نرخ جمعیت به عنوان یکی از معیارهای تأثیر گذار همواره در سیاست گذاریهای گوناگون مورد توجه قرار گرفته و در تحلیلهای آماری به عنوان یکی از شاخص های توسعه و پیشرفت محاسبه می شود. تا جایی که این شاخص به عنوان عاملی برای افزایش توان اقتصادی و سرمایه اجتماعی جامعه محسوب می گردد.
هر چند تدابیر و تصمیمات مدون برای حفظ جمعیت یا برنامه ریزی در جهت رشد مناسب آن منطقی و حتی لازم به نظر می رسد، مقوله حائز اهمیت چارچوبی است که این جمعیت را به عنوان یک جامعه به هم پیوند می دهد. اصلی که افراد حول آن به اجتماعی خاص اطلاق شده اند، اساس جامعه بوده و بدون توجه به اصالت آن، هیچ یک از تمهیدات به مقصود دلخواه منجر نخواهد شد، چرا که راز ماندگاری در تاریخ و بارور شدن این است که اصل و ریشه طیب و پاکیزه باشد:
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ الله مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ«(۱)
نگاهی به آمار جمعیت فرقه های انحرافی چون بهائیت نشان می دهد آدمی تزویر و تغابن را برنمی تابد. به همین دلیل بهائیت در تمام این سالها و با وجود بهره گیری از حداکثر امکانات و به کارگیری ترفندهای یارکشی ، نتوانسته جمعیتی هر چند اندک برای تشکیلات خود دست و پا کند؛ حال آنکه همین تعداد ناچیز نیز در سراشیبی ریزش حداکثری قرار گرفته است. با افزایش فعالیتهای رسانه ای و بالا رفتن سطح آگاهی مردم عملکرد تشکیلاتی و آمیخته به فریب بهائیت بیش از پیش بر همگان آشکار شد. این تنور فکری توأم با عدم شفافیت تشکیلات حتی در برخورد با اعضاء یک سو و برخوردهای تنبیهی سخت و دور از شأن انسانی (۲) که یادآور مسیحیت قرون وسطا است از سوی دیگر، موجب کاهش جمعیت بهائیان در سراسر جهان شده تا آنجا که آمارسازی های دروغین رسانه های وابسته به بهائیت نیز نتوانسته موجب کتمان این حقیقت شود.
علیرغم تلاش تشکیلات در مسیر تبلیغ و توسعه بهائیت، هم راستا با پشتوانه های مالی، مخارج هنگفت ،تبلیغاتی باج دهی به برخی کشورها (۳) و….. طبق آمار رسمی و آشکار جمعیت بهائیان تا حد تحقیر آمیزی بی مقدار است. با گذشت سال ها و بررسی اجتماعی سازمانی تشکیلات بهائیت این حقیقت آشکار می شود که هر سال به میزان بیشتری از تعداد پذیرندگان بهائیت کاسته و همین افراد نیز که به سختی و با هزینه های فراوان عضو فرقه شده اند به مرور زمان دلسرد و به نوعی ناپدید(۴) می شوند. دلایل زیادی منجر به کاهش جمعیت بهائیان سراسر جهان شده که اشاره ی تیتروار به آن موارد، در ادامه ارائه می گردد:
- فشارهای درونی و داخلی بر اعضاء
عدم تطابق رفتار و اعمال مطرح شده از سوی تشکیلات با افراد قبلو بعد از بهائی شدن
- اعتقادات ضعیف و بی پایه سران فرقه.
- فعالیت تشکیلاتی هرمی غیر قابل قبول برای اعضاءء.
- تفکیک طبقاتی حتی در فعالیتهای مذهبی.
- ارزش قائل نبودن برای کیفیت حقیقی معنویت.
- عدم تطابق گفتار و عملکرد سران تشکیلات بهائیت.
و ….
در واقع یاس ناامیدی و سرخوردگی از میزان رشد کند و سطحی بهائیت علیرغم تبلیغات فراوان توام با عاری بودن از هر گونه معنویت حقیقی، باعث می شود بعضی بهائیان از تشکیلات خارج شوند. با این وجود سردمداران این تشکیلات همواره در تلاشند تا در کنار آمارهای غیر واقعی از شمار نفوس بهائی ها، راهکارهایی مستقیم و غیر مستقیم از رشد کمی خود ارائه داده تا با این شگرد عدم کیفیت و بار محتوایی را نادیده انگاشته و در جهت اهداف سلطه جویانه خود خیز بردارند
با توجه به تأکید فراوان پیام ها بر حفظ افراد تشکیلات یا عدم مهاجرت اعضاء به ویژه از ایران، واضح است که ممانعت از کاهش جمعیت تشکیلاتی حتی در سطح جهانی با اولویت بالایی از سوی مهم ترین مرکز تصمیم گیری بهائیت مورد پیگیری قرار گرفته و از آنجایی که بهائیت توهم استیلا را نیز در ذهن خود می پروراند، هیچ ابایی ندارد که در این راه آموزه هایش را زیر پا بگذارد و با ایجاد تصوری موهوم از ازدیاد جمعیت بهائیان یا به نوعی چسباندن خود به برخی جریان ها، به نحوی دیده شود. هر چند اکثر پیام های تشکیلاتی مستقیم یا تلویحا به مسائلی مرتبط با افزایش شمار جمعیت این فرقه اشاره دارد، اما غور در تمام نقشه های تشکیلات که به اجرای برنامه هایی در کشورهای مختلف منجر شده در این مجال نمی گنجد، لذا اجمالا اشاره ای خواهیم داشت به برخی شیوه های تدافعی بهائیت در این زمینه.
با توجه به اسلامی بودن جامعه ایران، توده بهائیان ترجیح می دهند به کشورهایی بروند که مراکز تشکیلاتی فرقه ای به صورت مشخص در آنجا بنا شده و فعالیت داشته باشند. اما فرقه که هر بهانی را سربازی عملیاتی می داند خروج از ایران را عقب نشینی قلمداد کرده و در عین حال می خواهد وجهه ای روحانی نزد فریب خوردگان بهائی نشان دهد.
بنابراین به رهبران تشکیلات توصیه می کند با لطایف الحیلی غیر مستقیم، مانع ترک آنان از کشور شده و درصدد ایجاد فتنه هایی در میان تشیع برآیند. مثلاً در پیامی از مرکز جهانی بهائیت، خطاب به مسئولان محافل بهانی آمده است:
«شما در جامعه خویش به نحو مقتضی با افراد بهائی که مایلند در زمینه اقامت، مراجعت، سفر بازدیدی ، مهاجرت از ایران و یا بازگشت به ایران برای ایرانیان بهائی، راهنمایی کسب کنند اطلاعات را در میان گذارید. این اطلاعات نباید به صورت گسترده در نشریات و با رسانه های مشابه توزیع شود بلکه در پاسخ به سؤالات باید آن را عرضه نمایید.
آيا بهائیان بالغی که در ایران زندگی می کنند باید در کشور بمانند یاآن را ترک کنند؟ علیرغم مشکلات و تضییقاتی که بهائیان ساکن ایران با آن مواجه هستند، آنها اعضاءی یک جامعه قوی و پویا هستند که با قدرت در خدمت امرا… (دستورات تشکیلات بهائیت) می باشند. فرصت های زیادی برای خدمت در آنجا وجود دارد. همانطور که احتمالاً آنها می دانند. بيت العدل جهانی به احبای ساکن در مهد امرا… که کمر به خدمت در جهت منافع امر بسته اند، اعلام داشته که آنان به یکی از ارزشمندترین امور در زمان حاضر مشغولند. امید است که احباء توان پایداری داشته باشند و در ایران بمانند.
در خصوص جوانان بهائی که قصد ترک ایران را برای ادامه تحصیل دارند. آنها باید با قطعیت بدانند که در شرایط کنونی اقامتشان در ایران برای خدمت به امر و مساعدت همکیشان گرامی بسیار ارزشمند و مرجع است، ولی چنانچه آنها بخواهند به تحصیل در خارج از ایران بپردازند، امید است که حداکثر تلاش خود را به کار برند تا پس از اتمام تحصیل به ایران مراجعت کنند تا بتوانند به ادامه تلاشها و مساعی خویش در آن سرزمین ارزشمند بپردازند.
بهائیان ایرانی که خارج از ایران زندگی می کنند و از کشور ایران دیدن می کنند و همکیشان ایرانی در سراسر جهان که به فکر دیدار از ایران هستند، به ایشان توصیه می شود پس از مطالعه و بررسی وضعیت خویش که با حال دعا و مناجات صورت می گیرد و با ارزیابی عوامل ذی ربط و شور و مشورت با اعضاءی خانواده و احبای قابل اعتماد، تنها خودشان به اتخاذ تصمیم بپردازند. احبا باید دیدگاهها و نظرات محفل ملی روحانی خویش و روابط بین کشور محل اقامت خویش و ایران و همچنین توصیه های حکومت مطبوع خود و منابع ذی ربط را در خصوص سفر به ایران مد نظر قرار دهند. این پیشنهاد درباره زوج هایی که یکی از آنها فرد بهایی ایرانی است که با یک فرد غیر ایرانی ازدواج کرده، نیز صادق است. اگر همکیشان در بازدید از ایران با گفتار و رفتار خود به صورت سهوی، تصمیم احبا را برای ماندن در مهد امرا… را کم ارزش نشان دهند، در حالی که تا به حال پیروزی نهایی را کسب کرده اند و در عوض مزایا و منافع اقامت در سایر کشورها را به رخ آنها بکشند، عملا موجب می شوند آن ها که تحت آزمایشات مختلف بوده اند، دچار چالش شوند و این خود ضربه ای به امرا… محسوب می شود.
آنها نباید به هنگام ورود به ایران، علائم بهائی با خود حمل کنند، کتب بهائی همراه آنها هم باید در حد نیاز شخصی باشد. نباید از آن کشور حتی به وسیله ایمیل با مرکز جهانی بهائی تمامی بگیرند. همچنین پاسپورت آنان نباید نشانه ای دال بر بازدید از اسرائیل داشته باشد. اگر در فرم ویزا جایی درباره دین پرسش شده بود آن را خالی نگذارند بلکه آن را هاشور بزنند. البته اگر مسئولان به طور خاص از دین سؤال نمودند و گفتند که باید جواب روشن داده شود. در آن صورت فرد باید بگوید که بهائی است.
بيت العدل جهانی به احبای ساکن در مهد امرا… اعلام داشته که اقامت آن ها در ایران به منظور خدمت به منافع امر از جمله افضل اعمال در این روزگار است. احبای ایران در سراسر جهان که فکر مراجعت به ایران را درسر دارند، بدانند که فرصت های بزرگ خدمت در کشور محل سکونت آنها هم وجود دارد، معذلک اگر بازگشت به ایران برایشان توجیه داشته باشد و امکان پذیر باشد، بیشتر مورد توصیه است(۵)».
آیا منطقی است که یک ایین به اصطلاح آسمانی به این شکل برای محل سکونت پیروان خود تعیین تکلیف نموده و حتی این دستورها را به شکلی غیر علنی و خدعه وار به آنان عرضه نماید؟ حال آنکه به نظر می رسد. ایجاد آرامش و پرهیز از تنش با صلح مورد ادعای بهائیت، قرابت بیشتری داشته باشد.
رفتار دوگانه یا درست تر، چندگانه بهائیت در ادعای عدم تقیه قابل مشاهده است. مثلا وقتی از بهائیان درخواست می شود در محیط های آموزشی اداری «جمهوری اسلامی ایران» از رفتار تبلیغی و معرفی خود به عنوان بهانی و ظاهر سازی برای باورشان بپرهیزند، ادعای عدم تقیه را مطرح کرده و سر باز می زنند، اما برای نفوذ و واردات خوراک تشکیلاتی از کشورهای دیگر، کاملا واضح به کتمان حقیقت دستور داده شده است.
هر چند این ممانعت از مهاجرت، در جنبه عمومی و برای افراد عادی در قالبی چاپلوسانه با ایجاد ترس از مشقات ترک ایران مطرح می شود. چنانکه گویی قصد فریب کودکی را داشته اند:
«ترک ایران و یا اقامت در آن مسئله ای پیچیده و حساس و تصمیم گیری در این مورد موضوعی شخصی و وجدانی است که بعد از دعا و مناجات و فکر و مشورت های لازم توسط شخص مؤمن انجام می شود. احبایی که ایران را به عنوان پناهنده ترک می کنند اکثرا با ناملایمات و نابسامانی های طویل المدت حاصله از استنکاف بیش از پیش تقاضاهای پناهندگی، دوری از وطن مألوف و اقوام و نزدیکان رئوف، عدم آشنایی کامل به مقتضیات محیط جدید مواجهه با زبان و آداب و رسوم فرهنگی متفاوت، ناراحتی وجدان و دشواری های مالی روبه رو می شوند. اگرچه نسل جوانشان موفق به تحصیلات عالی می کردند، ولی کلیه اعضاءی خانواده چه پیر و چه جوان با چالش های سختی که در اثر مشکلات فوق الذکر به وجود آمده و امتحانات شدیدی که در نتیجه مقابله با سیئات تمدن مادی گرای غرب ایجاد گشته مواجه شده و از موهبت خدمت به امر مبارک در مهد امرا… محروم می گردند(۶).
«بهائیان ایران که به دست توانای حضرت بهاء ا… و در راه تحقق نوایای مقدسه اش مبعوت و پرورش و آمادگی یافته اند، به منزله گنجینه گرانبهایی برای امر الهی به تنها در ایران بلکه در سراسر جهانند که قوای مکنونه اش را نمی توان چنانکه باید و شاید در حال حاضر درک نمود. آن ستمدیدگان مایه افتخار و مباهات عالم بهانی و موجب فرح و سرور قلب این مشتاقانند»(۷).
«مگذارید که اخیار و حسودان و دشمنان بگویند که علت علو امر در گذشته ایام، در اوایل ظهور قیام خارق العاده هياكل مقدسه و استقامت نفوس زکیه شهدای امر بوده که حال چون دیگر نیستند امر بهاء ا… مجبورا رو به انحطاط و ضعف و تشتیت و اضمحلال خواهد گذاشت»(۸)
از دیگر برنامه های عملیاتی، سعی بهائیت برای ایجاد مقری تشکیلاتی در هر منطقه و شیوه ای مرتبط با سبک زندگی افراد آن جامعه می باشد. تا بلکه به وسیله آن به انتشار و تثبیت عقاید خود بپردازند. در کشورهای آسیایی نظیر ایران که زندگی اجتماعی بر مبنای خانواده تشریح و بنا نهاده شده عمدتا مسائل خانوادگی به شکلی محوری مورد تاکید بوده و حتی دستور العمل هایی مبتنی بر افزایش تعداد خانوار به سران تشکیلات و متعاقباً اعضاء ابلاغ شده است.
به طور مثال نمونه هایی از استراتژی خانواده محور در ادامه ذکر گردیده که در آن برای مقابله با مخالفت های جامعه نسبت به پذیرش بهائیت استعانت از تشکیل خانواده و نشر مبانی از این طریق، توصیه شده است. در صورتی که بارها مشاهده شده در رسانه های عوام فریب که جذب مخاطب از سطحی ترین راه ممکن صورت می پذیرد. عدم قیدوبند خانوادگی از موضوعاتی است که با ظاهری فریبنده، توسط بهائیان ارائه می شود»(۹).
«ستایندگان اسم اعظم در کشور مقدس ایران ملاحظه فرمایند… خانواده در مقام یک واحد انسانی و هسته اصلی اجتماع بشری، کانونی است که فضایل اخلاقی و توانمندی های بنیادی لازم باید در آن شکل گیرد، زیرا عادات و رفتاری که در خانواده پایه ریزی می گردد از خانه به محل کار و حیات اجتماعی و سیاسی هر ملت و سرانجام به روابط بین المللی تعمیم می باید از جمله نشانه های سقوط اخلاقی در نظام اجتماعی کنونی، ضعف پیوند روحانی در روابط خانوادگی است…. ای حبیبان باوفا، در این ایام پرآلام که خود با انواع مشکلات ناشی از ظلم و بی عدالتی مواجه هستید و در زمانی که ملت شریف ایران در جهت یافتن راه حلی مناسب برای مسائل پیچیده خود در تکاپو و تلاش است به مطالعه و تعمق در مورد حیات خانواده ادامه دهید و درباره دست آوردهای اسم اعظم در این زمینه تأمل کنید. برداشت خود از این مسائل را با همسایگان دوستان و همکاران در میان نهید»(۱۰).
«در انجام وظایف روحانی و اجرای امور مربوط به احوال شخصی مشوق و حامی یکدیگر باشید و جد نمایید تا اغلب تصمیمات لازم در سطح خانواده ها اتخاذ گردد. به تعلیم و تربیت روحانی فرزندان خود ادامه دهید و مطالعه و تعمق در آیات الهی را دنبال کنید . از اخبار خوش اقدامات خواهران و برادران خود در دیگر مناطق جهان کسب اطلاع نمایید و اجازه ندهید که توقف یاران و خادمین، احساس انزوا در شما ایجاد کنند»(۱۱).
علاوه بر این، چندین سال است که طرح ازدیاد فرزند و جمعیت فرقه ضاله بهائیت و القای آن به بهائیان در دستور کار سران تشکیلات قرارگرفته تا با ایجاد نوعی رقابت در بین مزدوجین بهائی، سیاهی لشکری در راستای افزایش بهائیت موروثی ایجاد شود. بلکه نتیجه دلخواهی عایدشان گردد. این روند تشویق به داشتن فرزندان زیاد تا جایی مورد توجه بوده که به نقل از منابع آگاه حتی افرادی از عناصر بهائی به جهت توسعه طرح فوق از سوی تشکیلات بهائی مورد تشویق قرار گرفته است. به نظر می رسد خلأ افزایش زاد و ولد و خروج جوانان بهائی از کشور نیز موجی از نارضایتی و ناامنی را در میان خانواده های بهائی به وجود آورده است.
وضعیت فوق العاده ناشی از این نارضایتی ها، علاوه بر صدور طرح های اینچنینی منجر به تحرکات شدیدتری از سوی بهائیت برای جذب و ترغیب افراد در هر کشور یا به هر طریقی -هر چند مجرمانه – شده است. شاهدی بر این مطلب افزایش جرایم تشکیلات بهائیت در سالهای اخیر می باشد که نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورها نیز آشکارا قابل مشاهده است تا به خیال خود بانگ این طبل رسوایی را مصادره به مطلوب کرده و به ادعای پوسیده مظلومیت منجر گردد.
نمونه هایی از تشویش اذهان و ایجاد آشوب، یا اقدام به اعمالی نظیر توهین به مقدسات اسلامی، تلاش برای خدشه دار کردن چهره پیامبر اسلام(ص)، نگاه انتقادی مغرضانه از نظام و مسئولان، توزیع مواد مخدر، قاچاق کالا و مواردی همچون سرپیچی از قانون در رابطه با تعطیلی مغازه ها توسط بهائیان به دستور تشکیلات آن هم در صورتی که بنا بر خود احکام بهائی امکان صرف نظر از تعطیلی به طرق مختلف قابل انجام می باشد همه مثال هایی از این دست جرایم بهائی است.
تشکیلات، علاوه بر ترغیب به افزایش شمار خانواده، ادعای پایبندی به مسائلی چون «تحری حقیقت» را زیر پا گذاشته و با آنکه مدعی است «بهائی زاده» معنایی ندارد و افراد لزوماً به اختیار خود و اخذ تسجیل بهایی می شوند. علاوه بر سیاست فشار، پیوسته شیوه های بهائی کردن کودکان را به والدین بهائی می آموزد. حفظ افراد در تشکیلات به مدد شیوه ای اصطلاحا «چماق محور» ریشه در مفهوم بهائی بودن دارد. اصولا بهائیت همان تشکیلات منبعث از بیت العدل است و هر بهائی زاده ای تا در مقابل مرکز اصلی تشکیلات سر تعظیم فرود نیاورد و موهوماتی همچون مصونیت شورا از خطا را نپذیرد، بهائی محسوب نمی شود. ضمن اینکه در صورت عدم کرنش طرد شده و خانواده و خاندان خود را از دست خواهد داد.
اما شیوه نوین تر، نوعی شست و شوی ذهنی را در بر داشته و حتی در این باره به نشر کتاب نیز پرداخته اند کتاب هایی که به نحوی عملی، ادعای تحری حقیقت در فرزندان را مخدوش ساخته و به جد سعی در ایجاد هویت بهائی در کودک می نماید. در یکی از این کتابها، نویسنده صراحتا بیان می کند ما به عنوان والدین بهائی دیگر نمی توانیم دست روی دست گذاشته و منفعل بنشینیم و فقط بنگریم آیا فرزندمان به فردی با هویت بهائی تبدیل می گردد یا خیر، حال آنکه «عباس افندی» فرزند و جانشین مؤسس بهائیت می گوید اول اساس بهاء ا…. تحری حقیقت است یعنی باید نفوس از تقالیدی که از آباء و اجداد موروث مانده منزه و مقدس
گردند» (۱۲) تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.»
تمام این چندگانگی ها و رفتارهای غامض و تشکیلاتی به این دلیل است که مبنای عقیدتی خاصی درون این فرقه وجود نداشته و بر خلاف آنچه تشکیلات برای خودنمایی و دستیابی به مقاصد شوم خود ابراز می نماید با استقبال چندانی روبه رو نمی باشد. بنابراین همچنان در تکاپوست تا با چنگ و دندان حداقل باورمندی موروثی را حفظ نماید. هر چند هم صدایی و کرنشگری در برابر مستکبرین، بعضاً منابعی را جهت تغذیه انسانی چنین فرقه هایی فراهم آورده است، اما رمزگشایی از رفتارهای تشکیلاتی، جوامع را برای عکس العمل مناسب، مسلح می سازد.
پی نوشت:
- «آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده، سخنی پاک، که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است. سوره مبارکه ابراهیم، آیه (۲۴)
- از قبیل شناسایی و برخوردهای تشکیلاتی که توسط اطلاعات حاصل از فعالیتهای پنهانی هیئت صیانت صورت می پذیرد.
- باج دهی تشکیلات بهائیت به منظور امکان استقرار در کشورهای مختلف از کمک مالی، ایجاد تفرجگاه و مرکز جذب توریست گرفته تا پذیرش ناظران آمریکایی در مرکز جهانی بهائیت را شامل می شود.
- به دلیل قوانین سخت گیرانه بهائیت همچون طرد «روحانی» در مواجهه با متبریان، عده بسیاری از آنان بی سروصدا زندگی جدیدی مغایر با آموزهای بهائی در پیش گرفته اند.
- ترجمه پیام ویژه مرکز جهانی بهائیت درباره مهاجرت ایرانیان آگوست ۲۰۱۰
- پیام مرکز جهانی بهائیت، ۳۱ می ۲۰۰۶
- پیام مرکز جهانی بهائیت، ۱۲ ژانویه ۲۰۰۴
- پیام مرکز جهانی، بهائیت ۱۰ فوریه ۱۹۸۰
- ساخت برنامه هایی در کانال های بهائی که در آن زندگی بهائیانی با بی بندوباری جنسی را به تصویر کشیده و آنان در شرح زندگی خود، دلیل بهائی شدنشان را صراحتاً مجاز بودن چنین بی بندوباری هایی در این تشکیلات بیان می کنند!!
- پیام مرکز جهانی بهائیت، ۲۴ نوامبر ۲۰۰۹.
- پیام مرکز جهانی بهائیت، ۱۸ مارچ ۲۰۰۹
- خطابات حضرت عبدالبهاء، آلمان مؤسسه مطبوعات امری، ۱۲۷ بدیع (۱۹۷۰ میلادی)، جلد ۲، ص ۱۳۹