کد خبر:6401
پ
Ismaeeli
بهائیت در ایران

انگلیس و گسترش فرقه بهائیت در ایران (با تأکید بر عصر پهلوى) بخش دوم

نویسنده : محبوبه اسماعیلى . عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی   ادامه از بخش نخست با تشکیل مجلس، در اصل بیستم متمم قانون اساسى، چاره‏اى براى جلوگیرى از اشاعه افکار ضد دینى و مذهبى اندیشیده شد و بر اساس این اصل، عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین اسلام، آزاد […]

نویسنده : محبوبه اسماعیلى . عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی

 

ادامه از بخش نخست

با تشکیل مجلس، در اصل بیستم متمم قانون اساسى، چاره‏اى براى جلوگیرى از اشاعه افکار ضد دینى و مذهبى اندیشیده شد و بر اساس این اصل، عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین اسلام، آزاد و ممیزى در آن‏ها ممنوع شد. منظور از عبارت «کتب ضلال»، کتاب‏ها و نشریه ‏هایى است که در باره مذاهب غیره حقه نوشته شده، و مراد از «مواد مضره به دین مبین اسلام» نوشته‏ هایى بود که مستقیما به دین اسلام حمله یا از آن انتقاد مى‏ کردند.(۱) به‏رغم تمام تلاش‏هایى که شیخ فضل‏ اللّه‏ نورى براى مشروعه نمودن انقلاب کرد، اما نهایتا این بهائیان بودند که با کمک انگلیسى ‏ها موفق شدند انقلاب مشروطیت را به انحراف کشانده و شیخ فضل‏ اللّه‏ نورى و تفکراتش را منزوى کرده، با توطئه‏ اى هماهنگ، او را از سر راه خویش بردارند.

نقش میرزا مهدى کاشى، ملقب به وزیر همایون، فرزند فرخ‏ خان امین الدوله (عامل انعقاد معاهده پاریس که به جدایى هرات از ایران منجر شد)(۲) و از شخصیت‏هاى معروف بهائى که در استبداد صغیر، علیه آزادى خواهان، از محمدعلى شاه حمایت کرد،(۳) قابل توجه است. او در استحاله شخصیت ابراهیم زنجانى(۴) که از اعضاى هیئت مدیره دادگاه انقلاب بود و حکم اعدام شیخ فضل اللّه‏ را صادر نموده و از ماسون‏هاى قدیمى بود،(۵) نقش مؤثرى ایفا کرد. انگلیسى‏ها نیز در دشمنى دیرینه خویش با مرجعیت شیعه، از این حکم استقبال نمودند. در اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه انگلیس (کتاب آبى) از شیخ فضل‏ اللّه‏ به عنوان مستبدى که دشمن مشروطیت بوده و قابل ترحم نبوده است، یاد شده و از اعدام او اظهار خرسندى کرده که خوب شد ایران او را از میان برداشت.(۶)

انگلیسى ‏ها با کودتاى۱۲۹۹م و به قدرت رساندن رضاخان نفوذ خود را در ایران گسترش دادند و زمینه را براى نفوذ بهائیت در ایران هموار و آن‏ها نیز تلاش کردند با حکومت رضاخان همراه شوند. حبیب‏ اللّه‏ عین‏ الملک، پدر هویدا، از جمله بهائیان بود که در این دوره به حمایت از رضاخان برخاست(۷) و از سوى او به عنوان کارگزار وزارت خارجه این حکومت به سوریه رفت و در راستاى تحکیم فرقه بهائیت از هیچ کوششى دریغ نورزید. او آن چنان در تبلیغ این فرقه بى‏ پروا بود که مردم شام خیال مى‏کردند مذهب رسمى ایرانیان، بهائى است.(۸) در دوره رضاخان آن‏ها در جلسات و سخنان خود از رضاخان به نیکى یاد مى‏ کردند و سیاست‏هاى ضد دینى و مقابله او با علما را ناشى از علاقه رضاخان به فرقه بهائیت مى‏ دانستند. سیاست کشف حجاب رضاخان را که نشانه مخالفت و ضدیت وى با یکى از اصول مسلم و حساس شریعت اسلام، یعنى حجاب بود، بهائیان منطبق با قانون و منطق خود مى‏ دانستند.(۹)

روابط متقابل انگلیسى‏ها و بهائیان در عصر پهلوى

با کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توسط امریکاییان، بهائیان به‏ رغم ادعاى غیرسیاسى بودن خویش، هماهنگ با سیاست‏هاى مورد نظر رژیم در جهت تثبیت موقعیت خود تلاش کردند. یکى از اهداف مهم آنان در این دوره، رسمیت بخشیدن به مسلک بهائیت در ایران بود. بیت ‏العدل اعظم و محفل آن‏ها تلاش‏هاى زیادى کردند تا با ازدیاد نفرات از طریق تبلیغ و گسترش تشکیلات و دادن آمارهاى غیر واقعى، به این هدف دست یابند.(۱۰) علاوه بر این، از عوامل مؤثر در خیزش سیاسى بهائیان در عرصه سیاست و نفوذ در ساختارهاى اقتصادى، فرهنگى و نظامى رژیم پهلوى، حمایت کشورهاى اروپایى از جمله انگلیس و امریکا از آن‏ها بود. حضور بهائیان در فلسطین و فعالیت گسترده آن‏ها در این سرزمین در گذر زمان، شرایط مناسبى را براى آنان فراهم کرد، به خصوص در جنگ جهانى اول، آن‏ها براى تثبیت موقعیت خویش در خارج از ایران نیز رابطه دوستانه‏اى را با انگلیسى‏ ها علیه عثمانى آغاز نمودند. منابع از همکارى عبدالبهاء و اطرافیانش با ارتش انگلیس و نیز تهیه آذوقه براى آن‏ها در جریان جنگ، و بیرون راندن عثمانى از فلسطین گزارش داده‏اند.(۱۱) بهائیان نمى‏ خواستند مرکزیت سیاسى خود را در حیفا از دست بدهند، از این رو بعد از آن‏که حیفا در سال ۱۹۱۸م به تصرف ارتش انگلیس در آمد، عبدالبهاء براى امپراطور انگلستان، ژرژ پنجم دعا کرد و از این‏که عدل در سراسر سرزمین فلسطین گسترده شده بر درگاه خداوند شکرگزارد.(۱۲)

این رابطه سیاسى به آشنایى هر چه بیشتر بهائیان با اندیشه‏ هاى غربى منجر شد و مسافرت‏ هاى رهبران بهائى، از جمله عبدالبهاء به اروپا و امریکا،(۱۳) غرب‏زدگى و وابستگى به اندیشه‏ هاى امانیستى و سکولاریستى و فاصله گرفتن از دین را در آن‏ها افزایش بخشید و تعلیمات آیین بهائى، طنین دیگرى یافت و روند دیگرى را پیمود. اگر بابیه با مستمسک قرار دادن نگرش‏هاى دینى سعى در قدرت ‏طلبى داشتند، بهائیان با نگرش‏هاى غیر دینى و فاصله گرفتن از هویت دینى و ملى و با ماهیت کاملاً غربى در زمان رژیم پهلوى وارد عرصه سیاست شدند و انگلیسى‏ها از بهائیان به عنوان نوماسیون حمایت کردند.

در عصر پهلوى نیز به دلیل نفوذ گسترده امریکایى‏ ها در ایران، انگلیسى‏ها در رقابت با آن‏ها انجمن ‏ها و لژهاى فراماسونرى را در شهرهاى مختلف ایران گسترش دادند، زیرا در عصر مشروطه، انگلیسى‏ ها از طریق این انجمن‏ها به موقعیت‏هاى قابل توجهى دست یافته بودند. در عصر پهلوى به دلیل فعالیت این انجمن‏ها، انگلستان موفق شد بین سال‏هاى ۱۳۳۲-۱۳۴۲ روابط خود را با ایران تجدید کرده، در رقابت خود با امریکا به پیشرفت‏هاى قابل ملاحظه‏اى دست یابد. اسناد منتشر شده، خبر از تشکیل لژ بزرگ اسکاتلند مى‏ دهد که بسیارى از لژهاى ایرانى، از جمله سیزده لژ انگلیسى در ایران را پوشش مى‏داد.(۱۴) بهائیان با ورود به این لژها، تسلط بر حساس ‏ترین نهادها و وزارتخانه‏ هاى کشور را به آسانى براى خود فراهم نمودند. آن‏ها در حرکت‏هاى سیاسى خویش، مراکز آموزشى کشور را در خدمت خویش آوردند و با تکیه بر الگوهاى مدیریت غربى، طرح ریزى، تصمیم ‏گیرى و برنامه‏ ریزى‏ ها را برعهده گرفتند.

از دیدگاه فراماسونرها و بهائیان، برنامه ‏ریزى آموزشى باید به گونه‏اى باشد که به ضرر بهائیان و فراماسونرها و به طورکلى غرب تمام نشود و به عبارت دیگر براى ایران، استقلال و خودکفایى به ‏وجود نیاورد.(۱۵) در دوران رژیم پهلوى بهائیانى که عضو لژ فراماسونرى بودند، حضور گسترده‏اى در رأس نظام آموزشى کشور و ریاست دانشگاه ‏ها داشتند یا تدریس در کلاس‏هاى درس را بر عهده گرفتند. ذبیح ‏اللّه‏ قربان، رئیس دانشگاه شیراز و عضو لژ حافظ، منوچهر تسلیمى، عضو لژ ابن‏سینا که بعدها به ریاست دانشگاه تبریز رسید و کامبیز قربان، استاد دانشگاه کشاورزى شیراز و عضو لژ حافظ،(۱۶) از جمله بهائیانى بودند که به ازاى خوش خدمتى رهبران بهائى نسبت به انگلیسى‏ ها، در سیاست‏گذارى‏ هاى فرهنگى کشور نقش مهمى ایفا کردند. در چنین شرایطى نظام آموزشى کشور نمى ‏توانست از چارچوب تحمیلى خارج شود و در خدمت توسعه جامعه ایران قرار گیرد.

بنابراین باید گفت که یکى از عوامل موفقیت بهائیان در ایران عصر پهلوى، پیوند آن‏ها با فراماسونرى و لژهایى است که از سوى انگلیسى‏ها اداره مى‏شد. بهائیان به عنوان فراماسونرى، از طریق این لژها توانستند علاوه بر نفوذ در مراکز آموزشى، در مراکز کلان تصمیم‏گیرى‏ ها هم نفوذ کنند. در تحقیقات ساواک روشن شده بود که فراماسونرى در حال تجدید سازمان است و هدف آن گسترش لایه ‏هاى نفوذ در مراکز کلان تصمیم‏گیرى‏ هاست؛ روشى که با روال سیاست گذارى‏ هاى استعمارى انگلیس هم‏خوانى داشت، زیرا برنامه انگلیسى ‏ها تجدید فعالیت جاسوسى، نظیر سازمان‏هاى مختلف فراماسونرى بود. آن‏ها همیشه از عمال سیاسى و جاسوس خود تا سرحد مرگ جانب‏دارى و حمایت مى‏کردند و بر اساس این اصل مى ‏توانستند افراد جدید و ناشناخته‏ اى را براى اجراى مقاصد سیاسى خود در سازمان‏هاى مختلف جلب کنند.(۱۷) به سبب استفاده انگلیسى‏ها از این حربه، امریکایى‏ها نتوانستند از نفوذ انگلیسى‏ها و کارگزاران و عاملان آن‏ها در ایران جلوگیرى کنند و از حضور ریشه ‏دار و تاریخى آن‏ها در ایران بکاهند. امضاى قرارداد کنسرسیوم نفت که به حل مسئله نفت انجامید، وجود شرکت‏هاى انگلیسى، حمایت از درباریان و به قدرت رساندن آن‏ها، مثل حسین علاء، و ورود ایران به پیمان سنتو که نفوذ انگلیسى‏ ها را در خاورمیانه گسترش مى‏داد، تأسیس بانک ایران و انگلیس، عقد قراردادهاى فرهنگى‏ـ تجارى و نفتى بین ایران و انگلیس،(۱۸) ره‏ آورد سیاست‏گذارى‏ هاى پنهان فراماسونرى در ایران بود.

با نفوذ انگلیسى‏ ها در ایران بهائیان شرایط را براى تحقق سیاست‏هاى خویش مناسب دیدند و بیش از هر زمان دیگر، راه را براى خود هموار نمودند و براى جلب نظر رژیم پهلوى در مقاطع حساس، هماهنگ با سیاست‏هاى مورد نظر آن‏ها در جهت تثبیت موقعیت شاه، گام‏هاى مؤثرى برداشتند. تأیید انقلاب سفید، همکارى با ساواک، جلب حمایت دولت‏هاى بزرگ از شاه و سلطنت او و عضویت در حزب رستاخیز، قسمتى از مواضع سیاسى فرقه مزبور بود.(۱۹) آن‏ها به تدریج نفوذ خود را در دربار افزایش دادند، به‏ خصوص آن که شاه قدرت خود و خانواده ‏اش را مدیون بهائیان مى‏دانست، زیرا در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ در حالى که نظام سلطنتى در حال سقوط بود، پس از فرار شاه و بستگانش، یکى از عناصر بهائى در امریکا، به نام حبیب ثابت پاسال، با تمامى امکانات از شاه و خانواده او پذیرایى کرد که این اقدام، نفوذ بیشتر شاه و بهائیان را درپى داشت(۲۰) و روز به روز موجب اعتماد و توجهات بیشتر رژیم به آن‏ها مى‏ شد و زمینه ترقى و پیشرفت روز افزون آن‏ها را فراهم مى‏کرد، آن‏چنان که بهائیان خود لب به اعتراف گشودند که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانه‏ ها یک جاسوس داریم و هفته ‏اى یک بار که طرح‏ هاى تهیه شده به وسیله دولت به عرض شاهنشاه آریامهر مى‏رسد، گزارش‏هایى در زمینه طرح‏ها به محفل‏ هاى روحانى بهائى مى‏رسد.(۲۱)

هرچند بین سال‏هاى ۱۳۴۲-۱۳۴۴ با قبضه کردن قدرت توسط نیروهاى طرف‏دار توسعه صنعتى به رهبرى حسنعلى منصور و امیر عباس هویدا جنگ قدرت بین نخبگان سیاسىِ سنتى طرف‏دار انگلستان به نفع نخبگان سیاسى نو پاى طرف‏دار ایالات متحده امریکا خاتمه یافته تلقى مى‏شد، اما این‏گونه چالش‏ها و تنش‏ها تأثیرى در کاهش قدرت بهائیان در دربار نگذشت، بلکه بهائیان در دسته بندى‏هاى سیاسى نیز به سوى کسانى چون هویدا متمایل شدند که خود بهائى بود. بهائیان به کمک انگلیسى‏ها و امریکایى‏ها زمینه کسب قدرت و نفوذ در حکومت پهلوى را براى خویش فراهم نموده و با نفوذ هویدا در دربار، در رأس هرم قدرت قرار گرفتند و در دسته بندى‏ هاى سیاسى، دربار شاه را به سوى خویش متمایل ساختند. پیشرفت بهائیان در حکومت پهلوى زمانى به اوج خود رسید که امیر عباس هویدا به عنوان نخست وزیر شاه، کابینه خود را که متشکل از بسیارى بهائیان بود تشکیل داد. او که ـ بر اساس اسناد منتشر شده ساواک ـ از سوى بهائیان به عنوان کدخداى کوچک بهائیان معروف بود،(۲۲) فرزند عین‏الملک از کارگزاران وزارت خارجه حکومت پهلوى اول بود که در به قدرت رسیدن رضاخان نقش اساسى داشت و به همین دلیل، محمدرضا شاه را وامدار هویدا و بهائیان نموده بود.(۲۳)

حسین فردوست در خاطرات خویش به نفوذ زایدالوصف فرقه ضاله بهائیت در تمام شئون مملکت در دوران هویدا اشاره دارد و آن‏جا که از طبیب مخصوص شاه به نام دکتر ایادى سخن مى‏گوید، به تلاش این پزشک در قدرت بخشیدن به بهائیان مى‏پردازد. به گفته او، ایادى در دوران هویدا تا توانست وزیر بهائى وارد کابینه کرد به گونه‏اى که تمام ایرانیان رده بالا، در ایران و در خارج، بر این باورند که سلطان واقعى ایران، دکتر ایادى بود و در زمان حاکمیت او بهائى‏ ها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران بهائى بیکار وجود نداشت.(۲۴)

جواد منصورى نیز در کتاب خویش، فهرستى از اسامى اشخاص نظامى و غیر نظامى را که در سال ۱۳۳۹ تهیه شده، آورده است که نشان دهنده اشغال غالب پست‏هاى اطلاعاتى، امنیتى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادى کشور توسط بهائیان بوده است.(۲۵) آن‏ها با ایجاد تشکیلات گسترده و با برنامه‏ ریزى‏ هاى دقیق و بر پایى محافل بهائى سعى در تبلیغ فرقه خود در ایران نمودند و نمایندگانى را به شهرهاى مختلف ایران فرستادند. این تشکیلات که به نام جریان نوماسونى در ایران معروف بود، مرکز آن در حیفا در کنار حکومت اسرائیل است که با تلاش فراوان شوقى افندى از سوى صهیونیست‏ها به رسمیت شناخته شده بود. در اداره این تشکیلات، از تفکرات صهیونیستى بسیار بهره ‏بردارى شده است و انجمن ‏هاى فراماسونرى یهودى که این تشکیلات را اداره مى‏ کردند، از مضامین و سروده ‏هایى که در کتاب تورات توسط یهودیان خوانده مى‏شد، زیاد استفاده مى‏نمودند.(۲۶)

این گونه پیوندهاى نزدیکى که بین صهیونیست‏ها و بهائیان ایجاد شد، راه را براى نفوذ هر چه بیشتر اسرائیل در ایران هموار نمود و سیاست رژیم پهلوى را به سوى صهیونیست‏ها متمایل ساخت و ایران تنها کشور اسلامى بود که به رغم تمام اعتراضات دیگر کشورهاى اسلامى به عنوان تنها پایگاه صهیونیسم در خاور میانه مطرح شد. هر چند با نفوذ امریکایى‏ها در ایران از نفوذ انگلیسى‏ها کاسته شد، اما صهیونیسم که از فرقه‏ هاى ساختگى انگلیسى‏ ها در مذهب یهودیت بود،(۲۷) توانست با حمایت بهائیان وارد ایران شود و به عنوان یک مهره انگلیسى، کاهش قدرت آن‏ها را در ایران جبران کند. روابط ایران با رژیم صهیونیستى اسرائیل که یکى از عوامل گسترش انقلاب اسلامى بود، موضوعى است که تحقیقات مستقلى را مى‏طلبد و در حوضه این مقاله نمى‏گنجد.

ادامه دارد

 

۰۰۰۰۰۰

پی نوشتها :

۱- عبدالرحیم ذاکر حسین، همان، ص ۶۷ .

۲- موسى فقیه حقانى، همان، ص ۴۱ .

۳-ناظم الاسلام کرمانى، همان، ص ۴۵۶ .

۴- سیدمحمد مدنى، «کارنامه یک وزیر بهائى»، مجله ایام، ش ۲۹، ۱۳۸۲، ص ۴۱ .

۵-مهدى بامداد، شرح رجال ایران، ص ۱۵ .

۶-رحیم رضازاده ملک، انقلاب مشروطه ایران (به روایت اسناد وزارت امور خارجه‏ى انگلیس ـ کتاب آبى)، ص ۲۸۲-۲۸۵ .

۷- مرکز بررسى اسناد تاریخى، امیر عباس هویدا به روایت اسناد، ج ۲، ص ۱۰ .

۸-همان، ص ۳۱۹ .

۹-جواد منصورى، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ، ج ۱، ص ۳۲۴ .

۱۰- همان، ص ۳۱۹ .

۱۱- حسین میر، همان، ص ۲۰۸ .

۱۲-بهرام افراسیابى، همان، ص۳۲۴ .

۱۳-محمود صدرى، «بهائیت»، دانشنامه جهان اسلام، ج ۴، ص ۷۴۱ .

۱۴-مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، اسناد فراماسونرى در ایران، ص ۴۵ .

۱۵-محمدحسن طباطبایى، نفوذ فراماسونرى در مدیریت نهادهاى فرهنگى ایرانى، ص ۲۹-۳۷ .

۱۶-همان، ص ۱۱۳ .

۱۷- مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى، اسناد فراماسونرى در ایران، ص ۵۶ .

۱۸- علیرضا ازغندى، روابط خارجى ایران، ص ۲۴۷ .

۱۹-جواد منصورى، همان، ج ۱، ص ۳۲۵ .

۲۰- همان، ص ۳۲۶ .

۲۱-حسین طباطبایى، همان، ص ۱۱۷ .

۲۲- همان .

۲۳-مرکز بررسى اسناد تاریخى، امیرعباس هویدا به روایت اسناد، ص ۱۰ .

۲۴- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج ۲، ص ۲۰۲-۲۰۳ .

۲۵- جواد منصورى، همان، ج ۱، ص ۱-۶ .

۲۶-بهرام افراسیابى، همان، ص ۶۵۷-۶۵۸ .

۲۷- براى اطلاع از تلاش انگلیسى‏هادر شکل‏گیرى صهیونیسم، ر.ک: حمید احمدى، ریشه‏هاى بحران در خاورمیانه، ص ۱۷ .

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please