کد خبر:6639
پ
beatul-Adl4.jpg
بهائیت در ایران

بهائیان ایران؛ گروگان بیت‌العدل صهیونیسم

چندی پیش  فصلنامه فرهنگی ـ. اجتماعی بهائی شناسی در شماره پنجم خود به موضوعاتی از قبیل: «چالش‌های بهائی پژوهی در روزگار حاضر»، «بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی»، «بررسی تطبیقی جایگاه معجزه در ادیان آسمانی و بهائیت»، «تحلیل روایت‌های کشتار بهائیان از ازلیان در ابتدای دعوت بهاء الله» و … پرداخته است.که برخی موضوعات […]

چندی پیش  فصلنامه فرهنگی ـ. اجتماعی بهائی شناسی در شماره پنجم خود به موضوعاتی از قبیل: «چالش‌های بهائی پژوهی در روزگار حاضر»، «بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی»، «بررسی تطبیقی جایگاه معجزه در ادیان آسمانی و بهائیت»، «تحلیل روایت‌های کشتار بهائیان از ازلیان در ابتدای دعوت بهاء الله» و … پرداخته است.که برخی موضوعات عنوان شده قابل تامل میباشد

در یکی از بخش‌های این فصلنامه که با عنوان «بهائیان ایران، گروگان بیت العدل» است می‌خوانیم آنچه از مجموعه تحلیل‌ها و دستور‌ها و ابلاغیه‌های تشکیلات پیچیده و چند لایه‌ بهائیت برمی‌آید تحریک، ترغیب و تشویق بهائیان ایران به سلسله اقدامات و فعالیت‌هایی است که آشکارا حسب قوانین رسمی و قواعد دینی کشور «ساختار شکنی»، «هنجار ستیزی» و «قانون گریزی» محسوب می‌شود. آنچه حائز اهمیت بسیار است، شناخت ابعاد پنهان و راز‌های نهان این موضوع راهبردی است.

جریان بابیه و بهائیه که در آغاز پیدایش از پیروان کم شمار برخوردار بود، پس از گذشت ده‌ها سال برنامه‌ریزی جهانی و فعالیت بین‌المللی، توانسته است در کشور‌های بسیاری برای خود، طرفداران و ساز و برگ و ساختار و روابط قابل اعتنایی فراهم آورد و سال‌ها است که در مقر مرکزی و سازمان بزرگ و شکل گرفته‌ای در سرزمین فلسطین اشغال شده اسرائیل در شهر حیفا تحت عنوان «بیت‌العدل اعظم» راهبری بهائیان جهان را به دست گرفته و منویات کوتاه مدت و میان مدت و دراز مدت خود برای نیل به آرمان‌های ضد الهی ـ. ضد اسلامی ـ. ضد شیعی را قدم به قدم به مرحله‌ای اجرا در آورد.

پیام‌های بیت العدل خطاب به بهائیان ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جماعت بهائیان ایران را به سمت و سوی راهبری کرد که جز تنش، بحران و تشنج برای آنان ثمری در بر نداشت. در حالی که انتظار می‌رفت تصمیم‌ها و دستورات تشکیلات بهائیت جهانی، برای بهائیان ایران با رعایت ملاحظات کافی و حفظ حرمت‌های اجتماعی و قانونی کشور ایران، تنظیم و ابلاغ می‌شد و با اتخاذ راهبرد پرهیز از هر گونه تنش آفرینی و بحران‌سازی به ساحل آرامش و آسایش راهبری می‌نمود. اگر به فرامین آتشین و پیام بحران آفرین صادره دقت شود، به خوبی روشن می‌شود که گویا راهبرد اصلی بیت العدل برای بهائیان ایران «باد» کاشتن و به دنبال آن «طوفان» درو کردن است.

گویا قرار است از «طوفان» حاصلی دریافت کنند، در نگاه اول هر سیاست‌مدار فرزانه و هر جامعه شناس فرهیخته، به روشنی متوجه این خطای راهبرد می‌شود که در کشوری که ۹۸ درصد آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند، چطور ممکن است پیروان تفکری که حیات خود را در نفی و بلکه تمسخر اسلام و احکام مبین آن می‌دانند به خود اجازه دهند که به «ایران زمین» دستور آتش تهاجم مذهبی صادر کنند و «خانه به خانه»، «مدرسه به مدرسه» و «سنگر به سنگر» در صدد اجرای فرامین مرکز قدرتی از کشوری بیگانه برآیند.

آنگاه که مرکزیت تشکیلات بهائیت جهانی تحت عنوان «طرح دخول افواج» دستور «هجوم فکری» «یورش فرهنگی» و «تجاوز اعتقادی» بهائیان ایران را به سرزمین دینی مسلمانان در ایران صادر می‌کرد، قطعاً می‌توانست حدس بزند که ایران «فرمان» تا چه میزان «مخاطره آمیز» و «تشنج ساز» می‌شود.

آیا می‌توان باور کرد که بهائیان ایران، ناسنجیده تحت اوامر بهائیان بیگانه و خارج نشین، به «خانه» و «مدرسه» و «کارگاه» و «کارخانه» و «بیمارستان» و «پارک» و «مغازه» و «شرکت» و حتی «موسسات خیریه» و «بنیاد‌های نیکوکاری» و «انجمن‌های مردم نهاد مسلمان» به انحاء گوناگون و با بهره‌گیری از روش‌های تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم، یورش فکری برند و دیر یا زود با واکنش تند و عکس‌العمل غیر قابل مدیریت مردم مواجه نشوند.

آیا می‌توان باور کرد که بهائیان ایران برای تغییر دین و آیین میلیون‌ها مردم مسلمان ایران نقشه ۵ ساله و ۱۰ ساله و کتاب و جزوه و جلسه و کنفرانس تدارک بینند و با ترکش مذهبی و هیجانات اجتماعی روبه‌رو نگردند؟

آیا می‌توان انتظار داشت تلاش‌های تشکیلات مرکزی بهائیت از طریق بهائیان ایران برای اعلام ناکارآمدی اسلامی و اعلان پایان تاریخ مصرف قرآن و به استهزاء گرفتن احکام نورانی و آسمانی آن، با تعجب تاسف و حتی تقابل مردم مسلمان ایران با هموطنان بهائی خود، منجر نشود؟ آیا می‌توان پذیرفت که تلاش سازمان یافته و کوشش برنامه‌ریزی شده بهائیان ایران برای امحاء باور سترگ و عقیده ناب مهدویت و ظهور منجی عالم بشریت، بدون هزینه سنگین و بحران آفرین به ثمر بنشیند؟ آیا می‌توان پذیرفت که مردم مسلمان ایران شاهد خروج هم کیشان خود اعم از بستگان، دوستان، همسایگان یا همکاران از اسلام باشند و با بی طرفی و برخورد خنثی با تماشاگری بسنده نمایند؟

آیا می‌توان قبول کرد که تشکیلاتی بیگانه از کشوری متخاصم، راهبری و هدایت فکری و قلبی و ایمان و سازمانی بخشی از جامعه ایرانیان ساکن در ایران را بر عهده داشته باشد و طبق امیال سازمانی و اغراض سیاسی خود، آنان را به این سو و آن سو سوق دهد و بر مدار هنجار شکنی و قانون ستیزی تحریک نماید و آشکارا حاکمیت ملی را «نقض» کند و دولت و ملت ایران را نادیده بینگارند و با هیچگونه عکس العملی، مواجه نشوند؟

آیا می‌توان پذیرفت که تشکیلات جهانی و گسترده بهائیت مکررا از طریق تماس و مذاکره با سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل و سران دولت‌های صاحب نفوذ غربی، صد‌ها موسسه بین‌المللی و ده‌ها رئیس جمهور و نخست وزیر را به اعمال فشار سیاسی بر دولت و ملت ایران وادار نمایند و مردم شریف و باغیرت این سرزمین، از جرم این نااهلان وطن فروش بگذرند؟ قطعاً تاریخ ایران این همپیمانی سران بهائیت جهانی با دشمنان دولت و مردم ایران را فراموش نکرده و دیر یا زود به آن واکنش جدی و موثر نشان خواهند داد.

آیا می‌توان قبول کرد که بیت العدل (سازمان مرکزی و قلب فرماندهی بهائیت) با استفاده از محافل ملی منتخب خود در کشور‌هایی مانند آمریکا، انگلستان، کانادا و … و صدور دستورالعمل به آنان که به هر نحو ممکن از دولت‌های خود درخواست نمایند که در مجامع بین‌المللی اقدامات گسترده‌ای را علیه ایران مدیریت نمایند. مانند آنکه در موضوع توافق نامه برنامه جامع مشترک موسوم به «برجام» به کشور‌های تحت نفوذ توصیه کنند که از هر گونه تجارت با جمهوری اسلامی ایران به بهانه مسائل «حقوق بشری» خودداری نمایند.

آیا می‌توان باور کرد که دستورات تشکیلات بیت العدل اعظم در جهت بهره‌گیری از روش‌های پنهان کارانه تبلیغی روزی آشکار نشود و امواج اعتراض و خشم مردم ایران را بدنبال نیاورد؟ آیا می‌توان باور کرد که فعالیت‌های تبلیغی تحت پوشش خدمات اجتماعی ـ. اقتصادی کاملا محرمانه، هرگز افشاء نشود؟ پاسخ همه این پرسش‌های پرمغز و مهم آن است که قطعاً سران بهائیت به ویژه اعضاء ۹ نفر بیت العدل به خوبی به آثار «بحران آفرین» و «تشنج ساز» تصمیمات خود واقف بوده و با علم و آگاهی کامل به صدور پیام‌های مخاطره آمیز اقدام نموده و می‌نمایند.

آنان در استراتژی کلان چنین تحلیل می‌کنند با نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران در برابر فعالیت‌های سازمانی و تحرک‌های تبلیغاتی بهائیان ایران کوتاه آمده و میدان را برای توسعه کمی و کیفی و بهائیت در ایران خالی می‌کنند و از مانع تراشی و مقابله، خودداری خواهند نمود و در این صورت بهائیان ایران و جهان نیز با افزوده شدن جمعیت مومنان به امرالله؟! به فرآیند اصلی قدرت یعنی رشد کمی جمعیت و آثار مترتب بر آن، دست یافته و راه را برای گام‌های بعدی مهیا‌تر خواهند ساخت؛ یا به راهبرد مقابله با نقشه‌های تبلیغی و فعالیت‌های سازمانی بهائیان ایران اهتمام خواهند ورزید که این رویکرد هم با «راهبرد مظلوم نمایی» و به بهانه عدم رعایت حقوق بشر در ایران، اسباب جلب حمایت جهانی از بهائیت و نیز محکومیت حقوق بشری نظام جمهوری اسلامی ایران و انزوا و تهدید و تحریم ایران را به دنبال خواهد آورد که آثار این «راهبرد مقابله» برای سران بهائیت فوق‌العاده شیرین خواهد بود؛ بنابراین با اتخاذ راهبرد دوگانه، نظام رهبری بهائیت در هر حال خود را برنده این میدان می‌بیند.

نکته شگفت انگیزی که این بازی دوسر برد بیت العدل را استحکام می‌بخشد، آن است که در هر صورت و در هر حالت در عرصه این تشنج‌آفرینی‌ها، حاصل قطعی آن «انزوا» و «خودسانسوری» و «زندگی جزیره‌ای» برای بهائیان ایران در جامعه بزرگ ایران زمین خواهد بود، چنانچه چنین هم شده است. برای تقویت مبانی «فرمان پذیری» بی، چون و چرای بهائیان ایران از بیت العدل، ضروری بود که جامعه هر چند کوچک بهائیان ایران، مانند جامعه هر چند کوچک بهائیان ایران، مانند جامعه مسیحیان ویهودیان و زرتشتیان ایران زمین در خانواده بزرگ ایرانیان حل نشوند و با حفظ تشخص و تعین خاص خود به زندگی با دیگران هموطنان خود اهتمام ورزند و به گونه‌ای که هم وطنان همشهریان، همکلاسی‌ها، همسایه‌های بهائیان، باید آن‌ها را انسان‌هایی انگشت‌نما که قصد تفاخر آیین دارند، بشناسند! و این دیوار بلند بی اعتمادی به بهائیان را تقویت نماید.

تاکید راهبردی راهبران بهائیت آن است که بهائیان ایران مانند «جیوه» باشند و هرگز در دریای خروشان و با صفای ایرانیان حل نشوند این نکته فوق العاده حائز اهمیت است. بیت العدل به بهائیان ایران القا می‌کند که شما انسان‌های هدایت شده برتر، شایسته تکریم و احترام مضاعف‌اید و باید تمامی ایرانیان ایران زمین را از گمراهی و خرافه‌پرستی نجات بخشید مبادا زمام فکر و عقیده و آرمان خود را رها کنید، هماره «تبلیغ تهاجمی»، هماره «هجوم فکری»، هماره «معلمی»، هماره «رسالت پیامبری»! برای انسان‌های گمراه و در عین حال ظالم و نادان!

حاصل این راهبرد جامعه‌ی جهانی بهائیت و بعضا ندانم کاری‌ها، انباشت کینه و شکاف مستمر در قلب و جان بهائیان ایران نسبت به مردم مسلمان ایران شده است. بیت العدل با اتخاذ این راهبرد عملا بهائیان ایران را «گروگان» گرفته است، تا اجازه‌ی خروج از این بن بست غیر رسمیت را به هر قیمتی از مردم ایران بگیرد! به راستی اگر بیت العدل اراده می‌کرد «تشنج زدایی» و «آرامش بخشی» را در دستور زندگی بهائیان ایران قرار دهد، به سهولت می‌توانست با چند تدبیر ساده و اطلاعیه آشکار به این مهم دست یابد کافی بود «تبلیغ مسلمانان در ایران» همانند «تبلیغ یهودیان در اسراییل» ممنوع می‌شد و ساختار سازمانی و تشکیلاتی پیچ در پیچ بهائیت بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به راستی «تعطیل» می‌شد.

نیک روشن است که با چنین رویکردی، صد البته هژمونی بیت العدل به مرور زمان محو می‌شد و سیطره و سلطنت فکری تشکیلات بر جامعه‌ی کوچک شناخت و تحلیلی است که برخورد با بهائیان ایران فقط باید «فرهنگی» «مردمی» و از جنس «هدایت» و «روشنگری» و «هشدار» باشد و هرگونه «تندرویی» یا «امتیازدهی» در این زمینه، بازدهی در زمین دشمن خواهد بود.

باید با هوشمندی و نه از سر ساده لوحی حساب بهائیان ایران را از بهائیان حیفانشین و اجنبی جدا کرده و با تدوین برنامه‌ای چند لایه و راهبردی و دوراندیشانه، آنان را با «حسن خلق مسلمانی» جذب و از تشکیلات فتنه ساز، دور کرد؛ هر چند به شرف آیین محمدی، توفیق شرفیابی نیایند.

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please