بهائیت یکی از مسلکهای بیبنیاد بشری است که فاقد اصول، معیارها و ملاکهای دینی قوی و مستند میباشد؛ عقاید و اصول فکری آن نه تنها فاقد شالوده مستحکم ادیان آسمانی است، بلکه از لحاظ اصول و معیارهای اولیه شکلگیری و منابع مستند، کاملاً ضعیف و غیرعلمی است به همین دلیل نقد این فرقه در قالب انتقادهای رایج در علوم مربوط به ادیان و مذاهب امکان ندارد و به تعبیر دیگر از آنجا که فرقه بهائیت در مورد مسائل اعتقادی گنگ و نامفهوم بوده و آسمان و ریسمان را به هم بافته، ساختار فکری و عقیدتی منسجم و مستقلی ندارد و قابل دفاع و استناد نیست. از این رو به هیچ وجه توان پاسخگویی به افراد آگاه و تیزبین را ندارد و صاحبان و متولیان این فرقه تنها، با استفاده از ابزارها و شگردهای سیاسی، تبلیغاتی، اجتماعی و اقتصادی و…، در گوشه و کنار جامعه سعی میکند افراد ساده و کماطلاع را فریب داده و جذب نمایند. برخی از این اشکالات و انتقادات عمده عبارتند از:
آنچه در ادامه می خوانید
الف ) تناقضات درونی
انسجام، هماهنگی و عدم ابتلا به تناقض و تعارض درونی آموزهها، یکی از شاخصههای مهم ادیان الهی است. چنانچه خداوند درباره قرآن میفرماید: ” أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافًا کَثِیرًا”(۱)مروری کوتاه بر تعالیم و کتابهای بهائیت بیانگر تناقضات و تعارضات درونی بسیار متعددی است که نارسائیها، مجهولات و پرسشهای زیادی فراروی محققان و معتقدان به این فرقه به وجود آورده تا آنجا که این موضوع به عنوان یکی از مشخصات اصلی بهائیت و چالشهای اساسی رهبران و طرفداران آن محسوب میگردد. به عنوان نمونه؛
۱-تلوّندرعقیده، تغییر در ادعا؛ به اعتراف خود بابیان و بهائیان، علی محمد شیرازی بنیان گذار فرقه بابیه، شش مرتبه ادعای خویش را تغییر داد. مرحوم حسین محبوبی اردکانی در تعلیقاتش بر “المآثر و الاثار” مینویسد: “باب در ۱۲۶۰ ادعای ذکریت کرد یعنی که مفسر قرآن است. در ۱۲۶۱ ادعای بابیت کرد یعنی وسیلهِ رابطه با امام زمان(ع) است. در ۱۲۶۲ ادعای مهدویت کرد یعنی امام زمان است. در ۱۲۶۳ ادعای نبوت کرد یعنی که پیغمبرم. در ۱۲۶۴ ادعای ربوبیت کرد یعنی که پروردگار عالمیانم. در ۱۲۶۵ ادعای الوهیت کرد. در ۱۲۶۶ تمام دعاوی خود را منکر شد و توبه کرد و توبه نامه نزد ولیعهد فرستاد.”(۲) میرزا حسینعلی (بهاء الله ) نیز مقامات زیادی برای خود ادعا داشت؛ گاهی ادعا میکرد بر او وحی نازل شده، زمانی اعلام مینماید که “من هیچم و کم ز هیچ هم بسیاری” و زمانی دیگر خویشتن را بر تخت الوهیت نشانده و خدای خدایان، آفریدگار جهان، کسی که لم یلد و لم یولد استومعبود حقیقی، مینامد. و در لوح عهدی که به منزله وصیت نامه از خویش باقی گذاشت از موضع الوهیت، پیروانش را به اطاعت و تبعیت از جانشینان خود تشویق و ترغیب نمود!(۳) و همه اینها در حالی است که بهائیان خود را موحد و یکتا پرست مینامند. ! و عباس افندی در اثبات پیامبری حسینعلی میکوشد.
۲-وحدت عالم انسانی؛ بهائیان ادعای “وحدت عالم انسانی” و برابری تمام انسانها را دارند که منظور از آن اتحاد واقعی و تساوی انسانها از نظر حقوق روحانی، اجتماعی، فردی و مدنی است. و این در حالی است که در کتاب “اقدس” علناً هر کس به دیانت بهائی باور نداشته باشد گمراه شمرده شده است. همچنین عبد البهاء بر این عقیده است که “سیاهان آفریقائی خلقتشان گاوی است. !”(۴) و “غیر بهائیان نزد خدا به شکل حیوان هستند.!” خود بهاءالله، کور و بینا را مساوی نمیداند. و خانواده او در برخورد بین ایرانیان و خارجیها، رفتاری آکنده از تبعیض و بسیار متفاوت از خودشان نشان میدادند.(۵) آن وقت چگونه با این همه تناقض از وحدت عالم سخن میگویند؟! از سوی دیگر “طرد روحانی” منتقدین توسط تشکیلات بهائی نیز از دیگر شاهکارهای مدعیان وحدت عالم انسانی است.
۳-تبلیغ و نشر نفحات؛ در بهائیت تبلیغ در همه جا و هر وقت و برای همه کس امری واجب است ؛ عبدالبهاء میگوید: “تکلیف هر نفسی از احبای الهی این است که شب و روز آرام نگیرد و نفسی بر نیارد جز فکرنشر نفحات الله” و به این وسیله دیگران را در بلاد دور دست به تبلیغ و نشر نفحات بهائی تحریص مینمودند؛ اما در عین حال تبلیغ بهائیت در اسرائیل ممنوع است. ! (۶)
۴-تساوی حقوق مردان و زنان؛ تساوی حقوق رجال و نساء از جمله تعالیم و ادعاهای بهائیت است، که به این وسیله ادیان الهی را مورد حمله قرار میدهند و این درحالی است که در خود بهائیت نه تنها زنان حق شرکت و عضویت در بیت العدل را ندارند، بلکه در سهم الإرث نیز از مردان عقب ترند. به علاوه نه تنها میان زنان و مردان تساوی حقوق وجود ندارد، حتی میان زن روستایی و شهری هم تفاوت وجود دارد؛ مهریه زن روستایی برابر با نوزده مثقال نقره است و مهریه زن شهری نوزده مثقال طلا !. (۷)
۵-دین دوره ای؛ همچنین در بهائیت میخوانیم؛ “چون هر دوره جدیدی مقتضیات جدید دارد پس دائم باید دین جدید بیاید لذا هزار سال پس از اسلام دین جدید آمده است” و در جائی دیگر با کمال تعجب آمده “امتداد دین بهائیت پانصد هزار سال است”! یا اینکه “امتداد بهائیت سیصد و شصت و پنج میلیون سال است.”!(۸)
عقاید فرقه بهائیت چون بنای وحیانی ندارد و صرفاً بر اظهارات لفظیه رؤسای خود استوار گردیده، در سطوح مختلف دچار تناقضهای آشکار است. وجود این قبیل تناقضات در منابع و متون بهائی و مسائل عقیدتی این فرقه به حدی است که به گفته بهائی پژوهان “در صورت اتکاء به متون خودشان مجبوریم نصی را با ردّ نصی دیگر پذیرا شویم!”۹ و حتی خود رهبران این فرقه برای فرار از این تناقضات و اغلاط فراوان، مجبور شدهاند دراین صد ساله اخیر چند بار منابع مذهبی فرقه خود را تغییر و تصحیح داده و آنها را دور از دسترس پیروان خویش قرار دهند.(۱۰) تا آنجا که دسترسی و مطالعه برخی از منابع اصلی بهائیت حتی برای پیروان آن ممنوع است.
ب ) ناسازگاری با اصول ادیان الهی
ادیان توحیدی دارای سه اصل کلی و مشترک توحید، نبوت و معاد میباشند؛ اما از آنجاکه فرقه بهائیت آسمانی و الهی نبوده و تنها بر اثر خواستهای نفسانی و شیطانی عدهای شکل گرفته، عقاید و باورهای آنها نیز با اصول مشترک ادیان الهی در تضاد و تناقض است:
۱-انکار توحید؛ نه تنها توحید در آیین بهائیت مورد اشاره و تاکید قرار نگرفته بلکه با ادعاهای الوهیت رهبران و بنیانگذاران این فرقه به شرک گرفتار گردیده است. به عنوان نمونه علی محمد باب در نامه خود به یحیی (صبح ازل) چنین مینویسد: “هذا کتاب من اللّه الحی القیوم قل کلّ من اللّه یبدون قل کلّ الی اللّه یعودون”(۱۱)این نامهای است از خدای زنده و بر پادارندة جهان [باب] بگو همه از خدا آغاز میشوند و به سوی او باز میگردند! و حسینعلی میرزا نیز به صراحت در کتاب اقدس ادعا میکند: “گوش فرا دهیدای جماعت بهائیان که خدای شما از زندان بزرگ پیام میدهد که نیست خدائی جز من توانا و متکبر و خودپسند.”(۱۲) و در کتاب مبین نیز میگوید: “اسمع ما یوحی من شطر البلأ علی بقعة المحنة و الابتلأ من سدرة القضأ انه لا اله الا انا المسجون الفرید”.(۱۳) یعنی؛ “گوش دار که از مصدر بالا بر زمین محنت و ابتلا این وحی نازل شد که نیست خدایی مگر من تنها که در زندان به دست بندگان ظالم خود گرفتارم” (۱۴) و با این ادعا مردمان را به اطاعت و خشوع از خویش فرا خوانده و میگوید: “به تحقیق ظاهر شده است محبوب عالمین و مقصود عارفین و معبود اهل آسمانها و زمین و محل سجده و سجود اولین و آخرین.”(۱۵) بدیهی است ادعای خدایی توسط رهبران بهائی بر خلاف فطرت خداشناس بشر، عقل سلیم و آموزههای توحیدی تمام ادیان الهی وکتب آسمانی خصوصاً قرآن کریم، میباشد؛ “وَمَن یقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ؛(۱۶) و هر کس از آنان بگوید من [نیز] جز او خدایی هستم او را به دوزخ کیفر میدهیم [آری] سزای ستمکاران را این گونه میدهیم.” از این منظر یکی از ویژگیهای پیامبران راستین این است که هرگز مردم را دعوت به بندگی خود نمیکردند.(۱۷)
۲-نبوت جدید؛ بهائیان در جهت زمینهسازی برای پذیرش نبوّت حسینعلی میرزا ( بهاء )، تلاش دارند که علی محمد باب را از جمله پیامبران خداوند محسوب کنند که به اراده خداوند متعال بعد از حضرت رسول اکرم(ص) مبعوث گشت و اهل عالم را به دینی جدید دعوت کرد! پیروان مسلک ساختگی بهائی، مدّعیاند که باب، دو مقام داشت: ۱- پیامبری مستقل و صاحب کتاب بود ! ۲- بشارت دهنده به ظهور پیامبر دیگری به نام میرزا حسینعلی بود! به این گونه با ظهور باب و بهاء شریعت اسلام الغاء گردیده و شریعتی مستقل و آیینی جدید به نام بهائیت به وجود آمده است.(۱۸)
ادامه دارد
…..
پینوشتها:
۱-نساء/ ۸۲٫
۲-چهل سال تاریخ ایران در دورهِ پادشاهی ناصرالدین شاه (المآثر و الاثار)، به کوشش ایرج افشار، ۲/۶۲۹٫
۳-مجموعه الواح , میرزا حسینعلی نوری (بها الله ) , ص ۴۰۳ , به نقل از بهائیت در ایران , ص ۱۱۰٫
۴-خطابات بزرگ، ص ۱۱۹٫
۵-خاطرات صبحی. او که سالیان طولانی منشی مخصوص عبدالبهاء و از مبلغان بهائی بوده موارد متعددی را در کتاب خاطرات خویش بیان میکند.
۶-همچنین برای آشنائی با سایر مواردی که بزرگان بهائیت برای راحتی خودشان محافظه کاری نموده و تبلیغ را ممنوع میکردند به کتاب بهائیان، سیدمحمد باقر نجفی، مراجعه گردد.
۷-خاطرات صبحی، پیشین.
۸-جهت آگاهی کامل از این تناقضات و نقد و بررسی عقاید بهائیت به بهائیان، پیشین مراجعه شود.
۹-همان.
۱۰-آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، پیشین.
۱۱-نقطة الکاف، تألیف میرزا جانی کاشانی، ضمیمه کتاب، به همّت ادوارد براون.
۱۲-کتاب اقدس ص ۷۷٫
۱۳-میرزا حسینعلی نوری کجوری (بهأالله)، کتاب مبین، ص۲۸۶٫
۱۴-جامعه جعفریه، خندق آبادی، ص ۲۸ به نقل از سایت محاکمه ..
۱۵-همان، ص ۳۶٫
۱۶-انبیاء/ ۲۹٫
۱۷-آل عمران/ ۷۹٫
۱۸-بیان، واحد اول، باب ۱۵؛ واحد دوم، باب اول؛ واحد سوم، باب ۱۴؛ و نیز نصائح الهدی إلی مَنْ کان مسلمِ فصار بابیا، علاّمه شیخ محمّدجواد بلاغی، ص ۱۶٫ این کتاب، به زبان فارسی، توسط سید علی علامه فانی اصفهانی ترجمه شده و با نام”نصیحت به فریبخوردگان باب و بهاء” انتشار یافته است.