گویند قصد داریم از بهائیت خارج شویم ولی جرئت ابراز آن را نداریم، چون هر بهائی که از این مسلک برگردد از سوی خانواده و فامیل و تشکیلات کاملاً طرد می شود و مورد غضب قرار می گیرد»(۱۶).

 بنابر این تشکیلات با سوء استفاده از اهرم خانواده تلاش می کند تا اعضا را حفظ کرده و زمینه خروج آنها را از بین ببرد، هر چند این کار به قیمت از هم پاشیدن کانون خانواده تمام شود.

نگاه تطبیقی به فرقه بهائیت و دیگر فرقه ها

این عمکلرد یعنی سوء استفاده از نهاد خانواده در اکثر فرقه های مخرب دیده می شود و نمونه اینگونه رفتارها به راحتی قابل مشاهده است. به عنوان مثال چهار سال پیش خبری تحت عنوان “عملیات انتحاری در یک خانقاه” منتشر شد که در آن فردی به دلیل آسیب دیدن کانون خانواده اش از ناحیه قطب دراویش قصد انجام عملیات انتحاری در خانقاه را داشت تا انتقام خود و خانواده اش را از این فرقه بگیرد(۱۷).

“مریم سنجابی” عضو سابق فرقه منافقین درباره نحوه برخورد با خانواده ها در این فرقه می گوید:« افراد و خانواده های جوانی که وارد اشرف می شدند تا یک هفته اجازه ملاقات با یکدیگر را نداشتند و پس از آن در ریل فرقه قرار گرفته و همسران خود را طلاق می دادند.(۱۸)»

ابراهیم خدابنده دیگر عضو سابق منافقین نیز درباره برنامه فکری این فرقه در مورد خانواده می گوید:« از نظر ایدئولوژی سازمان، خانواده اولین دشمن است. ازدواج در سازمان ممنوع است و هیچ زن و شوهری جز مسعود و مریم رجوی در ساختار سازمان وجود ندارد. من خودم موقعی که عضو سازمان شدم، متأهل بودم و با یک خانم انگلیسی ازدواج کرده بودم یک دختر یک و نیم ساله هم داشتم که هر دو را رها کردم(۱۹)»

از دیگر نمونه های این امر در فرقه ای منسوب به حسین پ” دیده می شود. در متن شکایت اعضا از حسین پ آمده است: «جدا کردن فرزندان از خانواده با زنان از شوهران و القای نیاز شدید فرزندان به حضور استاد (حسین (پ) در ذهن ایشان»(۲۰) . این فرقه در طول زمان علاوه بر ایجاد ازدواج های تشکیلاتی، دستور طلاق های اعضاء را هم صادر می کرد و در ادامه با نزدیک کردن خانه های اعضا به خانه های تیمی فرقه، باعث تحت شعاع قرار گرفتن زندگی و ایجاد شکاف بین همسران شد.

همچنین در مورد فرقه رام … گفته می شود: «یکی از اتهامات فرقه بودن تشکیلات رام … عدم ازدواج اعضا بود، از سوی دیگر موضوع ازدواج پیمان ف نیز آشکار شده بود این دو عامل باعث شد که همسر و برخی همدستان وی با راهبردهای تشکیلاتی به طور ملموس موجی از ازدواج ها را در فرقه رواج دهند. همچنین به بعضی از ازدواج های معطل شده ناگهان مجوز داده شد. به این ترتیب فضای حاکم بر فرقه رام … به سوی ازدواج اعضای فرقه معمولا ازدواج مریدی با مریدی دیگر و ازدواج های تشکیلاتی پیش رفت تا بتوانند یکی از اتهامات را سرپوش بگذارند و این کار آنچنان غیر مستقیم و ظریف انجام شد که حتی خود مریدان هم متوجه حقیقت موضوع نشدند(۲۱)».

به طور کلی اعضای فرقه ها به علت فعالیت فرقه ای، آسیب های جبران ناپذیری را تجربه کرده اند؛ چه زندگی های پرشور و نشاطی که تباه نشدند، چه روح هایی که آرزوی رسیدن به آرامشی معنوی را داشتند اما با پیوستن به این فرقه ها حداقل امنیت روانی خود را نیز از دست دادند، چه روابط خانوادگی که در این فرآیند از هم پاشیده شد و کودکان و فرزندانی که تنها رها شدند، چه مادرانی که به علت غرق شدن در فعالیت های تشکیلاتی از فرزندان خود غافل شده و این کار به اعتیاد و مرگ فرزندان آنها انجامید. افرادی که ناگهان چشم باز کردند و دیدند سال هایی از بهترین لحظات عمر خود را در این فرقه ها تلف کرده اند و … اینها حداقل آسیب هایی است که نقشه های سرکرده فرقه به اعضا وارد کرده است(۲۲).

 به راستی آسیب فعالیت تشکیلاتی به خانواده ها چقدر است؟ چرا تشکیلات بر زندگی اعضاء سیطره دارد و به نوعی رابط بین خانواده ها و حلقه های بالاتر تشکیلات است؟ چرا تشکیلات دستور ازدواج و طلاق بعضی را صادر می کند؟ چرا تشکیلات با طرد افراد باعث شکاف میان اعضای خانواده ها می شود؟ چرا فعالیت تشکیلاتی و آموزشی اعضا باعث تحت شعاع قرار گرفتن زندگی اعضای فرقه می شود؟ تشکیلات بر چه اساسی دستور طرد افراد را از خانواده هایشان صادر می کند؟ و

بنا بر آنچه بیان شد باید عمق آسیب به خانواده های اعضای فرقه ها توسط تشکیلات و نقض حقوق اعضای آن را شناسایی کرد و با روشنگری در این زمینه جلوی این اقدامات و آسیب ها را گرفت.

پی نوشت:

  • شهباز نژاد، امید، فرقه های نوظهور و آسیب ها، تهران: معجزه، ۱۳۹۰، ص ۲۳
  • آسيب ها و خطرات فرقه ها، ماهنامه شفافیت، شماره ۲۸، ص ۴۸
  • مهتدی صبحی، فضل … ،خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۶۳
  • بهائیت یعنی “جامع جميع کمالات حیوانی”، ماهنامه شفافیت شماره ۳۹، ص ۳۰
  • جهانگیری، بهزاد، نیمه پنهان، جلد سی و سوم، پشت پرده تشکیلات، ص ٢٩٥
  • همان، ص ۲۸۶
  • “در بهائیت همه چیز در اختیار تشکیلات است”، ماهنامه شفافیت، شماره ٣٦، ص ٣٤
  • جهانگیری بهزاد. همان، ص ۳۳۱
  • همان، صص ۳۰۹ و ۳۱۰
  • همان، ص ۳۲۷
  • همان، ص ۳۳۱
  • مهندی صبحی، فضل ا… ، همان، ص ٧٤
  • جهانگیری، بهزاد. همان، ص ٣٩٤
  • ” تشکیلات ترفندهای خاصی برای حفظ و کنترل اعضا دارد”، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۸، ص ۳۳
  • مصاحبه با مهناز رئوفی، یک نجات یافته از چنگال بهائیت، سایت شهید آوینی
  • همان
  • “عملیات انتحاری در خانقاه”، ماهنامه شفافیت، شماره ۱، ص ۲۰
  • “جنایت تکان دهنده منافقین از زبان یک عضو”، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۳ ، صص ۷۲
  • “از نظر ایدئولوژی سازمان، خانواده اولین دشمن است”، ماهنامه شفافیت شماره ۳۴، ص ۴۹
  • ماهنامه شفافیت، پرونده ویژه، شماره ۴۵
  • ” سرکرده برای مریدان متأهل و جلوگیری از ازدواج سایر اعضاء استراتژی نفاق داشت”، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۱، ص ۵۰
  • “بازشناسی شکل گیری فرقه رام ا… ، ماهنامه شفافیت، شماره ۳۱، ص ۳۹
بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please