کد خبر:14790
پ
هستی شناسی۱ باب و بها
بهائیت در ایران:

هستی‌شناسی تشکیلات بهائیت ـ قسمت دوم

قیامت در بهائيت معاد و قیامت از اصول اعتقادی اسلام و تمامی ادیان آسمانی است. یکی از مسائلی که همه پیامبران الهی در کنار توحید به آن پرداخته و مردم را به آن دعوت کرده‌اند، موضوع، معاد و قیامت است. حسابرسی و رسیدگی به اعمال انسان در جهان پس از مرگ، که همان قیامت باشد، […]

قیامت در بهائيت

معاد و قیامت از اصول اعتقادی اسلام و تمامی ادیان آسمانی است. یکی از مسائلی که همه پیامبران الهی در کنار توحید به آن پرداخته و مردم را به آن دعوت کرده‌اند، موضوع، معاد و قیامت است. حسابرسی و رسیدگی به اعمال انسان در جهان پس از مرگ، که همان قیامت باشد، جزء عقاید مسلم و قطعی در بین مسلمانان است و تمام کسانی که ادعای پیروی هر یک از پیامبران الهی را دارند، به‌نوعی به این مسئله معتقدند.

در واقع، قیامت و حسابرسی به اعمال انسان‌ها بیانگر عدل الهی است و انکار آن این اصل مهم را نیز خدشه‌دار می‌سازد. در آن روز که به فرموده قرآن، طول آن پنجاه هزار سال است.[۱] و این زمین و آسمان‌ها، به زمین و آسمان دیگری تبدیل می‌گردد و طرح نوینی در وضع جهان ریخته می‌شود،[۲] به حساب و کتاب اعمال تمام انسان‌ها رسیدگی می‌گردد و بهشتی‌ها به بهشت و دوزخیان به دوزخ روانه می‌شوند؛ چنان‌که آیات بی‌شماری از قرآن بر این مطلب صراحت دارند.

از آیات قرآنی به‌دست می‌آید که بخش مهمی از سخنان پیامبران و بحث‌های ایشان با مردم به موضوع معاد اختصاص داشته است و حتی می‌توان گفت که تلاش آن‌ها بیش از تلاشی بوده است که برای اثبات توحید کرده‌اند؛ زیرا بیشتر مردم سرسختی بیشتری در این باره نشان می‌داده‌اند.[۳]

اما بهائیت که هدف اصلی خود را مبارزه با دین، به‌ویژه اسلام قرار داده است. این اصل مهم و اساسی را انکار نموده و به تأویل آیات قرآن در مورد قیامت پرداخته است. از نظر بهائیان، قیامت به دو بخش صغری و کبری تقسیم می‌شود. قیامت صغری همان عالم برزخ است که بلافاصله پس از مرگ آغاز می‌شود؛ اما قیامت کبری عبارت است از انتهای دین سابق و ظهور پیامبر و تشریع شریعت دین جدید.

بنابراین نظر، تاکنون قیامت‌های متعددی بر پا شده است و در آینده نیز برپا خواهد شد؛ و قیام باب و بهاء در ادامه قیامت‌های گذشته مانند قیامت‌های پیامبران سلف همچون حضرت موسی (ع) ، عیسی (ع) و محمد (ص) بوده است.

بهائیان دیگران را از درک قیامت عاجز دانسته و مدعی‌اند که برداشت آنان از قیامت درست است؛ چنان که باب، در باب هفتم از واحد دوم في بيان يوم القيامة گويد:

«ملخّص این باب آن‌که مراد از یوم قیامت ظهور شجره حقیقت است و مشاهده نمی شود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد؛ بلکه همه موهوماً امری را توهم نموده که عند الله حقیقت ندارد و آنچه عند الله و عند عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است، این است که از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان به هر اسم الی حین غروب آن قیامت است؛ مثلاً از یوم بعثت عیسی (ع) تا یوم عروج آن قیامت موسی (ع) بود به قول خود و هر کس مؤمن نبود جزا داد. به قول خود؛ زیرا که ما شهد الله در آن زمان ما شهد الله في الانجيل بود؛ وبعد از يوم بعثت رسول الله (ص) تا يوم خروج آن قیامت عیسی (ع) بود که شجره حقیقت ظاهرشده در هیکل محمد (ص) و جزا داد هر کس مؤمن به عیسی (ع) بود و عذاب فرمود به قول خود هر کس مؤمن به آن نبود و از حین ظهور شجره بیان الی ما يغرب قیامت رسول الله (ص) است که در قرآن خداوند و عده فرموده که آن بعد از دو ساعت و یازده دقیقه از شب پنجم جمادى الأول سنه ۱۲۶۰ که سنه ۱۳۷۰ بعثت می‌شود، اول یوم قیامت قرآن بوده و الی غروب شجره حقیقت، قیامت قرآن است؛ زیرا که شیئی تا به مقام کمال نرسد، قیامت آن نمی‌شود و کمال دین اسلام الى ظهور منتهی شد؛ و از اول ظهور تا حین غروب اثمار شجرة اسلام، آنچه هست ظاهر می‌شود و قیامت بیان در ظهور من يظهره الله است.»[۴]

بهاء هم منظور از قیامت را قیام خودش دانسته برای نبوت و از «ساعة» [که در قرآن آمده و منظور قیامت است] ساعت بعثت خودش را اراده کرده است. بر اساس این عقیده آیات قرآن را به خودش تأویل می‌کند.[۵]

علامه مصطفوی از میرزا حسین‌علی نقل می‌کند که در الواح می‌گوید:

«ای کنیز من بشنو ندای مرا از جانب زندان که دشمنان مرا احاطه کرده‌اند؛ آن کسانی که به قیامت و آثار آن و به ساعت و علامت‌های آن منکر هستند؛ و آنان از کسانی هستند به ذلت راضی شده‌اند.»

منظورش از قیامت، قیام خودش برای مقام نبوت می‌باشد و منظورش از ساعت، زمان بعثتش است؛ و طبق این عقیده آیات قرآن را به خودش تأویل می‌کند. [۶]

میرزا بها می‌گوید: «در هر بعثتی نفخ صور و حشر و نشر و عذاب و نعمت برپا می‌شود؛ و منظور او در این دو مورد نفخ خود او بود؛ و به اعتقاد ایشان، نفخ دیگری هم در قیام سیدباب بر ممکنات دمیده شده است.» [۷]

بهاء، چنان از قیامت سخن می‌گوید که گویا بر پا شده است. او با تمسک به‌ظاهر آیات قرآن ادعا می‌کند قیامت بر پا شده است و به علما اشکال می‌گیرد که آن‌ها آیات قرآن را اشتباه معنا می‌کنند!

وی می‌گوید: ملاحظه می‌کنید که چقدر بی‌ادراک نفخه محمدیه را که به این صریحی می‌فرماید ادراک نمی‌کنند و خود را از این فیض الهی محروم می‌کنند و منتظر صور اسرافیل -که یکی از عباد اوست- می‌شوند؛ بلکه مقصود از صور، صور محمدی است که بر همه ممکنات دمیده شد و قیامت قیام آن حضرت بود. بر امر الهی و غافلینی که در قبور اجساد مرده بودند، را خلعت ایمانی پوشاند و به حیات تازه زنده نمود.[۸]

حسین‌علی بهاء در پاسخ به کسی که از وی پرسیده بود: «اگر قیامت قیام نموده، پس بهشت و دوزخ کجاست؟» گفته است: «الاولى لقانی و الاخرى نفسك ايها المشرك المرتاب؛ بهشت دیدار من است و جهنم نفس تو ای مشرک شک آورنده.»[۹]

الف) نقد ادله بهائیت در پاسخ این مطالب و توجیهات باید گفت:

اولاً بحث معاد و قیامت و اینکه جهانی ورای عالم دنیا وجود دارد و در آنجا به حساب بندگان رسیدگی می‌شود، از بدیهیات هر دین آسمانی است که جزای نیکوکاران در قیامت بهشت و سزای بدکاران و کافران دوزخ و جهنم است.

ثانیاً، برای فهم یک مطلب دینی و اعتقادی نباید صرفاً به ظاهر برخی آیات قرآن استناد کرد؛ بلکه باید مجموع آیات را در کنار روایات پیامبر و پیشوایان معصوم (علیهم‌السلام) بسنجیم و معنا کنیم؛ زیرا طبق حدیث معروف و متواتر ثقلين فهم دقیق آیات قرآن، بدون بیان و توضیح پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) ممکن نیست؛ و آنان در حقیقت، مبین و مفسر واقعی قرآن‌اند.

ثالثاً بیش از یک سوم آیات قرآن با زندگی ابدی ارتباط دارد: در یک دسته از آیات بر لزوم ایمان به آخرت تأکید شده؛ در دسته دیگر پیامدهای انکار آن گوشزد گردیده است؛ در دسته سوم نعمت‌های ابدی و در دسته چهارم عذاب‌های جاودان بیان شده است. با ملاحظه برخی از آیات قرآن که ویژگی‌های قیامت را بیان می‌کند، متوجه می‌شویم که دیدگاه بهائیت چقدر متفاوت با قرآن است:

«هنگامی که آسمان از هم شکافته شود؛ و آن زمان که ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند؛ و آن زمان که قبرها زیر و رو گردند.»[۱۰] «در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود…[۱۱] در آن هنگام که کوه‌ها به حرکت درآیند…[۱۲] در آن هنگام که پرده از روی آسمان گرفته شود؛ در آن هنگام که دوزخ شعله‌ور گردد؛ در آن هنگام که بهشت نزدیک شود.[۱۳]»

چنان‌که می‌بینیم تناسبی بین آیات قرآن و ادعای بهائیت وجود ندارد. بهائیان دربارة نفخ صور هم ادعای باطلی دارند. این مطلب که صور توسط اسرافیل فرشته مقرب الهی دمیده می‌شود، امری واضح و روشن است و در روایات امامان معصوم (ع) به آن اشاره شده است.

بنابراین ملاحظه می‌شود که رهبران بهائیت با تأویل‌گرایی و تفسیر به رأی آیات قرآن که ریشه در مبانی فکری و معرفتی آنان دارد و این روش به‌وسیله رهبران شیخیه مانند احسانی و رشتی باب شده و از آنان به ارث رسیده است. سعی در توجیه حرکت خود دارند. این در حالی است که بهائیان از تفسیر و تأويل كلمات الهیه نهى شده‌اند؛ چنان که عبدالبهاء می‌نویسد:

«از جمله وصایای حتمیه و نصایح صريحه اسم اعظم این است که ابواب تأویل را مسدود نمایید… .»[۱۴] قیامتی که در همه ادیان به زندگی پس از مرگ و رسیدگی به اعمال انسان‌ها تعبیر شده است و در آن به حساب ظالم رسیدگی شده به نیکوکاران پاداش داده می‌شود، آیا این همان قیامت است؟ پس به تعبیر باب و بهاء دیگر خبری از جهنم و آتش جهنم و زقوم جهنمی نیست و افراد ظالم فقط از ایمان بی‌بهره‌اند و دیگر عذابی ندارند؟ هرکس هر کاری که خواست انجام دهد؛ هیچ حساب و کتابی نیست. مظلوم ظلم را قبول کند و ظالم ظلم کند. بدون آنکه به روز حساب و کتابی امید داشته باشد یا از آن بترسد.

موعود در بابیت و بهائيت

مفهوم مهدویت، از مفاهیم مشترک در ادیان آسمانی است و همه امم و ملل به‌نوعی در انتظار موعود به سر می‌برند؛ اما این مفهوم در اندیشه شیعه از جایگاهی رفیع برخوردار است؛ چنان‌که می توان آن را در کنار نهضت عاشورا، رمز ماندگاری شیعه در چهارده قرن گذشته دانست. از همین، روی یکی از عوامل قیام‌ها و انقلاب‌ها و سرنگونی حکومت‌ها یا پیدایش حکومت‌های جدید را در طول تاریخ می‌توان آموزه مهدویت تلقی کرد. غیبت مهدی موعود (عج) و اعتقاد به اینکه سرانجام روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت و نقش محوری این اندیشه در جوامع اسلامی به ویژه شیعیان باعث شده است که این مکتب همواره در معرض تحریف و سوءاستفاده دنیا طلبان و راهزنان عقل و دین قرار گیرد.

تشکیک در مبانی این مکتب انسان‌ساز و بروز قیام‌هایی به نام مهدویت و ادعای افرادی که خود را مهدی موعود معرفی کرده‌اند. مانند مهدی سودانی، علی‌محمد باب و ده‌ها مدعی دیگر، نمونه‌هایی از این سوء‌استفاده‌اند.

فتنه باب و بهاء – که در شرایط بحرانی جامعه ایران در قرن سیزدهم پدید آمد – در بدعت و انحرافی عقیدتی در باب مهدویت ریشه داشت که در تعالیم فرقه شیخیه موجود بود. بر اساس دیدگاه رهبران شیخیه (احسایی و رشتی) امام زمان (عج) با جسم عنصری در عالمی به نام هور قلیا زندگی می‌کنند که از عالم مادی جداست و رابط میان وی و شیعیان، شیعه کامل یا رکن رابع است.

این دو مدعی بودند که خود رکن رابع و رابط امام با مردم‌اند؛ و رکن رابع را در کنار توحید، نبوت و امامت چهارمین اصل اعتقادی شیعیان مطرح، و معاد و عدل را حذف کردند. در واقع، یکی از عوامل ایجاد فتنه -که بدعت در دین است- در این مرحله زمینه‌ساز انحرافی بزرگ‌تر شد؛ چرا که با درگذشت آن‌ها، علی‌محمد باب، شاگرد رشتی ادعا کرد که همان رکن رابع یا باب امام زمان است. وی در یکی از کتاب‌هایش می‌نویسد:

«فرض است بر مقام رحمت خداوند عالم که از جانب حجت خود، عبدی را با حجت وافيه منتخب و اظهار فرماید تا آن‌که سبیل اختلافات را به نقطه وحدت برساند.»[۱۵]

وی با این جملات ضرورت وجودی باب امام زمان (عج) را یادآور می‌شود و در چند صفحه بعد می‌نویسد:

«امر که به اینجا ختم شده از سبیل فضل امام غایب، عبدی از عبید خود را از بحبوحه اعجام و اشراف منتخب از برای حفظ دین فرموده، و علم توحید و حکمت حقه -که اعظم خیرات است- به او عطا فرموده…»[۱۶] و در همان کتاب صریحاً از امام زمان (عج) نام می‌برد: «…الحسن بن على و الحسين… والحسن بن على، والحجة القائم محمد‌ بن الحسن صاحب الزمان… .»[۱۷]

او در برخی از نوشته‌های خود به محبت و توصیف اهل‌بیت، به‌ویژه حضرت مهدی (عج) همت می‌گمارد. او ابتدا عقاید شیعه را صحیح می‌داند و می‌ستاید و به‌وجود و غیبت مهدی موعود نیز اعتراف دارد؛[۱۸] ولی پس از مدتی تا جایی که توانست همه چیز را تحریف و تاویل کرد و آنچه را نتوانست منکر شد.

باب در این مرحله هنوز مسلمان و پیرو آیین تشیع بوده است؛ پس امام زمان (عج) او، همان امام زمان (عج) شیعیان است؛ مانند هر شیعه به مقام ائمه معتقد بوده است؛ خود را کوچک‌تر از مقام ولایت و امامت می‌دانست و می‌گفت:

«به حق خداوندی که آل‌الله را به ولایت مطلقه ظاهر فرموده که وجود من و صفات من و کلماتی که از لسان و قلم من جاری شده و به اذن الله خواهد شد. معادل یک حرف از ادعیه اهل عصمت نخواهد شد؛ لاجل آن‌که ایشان در موارد مشیت الله سکنی دارند و ماسوای ایشان در اثر فعل ایشان مذکورند.»[۱۹]

اما با اقبال برخی از شاگردان رشتی به وی و فریب گروهی از مردم طی چهار سال، رفته‌رفته لحن سید محمد‌علی شیرازی تغییر می‌کند و خود را امام غایب و همان مهدی موعود (عج) می‌داند. طبق مدارک متعدد میرزا علی‌محمد از سال ۱۲۶۰ ق در ۲۵ سالگی تا سال ۱۲۶۴ ق تنها ادعای بابیت کرد و در اواخر سال ۱۲۶۴ ق ادعای قائمیت نمود؛ یعنی اظهار داشت که من همان حضرت قائم و مهدی و امام زمان هستم.

میرزاجانی کاشانی در کتاب نقطة الكاف، شرحی در این‌باره دارد که خلاصه آن این است:

«سید باب چون تبعید شد، ادعای قائمیت کرد.» ابوالفضل گلپایگانی مبلغ بزرگ بهائیان می‌نویسد: «باب در ماکو پرده از روی کار برداشت و ندای قائمیت و ربوبیت شارعیت داد.»[۲۰]

فاضل مازندرانی در کتاب ظهور الحق می‌نویسد: «سید باب به ملا عبدالخالق یزدی می‌نویسد: انا القائم الذي كنتم بظهوره تنتظرون؛ من قائمی هستم که در انتظار ظهورش هستید.»[۲۱]

اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل می‌نویسد:

«در شب دوم پس از وصول (باب) به تبریز، حضرت باب، جناب عظیم (ملاعلی ترشیزی خراسانی که از مقربان باب بود و حتی در مسافرت‌ها و تبعیدها از باب جدا نمی‌شد) را احضار فرمودند و علناً در نزد او به قائمیت اظهار نمودند.»[۲۲]

اسلمنت در کتاب بهاءالله و عصر جدید درباره مخالفت شیعیان با باب می‌نویسد:

«شعله نار بغضا که از اعلان بابیت در صدور مغلّین مشتعل شده بود، به واسطه اعلان مهدویت مضاعف گردید؛ زیرا این جوان مصلح به مسلمین اعلان فرمود که همان قائم موعودی است که حضرت محمد (ص) اخبار داده.»[۲۳]

عبدالبهاء برای توجیه قائمیت باب دست به تأویل سخنان او می‌زند و می‌گوید:

«اگر اهل فرقان (مسلمانان) بگویند حضرت اعلی -روحی له الفدا- فرمود: «من موعود فرقانم، قیامت برپا و بلای بزرگ آشکار شده است»، اگر او قائم موعود است، شمشیر برهنه‌اش کجاست؟ پرچم بسته شده‌اش کجاست؟ سپاه جنگجویش کجایند؟… اجتماع در ام‌القری (مکه)، قیامت کبرا، میزان، صراط و حسابرسی چه شد؟ و… حضرت اعلی -روحی فداه- می‌فرماید: همه این نشانه‌ها، شرایط و حوادث در حالی که بر مردم پوشیده بود، در چشم بر هم زدنی گذشت.»[۲۴]

آنچه از نقل‌قول عبدالبهاء از بهاء به دست می‌آید، این است که موعود آمده، قیامت شده، ولی انسان هیچ نفهمیده و حتی بهشت، جهنم، نعمت و عذاب را درک نکرده است. این‌ها نمونه‌هایی از اعتراف مبلغان بهائی مبنی بر ادعای قائمیت باب‌اند که تذبذب و بی‌ثباتی فکری وی را نشان می‌دهند؛ اما باب به قائمیت نیز بسنده نکرد و چنان که در مباحث گذشته مطرح شد، نبوت و سرانجام الوهیت را ادعا کرد.

پس از باب نیز بهاء، این ادعا را مطرح کرد و خود را موعود دانست. وی در نوشته‌هایش روایات مربوط به مهدی (عج) را با تفسیرها و تأویلات مضحک به خودش تطبیق می‌کرد. عبدالحمید اشراق خاوری چنین می‌گوید:

«ای مردم خیال نکنید که جمال قدم آمد، فقط برای اینکه برای شما احکام را بیان کند؛ برای شما یک صورت نماز بدهد و یک روزه و حج و فلان و بهمان. نه… نه…، منظور این نبود. این‌ها در رتبه ثانی از اهمیت است. مقصود اصلی این بود که می‌خواهند، بفرمایند: موعود کل ملل و آن وجود مقدسی که حضرت موسی (ع) و مسیح (ع) و محمد (ص) و سایر انبیای الهی وعده داده‌اند که ظاهر خواهد شد، در یوم نهایت و آخر و اسرار کتب مقدسه را آشکار خواهد کرد.»[۲۵]

عبدالبهاء جانشین بهاء نیز درباره پدرش می‌نویسد:

«موعود جميع ملل عالم ظاهر شده، احزاب و مذاهب طُراً (همه) منتظر ظهوری هستند و حضرت بهاء‌الله، معلم اول و مربی عموم عالم انسانی است.»[۲۶]

این بحث تا سال‌های آخر عمر میرزا حسین‌علی نوری (بهاء‌الله) وجود داشت؛ اما وقتی ادعای نبوت و الوهیت و خدایی کرد، این عقیده سد راه او قرار گرفته بود؛ از این رو آن را منکر شد و این اعتقاد را از مجعولات شیعه عنوان کرد.

وی درباره امام زمان می‌نویسد:

«جميع فرق اثناعشر، نفس موهوم را که اصلاً وجود نبوده مع عيال و اطفال موهومه در مداین موهومه محل معین نمودند و ساجد او بودند.»[۲۷]

و در صفحات دیگر، ضمن تقبیح مذهب شیعه -که آن را حزب می‌خواند- در داشتن عقیده به موجودیت امام زمان می‌گوید:

«به تواتر روایاتی نقل نمودند که هر نفسی قایل شود، به اینکه موعود متولد می‌شود، کافر است و از دین خارج. این روایات باعث شد که جمعی را من غیر مقصر و جرم شهید نمودند؛ تا آن‌که نقطه اولی روح ماسویه فداه، از فارس از صلب شخصی معلوم متولد شدند و دعوی قائمی نمودند.»[۲۸]

جناب بهاء و پسرش عباس (عبدالبهاء) باید پاسخ دهند که اگر امام زمان موهوم بوده یا در ضمیر غیب و در عالم جسم و جسد وجود نداشته است، چرا سید باب و میرزا حسین‌علی بهاء، اسم و رسم آن را در کتاب‌های خود ذکر می‌کنند و ادعای مهدویت می‌نمایند و در آغاز کار خود را مهدی (عج) معرفی کردند.

بنابراین باید گفت، بنیان‌گذاران بابیت و بهائیت با استفاده از زمینه و بستر موجود در میان مسلمانان و اعتقادی که آنان به امام زمان (عج) داشتند، خود را «مهدی» نامیدند؛ و بعد که مدعی نبوت و خدایی شدند، منکر مهدویت شدند. پس امام زمان (عج) آنان هیچ ربطی به امام زمان (عج) ما شیعیان ندارد.

در واقع، هدف از انکار امام زمان (عج) و نفی وی، زمینهسازی برای رواج تفکر اومانیستی و سکولاریستی غرب بود که ریشه در پروتستانتیزم داشت و بهائیان به‌عنوان پیاده نظام غرب، به‌ویژه انگلیس در پی اجرای این مأموریت بودند تا جامعه شیعه ایران را تحت سیطره غرب درآورند. این تلاش نافرجام توسط جریانهای دیگری نظیر روشن فکران غرب زده نیز پیگیری شد که پیوند این دو جریان در حوادث سیاسی ایران معاصر، قابل مشاهده است.

[۱].  فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (معارج: ۴).

[۲].  يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (ابراهیم، ۴۸).

[۳]. محمدتقی مصباح‌یزدی، آموزش عقاید، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹، ۳۴۱.

[۴]. علی‌محمد باب، بیان، باب هفتم، از واحد دوم.

۳۱. حسن‌علی نوری، اقدس، ۱۰۲.

[۶]. حسن مصطفوی تهرانی، محاکمه و بررسی باب و بهاء، تهران، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۳۸۶، ج۱، ۱۱۴.

[۷]. همان، ۱۲۱.

[۸]. حسین‌علی نوری، ایقان، ۸۷- ۹۰.

[۹]. حسین‌علی نوری، مبین، ۲۸۹.

[۱۰]. انفطار (۸۲)، آیات ۱- ۴.

[۱۱]. تکویر (۸۰)، آیه ۱.

[۱۲]. تکویر (۸۰)، آیه ۳.

[۱۳]. تکویر (۸۰)، آیات ۱۱- ۱۳.

[۱۴]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، تهران، موسسه ملی مطبوعات امری، ۳۴۱.

[۱۵]. علی‌محمد باب، صحیفه عدلیه، منتشره از سوی بابیه  مقیم تهران، ۷.

[۱۶]. همان، ۱۳.

[۱۷]. همان، ۲۷.

[۱۸]. عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه فی مأثر البهائیه، مصر، ۱۳۴۲ق، ۳۵.

[۱۹]. علی‌محمد باب، صحیفه عدلیه، ۱۰.

[۲۰]. میرزا ابوالفضل گلپایگانی، کشف‌الغطا، عشق‌آباد، ۱۲۹۴، ۳۴۱.

[۲۱]. اسدالله فاضل مزندرانی، ظهور الحق، تهران، آزردگان، ۱۳۲۲، ۱۷۳.

[۲۲]. عبدالحمید اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، آلمان، موسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۲۵، ۳۱۷.

[۲۳]. جی. ای. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، حیفا، ۱۹۳۲م، ۱۹.

[۲۴]. عباس افندی، مجموعه مکاتیب، همان، ۳۵۲.

[۲۵]. عبدالحمید اشراق خاوری، شرح اقدس، تهران، موسسه ملی مطبوعات امری، ۳۵- ۳۷.

[۲۶]. جی. ای. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، حیفا، ۱۹۳۲م، ۲۰.

[۲۷]. شوقی افندی، اقتدارات، همان، ۲۴۴.

[۲۸]. همان، ۲۶۹.

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please