پیامبرخواندهی بهائیت در راستای مقابله با انقلابهای مردمی بر علیه ستمگران، آزادیخواهی را به آتش فتنهای خاموشنشدنی تشبیه و با حیوانی و فریبکارانه برشمردن آن، آن را مایهی خروج انسان از دایرهی ادب دانسته است. اما در عین حال وی، پیروی از احکام بیبند و بار مسلک خود را مصداق آزادی واقعی معرفی کرده است.
پیامبرخواندهی بهائیت در راستای مقابله با ظلمستیزی و انقلابهای مردمی بر علیه ستمگران و متجاوزین، آزادیخواهی را به آتش فتنهای خاموشنشدنی تشبیه و با حیوانی و فریبکارانه برشمردن آن، آن را مایهی خروج انسان از دایرهی وقار و ادب دانسته است: «انّ الحریة تنتهی عواقبها إلی الفتنة الّتی لاتخمد نارها؛ فاعلموا انّ مطالع الحرّيّة و مظاهرها هی الحيوان و لِلإنسان ينبغی ان يکون تحت سنن تحفظه عن جهل نفسه و ضرّ الماکرين؛ انّ الحرّيّة تخرج الانسان عن شئون الأدب و الوقار و تجعله من الارذلين (۱)؛ قطعاً عواقب آزادی به فتنه و آشوبی ختم میشود که آتش آن فرو نمینشیند؛ بدانید که مظاهر آزادی مطالع آزادی و مظاهر آن حیوان است و سزاوار است انسان پیرو سنتهایی باشد که از گمراهی نجاتش دهد و به فریبکاران زیان رساند؛ قطعاً آزادی انسان را از جایگاه ادب و متانت خارج میکند و او را از فرومایگان قرار میدهد».
اما در عین حال، پیامبرخواندهی بهائیت، پیروی از اوامر خود را مصداق آزادی واقعی معرفی کرده است: «قُل الحریّة في اتباع أوامری لو أنتم من العارفین، لو اتبع الناس ما نزلنا لهم من سماء الوحی لتجدن أنفسهم في حریة بحته طوبی لمن عرف مراد الله فیما نزل مِن سماء مشیة المهیمنة علي العالمین (۲)؛ بگو آزادی در پیروی از فرمانهای من است. اگر شما از عارفین باشید، اگر مردم پیروی کنند، آنچه را که ما نازل کردیم برای ایشان از آسمان وحی، هر آینه خود را در آزادی محض خواهند یافت. خوشا به حال کسی که مراد خدا را دانست در آنچه که نازل شد از آسمان خواست مسلط بر جهانیان».
اما به راستی ما هم تصدیق میکنیم که آزادی محض، بلکه هرج و مرج کامل، در پیروی از احکام ساختگی بهاء هست و بس؛ چرا که به طور مثال، هرآنکس که نُه مثقال طلا برای پرداخت به بیت العدل داشته باشد، میتواند از هر زن و دختری که دلش خواست، در کمال آزادی، کام دل ستاند: «قَد حَکَم الله لِکُلِ زانٍ و زانیة دیةً مسلمةً إلی بیت العدل و هِی تِسعَةُ مثاقیل مِنَ الذَّهَبِ (۳)؛ خداوند حکم داده است برای هر مرد و زن زناکاری که دیهای به بیتالعدل بپردازند و مقدار آن، نُه مثقال طلاست». و یا اینکه با مجازات خجالت کشیدن سران بهائیت، میتواند با همجنس خود رابطه داشته باشد: «قَد حُرّمَت عَلیکُم أزواجَ آبائکُم إنَّا نَستَحییَ أن نَذکُر حُکم الغِلمان (۴)؛ زنهای پدرانتان بر شما حرام است و ما حیا میکنیم که حکم پسرها (همجنس بازی) را ذکر کنیم». و به طور کلی، پیشوایان بهائیت با عدم تعیین مجازات برای بسیاری از مفاسد و از طرفی با انکار قیامت موعود ادیان، عملاً خیال پیروان خود را از حسابرسی راحت کرده و راه را برای هرگونه فساد و بیبند و باری پیروانشان، بیهیچ ترس و عذاب وجدانی هموار کردهاند.(۵)
آری؛ به راستی مگر آزادی حیوانی همینها نیست؟! پس در این موارد، جناب بهاء راست گفته که آزادی محض در پیروی از احکام و اوامر اوست. تعریفی از آزادی که مجازات و بازدارندگی برای زندگی حیوانی محض در نظر نگرفته اما در مقابل، با تفکری جبر گرایانه، اطاعت از حاکمین را به خاطر موهبت الهی قدرت به آنان لازم برمیشمارد: «حقّ جلّ و عزّ مملكت ظاهره را به ملوک عنايت فرموده بر احدی جائز نه (: نیست) كه ارتكاب نمايد امری را كه مخالف رأی رؤسای مملكت باشد».(۶) لذاست که میبینیم بهائیت امروزه (همچون دیروز)، با این تفسیر خود از مفهوم آزادی، آزادی را تنها در بیبند و باریهای حیوانی محصور دانسته و در مقابل، با آزادیخواهیِ به معنی ظلمستیزی (زمانی که پای حامیانش در میان باشد) مخالف است!
پینوشت:
۱- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص ۱۱۷-۱۱۶، بند: ۱۲۳٫
۲- همان.
۳- همان، ص ۴۷٫
۴- همان، ص ۱۰۴٫
۵- «قال أین الجنة و النار قل الاولی لقایی و الاخری نفسک ایها المشرک المرتاب؛ سؤال نموده بهشت و جهنم کجاست؟ بگو که بهشت، لقای من (حسینعلینوری) و دوزخ، نفس تو است، ای مشرک شک کننده»: حسینعلینوری، مبین، بیجا، انتشارات مؤسسهی ملی مطبوعات امری، ۱۲۰ بدیع، ص ۲۳۲٫
۶- حسینعلی نوری، اقتدارات و چند لوح دیگر، نسخهی الکترونیکی، ص ۳۲۴٫