کد خبر:5476
پ
bahai-azali
بهائیت در ایران

تحلیل روایت‌های کشتار بهائیان از ازلیان در ابتدای دعوت بهاءالله (بخش اول)

با آشکار شدن دعوت رجعت حسینی و من یظهر اللهی میرزا حسینعلی بهاءالله، گروهی از بزرگان بابیان او را برنتافته و به مخالفت با او روی آوردند. دراین‌میان، برخی از ایشان کشته‌شده و از صحنه کارزار ازلی-بهائی کنار گذاشته شدند. ازلیان آن قتل‌ها را به پای بهائیان گذاشته و دستور آن‌ها را نیز از سوی […]

با آشکار شدن دعوت رجعت حسینی و من یظهر اللهی میرزا حسینعلی بهاءالله، گروهی از بزرگان بابیان او را برنتافته و به مخالفت با او روی آوردند. دراین‌میان، برخی از ایشان کشته‌شده و از صحنه کارزار ازلی-بهائی کنار گذاشته شدند. ازلیان آن قتل‌ها را به پای بهائیان گذاشته و دستور آن‌ها را نیز از سوی بهاءالله دانسته اند. برخی از آن‌ قتل‌ها از سوی بهائیان پذیرفته‌شده، اما دخالت بهاءالله در آن‌ها همواره مورد انکار بهائیان بوده‌است. این مقاله بر آنست تا نگاهی تحلیلی به روایت دو گروه داشته و تا جای ممکن بتواند به نتیجه‌گیری نزدیک شود.

مخالفان ازلی برجسته میرزا حسینعلی بهاءالله

ادعای ازلیان-که میزان درستی آن باید سنجیده شود-آن است که نخستین پیروان بهاءالله اغلب از بابیان برجسته نبودند و بیشتر در میان طبقه ناآگاه آن طایفه جای داشتند. به‌عنوان نمونه، میرزا محمدحسین متولی باشی قمی-که از مخالفان مهم بهاءالله بود و در ادامه شناسانده شده-در نوشته‌ای پیروان بهاءالله را جمعی «خیاط باشی» و «دلاک باشی» و «رنگرز باشی» و «نجار باشی» نامیده و نوشته: «کم اذکر لکم من المؤمنین بباشی باشی؟» (چه تعداد از این مؤمنان [به میرزا حسینعلی] را برای شما با ویژگی «باشی باشی» یاد کنم؟) بدیعه مرآتی نوری نیز-که نوه برادر بهاءالله بود-تعدادی از بزرگان ازلی را یاد کرده و سپس به بهائیان طعنه زده و نوشته که در برابر این بزرگان، «باشی ها مانند دلاک باشی و سقا باشی و صابونچی» به بهاءالله پیوستند. در میان بابیان برجسته‌ای که به مخالفت جدی با بهاءالله پرداختند، این کسان را می‌توان نام برد:

حاج سیدمحمد اصفهانی (د. ۱۲۸۸ق.)

این شخص در میان برجسته‌ترین بابیان در زمان رهبری صبح ازل جای داشت و به روایت بهائیان، «اولین پناه ازلیه» بود. وی پیش‌از بروز دعوت جدید بهاءالله به‌شدت به وی بدبین بود و پس‌از آشکار شدن دعوتش نیز در جرگه مخالفان بزرگ او قرار گرفت. این مخالفت تا آن‌جا بود که بهاءالله در آثار خود مدعی شد که وی سبب‌ساز مخالفت صبح ازل بوده‌است. روایت ازلیان آنست که بهاءالله پیش‌از آشکار کردن دعوت خود-چون هنوز پایه‌های کار را محکم نکرده بود-تا جایی‌که می‌توانست او را محترم می‌داشت. اما پس‌از محکم کردن پایه‌های دعوت خویش، ناراحتی درونی خود را از او آشکار کرد. حاج سیدمحمد اصفهانی در آثار رهبران بهائی با عنوان‌هایی چون «سامری» ، «خبیث» ، «لئیم» و… یاد شده و جایگاهش در «اسفل الجحیم» دانسته شده‌است. او رساله‌ای نیز در رد دعوت بهاءالله نگاشت.

میرزا محمدهادی قزوینی

این شخص به روایت بهائیان از ۱۸ نفر پیروان نخستین باب (حروف حی) بود و در زمان اقامت مخفی صبح ازل در بغداد از سوی او در میان شهداء بیان قرار داده شد و سرپرستی بابیان قزوین را به‌عهده گرفت. به روایت ازلیان، بهاءالله پیش‌از محکم کردن پایه‌های کار خویش، همواره احترام قزوینی را در نظر داشت اما او چون از تکاپوهای مخفی بهاءالله تا اندازه‌ای آگاه شده بود، به وی بدبین بود و گاه اعتراض خویش را نشان می‌داد. بااین‌حال، بهاءالله وقتی دعوت خویش را آشکار کرد و با مخالفت قزوینی روبرو شد، با القاب سختی یادش کرد.

ملا محمدجعفر نراقی (د. ۱۲۸۶ق.)

این شخص نیز یکی از برجسته‌ترین بابیان در زمان اقامت مخفی صبح ازل در بغداد بود و از سوی او، به‌عنوان شهید بیان در کاشان برگزیده شده. نراقی از همان سال‌های نخستین اقامت صبح ازل در بغداد به بهاءالله بدبین شده و به او معترض بود. بهاءالله نیز تا جایی‌که می‌توانست احترام وی را نگاه می‌داشت تا با مخالفتش روبرو نشود. پس‌از آشکار شدن دعوت بهاءالله، نراقی با تمام توان به مخالفت با او پرداخت و کتابی به نام تذکره الغافلین در رد دعوت او نوشت. بهاءالله نیز او را-چون لنگی محسوسی داشت-«اعرج» نامید. ازلیان کتاب نراقی را یکی از مهم‌ترین آثار نگاشته شده خود در برابر بهاءالله یاد کرده‌اند.

میرزا محمدحسین متولی باشی قمی

این شخص-که پیش‌از این یاد شد-یکی از بزرگان بابیان بود که به روایت یکی از هم‌کیشانش مورد توجه باب قرار داشت. متولی باشی قمی از همان زمان تکاپوهای مخفی بهاءالله برای زمینه‌چینی دعوت جدیدش در زمره مخالفان او بود و این مخالفت را پس‌از آشکار شدن دعوت جدید نیز پی گرفت. میرزا موسی (برادر بهاءالله) نامه‌ای به وی نگاشت و به تعالیم بهاءالله دعوتش کرد و از او پاسخی به این نامه باقی‌مانده که ازلیان آن را در شمار آثار اشخاص وفادار به صبح ازل در رد دعوت بهاءالله یاد کرده‌اند.

ملا رجبعلی قهیر (د. ۱۲۸۶ ق.)

به روایت ازلیان، این شخص یکی از بابیان مورد توجه باب بود گذشته از آن، برادر همسر دوم او نیز به شمار می‌آمد همچنین، در زمان اقامت مخفی صبح ازل در بغداد در میان شهدا بیان قرار داده شد. او پس‌از آشکار شدن دعوت جدید بهاءالله، نخستین کسی بود که کتابی در رد وی نگاشت. نسخه‌ای از آن کتاب-که به خط میرزا مصطفی کاتب (از فراهم آورندگان کتاب تنبیه النائمین) ‌است-از سوی ادوارد براون «کتاب ملا رجبعلی قهیر» نام گرفته و در مجموعه اسناد او نگهداری می‌شود.

ملاعلی محمد سراج (د. ۱۲۸۴ ق.)

این شخص نیز برادر همسر دوم باب بود و سپس از سوی صبح ازل در میان شهدا بیان قرار داده شد. او نیز پس‌از آشکار شدن دعوت بهاءالله رساله‌ای در ردش نگاشت. مکتوبی طولانی از بهاءالله در پاسخ پرسش‌های وی نیز در دست است.

میرزا هادی دولت‌آبادی (د. ۱۳۲۶ ق.)

این شخص در نسل پس‌از بابیان یادشده در بالا، بیش‌از همه مورد توجه صبح ازل قرار داشت و باید پس‌از درگذشت صبح ازل ریاست بابیان را در دست می‌گرفت، اما پیش‌از صبح ازل درگذشت. یکی از آثار دولت‌آبادی کتابی با نام فصل الکلام است که نسخه اصلش را برای بهاءالله فرستاد. او در این کتاب بر آنست تا تنها با بهره‌گیری از کتاب بیان فارسی (اثر مشهور باب) نشان دهد بهاءالله موعود باب و صاحب دین پس‌از آئین او نمی‌تواند باشد. دولت‌آبادی یکی از بابیانی بود که مورد غضب و نفرت زیاد بهاءالله قرار داشت و از سوی او با عنوان‌هایی چون «غافل» ، «گِل پار» ، «جوهر ضلال» و… یاد می‌شد.

گذشته از کسان یادشده، ازلیانی چون حاج شیخ هادی نجم‌آبادی (د. ۱۳۲۰ ق.) ، میرزا مصطفی کاتب (د. ۱۳۳۹ ق.)، حاج میرزا احمد کرمانی (د. ۱۳۱۴ ق.) ، میرزا آقاخان کرمانی (د. ۱۳۱۴ ق.) ، شیخ احمد روحی (د. ۱۳۱۴ ق.)، شیخ مهدی بحرالعلوم کرمانی (د. ۱۳۳۶ ق.) ، عبدالخالق سه دهی اصفهانی و… نیز در سال‌های بعد آثاری در رد بهاءالله نگاشته‌اند.

حاج شیخ هادی نجم‌آبادی (از شهداء بیان) در کتاب تحریر العقلاء به نقد تفصیلی بهاءالله پرداخته‌است. میرزا مصطفی کاتب دو رساله در این زمینه نگاشته‌است. از حاج میرزا احمد کرمانی دو نوشته ردیه در پایان کتاب تنبیه النائمین جای داده شده‌است. میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی در کتاب هشت‌بهشت با ادبیاتی سخت به نقد بهاءالله پرداخته‌اند. عبدالخالق سه دهی اصفهانی وصیت‌نامه خود را به نقدی طولانی بر بهاءالله مبدل کرده‌است. سید مهدی سرلتی هم-که پس‌از حاج میرزا هادی دولت‌آبادی بزرگ ازلیان اصفهان بود-مانند سه دهی است.

روایت ازلیان از کشته شدن برخی بزرگان بابی توسط بهائیان

فهرست کشته‌شدگان ازلی به روایت ازلی

در منابع ازلی از کشته شدن جمعی از پیروان صبح ازل توسط بهائیان سخن گفته شده‌است. ازلیان چون ملا محمدجعفر نراقی (از بزرگ‌ترین شهدا بیان)، عزیه خانم (خواهر بهاءالله)، فاطمه خانم (همسر دوم باب)، حاج میرزا هادی دولت‌آبادی، میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی دستورهای کشتن را از جانب بهاءالله دانسته‌اند.

دولت‌آبادی فهرستی از بابیان کشته‌شده توسط بهائیان را بدین قرار آورده‌است: آقا ابوالقاسم کاشانی، میرزا محمد رضا اصفهانی، ملا رجبعلی قهیر، ملاعلی محمد سراج، حاج میرزا احمد کاشانی، میرزا بزرگ کرمانشاهی، سید اسماعیل زواره‌ای، سید علی عرب، حاج سیدمحمد اصفهانی و آقاخان کج‌کلاه. وی سپس، ناصر عرب و محمد مصطفی بغدادی را کشنده برخی از کسان یادشده دانسته و نوشته که آن دو با دستور بهاءالله به آن قتل‌ها دست زدند. روایت ازلیان آنست که برخی بهائیان می‌خواستند ملا محمدجعفر نراقی (از شهدا بیان و مخالف سرسخت بهاءالله) و نیز پسرش، شیخ محمدمهدی شریف کاشانی را بکشند اما موفق نشدند.

ردیه نویسی: سبب کشته شدن

ردیه نویسان ازلی (به روایت ازلیان)

در میان نام‌بردگان بالا، حاج سیدمحمد اصفهانی، ملا رجبعلی قهیر، ملاعلی محمد سراج و ملا محمدجعفر نراقی بابیان برجسته‌ای بودند که به مقاومت جدی با بهاءالله پرداخته‌اند و رساله‌هایی در رد دعوت او نگاشته‌اند. ازلیان کشته شدن سراج (۱۲۸۴ ق.) و قهیر (۱۲۸۶ ق.) را به‌سبب نگاشتن آن رساله‌ها یاد کرده و نوشته‌اند که سراج اندکی پس‌از نگاشتن رساله‌ی خود کشته شد. ایشان همچنین، ناصر عرب را-که در ادامه یادشده-کشنده قهیر در کربلا یاد کرده و شخصی با نام عبدالکریم را کشنده سراج در بغداد گفته‌اند. همانگونه که در ادامه آمده، اصل ارتکاب به قتل اشخاص توسط این دو مورد تأیید بهائیان نیز هست. به روایت ایشان، ناصر عرب قاتل حاج میرزا احمد کاشانی و عبدالکریم، به‌احتمال، از قاتلان حاج سیدمحمد اصفهانی بود.

ملا محمدجعفر نراقی کتاب تذکره الغافلین را به سال ۱۲۸۴ ق. نگاشت؛ بااین‌حال، روایت ازلیان آن است که پیش‌از آشکاری دعوت بهاءالله که نراقی در بغداد زمزمه‌های آن را می‌شنید و به ردش می‌پرداخت، برخی اتباع بهاءالله به کشتن او روی آوردند ولی بهاءالله جلوگیری کرد و بااین‌حال، نراقی و شریف کاشانی تا زمان خروج بهاءالله از بغداد (پایان سال ۱۲۷۹ ق.) از اتباع او نگران بوده‌اند.

روایت ازلیان از سبب کشته شدن دیگر مخالفان ازلی بهاءالله

به روایت حاج میرزا هادی دولت‌آبادی، آقا ابوالقاسم کاشانی کسی بود که صبح ازل را از تکاپوهای مخفیانه بهاءالله بر ضدش آگاه کرد و در پی این آگاهی، صبح ازل به طرد بهاءالله روی آورد و او به کردستان رفت. میرزا محمدرضا اصفهانی دایی حاج سیدمحمد اصفهانی (از شهدا بیان) بود و در میان مخالفان بهاءالله از زمان پیش‌از دعوتش جای داشت. همسر دوم باب، کشته شدن او را به‌سبب دشمنی بهاءالله با حاج سید محمد (خواهرزاده‌اش) یاد کرده و او را نخستین بابی کشته‌شده در بغداد به دست اتباع بهاءالله دانسته‌است. آن‌گونه که دولت‌آبادی نوشته، حاج میرزا احمد کاشانی پس‌از آشکار شدن دعوت جدید، در بغداد گروهی را از پیروی بهاءالله برگرداند و به‌همین دلیل کشته شد. میرزا بزرگ کرمانشاهی نیز از مخالفان بهاءالله از زمان پیش‌از دعوتش بود. دولت‌آبادی قتل او را به سبب بدگویی اش از بهاءالله یاد کرده‌است. و همچنین، مدعی است سید اسماعیل زواره‌ای را اتباع بهاءالله کشتند و بعد چنان وانمود کردند که او-چون نتوانسته بود عظمت امر بهاءالله را تحمل کند-خودکشی کرد. آقاجان کج‌کلاه نیز-همانگونه که خواهد آمد-از همراهان حاج سیدمحمد اصفهانی بود که به‌سال ۱۲۸۸ ق. در عکا کشته شد.

روایت بهائیان از کشته شدن بابیان توسط اتباع بهاء الله

کشته شدن برخی از این کسان، گذشته از آثار ازلیان، در مکتوبات بهائیان نیز آمده‌است. ایشان بدین قرارند:

حاج سیدمحمد اصفهانی و سه ازلی دیگر

زمانی‌که بهاءالله در ادرنه دعوت خود را به‌طور کامل آشکار کرد (اواخر سال ۱۲۸۳ ق.)، حاج سیدمحمد اصفهانی-که پیش‌تر به‌عنوان یکی از شهدا بیان یاد شد-اصلی‌ترین مددکار صبح ازل بود حدود دو سال بعد، هنگام تبعید بهاءالله و گروهی از پیروانش به عکا، با دستور حکومت عثمانی، او و سه تن از ازلیان (آقاجان بیگ کج‌کلاه، میرزا رضاقلی و برادرش، میرزا نصرالله تفرشی) نیز با ایشان همراه شدند. روایت ازلیان آنست که یکی از آن ۴ نفر (میرزا نصرالله) پیش‌از حرکت به عکا به دستور بهاءالله مسموم و کشته شد. ایشان برآنند که در عکا گروهی از بهائیان و ازجمله عباس افندی با دستور بهاءالله به منزل سه نفر دیگر رفته و همه را کشتند. ادعای ازلیان آنست که یکی از همسران صبح ازل (بدر جهان خانم)-که خواهر آن دو برادر تفرشی بود-در زمان کشتن ایشان حضور داشته و قتل حاج سیدمحمد اصفهانی توسط عباس افندی را گزارش کرده‌است. (بهائیان به حضور بدر جهان خانم در آن زمان در عکا گواهی داده‌اند.) همسر دوم باب-که به دستور صبح ازل در بغداد به ازدواج حاج سیدمحمد درآمده بود-مدعی است که دشمنی بهاءالله با حاج سیدمحمد به‌سبب ناکامی‌اش در ازدواج با وی آغاز شد.

بهائیان کشته شدن این سه نفر به دست پیروان بهاءالله را پذیرفته‌اند با این تفاوت که عباس افندی را در میان ایشان یاد نکرده و نیز آن را بر خلاف نظر بهاءالله دانسته‌اند. روایت ایشان آنست که چون حاج سیدمحمد و همراهانش به آزار بهائیان عکا می‌پرداختند، صبر گروهی از بهائیان تمام شد و به کشتن ایشان اقدام کرده‌اند. به روایت اسدالله فاضل مازندرانی (نویسنده‌ی برجسته‌ی بهائی)، آن ازلیان-که در دشمنی با بهاءالله هیچ وسیله‌ای را فروگذار نکرده بودند-به‌سال ۱۲۸۸ ق. در عکا «و قهر الهی دچار و به دست هفت‌تن [از بهائیان] بدین اسامی: محمدعلی سلمانی اصفهانی، عبدالکریم خراط اصفهانی، آقا احمد کاشی و دو پسرش، حسن و حسین و نیز آقا حسین آشچی کاشی و محمدجعفر یزدی هلاک شدند.» (پیش‌از این گذشت که به ادعای ازلیان، عبدالکریم-که به‌احتمال همین شخص است-درگذشته ملا علی‌محمد سراج را کشته بود.)

سیدمحمد سید مهدی دهجی-که در زمان حیات بهاءالله از بزرگان بهائیان بود-نوشته که آن ازلیان دروغ‌ها و جسارت‌هایی از قول بهاءالله نسبت به رسولان الهی منتشر می‌کردند. برخی بهائیان به کشتن آن‌ها مصمم شده‌اند اما بهاءالله ایشان را مانع شد. بااین‌حال، گروهی از ایشان به دستور بهاءالله عمل نکرده و آنان را کشتند. پس‌از کشته شدن ایشان، حکومت عکا گذشته از آن ۷ نفر، اغلب اتباع بهاءالله را دستگیر کرد. بهاءالله و عباس افندی نیز سه شب را در زندان سر کردند اما مدتی بعد همگی آزاد شدند و درنتیجه، «هر خار و خسی در عکا از جلوی پای احبا برچیده و موانع و عوانق حاضر مرتفع گردید.»

حاج میرزا احمد کاشانی

حاج میرزا احمد کاشانی برادر یکی از بابیان معروف بنام حاج میرزا جانی کاشانی-که برخی او را نویسنده نخستین تاریخ بابی (نقطه الکاف) می‌دانند-بود. بهائیان او را از مخالفان بهاءالله از زمان پیش‌از آشکاری دعوت جدید یاد کرده‌اند. به روایت ازلیان، زمانی‌که بهاءالله در ادرنه دعوت جدید خود را به‌طور کامل آشکار کرد، حاج میرزا احمد از سوی صبح ازل مامور شد تا به بغداد بازگشته و بابیان را از گرویدن به بهاءالله مانع شود. پیش‌از این گذشت که وی توانست برخی را از پیروی بهاءالله بازگرداند. درمیان ازلیان، شیخ محمدمهدی شریف کاشانی-که اندک زمانی پیش‌از کشته شدن حاج میرزا احمد همراه او بود-چگونگی قتلش را به‌تفصیل نوشته و قاتل او را یکی از پیروان بهاءالله به نام ناصر عرب یاد کرده‌است. او نوشته که ناصر پیش‌از آن نیز چندتن را کشته بود. (دانسته شد که ازلیان مدعی بودند که ناصر عرب ملا رجبعلی قهیر را نیز کشت.) فاضل مازندرانی همین روایت را به‌اختصار آورده و از کشته شدن حاج میرزا احمد با گلوله­ی «ناصر، جوان شجاع بغدادی» سخن گفته‌است. البته، وی کار کسانی چون ناصر را خودسرانه و بدون اذن بهاءالله یاد کرده‌است.

سیدعلی عرب

سیدعلی عرب از مدعیانی بود که پس‌از مرگ باب خود را صاحب مقام می‌دانست. به‌نظر می‌رسد که وی در زمان دعوت جدید بهاءالله در میان طرف‌داران صبح ازل جای داشته‌است و این از آن روست که به نوشته‌ی بهائیان، او آن زمان در تبریز «ادعای مقام ولایت و درجات معنویه و تصرفات باطنیه و کرامات و خوارق عادات و عمل اکسیر و قوه تسخیر ارواح نموده، جمعی را بفریفت» اما «ترویج بابیت و توهین بهائیت» می‌کرد. سه تن از مبلغان بهائی با او روبرو شده و پس‌از بحث و گفتگو، از او خواستند تا به مباهله با ایشان تن دردهد. او نیز پذیرفت و آن مباهله صورت گرفت. به روایت بهائیان، «در نیمه‌ شب دوم مباهله، سید در خانه‌اش… در بستر خویش به دست انتقام مخنوق و هلاک شد.» دوستداران او آن سه بهائی را قاتل دانسته و به حکومت تبریز شکایت بردند. این جریان در نهایت به کشته شدن آن سه بهائی انجامید. یکی از آن سه تن میرزا مصطفی نراقی بود که در میان نخستین داعیان بهاءالله جای داشت.

بااین‌حال، یکی از بهائیان برجسته، چگونگی قتل عرب را این‌گونه نوشته: «در بین صحبت، نسبت به جمال مبارک، سید علی عرب بد می‌گوید؛ این سه نفر [از جمله میرزا مصطفی نراقی] پا شده، شال او را باز می‌کنند، به گردنش انداخته، خفه کرده، می‌روند.» مدتی پس‌از کشته شدن «میرزا مصطفی شهید نراقی»، میرزا آقاجان کاشانی (خادم الله: کاتب وحی بهاءالله) به دستور بهاءالله با همسر وی ازدواج کرد.

ازلیان، سیدعلی عرب را از نخستین پیروان باب یاد کرده و نوشته‌اند که به دست «بلاعمه» (بهائیان) کشته شد. ایشان همچنین، میرزا مصطفی نراقی و یکی دیگر از بهائیان را قاتل او دانسته‌اند. به روایت ایشان، پس‌از کشته شدن عرب، صبح ازل برایش زیارت نامه‌ای نوشت و مقامش را بسیار ستود.

 

ادامه دارد

۰۰۰۰۰۰

نویسنده: سید مقداد نبوی رضوی کارشناس‌ارشد تاریخ اسلام از دانشگاه شهید بهشتی

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please