کد خبر:6596
پ
Adab
بهائیت در ایران

آیا در اسناد تاریخی و ادیان، پیامبر بی ادب سراغ دارید؟

عبدالبهاء یکی از دلایل حقانیت پیامبران الهی را تحقق تربیت انسان‌ها برشمرده است. این در حالیست که بر خلاف این ادعا، پیامبرخوانده‌ی بهائی حتی از تربیت فرزندانش عاجز ماند و پس از او بر سر جانشینی، کارشان به نزاع و فحاشی کشید! بنابراین طبق مبنای بهائیت، پیامبرخوانده‌ی فرقه‌ی بهائی از حقانیت برخوردار نمی‌باشد. یکی از […]

عبدالبهاء یکی از دلایل حقانیت پیامبران الهی را تحقق تربیت انسان‌ها برشمرده است. این در حالیست که بر خلاف این ادعا، پیامبرخوانده‌ی بهائی حتی از تربیت فرزندانش عاجز ماند و پس از او بر سر جانشینی، کارشان به نزاع و فحاشی کشید! بنابراین طبق مبنای بهائیت، پیامبرخوانده‌ی فرقه‌ی بهائی از حقانیت برخوردار نمی‌باشد.

یکی از ملاک‌های حقانیت پیامبران در نگاه عبدالبهاء، تربیت انسان‌ها به دست ایشان می‌باشد؛ همچنان که گفته است: «اگر بخواهيم ببينيم انبياء معلّم بوده‌اند يا نه، بايد تحرّی حقيقت نمائيم. اگر نفوس را تربيت كرده‌اند و از اسفل جهل و نادانی بأعلی درجه‌ی دانش رسانيده‌اند يقين است پيغمبر بر حقّ هستند. اين را كسی انكار نتواند احتياج بذكر ديگر نيست كه بعضی انکار نمایند».(۱)

به قرائت عبدالبها اگر مدعی پیامبری نتواند مردم را تربیت کند بر حق نیست؟! پس با این حساب مدعی پیامبری بهائیت هم (که از تربیت اولاد خود عاجز بوده و فرزندانش بر سر جانشینی او به نزاع برخواسته و یکدیگر را سوسک، کرم خاکی، خفاش، کلاغ، روباه، گرگ، گوساله و الاغ خواندند (۲)) حقانیت ندارد.
مبنای عبدالبهاء : «اگر نفوس را تربيت كرده‌اند و از اسفل جهل و نادانی بأعلی درجه‌ی دانش رسانيده‌اند يقين است پيغمبر بر حقّ هستند».(۳) در تناقض با عمل ونتیجه آن است  لذا پیامبرخوانده‌ی بهائی از حقانیت برخوردار نمی‌باشد.

دو نکته را نباید فراموش کرد :

اول: پیشوایان بهائی، این الفاظ را نه تنها در مورد اشخاص حقیقی، بلکه حتی در مورد برخی قومیت‌ها نیز به کار گرفته‌اند (۴)،

دوم: بر اساس دستور پیامبرخوانده‌ی بهائی، بهائیان باید از هرگونه بدگویی حتی در مورد دشمنانشان هم اجتناب کند: «(هیچ‌یک از بهائیان) به مذمت دیگری لب نگشاید و غیبت را أعظم خطا در عالم انسانی داند. زیرا در جمیع الواح بهاءالله مُصَرح است که غیبت و بدگویی از دسائس و وساوس شیطانی است و هادم بنیان انسانی. شخص مؤمن مذمت شخصی از بیگانگان نکند، تا چه رسد از آشنایان، و غیبت دشمن ننماید تا چه رسد به مذمت دوست. بدگویی و غیبت صفت سقیم الأفکار (کج فکران) است نه ابرار (نیکوکاران)».(۵) با این حال، این نزاع‌ها و فحاشی‌های درون خانوادگی بهائی چه توجیهی دارد؟! چگونه پیشوایان بهائی مروج دستوراتی بودند که خود به آن‌ها عمل نکرده‌اند؟! همچنین اگر فراموش نکرده باشید در ابتدای بحث جناب عبدالبهاء، تربیت را دلیل بر حقانیت یک پیامبر دانسته و در جایی دیگر با کنایه گفته است: «انصاف باید داشت؛ از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل، عاجز مانده، چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم و آیا در این قضیه ذرّه‌ای شبهه و تردید است؟! ».(۶)

پی‌نوشت:

۱- اشراق خاوری، پيام ملكوت، هند: بی‌نا، ۱۹۸۶ م، ص ۲۰۳٫

۲- عباس افندی، مکاتیب، مطبعه العلمیه المصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، ۱۳۳۰ ق، ج ۱، ص ۴۴۳-۴۴۲ و ۲۷۱٫

۳- اشراق خاوری، پيام ملكوت، هند: بی‌نا، ۱۹۸۶ م، ص ۲۰۳٫

۴-جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: توهین به ملّت‌ها در بهائیت، کنایه به هواپرستان در اسلام

۵- عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخه‌ی الکترونیکی، ص ۳۰۶٫

۶- عباس افندی، مکاتیب، مطبعه کردستان العلمیه، ۱۳۳۰ ق، ج ۲، ص ۱۸۲٫

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please