تشکیلات بهائیت در دوره پهلوی، با تصدی بسیاری از مناصب کشور، شبکه گستردهای از فساد اقتصادی و رانتخواری را به راه انداخت. هژبر یزدانی با همکاری عالیترین مقامهای کشور، اموال هنگفتی را به نفع سازمان بهائیت بهم زد. ضربه انقلاب اسلامی بر پیکره سازمان بهائیت تا جایی بر آن فشار آورد که بیت العدل اسرائیل، انقلاب اسلامی ایران را جدیترین بحران حیات خود دانست.این تشکیلات با تغییر نام محفل و اموالش در ایران، به خیال خود داراییهایش را حفظ و افزون کرده و از حساسیتزایی نسبت به خود هم پیشگیری کرد.
بیشک یکی از بزرگترین شبکههای فسادی که بهائیت در کشور به راه انداخت، شبکه مافیای تحت رهبری هژبر یزدانی بوده است. یزدانی از طریق زد و بند با عالیترین مقامهای کشور (که مهمترینشان عبدالکریم ایادی، طبیب بهائی مخصوص شاه)، از بانکها وام کلان میگرفت و به خرید بانکهای دیگر، کارخانه و زمین اقدام میورزید. محمد خاطراتش نوشته است:
«هژبر بارها از بانکهای مختلف کشور وامهایی کلان گرفته و حدود ۷۵۰ میلیون تومان به آنها مقروض بوده است. برای نمونه میتوان به اخذ چند بار وام هنگفت توسط وی از خوشکیش رئیس بانک ملی اشاره کرد که با فشار دکتر ایادی و هوشنگ انصاری (وزیر دارایی وقت) صورت گرفت و برای آن که موانع قانونی را از سر راه اختلاسهای خویش بردارد، تلاش کرد از شاه و اشرف و نصیری کمک بگیرد.»(۱)
هژبر که خود از نظر مالی پولی نداشت، برای خرید سهام هر بانک، از بانک دیگر وام میگرفت. حتی اینکه به موجب مقررات بانک مرکزی، هر شخص میتوانست نهایتاً ۱۰ درصد از سرمایه بانک را وام بگیرد هم زیرپا گذاشت. به طور مثال، هژبر برای خرید سهام بانک توسعه صنعتی و معدنی، ۱۰۵ میلیون تومان وام از بانک ملی (بعلاوه وام ۱۶۰ میلیونی پیشین خود از این بانک) دریافت کرد؛ این در حالی بود که سرمایه بانک ملّی، ۴۰۰ میلیون تومان بیشتر نبود. او از بانک صادرات نیز ۱۰۰ میلیون تومان وام گرفت؛ در حالی که سرمایه بانک صادرات ۲۵۰ میلیون تومان بود. در سال ۱۳۵۴ ش وقتی رئیس وقت بانک مرکزی، متوجه شد که میزان چکهای بیمحل هژبر به بیش از یک میلیارد تومان رسیده، موضوع را به نخست وزیری اطلاع داد؛ اما از آنجا که یزدانی که از حمایت مستقیم شاه برخوردار بود، از اتهام تبرئه و به مفاسدش ادامه داد.
هژبر یزدانی به عنوان نمادی از فساد اقتصادی سازمانی بهائیت در دوره پهلوی، به جایی رسید که ادعا داشت تمام ثروتمندان ایران را میتواند یک جا بخرد! حکایت جالب هم آنکه فقط انگشتر در دست او، ۵ میلیون دلار (به حساب دلار ۴۰٫۰۰۰ تومانی) معادل بیش از دویست میلیارد تومان فعلی ارزش داشت. بیشک همین رفتارهای افرادی نظیر عبدالکریم ایادی و یا هژبر یزدانی، در نوع دیدگاه مردم و برانگیختن خشم نسبت به بهائیت بیتأثیر نبود.(۲)
امول و مافیایی که حسین فردوست در خاطراتش، پس از ذکر گوشهای از چپاولهای سازمان بهائیت در ایران (با پوشش امثال هژبر یزدانی)، برای تصرف زمینهای مردم مسلمان ایران انجام داد؛ نوشت: «هژبر یزدانی، با حمایت ایادی به قدرتی تبدیل شد و اراضی وسیعی را در باختران، مازندران و اصفهان و غیره، در اختیار گرفت و برای من معلوم شد که تمام این وجوه، متعلق به بهائیت است و این معاملات را یزدانی برای آنها، ولی به نام خود انجام میدهد.»(۳)
سرانجام انقلاب شکوهمند اسلامی، ضربه مهلکی بر پیکره فاسد بهائیت در ایران وارد کرد و اموال به یغما رفته توسط بهائیت در زمان پهلوی (که شناسایی شد) را باز ستاند. ضربه انقلاب اسلامی بر پیکره سازمان بهائیت تا جایی بر آن فشار آورد که بیت العدل اسرائیل، انقلاب اسلامی ایران را مساوی با قطع شدن ۶۱ درصد از درآمدهای بین المللیاش دانست!(۴) البته تشکیلات بهائیت با بیشرمی تمام، پشت اعضایش پنهان شد و با ادعای دروغ مصادره اموال بهائیباوران، ندای مظلومیت سر داد و علیه ایران اسلامی به سیاهنمایی پرداخت.
پینوشت:
۱- خبرگزاری فارس، عنوان خبر: مردی با انگشتر ۲۰۰ میلیاردی که شاه او را زحمتکش میدانست، ۱۴۰۱/۱۱/۶٫
۲-ر.ک: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، بیجا: اطلاعات، ۱۳۷۰، ج ۱، ص ۳۷۵٫
۳-همان.
۴- پیام بیت العدل، مورخ: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۱ م، برابر با ۲۷ آبان ۱۳۷۰ ش، عنوان: حوائج مالی دنیای بهائی و تبرّعات احباب.