«من کاملاً متقاعد شده ام که بهائیت در تحقق اهداف و تعالیم خود، همچون ایجاد صلح جهانی، وحدت عالم انسانی، ایجاد عصر طلائی برای جامعه بشری و… ناتوان و محکوم به شکست است. لذا بدین وسیله از عضویت در جامعه بهائی استعفا می دهم.»
آنچه در ادامه می خوانید
مقدمه
به طور اصولی میزان رویش ها و ریزشها را شاید بتوان به عنوان یکی از شاخص های اصلی میزان موفقیت یک آیین و مسلک درنظر گرفت، بویژه اگر این آیین و مسلک بتواند نخبگان و متفکران را به خود جذب یا دفع نماید. چراکه صرف جذب یا دفع عامه مردم شاید شاخص اصولی نباشد ولی در هر صورت قابل توجه می باشد. با عنایت به اینکه در همه جوامع، سازمانها، ادیان، فرقه ها و …. این عناصر نخبه و کارآمد هستند که کاروان و کشتی آن جوامع را هدایت و رهبری می نمایند. پس هر چه قدر یک جامعه فرقه ای و یا دینی و یا … بتواند در جذب یا دفع نخبگان و متفکران موثر عمل نماید، در حقیقت آینده آن را سازمان را بیمه یا در خطر و آسیب قرار داده است. فرقه خود ساخته بهائیت نیز ازاین امر مستثنی نیست بلکه طبق همین قاعده می شود میزان عقلانیت و انسانی بودن آن را ارزیابی کرد.
فرقه سارق مشرب حسین علی نوری در طی عمر تقریبا دویست ساله خود نتوانسته افراد نخبه ای را حذب نماید، و اگر هم افرادی نادری با لطایف الحیلی به این تشکیلات سیاسی استعماری جذب شده اند بعد از چندی که با باطن پر از تعارض و تضاد آن آشنا شده اند سعی کرده اند از این تشکیلات جدا شوند. یکی از این افراد آقای دیل هازبند اهل کشور آمریکاست، که در ادامه این مقاله در چند بخش، دلائل ایشان را در جدایی از این فرقه، ارائه خواهیم کرد.
الف – زندگی نامه دیل هازبند
متفکر ،سخنران ،نویسنده محقق و متکلم بهائی – ۵۰ ساله، در ۸ می ۱۹۶۹ در فورت ورث ،نگراس آمریکا به دنیا آمد و بدون وابستگی خاصی به کلیسا در یک خانواده مسیحی پروتستان پرورش یافت
از ۱۵ تا ۲۰ سالگی عضو کلیسای تبشیری – مسیحی اوانجیلک بود، ولی بعد از ورود به دانشگاه به این نتیجه رسید که اغلب مطالبی را که مبلغان و کشیشان مسیحی ارائه می کنند، دروغ و نادرست است.
دیل از ۲۰ تا ۲۷ سالگی دارای تفکرات بشردوستانه و عضو کلیسای وحدت گرا بود، ولی به تدریج احساس کرد تفکرات این گروه بی محتوا و خالی از مفاهیم عالیه است.
او به طور روشن و قطعى الحاد و خداناباوری را رد می کنند و آن را گونه دیگری از خرافه و تعصب می داند. او سعی دارد ضمن دوری از هرنوع تعصب و خرافات ادیان و آیین ها، با چراغ عقل و منطق و یافته های دانش بشری، به حقیقت برسد، لذا از نوجوانی علاقه خاصی به مباحث علمی ،نجوم، تاریخ و مطالعات مرتبط با آن ها پیدا کرد. وی در سال ۲۰۰۰ در رشته علم از کالج تارانت کانتی فارغ التحصیل شد و در حال حاضر در مؤسسه آمازون مشغول فعالیت است.
بهائیت از دیدگاه دیل هازبند
دیل در سال ۱۹۹۵ به عضویت جامعه بهائی درآمد و پس از شرکت در برنامه های تبلیغی بهائی و جلسات، فایر ساید[۱] در بدفورد تگزاس به بهائیت علاقه مند شد. وی درباره بهائی شدن خود می نویسد:
در اواسط دهه ۱۹۹۰، دچار نوعی سرگردانی روحی بودم. من که از کودکی در محیط مسیحی بزرگ شده و پرورش یافته بودم با مطالعه و مشاهده برخی از رفتارهای زننده و منافقانه رهبران مسیحی و نیز ملاحظه برخی تعارضها و تناقض ها در کتاب، انجیل از کلیسای مسیحی دل کندم در سال ۱۹۹۵ جزوه ای درباره بهائیت به دستم رسید که بسیار جالب بود بهائیان مدعی بودند به خدای مورد باور سایر ادیان ایمان دارند و سایر ادیان را نیز معتبر و نافذ میدانند و مانند وحدتگرایان جهانی باور و اعتقاد هرکس را به هر دین و آیین معتبر و صحیح تلقی می کنند. فکر می کردم بهائیت و وحدتگرایان اشتراک عقیده دارند و همچون دو خواهر شبیه هم هستند. لذا بعد از چند ماه شرکت در جلسات تبلیغی و جلسات فایرساید و نیز خواندن کتاب بهاء الله و عصر جدید»، آیین بهائی را تصدیق کردم و از این بابت خشنود بودم. البته در سالهای بعد اتفاقاتی افتاد و آن نیمۀ دیگر موضوع روشن شد و پس از تحقیق و بررسی در بهائیت، سرانجام به این نتیجه رسیدم که نمی توانم اعتقادی به بهاء الله و مؤسساتی چون مؤسسه ولایت امر الله و بیت العدل داشته باشم. در پایان سال ۲۰۰۴ از جامعه بهائی امریکا خارج شدم.
او در نامه ای خطاب به محفل ملی بهائیان امریکا می نویسد:
… پس از سالها تحقیق و تحری ،حقیقت سرانجام به این نتیجه و تصمیم غم انگیز رسیدم که دیگر نمی توانم باور و اعتقادی به بهاء الله یا هر یک از نهادها و مؤسسات تأسیس شده تحت نام او همچون ولایت امر الله و بیت العدل جهانی داشته باشم. من کاملاً متقاعد شده ام که بهائیت در تحقق اهداف و تعالیم خود، همچون ایجاد صلح جهانی وحدت عالم انسانی ایجاد عصر طلائی برای جامعه بشری و… ناتوان و محکوم به شکست است. لذا بدین وسیله از عضویت در جامعه بهائی استعفا می دهم.».
دیل در این باره می گوید.
«من این نامه را آماده و در ژانویه ۲۰۰۵ ارسال کردم چند هفته بعد محفل ملی آمریکا، به من پاسخ داد و اعلام کرد که استعفای مرا پذیرفته است و اظهار امیدواری نمود که من روزی به جامعه بهائی برگردم پس از آن هرگونه ارتباط با جامعه بهائی شهرم (فورت ورث) را قطع کردم.»
دیل هازبند در حال حاضر نگرشی بدبینانه و انتقادی به بهائیت دارد و ضمن طرفداری از عقل و منطق انسانی و تجربی، باورهای دگم بهائیت را نفی می کند.
[۱] – Fireside نوعی از برنامه های تبلیغی بهائیان در آن سالها بود که در منازل بهائیان برپا می شد و در آن، فرد غیربهائی و مبتدی تحت تبلیغ مبلغان بهانی قرار می گرفت.