پیشوایان بهائیت بر خلاف عملکرد خود، در تبلیغاتشان هدف خود را برقرای صلح عمومی عنوان کرده و تحقق آن را نیازمند اقدام و عمل دانستهاند. اما اگر به گفتهی عبدالبهاء، شعار صلح دوستی هنر نیست و این آموزه باید سیرهی عملی بشر قرار گیرد، پس پیشوایان بهائی به جز سر دادن شعارهای توخالی و بدون عمل چه هنری داشتهاند؟!
پیشوایان فرقهی بهائیت در تبلیغاتشان، آرزو و هدف خود را برقرای صلح عمومی عنوان کردهاند: «آرزوی ما وحدت عالم انسانی است و مقصد ما صلح عمومی پس در مقصد و آرزو متّحدیم و در عالم وجود مسائلی از این دو مسئله مهمتر نمیشود. زیرا وحدت عالم انسانی سبب عزّت نوع بشر و صلح عمومی سبب آسایش جمیع مَن علی الأرض (: تمام مردم زمین) لهذا در این دو مقصد متّحدیم و اعظم از این مقاصد نه … الیوم یک قوّهی عظیمهای لازم تا این مقاصد جلیله مجری گردد».(۱)
پیشوایان بهائی در این راستا، مقصود خود را فرای شعارهای توخالی معرفی کرده و برچیدن جنگ و نزاع و اختلافات را نیازمند اقدام و عمل دانستهاند: «جمیع عقلاء بشر جمیعاً متّحد و متّفق بر آنند که جنگ سبب خرابی است و صلح سبب آبادی کلّ متّفق اند که جنگ بنیان انسانی براندازد … مجرد علم به شیء كفایت نمیكند. اگر انسان بداند غنا خوب است، غنی نمیشود و انسان اگر بداند علم ممدوح است، عالم نمیشود و انسان اگر بداند عزت مقبول است عزیز نمیشود و علی هذا القیاس، دانستن سبب حصول نیست.»(۲)
اما جالب است بدانیم که پیشوایان بهائیت نیز در عمل، بارها شعار صلح دوستی خود را نقض کردهاند؛ از اینرو در ادامه، به بررسی چند مورد آن اشاره خواهیم نمود:
اول: به اعتراف عبدالبهاء، منطق پیشوای آنان علیمحمد شیرازی، چیزی جز قتلعام و نابودی نبود: «در یوم ظهور حضرت أعلی منطوق بیان (: کتاب علیمحمد شیرازی) ضرب اعناق (: زدن گردن) و حرق كتب و اوراق (: سوزاندن کتابها) و هدم بقاع (: تخریب اماکن) و قتل عام إلّا مَن آمن و صدق بود (: قتلعام کسانی که به او ایمان نمیآورند بود)».(۳)
دوم: پیشوایان مسلک بهائیت در جهت خلاف شعار صلحجویی خود، به راهاندازی سه جنگ خونین در ایران توسط اسلاف خود اعتراف کردهاند. جنگهایی که به تحریک و دستور باب در سه نقطهی ایران صورت گرفت، حاصلی جز هزاران کشته و زخمی در پی نداشت.(۴)
سوم: پس از مرگ علیمحمد شیرازی جنگ و نزاع برای تصدی جانشینی وی صورت گرفت؛ تا جایی که به غیر از حسینعلی نوری و برادرش صبح ازل، بیست و پنج نفر دیگر از بابیان خود را موعود کتاب بیان خواندند.(۵) از اینرو مدعی پیامبری بهائیت بیتوجه به شعار صلحطلبی، اقدام به حذف فیزیکی مخالفین خود کرد.(۶) جالب است بدانیم کار تا به جایی پیش رفت که پیامبرخواندهی بهائی حتی با برادر خود نیز از در صلح وارد نشد و با زیر پا گذاشتن وصیت باب مبنی بر جانشینی صبح ازل (۷)، وی را آماج توهینها قرار داد.(۸)
چهارم: منادیان شعار صلح و دوستی در ادامه نیز دست از نزاعهای درونی خود برنداشته و در این راستا، عبدالبهاء بر خلاف وصیت پیامبرخواندهی بهائی، به نزاع با برادر خود بر سر جانشینی پدر پرداخت.(۹)
پنج: پس از مرگ عبدالبهاء نیز رهبران بهائیت صلح و دوستی را سرلوحهی کار خود قرار نداده و شوقی افندی و روحیه ماکسول، با خانوادهی پیامبرخواندهی بهائی و بزرگان برگشتهی از این فرقه به نزاع پرداختند و بر دامنهی شکافها افزودند(۱۰)
آری؛ اگر به گفتهی عبدالبهاء، شعار صلح دوستی و دوری از نزاع هنر نیست و این آموزه باید سیرهی عملی بشر قرار گیرد، پس پیشوایان بهائی به جز سر دادن شعارهای توخالی و بدون عمل چه هنری داشتهاند؟! اگر به قول عبدالبهاء بگویی که جنگ بد و صلح خوب است که باعث برقراری صلح نمیشود، چرا که دانستن سبب حصول نیست، بلکه مهم اجرا و پیادهسازی آن است؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «دين الله فی الحقيقه عبارت از اَعمال است، عبارت از اَلفاظ (: گفتار) نيست. زيرا دين الله عبارت از علاج است؛ دانستن دواء ثمری ندارد بلکه استعمال دواء ثمر دارد. اگر طبيبی جميع اَدويه (داروها) را بداند امّا استعمال (مصرف) نکند چه فائده دارد …».(۱۱)
پینوشت:
۱- اشراق خاوری، پیام ملکوت، هند: بینا، ۱۹۸۶ م، ص ۵۲٫
۲- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، ۱۲۷ بدیع، ج ۲، صص ۹۹-۱۰۰٫
۳- عباس افندی، مکاتیب، مصر: کردستان العلمیه، ۱۳۳۰ ق، ج ۲، ص ۲۶۶٫
۴- ر.ک: اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل (مطالع الانوار)، مؤسسهی چاپ و انتشارات مرآت، صص ۳۳۰، ۳۴۵-۳۴۶ و۴۳۴٫
۵- محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، ۱۹۹۰ م، صص ۱۰۳-۱۰۴٫
۶- ر.ک: عزیه نوری، تنبیه النائمین، مؤمنین بیان، نسخهی الکترونیکی، ص ۱۲-۱۱٫
۷-ر.ک: میرزاجانی کاشانی، نقطة الکاف، هلند: مطبعه بریل، ۱۹۱۰ م، مقدمهی کتاب، ص ۱۹؛ علیمحمد شیرازی، قسمتی از الواح خط نقطه اولی به آقا سیدحسین کاتب، تهران: انتشارات بابیان، ۱۳۳۷، ص ۱۳٫
۸-اشراق خاوری، رحیق مختوم، نسخهی الکترونیکی، ج۱ ،ص ۵۵۳؛ حسینعلی نوری، بدیع، نسخهی الکترونیکی، ص ۱۷۲٫
۹- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مطبعه العلمیه المصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، ۱۳۳۰ ق، ج ۱، ص ۴۴۳-۴۴۲٫
۱۰- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: هتاکی شوقیافندی به مبلّغان بهائی!
۱۱- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، ۱۹۲۱ م، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۰۶-۱۰۵٫