بهائیان پذیرش بهائیت را پیش شرط تحقق صلح و وحدت معرفی میکنند و در این راستا تعالیم بهائی ( تساوی زن و مرد، تحری حقیقت، ترک تقلید و مطابقت دین با علم و عقل) را از تمایزات بهائیت برمیشمارند. این درحالیست که هیچ یک از این پیششرطها جنبه عملی در بهائیت نداشته و تعالیم بهائی به آنها پایبند نیست.
مبلّغان بهائی با تعیین پیش شرط پذیرش بهائیت برای ایجاد وحدت و صلح جهانی؛ تعالیمی مثل تساوی زن و مرد، تحری حقیقت، ترک تقلید و مطابقت دین با علم و عقل را از تمایزات بهائیت نسبت به ادیان الهی برمیشمارند: «وحدت عالم انسانی و صلح عمومی بدون اجرای تعالیم حضرت بهاءالله تحقق پذیر نیست… جز در ظلّ تعالیم حضرت بهاءالله که همه آن تعالیم بر محور وحدت عالم انسانی دور میزند و این وحدت به وسیله احکام هیچ یک از ادیان قبل تحقق پذیر نتواند بود. زیرا یکی از اسباب تحقق وحدت عالم انسانی، تساوی حقوق رجال و نساء است و در هیچ یک از ادیان قبل، حقوق زن و مرد بطور تساوی برقرار نگردیده و نیز یکی از اسباب ترک تقالید و تحری حقیقت است و پیروان ادیان قبل، گرفتار تقالید از آباء و اجداد و علمای ادیان قبل، گرفتار تقالید از آباء و اجداد و علمای دینی هستند و تا این تقالید دست نکشند و تحری حقیقت نکنند، حق را از باطل تمیز ندهند و به مبدأ حقیقت واحده راه نیابند. چون حقیقت یکی است و در ظلّ یک دین، مجتمع نشوند و نیز این وحدت جز به لزوم مطابقت دین با علم و عقل میسر نیست. پیروان ادیان قبل چنانکه مذکور شد، همه گرفتار عقاید موهومه و افکار و انتظاراتی بر اساس ظواهر غیرمعقوله هستند».(۱)
اما در پاسخ، لازم است تا به راستی آزمایی مصادیق تمایزات صلح و وحدت آفرینی در بهائیت بپردازیم:
اول: مبلّغان بهائی، تساوی زن و مرد را یکی از عوامل صلح و وحدت آفرین در جوامع معرفی میکنند و آن را ابتکار فرقه بهائی میدانند. این درحالیست که فرقه بهائیت در احکام و نظام مدیریتی خود، این اصل را نقض کرده است. چنان که به طور نمونه، زنها را از ارث بردن عمده دارایی پدری محروم میکند(۲) و حضور آنان را در بالاترین نهاد رهبری بهائیت ممنوع میداند.(۳)
دوم: مبلّغان بهائی، در حالی تقلید از آباء و اجداد را مانع ایجاد وحدت دانستند که در بهائیت، با سیاست چماق و هویجی که برای کودکی بهائی به کار برده میشود (شامل بمباران اطلاعات غلط در خصوص بهائیت و ادیان الهی و از طرفی ترس از طرد و جدایی از خانواده و دوستان در صورت بهایی نشدن) راهی برای آزاداندیشی آنان باقی نمیماند.(۴) همچنین بهائیان تقلید از علمای دینی را مانع حقیقت جویی میدانند، در حالی که خود مقلّد چشم و گوش بسته تشکیلات بهائی و در رأس آن، نهاد موسوم به بیت العدل هستند.(۵)
سوم: مبلّغان بهائی در حالی از دیگر لوازم وحدت را مطابقت دین با علم و عقل برمیشماردند که در بهائیت، هیچ گونه تطبیقی میان علم و عقل وجود ندارد. به طور مثال، آیا حکم به زنده سوزاندن انسانها بخاطر آتش زدن خانهای بیجان،(۶)انکار وجود نَر و ماده میان درختان،(۷) تبدیل شدن مس به طلا با گذر زمان،(۸)ابداع تقویمی ناسازگار با نظام طبیعت(۹) و به طور کلّی، میزان نبودن عقل برای شناخت حقیقت، (۱۰) نشانه تطبیق بهائیت با علم و عقل است؟!
چهارم: مبلّغان بهائی برای توجیه مسلک ساختگی بهائیت، با بیشرمی تمام، ادیان الهی را دارای عقایدی متوهم جلوه داده و معجزاتشان را دروغ میخوانند. این درحالیست که پیشوایان بهائی، در کنار ردّ حجیت معجزه، (۱۱)معجزههای خود را نیازمند اصلاح بشری میدانستند.(۱۲)
پینوشت:
۱- به نقل مبلّغان بهائی از کتاب: برهان واضح، نوشته: غلام رضا روحانی.
۲- ر.ک: حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص ۲۳، بند ۲۵٫
۳- چنان که زنان بهائی حق عضویت در بالاترین دو رکن رهبری بهائیت (بیت العدل و مقام ولایت امر) را ندارند: عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء، نسخهی الکترونیکی، ج ۱، شماره ۳۸، ص ۷۷؛ عباس افندی، الواح وصایا، محفل ملّی بهائیان پاکستان: مطبعهی استرلینگ گاردن رود، نوامبر ۱۹۶۰، ص ۱۲-۱۱٫
۴- حکم پیشوایان بهائی به مغزشویی کودکان با عقاید پوشالی بهائیت: عباس افندی، منتخباتی از مکاتيب، نسخهی الکترونیکی، ج ۱، ص ۱۲۴؛ حکم پیشوایان بهائی به طرد هرآنکس که بوی مخالفت از او استشمام شود: عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، ۱۹۲۱ م، ج ۳، ص ۴۲۱٫
۵- تقلید و تبعیت محض از تشکیلات بهائیت، بیت العدل و محافل بهائی، از مهمترین واجبات یک بهائی محسوب میشود: ریاض قدیمی، گلزار تعالیم بهائی، تورنتو کانادا: بینا، دوم، ۱۹۹۵ م، ص ۴۰٫
۶- ر.ک: حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص ۵۶، بند: ۶۲٫
۷- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، چاپ اول، ۱۹۲۱م، ج ۳، ص ۲۷۶٫
۸- ر.ک: حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار بهائی، ۱۹۸۸ م، ص ۱۰۴٫
۹- ر.ک: حبیبالله حسامی، تقویم بدیع و امتیازات آن، نسخهی الکترونیکی، ص ۱۴۴٫
۱۰- حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئلهی قاضی)، چاپ سنگی از روی نسخهی خطی، کاتب حرف الزاء، ربیع الأول، ص ۲۸۶٫
۱۱- ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، هوفمایم آلمان: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۲۰۰۱ م، ص ۸۰٫
۱۲- جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به مقاله: معجزه میرزا حسینعلی نوری اصلاح شد!