کد خبر:2836
پ
abdulbaha8
بهائیت در ایران

یکصدمین سالروز فوت عبدالبهاء دومین رهبر فرقه ضاله بهائیت

امروز هفتم آذر مصادف است با یکصدمین سالروز فوت عبدالبهاء دومین رهبر فرقه بهائیت، تشکیلات بهائیت از چندین ماه قبل وبا شدت بیشتر از اول آذر به همین بهانه تبلیغات گسترده ای را با بکار گیری ظرفیت محافل بهائی راه انداخت که در جای خود قابل تامل است . ولی بهر حال در این مطلب […]

امروز هفتم آذر مصادف است با یکصدمین سالروز فوت عبدالبهاء دومین رهبر فرقه بهائیت، تشکیلات بهائیت از چندین ماه قبل وبا شدت بیشتر از اول آذر به همین بهانه تبلیغات گسترده ای را با بکار گیری ظرفیت محافل بهائی راه انداخت که در جای خود قابل تامل است . ولی بهر حال در این مطلب به همین مناسبت نگاهی می اندازیم به ألواح وصایای عبدالبهاء که قبل از مرگ آن را نوشته و در آن جانشین خود را مشخص و معین کرد و ضمناً توصیه های أکیدی نیز به پیروان میرزا حسینعلی بهاء می کند.

عبدالبهاء در این کتاب به موارد و موضوعات مختلفی پرداخته و در مورد آنها با بهائیان سخن گفته است از جمله بعد از سفارش به حمایت و صیانت از آئین پدرش میرزا حسینعلی نوری یعنی بهائیت و تبلیغ آن، به پیروان بهائی سفارش و وصیت می کند که هیچگاه با هم نزاع و اختلاف نکنند و با دیگران با محبت و مهربانی رفتار نمایند.

وی در این زمینه در صفحه ۱۴ ألواح وصایا چنین می نویسد: «ای احبای إلهی، در این دور مقدس نزاع و جدال ممنوع و هر متعدی ممنوع. باید با جمیع طوائف و قبائل چه آشنا و چه بیگانه نهایت محبت و راستی و درستی کرد و مهربانی از روی قلب نمود. بلکه رعایت و محبت را بدرجه ای رساند که بیگانه خود را آشنا بیند و دشمن خود را دوست شمرد

 

صفحه ۱۴ ألواح وصایای عبدالبهاء

عبدالبهاء در ادامه کلامش در صفحه ۱۵ ألواح وصایای خود به پیروان بهائی می گوید: «پس ای یاران مهربان با جمیع ملل و طوائف و ادیان بکمال راستی و درستی و وفا پرستی و مهربانی و خیرخواهی و دوستی معامله نمائید تا جهان هستی سرمست جام فیض بهائی گردد و نادانی و دشمنی و بغض و کین از روی زمین زائل شود،

ظلمت بیگانگی از جمیع شعوب و قبائل به انوار یگانگی مبدل گردد. اگر طوائف و ملل جفا کنند شما وفا نمائید ظلم کنند عدل بنمائید اجتناب کنند اجتذاب کنید دشمنی بنمائید دوستی بفرمائید. زهر بدهند شهد ببخشید زخم زنند مرهم بنهید. هذا صفه المخلصین و سمه الصادقین».

صفحه ۱۵ ألواح وصایای عبدالبهاء

هر کس چنین کلماتی را بشنود یا بخواند، خواهد گفت: این سخن ناب و درّ نایاب از یک ولی خدا صادر شده و قطعاً چنین وصایائی در این آئین به مرحله اجرا در آمده و خود گوینده نیز در زندگی اش بدان عمل نموده است. اما با کمی تأمل در زندگی جناب عبدالبهاء می بینیم که گوینده این سخنان لطیف و متین نه تنها خود بدان عمل نکرده و مخالفین بهائی را در حیطه انسانیت لحاظ نکرده بلکه نسبت به برادرش محمد علی نیز از در دشمنی وارد شده است.

میرزا حسینعلی بهاء که هنگام مرگ دو نفر از فرزندان خود به نام های عباس عبدالبهاء و محمد علی را به ترتیب جانشینان خود اعلام و بهائیان را به اطاعت آنان فرا خوانده و هریک را به لقبی مخصوص گردانیده بود، فرزند ارشد خود یعنی عباس را غصن أعظم و محمد علی را غصن أکبر نامیده و در لوح عهدی در کتاب مجموعه الواح مبارکه صفحه ۴۰۲ چنین می نویسد:

«قد قدرالله مقام الغصن الأکبر بعد مقامه انّه هو الآمر الحکیم. قد اصطفینا الأکبر بعد الأعظم أمراً من لدن علیم خبیر». خدا مقدر نموده جایگاه غصن اکبر (محمد علی) بعد از غصن اعظم (عبدالبهاء) باشد. به تحقیق که ما برگزیدیم برای جانشینی اکبر (محمد علی) بعد از اعظم (عباس عبدالبهاء) به دستور خدای دانا و آگاه.

صفحه ۴۰۲ مجموعه ألواح مبارکه بهاءالله

اما عبدالبهاء به محض رسیدن به قدرت و تکیه بر مسند ریاست بر فرقه بهائیت با وجود وصیت نامه پدر که خود در روز نهم از فوت پدرش بر جمیع اعضای خانواده و خویشانش قرائت کرد، در عین حال برادرش محمد علی غصن اکبر را از جانشینی خود محروم و نوه اش شوقی را به جانشینی خویش انتخاب نمود. عبدالبهاء در طرد برادرش محمد علی در همین ألواح وصایا صفحه ۴ چنین می گوید:

«ای ثابتان بر پیمان، مرکز نقض و قطب شقاق میرزا محمد علی چون منحرف از ظل امر شد و نقض میثاق نمود و تحریف آیات کتاب کرد، و خلل عظیم در دین الله انداخت و تشتیت حزب الله نمود و به بغضاء عظیم قیام بر اذیت عبدالبهاء کرد و به عداوت بی نهایت این عبد آستان مقدس هجوم کرد باری ای احباءالله، مرکز نقض میرزا محمد علی به سبب این انحرافات لاتحصی به نص قاطع إلهی ساقط گشت و از شجره مبارکه منفصل شد».

صفحه ۴ ألواح وصایای عبدالبهاء

میرزا محمد علی نوری (غصن اکبر)

عبدالبهاء در بیان عزل و علت طرد بردارش محمد علی و دوری بهائیان از او در همین کتاب صفحه ۲۲ چنین می نویسد: «شما می دانید که مرکز نقض میرزا محمد علی و اعوانش چه کردند. یک کار این شخص تحریف کتاب است که الحمدلله کل می دانند و مثبوت و اضح و به شهادت برادرش میرزا بدیع الله که به خط و مهرش موجود و مطبوع مثبوت است و این یک سیئه از سیئات او است دیگر آیا انحرافی أعظم از این انحراف منصوص تصور می شود لا والله».

صفحه ۲۲ ألواح وصایای عبدالبهاء

عبدالبهاء که طرفداران خود را ثابتین بر عهد و پیمان میرزا حسینعلی نوری و برادرش محمد علی غصن أکبر را ناقض أکبر یعنی پیمان شکن بزرگ و مرکز نقض خوانده و طرفداران او را نیز ناقضین لقب داده است، در ادامه گفتارش به علت عزل و برکناری برادرش اشاره کرده چنین می گوید: « باری این شخص به نص إلهی به ادنی انحراف ساقط است تا چه رسد به هدم بنیان و نقض عهد و پیمان و تحریف کتاب و القای شبهات و افترای بر عبدالبهاء و ادعاهای ما انزل الله بها من سلطان زنهار از تقرب به این شخص که از تقرب به نار بدتر است» .

عبدالبهاء حتی نسبت به آن دسته از بهائیانی که در عکا و حیفا زندگی می کنند و خود را ملزم به پیروی از آئین بهائیت می دانند، تهدید می کند که اگر آنها نیز در کوچه و خیابان به محمد علی برخورد نموده یا دیداری با او داشته باشند، چه به صورت مخفیانه یا آشکارا تمام بهائیان باید آن شخص را از میان خود طرد کرده و با او معاشرت نکنند!

عبدالبهاء در صفحه ۲۳ ألواح وصایای خود در این مورد می نویسد: « البته صد البته از معاشرت او (محمد علی) احتراز نمائید و دقت نمائید و متوجه باشید و جستجو و فحص نمائید که اگر نفسی را سراً و جهراً با او ادنی مناسبتی آن شخص را نیز از میان خودتان خارج کنید زیرا فساد و فتن می شود» .

صفحه ۲۳ ألواح وصایای عبدالبهاء

با توجه به آنچه در ابتدای این مقاله از عبدالبهاء آوردیم که وی به پیروان بهائی سفارش می کند که در این دور مقدس باید با جمیع طوائف و قبائل چه آشنا و چه بیگانه نهایت محبت و راستی و درستی کرد و مهربانی از روی قلب نمود. بلکه رعایت و محبت را باید به درجه ای برسانید که بیگانه خود را آشنا ببینید و دشمن خود را دوست بشمارید و… باید از بهائیان پرسید: آیا محمد علی فرزند حسینعلی و برادر عبدالبهاء و از خویشان نزدیک و درجه اول وی نبود؟

آیا عبدالبهاء در همین وصیت نامه به بهائیان دستور نداد که با جمیع ملل و طوائف و ادیان با کمال راستی و درستی و وفا پرستی و مهربانی و خیرخواهی و دوستی معامله کنید تا جهان هستی سرمست جام فیض بهائی گردد و نادانی و دشمنی و بغض و کینه از روی زمین زائل شود؟ آیا شخص شخیص وی نگفت که ظلمت بیگانگی از جمیع شعوب و قبائل را به انوار یگانگی مبدل کنید؟

آیا جنابشان به بهائیان وصیت نکرد اگر طوائف و ملل به شما جفا کردند، شما وفا نمائید؟ مگر او نگفت: اگر دیگران به شما ظلم کردند، شما ظلم نکنید بلکه عدل بورزید؟ مگر او نگفت: اگر دیگران با شما اجتناب و دوری کردند، شما اجتذاب و جذب کنید؟ مگر همو نگفت: اگر دیگران با شما دشمنی کردند، شما دوستی بفرمائید؟ مگر همین عبدالبهاء نگفت: اگر آنها به شما زهر دادند، شما به آنها شهد بنوشانید؟ مگر همو نگفت: اگر دیگران به شما زخم زدند، شما مرهم بگذارید. چرا که این خصلت مخلصین و نشانه صادقین است؟

پس چه شد که وی با برادر خونی اش آن جور رفتار کرد که او را نه تنها از ارث محروم و از جانشینی پدر برکنار کرد، بلکه او را مانند یک دشمن واقعی بشمار آورد؟ اگر او زخم زند چرا وی مرهم نگذاشت؟ اگر او دوری گزید چرا عبدالبهاء جذب نکرد؟ اگر او دشمنی کرد چرا عبدالبهاء دوستی نکرد؟ اگر او جفا کرد چرا وی وفا نکرد؟ آیا عبدالبهاء مخلص و صادق نبود؟ این تزویر و دو روئی در گفتار و عمل نشان دهنده چیست؟

هرچند که نمی توان به جنابشان زیاد خرده گرفت، زیرا وی در این رفتار دقیقاً جا پای پدرش میرزا حسینعلی گذاشته و مانند او رفتار کرده است! چرا که حسینعلی بهاء نیز برادرش میرزا یحیی را دشمن خونی خود فرض کرده و آنچه که وی در عمل با برادرش انجام داد، عبدالبهاء نیز با برادرش همان کرد! اما موقع مرگ در چرخشی باور نکردنی پیروانش را به خیر و خوبی، صلح و دوستی و مهر و محبت با تمام ادیان سفارش می کند!

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please