چگونه فرقه بهائیت سعی دارد تا رشد و بقای خود را مرهون عقاید و آموزه های ابدعی اش معرفی کند در حالی که عقاید بهائیت سرشار از شرک و تناقض و تعالیم بهائیت هم تقلیدی از سایر ادیان و مکاتب فکری است.
به راستی که نمی توان عقاید و آموزه های بهائی را علت گرایش به بهائیت دانست.
فرقه بهائیت تلاش دارد تا علت رشد و بقای خود را عقاید و آموزه های ابداعی اش معرفی کند که حاصل تبلیغ آن ها، موجبات گرایش افراد به بهائیگری را فراهم ساخته است.
اما واقعیت آن است که عقاید بهائیت سرشار از شرک و تناقض و تعالیم بهائیت هم تقلیدی از سایر ادیان و مکاتب فکری است. پس به خودی خود، از این حیث علتی برای گرایش به کپی برداری های بهائیت، برای اهل اندیشه و آشنا به متون الهی باقی نمی ماند.
از طرفی اگر تعالیم و عقاید بهائیت علت بهائی شدن افراد می بود، پس قاعدتاً باید گرایش گروه های خاص به مسلک بهائی، تابع میزان تعاملات تبلیغی بهائیان با آن ها می بود؛ حال آنکه در عمل این گونه نبود! چرا که هرچند پیامبرنمای بهائیت بیش از دیگر اقلیّت ها، مسیحیان را مورد خطاب قرار داد، اما برعکس و به نسبت، اقبال یهودیان و زرتشتیان به بهائیت بیشتر بوده است.
آن ها از طریق ارتباط با بهائی ها به بهائیت روی آوردند نه از طریق فعالیت تبلیغی بهائیت. لذا آنچه قابل توجه است، این است که نه الهیات بهائی و نه تلاش های بهائیان می تواند بطور کامل اقبال یهودیان و زرتشتیان را به بهائیت و کم توجهی مسیحیان را در این خصوص توضیح دهد.(۱)
پینوشت:
۱- یوسف فضایی، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی گری، بهایی گری و کسروی گرایی، صص ۸۴-۸۳٫