در این مقاله نگاه فرقه بهائیت به زن، زندگی، آزادی ارائه می گردد.
نمی توان پذیرفت که بهاءالله، منادی برابری حقوق زن و مرد باشد؛ زیرا نوشتهها و احکامی که از او بر جای مانده است، ثابت میکند وی به برتری ذاتی مردان معتقد بوده و دستورهای دین ساختگی خود را بر پایه این اندیشه بنا نهاده است. برای مثال، در بدائع الآثار از کتابهای معتبر بهایی آمده است: سؤال خانمی به حضور مبارک عرض شد که گفته بود تا به حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه، رجال بوده اند. فرمودند: «هرچند نساء با رجال در استعداد و قوا شریکند، ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی، حتی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشکان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود است. دقت در واژگان «اقدم» و «اقوی» و توجه به محتوای پرسش و معنای کلام جناب بهاء در این مثال، هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که وی به این اصل بی اعتقاد است. افزون بر این متن، بهاءالله حضور زنان را در بیت العدل که مهم ترین نهاد مدیریتی در سازمان شبه دینی بهایی است، ممنوع و در تمام لوحهای مربوط به این نهاد، از کلمه رجال استفاده کرده است. وی در احکام دینی در کتاب اقدس نیز میان مردان و زنان تفاوت قائل شده است که به مواردی اشاره میکنیم:
آنچه در ادامه می خوانید
الف) محرومیت دختران از ارث پدری
قرار دادیم خانه مسکونی و البسه خصوصی میت را برای اولاد ذکور، و اولاد اناث و ورثه دیگر حق ندارند. به درستی که اوست عطاکننده فیاض. (عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، چ ۳، ص ۱۲۸؛ بدیع، ص ۱۲۵.) با توجه به این نکته که خانه مسکونی، مهم ترین دارایی افراد به شمار میآید و اموال دیگر اهمیت چندانی ندارد، این حکم در حق دختران بسیار دور از انصاف است.
ب) توهین به جنسیت زن
بهاء الله بر اساس دیدگاه و اندیشه خود که مردان را دارای برتری ذاتی میداند، در ستایش زن میگوید:
امروز هر یک از اِما که به عرفان مقصود عالمیان فائز شد، او در کتاب الهی از رجال محسوب [می شود]. (پیام ملکوت، ص ۲۳۲)
و نیز گفته است:
امروز اِما الله از رجال محسوب طوبی لهن و نعیما لهن. (همان، ص ۲۳۱)
باید از طرفداران اندیشههای بهاءالله پرسید: آیا واقعاً جنس مذکر این قدر اهمیت دارد که اگر زنی به عرفان مقصود عالمیان رسید، مرد به شمار میآید.
ج) ملاک تعیین مهریه در فرقه بهائیت
در کتاب « گنجینه حدود و احکام» که شامل احکام بهایی است، در صفحه ۱۷۱-۱۶۷ در بحث احکام ازدواج و مهریه آمده است:
” از مهریه سئوال نموده بودی. این از احکام حضرت اعلی است به کتاب اقدس تجدید شده است و آن این است که اهل مدن باید طلا بدهند و اهل قری فضه و این بسته باقتدار زوج است . اگر فقیر است یک واحد می دهد و اگر اندک سرمایه دارد، دو واحد می دهد، اگر با سر و سامان است، سه واحد می دهد؛ اگر از اهل غناست، چهار واحد می دهد و اگر در نهایت ثروت است، پنج واحد می دهد. فی الحقیقه بسته به اتفاق میان زوج و زوجه و ابوین است. هر نوع در میان اتفاق حاصل شود مجری است… ”
بنا براین تعالیم اگر زنی در شهر ازدواج کند مهریه او ۱۹ مثقال طلا و اگر زنی در روستا ازدواج نماید مهریه او ۱۹ مثقال نقره است! چرا مبنای مهریه زن روستایی نقره است و زن شهری طلا؟! این چه تساوی میان زنان شهری و روستایی است؟ آیا به جاست که زنی روستایی، تنها به این خاطر که در روستا و با مردی روستایی ازدواج می کند، بی آن که ثروت و جایگاه او در نظر گرفته شود، مهریه ای از نقره به او داده شود ولی زنی شهری هر چند تهی دست با مردی فقیر، تنها به خاطر آن که در شهر ازدواج می کند مهریه اش از طلا باشد؟ اگر مردی از روستا نسبت به مردی شهرنشین ثروتمند تر باشد، باز باید نقره پرداخت کند و او طلا؟ چرا زن روستایی نمی تواند از مرد روستایی تقاضای مهریه طلا کند؟ این چه برتری است میان زنان شهری نسبت به زنان روستا؟
ملاک تعیین مهریه، محل سکونت مرد است نه زنِ؛ ولی زنان شهر نشین تنها در صورتی که با مردی شهرنشین ازدواج کنند، می توانند تقاضای طلا کنند، وگر نه مهریه ایشان هم چون زنان روستایی بر مبنای نقره است، هر چند مرد روستایی از مرد شهری غنی تر باشد. این چه تبعیض و برتری یابی است؟
با تشکر از گرد آورنده مطلب محمد حسین زارع