کد خبر:3657
پ
abdul-baha4
بهائیت در ایران

ملت و بهائيان (بخش پایانی)

بهائیت در ایران : ادامه از بخش نخست ۰۰۰۰۰ بهائيت و آغاز همكارى با اسرائيل  در زمان حيات شوقى حكومت يهودى اسرائيل در فلسطين روى كار آمد و به پاداش مساعى بى شمار بهائيت در ايجاد يك فرقه مذهبى در قلب جامعه اسلامى، اين مسلك در آنجا رسميت يافت و املاك و اموال ايشان تحت […]

بهائیت در ایران : ادامه از بخش نخست

۰۰۰۰۰

بهائيت و آغاز همكارى با اسرائيل 

در زمان حيات شوقى حكومت يهودى اسرائيل در فلسطين روى كار آمد و به پاداش مساعى بى شمار بهائيت در ايجاد يك فرقه مذهبى در قلب جامعه اسلامى، اين مسلك در آنجا رسميت يافت و املاك و اموال ايشان تحت حمايت واقع شد و از ماليات و عوارض معاف گرديدو براى اولين بار نام «ارض اقدس» و «مشرق الاذكار» كه منظور كشور اسرائيل است از زبان شوقى شنيده شد.

 

با بيان و بهائيان توسل به زور را براى پذيرفتن آيين خود منع كرده بودند مگر در مورد مسلمانان كه مال و جان و ناموس آنان را مباح اعلام كرده و حتى آنان را شكنجه مى دادند و سپس به شهادت مى رساندند. با توجه به اختلاف شديد و ديرين مسلمانان و يهوديان، شوقى تصميم گرفت تا سرزمين اسرائيل را مركز اصلى بهائيان قرار داده و دولت يهود را به عنوان پناهگاه و تكيه گاه اين فرقه در آورد.

از آن جا كه يهوديان نيز بر اثر اختلافى كه با مسلمانان داشتند هر نيروى ضد اسلامى را مورد حمايت قرار مى دادند و نيز سرزمين اسرائيليان (فلسطين اشغالى) در محاصره كشورهاى مسلمان قرار داشت،‌اسرائيل يكى از اولين و مؤثرترين حكومتهايى بود كه بهائيت را به رسميت شناخت و آن را جزو مذاهب رسمى كشور خود قرار داد.

ضمناً جذب سرمايه هاى بزرگ بهائيان و طبعاً سرمايه گذارى آنان در اسرائيل كه باعث شكوفايى اقتصادى اين حكومت مى شد، از عواملى بود كه باعث شد اسرايئل به شدت روى خوش به بهائيان نشان دهد.با توجه تدفين رهبران بهائى در اين كشور كه هر ساله گروههاى بهائى را با سرمايه هاى كلان به آنجا مى كشاند، به انگيزه تفاهم فوق العاده اسرائيليان و بهائيان بيشتر و بهترواقف شويم.

از اين كه شوقى يكى از وظايف شوراى بين المللى بهائيان را رابطه با دولت اسرائيل بيان مى كند، مى توان به توجه شديد او بدين حكومت پى برد.همچنين وى در نقشه ده ساله اش در هدف بيست و چهارم ، حمايت از دولت اسرائيل را بر همه دولتهاى جهانى ترجيح مى دهد و تأسيس شعب محافل روحانى و ملى بهائيان را فقط در ارض اقدس و برحسب قوانين حكومت جديدالتأسيس اسرائيل ممكن مى داند.

 

بهائيت مخصوصاً پس از مرگ شوقى افندى چهره اصلى مورد نظر بانيان خود را نمايان ساخت و در جهت اهداف به وجود آورندگان اصلى خود كارآيى خويش را در معرض ديد عموم گذاشت .اگر نگاهى تطبيقى به عملكرد اين فرقه و ديگر اديان در سراسر جهان بيندازيم به وضوح روشن مى شود كه اين فرقه تا چه اندازه ابزار دست سياستمداران جهان گشته و در راستاى اهداف صهيونيزم بين الملل دركشورهاى اسلامى در جهت تضعيف دين مبين اسلام به كار رفته است.

حتى اگر كارآيى آن در مقايسه با مكتبهايى مانند كمونيسم كه ادعاى ديانت ندارند به نظاره بنشينيم، روشن مى شود كه چگونه در سمت و سوى اهداف سياسى بيگانگان در كشورهاى اسلامى مورد استفاده قرار گرفته است.اين عملكرد مديون تشكيلاتى است كه از زمان شوقى افندى به كار گرفته شد و بيت العدل در اسرائيل تأسيس گشت.

 

براى تشكيل بيت العدل در سال ۱۹۵۱م (۱۳۲۸ ه.ش)يعنى هشت سال قبل از درگذشت شوقى،‌او هيأت بين المللى بهائى را با اهداف زير تأسيس كرد:۱- با اولياى حكومت اسرائيل رابطه برقرار نمايد.۲- او را در ايفاى وظايف مربوط به ساختمان فوقانى مقام اعلى كمك كند.۳- با اولياى كشورى در باب مسائل مربوط به احوال شخصى وارد مذاكره شود.اين هيأت پس از تغيير و تحولاتى مى بايد به شكل بيت عدل عمومى درآمده اعضاى آن از طريق انتخاب معين شوند.

 

اسامى انتخاب شدگان به شرح زير است :

۱٫ايادى امرالله ام البهاء روحيه خانم ماكسول – عضو رابط بين ولى امرالله و هيأت

۲٫ايادى امرالله چارلز ميسن ريمي- رئيس

۳٫ايادى امرالله امليا كالز-نايب رئيس

۴٫ايادى امرالله ليروى ايواس- منشى

۵٫ايادى امرالله يوگو جياگرى – عضو سيار

۶٫ايادى امرالله امه الله جسى رول – امين صندوق

۷٫ايادى امرالله اتل رول – معاون منشى براى مكاتبه با غرب

۸٫ايادى امرالله لطف الله حكيم – معاون منشى براى مكاتبه با شرق

۹٫امه الله سيلوآ آيوانس نيز طبق تلگراف مورخ ۴مه ۱۹۵۵ م. به عضويت اين هيئت تعيين شد.

بيت العدل در حقيقت مركزيت حزب سياسى بهائيت مى باشد.

 

در روز ۲۵نوامبر ۱۹۵۷ م (۳آذر ماه ۱۳۳۵ ش) توسط شوقى تعداد ۲۷ نفر براى انجام وظايف مختلفى از جمله حفاظت و تبليغ امر حضرت بهاءالله تحت نظر ولى امرالله انتخاب شدند كه به آنان اياديان امرالله گفته مى شود. اسامى آنها به شرح زير است:

۱۰٫ايادى امرالله چارلزميسن ريمى

۱۱٫ايادى امرالله روحيه خانم ماكسول

۱۲٫ايادى امرالله امليا كاليز

۱۳٫ايادى امرالله لروى ليواين

۱۴٫ايادى امرالله على اكبر فروتن

۱۵٫ايادى امرالله جلال خاضع

۱۶٫ايادى امرالله ابوالقاسم فيضى

۱۷٫ايادى امرالله پل هنى

۱۸٫ايادى امرالله حسن باليوزى

۱۹٫ايادى امرالله دكتر يوگر جياگرى

۲۰٫ايادى امرالله دكتر هرسن گروسمن

۲۱٫ايادى امرالله دكتر ادلبرت موشگل

۲۲٫ايادى امرالله جان فرابى

۲۳٫ايادى امرالله هورانسس هولى

۲۴٫ايادى امرالله گورين ترو

۲۵٫ايادى امرالله موسى هنانى

۲۶٫ايادى امرالله انيوك اليگا

۲۷٫ايادى امرالله جان روباتس

۲۸٫ايادى امرالله جان روباتس

۲۹٫ايادى امرالله كلارا دان

۳۰٫ايادى امرالله اگنس الكساندر

۳۱٫ايادى امرالله كاليس فدرستون

۳۲٫ايادى امرالله طرارالله سمندرى

۳۳٫ايادى امرالله شعاع الله علايى

۳۴٫ايادى امرالله ذكرالله خادم

۳۵٫ايادى امرالله على محمد ورقا

۳۶٫ايادى امرالله رحمت الله مهاجر

اين رهبريت از طريق شبكه اى تا اقصا نقاط جهان شاخه زده است كه در كتاب انشعاب بهائيت به تفصيل آمده است. درايران محافلى از سطح ملى تا سطح ده تشكيل شد و هر محفل داراى ۴۰ لنجه براى پوشش كليه فعاليتهاى بهائيان بوده است كه در فصل آينده در اين باره مفصل تر بحث خواهدشد.

 

نتيجه گيرى 

در اين فصل به خوبى ديديم كه چگونه اقتدار دولت محملى براى حضور بهائيان در مناصب ادارى، اقتصادى و فرهنگى كشور شد. آنان با استفاده از ساختار دولت توانستند بر تعداد بهائيان بيفزايند و ثروت و قدرت بسيارى كسب كنند. در اين جريان كمك كشورهاى خارجى به ويژه انگلستان و اسرائيل در كسب اقتدار براى بهائيان بسيار مؤثر بود.

رژيم پهلوى آنان را مورد اعتماد تشخيص داد و در دوره پهلوى دوم به عنوان يكى از عمده ترين كارگزاران دولت خويش به كار گرفت. آنان هم با استفاده از اين جايگاه سياسى، ايران را سرزمين امنى براى رشد خويش يافتند و با افزودن بر قدرت سياسى و اقتصادى خويش تلاش نمودند تا ايران را،‌ همان طور كه در رؤياهاى سيدعلى محمدباب بود، به مهمترين پايگاه خويش مبدل سازند.

قدرتهاى استعمارى نيز از اين معامله بسيار راضى به نظر مى رسيدند. آنان از اين رهگذر ضمن اطمينان از قدرت عامل دست نشانده خويش، تنها كشور شيعى مذهب جهان را در دستان كسانى مى ديدند كه ضامن منافع آنان بودند و حاضر بودند همه منافع اين ملت را فداى منافع خود و مصالح آنان نمايند. ارتباط آنان با اسرائيل كه در حقيقت پادگان كشورهاى غربى در قلب ملتهاى مسلمان است موجب شده بود كه با توجه به مشاغل حساس آنان، ‌غرب بتواند ازاطلاعات دست اول و مهمى درباره ايران بهره مند گردد.

به گفته فردوست رئيس دفتر ويژه اطلاعات شاه، ‌شخص شاه در جريان رشد و نفوذ بهائيان قرار داشت. او مى گويد: «يكى ديگر از فرقه هايى كه توسط اداره كل سوم ساواك با دقت دنبال مى شد بهائيت بود.شعبه مربوطه بولتنهاى نوبه اى (سه ماهه)‌ تنظيم مى كرد كه يك نسخه از آن از طريق من (دفتر ويژه اطلاعات) ‌به اطلاع محمد رضا مى رسيد.

اين بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونرى بود، اما محمد رضا از تشكيلات بهائيت و بخصوص افراد بهائى در مقام مهم و حساس مملكتى اطلاع كامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان مى داد.» به اين ترتيب اين فرقه زير چتر حمايتى پهلوى دوم نفوذ بسيار گسترده اى در ايران به دست آورد.

پروين غفارى معشوقه شاه نيز تاييد مى كند كه شاه روحيه مذهبى نداشت و اكثر مقامات دولتى و سرمايه دارانى كه با كاخ او در ارتباط بودند بهائى بودند.او تاكيد مى كند كه شاه از هيچ گونه كمكى به آنان دريغ نداشت. او در قسمت ديگرى از خاطرات خود مى گويد برادر شاه در محفلى بسيار خصوصى به او گفته است كه شاه شخص بى عرضه اى است و با حمايت انگليس و آمريكا و نمايندگان آنان در ايران يعنى بهائيان و فراماسونها روى كار است. اين گفتار به خوبى نشان مى دهد كه شاه تا چه حد وابسته به انگلستان و آمريكا بوده و نسبت به بهائيت توجه و عنايت داشت است.

به طور خلاصه مى توان گفت كه در دوران محمدرضا پهلوى بهائيت روند رو به رشدى مى يابد. شخص شاه از گسترش نفوذ آنان به عنوان عناصر مطمئن و در ضمن بى خطر براى سلطنتش حمايت ويژه نموده است. حضور عناصر شاخص بهائى در دستگاههاى دولتى، اجرايى، اقتصادى و غيره، زمينه حضور گسترده ساير بهائيان را در جامعه فراهم آورده، مراكز مذهبى آنان از قبيل حظيره القدسها و ديگر اماكن تبليغى سريعاً ساخته شده و بر رونق آنها افزوده شده است. وضعيت بهائيان در اين دوره با شعارهاى مذهبى و ادعاهاى وابستگى به مكتب تشيع محمدرضا چندان سازگار نيست.

او مى توانست با تكيه بر آنان در مقابل فرهنگ هنوز غالب شيعه مردم و اقتدار روحانيت بايستد، از آنان به عنوان كارگزار استفاده كند و هرگاه كه صلاح بداند در صورت مشاهده خطرى از جانب آنان با نيروى مذهبى مردم آنان را كنترل كند.به عبارت ديگر شاه با استفاده از فرهنگ غير شيعى و غرب باور بهائيان از آنان در راستاى استحاله فرهنگ مذهبي- ملى و جلب حمايت بيگانگان استفاده مى نمود و با استفاده از تضاد بين آنان و مردم، اهرم كنترل آنان را در دستــان خـويش مى فشرد.

روحانيت و مردم در هر فرصتى كه مى يافتند عليه بهائيان ازخود عكس العمل نشان مى دادند. وجود بهائيان در دستگاه دولتى و نفوذ روزافزون آنان موجب بدبينى مردم به دستگاه دولت و يكى از دلايل مقابله با آن در مقاطعى نظير ۱۵خرداد ۱۳۴۲ و انقلاب اسلامى ۱۳۵۷ گرديد.

آن سكوت حاصل از ارعاب و يا اگر بسيار خوشبينانه قضاوت كنيم،‌اعتمادى كه مردم پس از روى كار آمدن پهلوى اول به «اقتدار جبري» او برقرارى امنيت و آرامش نمودند، در دوره محمدرضا شاه با زور و تبليغات انحصارى و گسترده نسبت به او ادامه يافت. اما وجود بهائيان و ديگر وابستگان به خارج در مناصب دولتى، افزايش وابستگى كشور به بيگانگان، وجود بى عدالتى و ظلم در توزيع مناصب و ثروت در جامعه و از همه مهمتر جريحه دار شدن روحيه و اقتدار ملت در مقابل نامسلمانان و بيگانگان، زمينه را مساعد نمود تا انقلاب اسلامى شكل گيرد.

مردمى كه در آغاز سلسله پهلوى از زير چتر اقتدار روحانيت به دلايل ذكرشده خارج شدند و خود را به اقتدار جبرى دولت سپردند، انتظار حمايت و حفاظت از منافع، شخصيت و ارزشهايشان را داشتند، اما در پايان حدود پنجاه سال حكومت آنان چيزى جز تحقير، شكسته شدن ارزشها و تقسيم ناعادلانه ثروت در بينشان نيافتند.

به همين علت بود كه با وجود كم شدن سازمانهاى مذهبى، با بازگشت روحيه عدالتخواهى و استقلال طلبى و مشاهده يك غيرت متبلور ملى در چهره اى متقى و مذهبى به او پيوستند و انقلاب اسلامى را رقم زدند . در اين حركت، مجدداً‌ اقتدار روحانيت احيا شد و رهبرى مردم را به عهده گرفت. در اين نهضت با شكست شاه اقتدار دولت شكسته شد و يكسره اقتدار ملت باقى ماند.دولتى كه بعد از انقلاب تشكيل شد، دولتى ملى بود و مردم آن را از خود و براى خود يافتند.

 

بهائيگرى پس از پيروزى انقلاب اسلامى 

انقلاب اسلامى نتيجه مقايسه دو اقتدار دولت به رهبرى شاه و ملت به رهبرى يك مرجع تقليد اتفاق افتاد از ابتدا فرقه هاى مختلف بهائيت براى شكستن اقتدار روحانيت اصيل و اصولى و برچيدن نظام مرجعيت بوجود آمد.

كشور ايران نزد بهائيان به «مهد امرالله» معروف است و بدين لحاظ از قداست ويژ ه اى برخوردار است. آنان از دو سازمان يكى سازمان دولت و ديگرى سازمان حزب گونه خود به مركزيت اسرائيل در ايران استفاده مى كردند.

البته تا سال ۱۳۶۲ بهائيان كماكان به طور مخفيانه به فعاليتهاى خود ادامه داد در اين سال دادستان كل كشور با انتشار نامه رسمى هر گونه فعاليت تشكيلاتى بهائيان در ايران را ممنوع اعلام نمود.لازم به ذكر است كه موضع بهائيت در مقابل جمهورى اسلامى استفاده از نوعى مظلوميت و تبليغ را پيشه خود كرد.

 

گفتاردوم نحوه تعامل جمهورى اسلامى با بهائيان 

قبل از پيروزى انقلاب اسلامى دردى ماه سال ۱۳۵۷، يعنى زمانى كه ديگر تقريبا پيروزى ملت بر دولت شاه قطعى شده بود، دكتر« كوكلر رفت» اسناد دانشگاه روتگرز آمريكا با امام خميني(ره) مصاحبه اى در مورد بهائيان انجام داده است. در اين مصاحبه او سوال مى كند: «آيا براى بهائى ها در حكومت آينده، آزادى هاى سياسى و مذهبى وجود دارد؟»

حضرت امام در پاسخ مى فرمايند:« آزادى براى افرادى كه مضر به حال مملكت هستند داده نخواهد شد.» او در سؤالى ديــگر مى پرسد: «آيا آزادى هايى براى مراسم مذهبى آنها داده خواهد شد؟ » در پاسخ امام مى فرمايند: «خير» چنان كه در فصل گذشته و در بيان وضعيت بهائيت در دوره پهلوى گفته شد بر اساس نظر حضرت امام (ره) بهائيان به عنوان يك حزب و نه يك مذهب وظيفه جاسوسى براى اسرائيل را به عهده داشتند. طبيعتاً هيچ كشورى حاضر نخواهد شد جاسوس كشور ديگرى را در كشورش آزاد بگذارد تا هر كارى خواست انجام دهد.

 

از لحاظ مذهبى هم پس از پيروزى انقلاب اسلامى و جو موجود و اقبال عمومى مردم در رفراندوم ۱۲فرودين سال ۱۳۵۸ تحولى كه در ايران اتفاق افتاد اين بود كه حكومت به دست نواب عام امام زمان رسيد. حكومتى بنا شد كه مبتنى بر اصلى است كه از ابتدا با اعتقادات بهائيت مغاير است.

هسته هاى مركزى ايدئولوژى نظام جمهورى اسلامى ايران و بهائيت با يكديگر اختلاف دارد. بنابراين به نظر مى رسد نوعى تفكر آشتى ناپذير بر دولت و ملت ايران و اعتقادات اين فرقه حاكم باشد. با توجه به اين كليت به بررسى موضع گيرى جمهورى اسلامى ايران در مقابل بهائيان مى پردازيم.

پس از انقلاب به دليل محرز شدن جاسوسى عده اى از سران تشكيلات در شهرهاى مختلف كشور و نيز كمك به تثبيت نظام شاهنشاهى و نيز حيف و ميل اموال مسلمين و سرازير كردن بيت المال به جيب صهيونيست ها، تعدادى از آنان دستگير و پس از محاكمه توسط دادگاههاى انقلاب اسلامى به حبسهاى متفاوت و اعدام محكوم شدند.

در مقابل اين احكام، دولت آمريكا كه در حقيقت حامى اصلى آنان به حساب مى آمد، عكس العمل نشان داد و رئيس جمهور وقت آمريكا به اين احكام اعتراض نمود. در پاسخ آن حضرت امام (ره) سخنانى ايراد نمودند كه به علت اهميت آن در اين مورد در زير مى آيد:

«ومن اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى اين ملتى كه امروز قيام كرده است، نهضت كرده است و براى او قيام كرده است و براى او نهضت كرده است، شرمفسدين و جبارين را از سرش كوتاه كند تا برسد به مسائلى كه بايد برسد.لكن تا اين قدرتهاى بزرگ به اريكه قدرت خودشان نشسته اند، اين امرى است كه يك قدرى به نظر مشكل مى آيد.

 

نمى دانم كه در بعضى از راديوها كه پخش كردند، صحبت رئيس جمهور آمريكا را ملاحظه كرديد كه ايشان از همه دنيا استمداد كردند براى اين كه اين بهائى هايى كه در ايران هستند و مظلومند و جاسوس هم نيستند و بجز مراسم مذهبى به كار ديگر اشتغال ندارند و ايران براى همين كه اينها مراسم مذهبى شان را به جا مى آورند ۲۲ نفرشان را محكوم به قتل كرده اند؛ ‌ايشان از همه دنيا استمداد كرده كه اينها كه جاسوس نيستند،‌ اينها يك مردمى هستند دخالت در هيچ كارى ندارند و روى انسان دوستى ايشان اين مسائل را مى گويند .

اگر ايشان اين مسائل را نمى گفت، خوب گاهى اذهان ساده احتمال مى دادند كه خوب اينها هم يك مردمى هستند كه ولو اعتقادشان فاسد است لكن مشغول كار خودشان هستند و مشغول عباداتى كه به نظر خودشان عبادت است مثلاً‌ هستند و حال آن كه در آن نظر هم نبودند. لكن بعد از اين كه آقاى ريگان گفته اند شهادت دادند به اين كه جز مراسم مذهبى چيز ديگرى ندارند باز هم مى توانيم باور كنيم؟

از آن طرف وقتى كه حزب توده را مى گيرند، شوروى صدايش بلند مى شود كه يك عده مردم بيگناهى كه با جمهورى اسلامى هم موافق بودند، پشتيبان بودند، جمهورى اسلامى را هم اينها مثل ديگران همراهى كردند و حالا هم همين طور هستند، دولت ايران بيخودى آمده است اينها را گرفته و حبس كرده. از آن طرف هم آقاى ريگان مى گويد كه اين بهائى ها بيچاره ها مردم آرام ساكتى مشغول عبادت هستند ، جهات مذهبى خودشان را به جا مى آورند و ايران براى خاطر همين كه اينها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آنهاست گرفتند.

اگر اينها جاسوس نيستند شما صدايتان در نمى آمد. شما براى خاطر اين كه اينها دسته اى هستند كه به نفع شما هستند. والا شما را مى شناسيم ، آمريكا را مى شناسيم كه انساندوستى اش گل نكرده است كه حالا براى خاطر ۲۲ نفر بهائى كه در ايران به قول ايشان گرفتار شدند، براى انساندوستى يك وقت همچو صدا كرده و فرياد كرده و به همه عالم متشبث شده است كه به فرياد اينها برسيد.

 

مردم شما را مى شناسند شمايى كه عراق را وارد كردى كه هر روز به سر اين كشور ما آن مى آورد كه مغول نياورد و به سر كشور خودشان هم همين طور. عراق كه يك دسته از علماى بزرگ آنجا را مثل آقاى آيت الله سيد يوسف كه من او را مى شناسم كه چه مرد سالم صحيحى است، براى خاطر (به نظر مى آيد) انتقام از مرحوم آيت الله حكيم، ايشان را با عده كثيرى از بچه ها و بزرگهاى فاميل را گرفته است. شما اگر چنانچه انسان دوست بوديد، يك كلمه خوب بود بگوييد، اشارتاً بگوييد كه خوب چرا اين كار را مى كنيد؟

يك كلمه در رسانه هاى گروهى شما اشكال كنند به اين كه اين كارها در عراق و ايران چى هست كه شما مى كنيد. شما ديديد كه اينها چه كردند و رسيديد به اين كه پرونده هاى آنها را مطالعه كرديد و مى گوييـد؟ يــا غيـــب مى دانيد؟ اگر دليل ما نداشتيم با اين كه جاسوس آمريكا هستند جز طرفدارى شوروى از آنها، كافى بود. لكن ما به شما بگوييم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهائى را به واسطة بهائى بودنش اين محاكم ما محاكمه كردند و حكم به حبس دادند.

اينها مسائل دارند. حزب توده را خودشان امدند همه حرفهايشان را زدند و سابقه دارند. اينها بهائى ها يك مذهب نيستند، يك حزب هستند. يك حزبى كه در سابق انگلستان پشتيبانى آنها را مى كرد و حالا هم آمريكا دارد پشتيبانى مى كند. اينها هم جاسوسند مثل آنها. اگر جاسوس نباشند خوب بسيارى از مردم ديگر هم هستند كه اينها انحرافات عقيدتى دارند، كمونيست هستند، چيزهاى ديگرهستند.

لكن مردم و محاكم ما به واسطه كمونيست بودن آنها يا انحراف عقيده داشتن آنها را نگرفتند و حبس بكنند. حزب توده هم مادامى كه توطئه نكرده بود كه اشتغال به توطئه اش زياده نشده (البته تحت نظر بودند اينها كه اينها چه مى كنند چه سابقه داشتند اينها) ولى مادامى كه نزديك شد اين توطئه شان به خيال خودشان، به خيال فاسد خودشان به ثمر برسد، آن وقت بود كه پاسدارهاى عزيز ما آنها را گرفتند و انشاءالله به موقع خودش به جزاى خودشان هم مى رسند.

 

مسأله اين است كه طرفدار اينها شما آقاى ريگان هستيد و طرفدار آنها آقاى فرض كنيد شوروى هست و اين دليل است كه اينها يك وضع خاصى دارند كه آنها نفع به اينها مى رسانند و اينها نفع مى رسانند. نفع رساندن اينها غير از اين مى تواند باشد كه اخبار ما را به آنها بدهند جاسوسى بكنند بين ملت ايران و دولت ايران با آنها اين گرفتارى هايى است كه كشور ما امروز دارد با اين ابرقدرت ها و اين منحرفين.

قبل از انقلاب، تلقى مردم مسلمان ايران از بهائيان تلقى يك فرقه ضاله ضد اسلام و ضد مليت بود، اين طرز تلقى بعد از انقلاب نيز نه تنها تغيير نكرد، بلكه شدت يافت، زيرا سوابق وابستگى برخى از سران آنان به بيگانگان محرز و دشمنى آنان با دين و دولت ايران در افكار عمومى مسلمانان غير قابل انكار بود. اين برداشت بعد از انقلاب وقتى دولت به دست ملت سپرده شد به دولت تازه تأسيس نيز سرايت نمود و از طريق آن رسميتى قاطع تر از گذشته يافت، به طورى كه جمهورى اسلامى براى آنان هيچ گونه رسميتى قائل نشد.»

 

در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران اقليتهاى دينى شناخته شده عبارتند از : 

يهودى، مسيحى و زرتشتى . هر دين و مسلكى غير از اينها طبق قانون اساسى هيچ گونه رسميتى ندارد. بنابراين بهائيت به عنوان يك فرقه مذهبى، داراى هيچ گونه رسميتى در ايران نيست. با توجه به سوابق اين فرقه به عنوان يك حزب سياسى طرفدار بيگانگان و مقابله آن با اقتدار ملت و روحانيت و مخالفت علنى با دين رسمى ملت ايران.

بهائيان از وجهه بسيار پايينى در افكار عمومى ملت ايران و در ديدگاه دولت مردان برخوردارند. اين عدم پذيرش حتى در دوران پهلوى كه دولت به آنان ميدان بسيار وسيعى براى فعاليت داده بود نيز با توجه به فشار افكار عمومى وجود داشت و چنان كه بيان شد در آن دوران هم به عنوان يك دين رسمى شناخته نشد. حتى به طور رسمى اجازه استخدام در ادارات دولتى هم به آنان ندادند.

با توجه به اين زمينه دو عكس العمل از جانب دولت جمهورى اسلامى ايران در مقابل آنان به چشم مى خورد. در ابتدا همان طور كه گفته شد بهائيت هيچ وقت به رسميت شناخته نشد. اما در مورد عكس العمل دوم بايد گفت كه نظام نمى توانست مثل زمانهاى گذشته با بذل و بخشش به آنها پست و مقام بدهد واز سويى نيز نمى توانست آنها را كاملاً‌ ناديده بگيرد.

 

لذا با توجه به جو حاكم و اين كه حكومت اسلامى اصولاً وظيفة خود را در قبال همه شهروندان و مسائل آنان يكسان مى ديد، نمى توانست آنان را از حق زندگى محروم نمايد. بنابراين با توجه به قابل توجه بودن تعداد آنان و اين كه بهائيان را اصالتاً‌ و از ريشه به عنوان فرقه ضاله محسوب مى نمود و سابقه جاسوسى براى اسرائيل را در آنان مشاهده كرده بود، آنان را از برخى امكانات اجتماعى و نه فردى محروم كرد.

مشاغل حساس و غير حساس دولتى و بعضاً‌ غيردولتى، كه در رژيم پهلوى به فراوانى در اختيار آنان قرار داده شده بود از آنان باز پس گرفته شد، ازكليه مراكز نظامى،‌فرهنگى و هنرى اخراج شدند، از ورود افراد وابسته به اين فرقه به مراكز آموزشى عالى جلوگيرى شد و آنان كه در اين مراكز بودند اخراج شدند، چرا كه تجربه گذشته نشان داده بود كه وقتى آنان در محيطهاى آموزشى و فرهنگى قرار مى گيرند و يا پستى اشغال مى كنند به علت وابستگى به تشكيلات بهائى از آن در جهت تبليغ بهائيت، اطلاع رسانى و ايجاد تسهيلات براى ديگر بهائيان استفاده مى كنند. از لحاظ اخلاقى هم اختلاف زيادى بين موازين اخلاقى آنان و مسلمانان وجود دارد و اين خود مى تواند يكى ديگر از عوامل طرد آنان از مؤسسات عمومى و دولتى باشد. از اشتغال آنان به تعدادى شغل آزاد مشخص هم كه با طهارت و نجاست ارتباط داشتند و با شرع مقدس اسلام مغايرت بودند، جلوگيرى شد.

بنابر ادعاى محافل بهائيت خارج از كشور در رسانه هاى بيگانه، شوراى عالى انقلاب فرهنگى در راستاى محدود كردن فعاليتهاى فرهنگى بهائيان مصوباتى به تصويب رسانده كه در اين سند ادعا شده جمهورى اسلامى طرحى را براى محدود كردن بهائيت تدوين نموده است كه از مواد آن عبارتنداز:

اين كه آنان بدون جهت از مملكت اخراج نمى شوند و بى دليل دستگير، زندانى و مجازات نمى شوند، اما برخورد نظام با آنان بايد طورى باشد كه راه ترقى و توسعه آنان مسدود شود. از لحاظ فرهنگى در اين مصوبه آمده است كه: بهائيان چنانچه اظهار نكردند بهائى اند، درمدارس ثبت نام شوند و حتى المقدر در مدارسى كه كادر قوى و مسلط بر مسائل عقيدتى دارند ثبت نام شوند…

 

«در رابطه با جايگاه اجتماعى و حقوقى بهاييان موارد زير در مورد آنها تصويب شد: در اختيار گذاردن وسايل معاش در حد متعارف كه در اختيار همه آحاد ملت قرار داده مى شود، امكانات زندگى معمول و حقوقى عمومى مانند ساير شهروندان ايرانى از قبيل دفترچه بسيج، گذرنامه، ‌جوازدفن، اجازه كار و امثال آنها تا جايى كه تشويق به بهائيت نشوند، در صورت ابراز بهائى بودن اجازه استخدام ندارند، پستهاى مؤثر ( مانند معلمى و .. .) به آنان داده نشود.

پایان

 

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please