در مقابل خوش خدمتی رهبران بهائیت از اسرائیل، این رژیم در کنار نسلکشی و آوارگی فلسطینیان، بهائیت را به رسمیت شناخته است. اما به راستی اگر بهائیت در اسرائیل به رسمیت شناخته شده است، پس چرا محدودیتهای شدیدی برای فعالیت و یا حتی حضور بهائیان در اسرائیل وجود دارد؟! با این حال، بهائیت را تنها میتوان تفکر صادراتی اسرائیل دانست.
همچنان که پرفسور نرمان نيويچ (دادستان اسبق و يکی از شخصيتهای سياسی حقوقی دولت اسرائيل)، در به رسمیت شناختن بهائیت گفته است: «اکنون فلسطين را نبايد فی الحقيقه منحصراً سرزمين سه ديانت محسوب داشت، بلکه بايد آن را مرکز و مقر چهار ديانت به شمار آورد، زيرا امر بهائی که مرکز آن حيفا و عکا است و اين دو مدينه زيارتگاه پيروان آن است به درجهای از پيشرفت و تقدم نائل گشته که مقام ديانت جهانی و بين المللی را احراز نموده است».(۱)
اما با توجه به رسمیت شناخته شدن بهائیت در اسرائیل، چرا پیشوایان بهائی در کنار اصرارشان به لزوم تبلیغ (۲)، اسرائیلیها را از این قانون مستثنی کردهاند؟! و هیچ بهائی حق ندارد یک یهودی را به دین خود دعوت کند؟(۳) اگر اسرائیل بهائیت را به رسمیت میشناسد، پس چرا سران تشکیلات بهائی موظف به رعایت انحصار تعداد خاصی از پیروان خود در این سرزمین هستند و هرآنکس که بدون اجازهی آنان و خارج از نوبت به اسرائیل سفر کند را مشمول طرد روحانی قرار میدهند؟!(۴)آری؛ بدون شک اسرائیل، بهائیت را تنها به چشم مسلکی ساختگی، وابسته و صادراتی مینگرد که پیروان آن، وظیفهی جاسوسی برای این رژیم را بر عهده دارند.
پینوشت:
۱- شوقی افندی، قرن بدیع، ترجمهی نصرالله مودت، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۳ بدیع، ج ۴، ص ۱۶۲٫
۲- ر.ک: محمدعلی فیضی، رساله راهنمای تبلیغ، تهران، مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۱۷ بدیع، ص ۵٫
۳- نهاد رهبری بهائیت، بیت العدل، بیت العدل پاسخ به نامهی مورخ: ۲۵ ژوئن ۱۹۹۵٫
۴- ر.ک: شوقی افندی، توقیعات مبارکه، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۵ بدیع، ج ۴، صص ۴۲-۴۱٫