یکی از نشانههای سرسپردگی اربابان بهائیت به دولتهای استعماری، تملق و درخواست آنان برای مداخلهی مستقیم در امور کشورها در حمایت از این فرقه است. از اینرو، نمونهی بارز این رفتار را میتوان در درخواست همراه با چاپلوسی عبدالبهاء از دولت انگلستان، برای بازگشایی مکان (ظاهراً فرهنگی و واقعاً) تبلیغی بهائیت در شهر کاشان برشمرد.
همچنان که پس از تعطیلی مدرسهی وحدت در شهر کاشان و ناکام ماندن تلاش بهائیان برای بازگشایی مجدد آن، “محفل ملّی بهائیان ایران” گزارشی به عبدالبهاء مخابره کرد. عبدالبهاء نیز مستقیماً به سفیر انگلیس در ایران تلگراف زد و با لحنی تملق آمیز، خواستار بازگشایی مجدد این مدرسه با دخالت مستقیم دولت انگلیس شد: «این حزب مظلوم ما را تقویت کنید که خیرخواه دولت فخیمهاند و به دستور بهاءالله، به کرّات تمجید از عدالت انگلیس نمودهاند. همه (ی بهائیان)، دوستان صادق دولت فخیمهاند. عباس عبدالبهاء».(۱)
بدین صورت عبدالبهاء، علاوه بر نشان دادن پیوند عمیق خود و پیروانش با دولت انگلیس، رسماً از سفیر آن کشور تقاضای دخالت در امور داخلی ایران و حمایت از فعالیتهای تبلیغی بهائیت را داشت. این در حالیست که با در نظر داشتن فعالیتهای استعماری انگلیس در ایران، اقدام پیشوای بهائیت در واقع یک رویکرد ضدملّی و خائنانه به شمار آمده که با استقلال ادیان الهی از قدرتها ستمگر، در تضاد است.
از زمان ظهور بروز فرقه بابیت که متکی به دلت استعمارگر تزار روسیه بود ، و بعدها در زمان حسینعلی نوری پس از مدت کوتاهی حامیان تزاری جریان ضاله را تحویل انگلیسی ها دادند و بعد از استقرار تشکیلات بهائیت در اسرائیل عملا این فرقه بعنوان ابزاری در دست رژیم صهیونیستی بر علیه ملت ایران بود .البته استعمار گر پیر در زمان حکومت پهلویها بخصوص پهلوی دوم از طریق بهائیان نزدیک به دربار به اندازه کافی به جایگاههای سیاسی ، اقتصادی ، و دولتی رسیدند که بتوانند تاثیر گذار به نفع دولت فخیمه انگلیس عمل کنند .
پینوشت:
۱- سیدمحمدباقر نجفی، بهائیان، تهران: نشر معشر، ۱۳۸۳ ش، ص ۶۴۸٫