عبدالبهاء در بزنگاه مشروطه، اقدام به توزیع بینام رساله سیاسیه و مدنیه خود میکند؛ تا در آینده، حکومت ایران به هر سمت رفت، آن را پیشبینی و روش صحیح خود معرفی کند. تزویر و دورویی عبدالبهاء، آنجایی بیشتر نمایان میشود که این پیشوای بهائی در این دو رساله، یکجا از حکومت بر مبنای دین دفاع کرده و در جایی دیگر، به شدّت با آن مقابله میکند!
پیشوای بهائیت، عبدالبهاء در لوحی خطاب به یکی از ایادی امرش به نام ابن اصدق میگوید که رساله سیاسیه را بین مردم و مسئولین ایران، به صورت شبنامه و بدون شناسه نویسنده، توزیع کند.
عبدالبهاء اعتراف میکند،“« این رساله را به واسطه مزدورش نوشته و قبل از طبع، به دست شاه رسانده است: «چند سال پیش بعد از صعود به واسطه شما، رساله سیاسیه مرقوم گردید و به جهت سلطان و بعضی از اولی الایدی (صاحبان قدرت) به واسطه شما ارسال شد و در هندوستان طبع گردید و یک نسخه مطبوع به طهران نزد جناب علی قبل اکبر فرستادم. جمیع وقایع موحشه مدهشه (ترس آور) الیوم (امروز) در آن مذکور.»“
عبدالبهاء در رساله سیاسیه خود، تا توانست علیه روحانیت، دین اسلام و حکومت دینی، نفرت پراکنی کرد و دین اسلام و روحانیت را عامل عقب افتادگی و اضمحلال ایران معرفی کرد: «کلّ را به دلیل و برهان قاطع لامع عقلاً و نقلاً دلالت نمودم که باید اطاعت حکومت نمایند و رؤسای دین به هیچ وجه مدخلی در امور سیاسی نه و هر وقت علمای ادیان، در امور سیاسی مداخله نمودند، مضرّت کلّی حاصل شد.»
او وقایع ایران را ترس آور و عدم انتشار رساله سیاسیه خود را عامل نافرمانی از پادشاه و قدرت گرفتن علما در ایران و نزول بلا معرفی کرد و از لزوم تبیین دیدگاه بهائیان در این خصوص سخن گفت: «اگر چنانچه مضامین این رساله، در اَلسُن و افواه منتشر میشد، ابداً این وقایع مدهشه موحشه حاصل نمیگشت و کلّ به اطاعت اعلیحضرت شهریار عادل قیام مینمودند؛ ولی در آن زمان، ذوی الایدی کبرا اهمیت چندانی به آن رساله ندادند و مضامین آن را منتشر نکردند؛ لهذا علما زمام امور را به دست گرفته و این غوائل (بلاها) حاصل شد. حال شما حضرات را بیدار کنید تا بدانند که مقاصد بهائیان چه و در، به چه درجه تأیید سلطنت کبری قیام دارند، به تمامه باید مضامین رساله را تفهمیم کرد تا در السن (زبانها) و افواه (دلها) مضامین بدون اسناد که از کیست، منتشر گردد.»(۱)
اما بیان انزجار عبدالبهاء از حکومت دینی و دخالت دین در سیاست و ربط دادن مشکلات ایران به این مسئله، در حالی بیان شد که:
اولاً: نه تنها عبدالبهاء، بلکه اساس مسلک بهائیت، اعتقاد بنیادگرایانه و راسخ به برپایی حکومت دینی، البته از نوع بهائی آن داشته و دارد!(۲) به عبارتی، چگونه میتوان دخالت دین در سیاست را عامل مشکلات ایران معرفی کرد، اما در عین حال، خود را ملزم به فراهم کردن شرایط برای برپایی حکومت بهائیت در دنیا دانست؟!
ثانیاً: عبدالبهاء در رساله مدنیه خود که موازی با رساله سیاسیه اوست، بر خلاف اظهارات بالا، پیشرفت تمدن بشری را مدیون و برگرفته از اسلام دانست و ترقی جوامع غربی را به خاطر الگوگیری از اسلام سیاسی دانست: «مقصود از این بیانات، آنکه معلوم و واضح گردد که ادیان الهی، مؤسس حقیقی کمالات معنویه و ظاهریه انسان و مشوق اقتباس مدنیت و معارف نافعه عمومیه بشریّه است و اگر به نظر انصاف ملاحظه شود، جمیع قوانین سیاسیّه در مدلول این چند کلمه مبارکه، داخل قول تعالی … «فوالله الّذی لا اله الّا هو» که جزئیات تمدّنیه عالم نیز از الطاف انبیای الهی حاصل گشته، آیا چه امر نافعی در وجوه موجود شده که در کتب مقدسه الهیّه واضحاً و یا خود تلویحاً مذکور نه.»(۳)
در واقع عبدالبهاء در بزنگاه مشروطه، دو جزوه مبتنی بر اطلاعات ارسالی جاسوسانش مینویسد، از آنان میخواهد تا بدون نام، اقدام به توزیع کنند؛ تا در آینده، نظام مشروطه به هر سمت رفت، آن را پیشبینی و روش صحیح بهائیت معرفی کند. تزویر و دورویی عبدالبهاء، هم آنجا برای همگان نمایان میشود که این پیشوای بهائی، در این دو رساله، یکجا از حکومت بر مبنای دین دفاع کرده و در جایی دیگر به شدّت با آن برخورد میکند!
پینوشت:
۱- عباس افندی، دیگر الواح و خطابات عبدالبهاء.
۲-ر.ک: شوقی افندی، ظهور عدل الهی، کتابخانه الکترونیکی بهائی، ص۱۵٫
۳- عباس افندی، رساله مدنیه، کتابخانه الکترونیکی بهائی، ص۶۶-۶۷٫