کد خبر:12071
پ
bahaism89
بهائیت در ایران

یهودیان؛ مروجان بهائیت

جنبش بابیت و بهائیت که در حدود دویست سال پیش در ایران شکل گرفته است، به‌رغم همه مخالفت‌هایی که با آنها صورت گرفته است، تثبیت شده و در ادامه گسترش یافته است. سؤال اصلی که در این رابطه مطرح می‌شود این است که جنبش‌ها و گروههای نوظهور زیادی در طول تاریخ در تشیع در ایران […]

جنبش بابیت و بهائیت که در حدود دویست سال پیش در ایران شکل گرفته است، به‌رغم همه مخالفت‌هایی که با آنها صورت گرفته است، تثبیت شده و در ادامه گسترش یافته است. سؤال اصلی که در این رابطه مطرح می‌شود این است که جنبش‌ها و گروههای نوظهور زیادی در طول تاریخ در تشیع در ایران یا دیگر مناطق شیعه‌نشین شکل گرفته‌اند، ولی چون با مخالفت‌های گسترده مواجهه شدند، از بین رفتند و خبری از آنها جز در اسناد و کتاب‌ها نیست، ولی بابیت و بهائیت به رغم مخالفت‌های فراوانی که با آن شد، اما این جریان تثبیت شد و در ادامه گسترش پیدا کرد؟ عوامل این تثبیت چه می‌تواند باشد؟ آیا عوامل خارجی در این قضیه نقش داشته‌اند؟نقش پیروان ادیان دیگر در این رابطه چه می باشد؟ با توجه به وضعیت ایران در این دوره زمانی، تثبیت و گسترش این جنبش بدون دخالت عوامل خارجی و نقش‌آفرینی عده‌ای در داخل ممکن نبوده است. کشور انگلستان برای حفظ اهداف سیاسی و اقتصادی خود جهت ایجاد اخلال در اتحاد و هم بستگی ایرانیان، درصدد تثبیت جنبش بابیت و بهائیت در ایران با همراهی اقلیتی چون یهودیان برآمد.

در غرب و ایران، درصد قابل توجهی از بهائیان، یهودیانی هستند که به این فرقه گرویده اند و به طور کلی، زرسالاران یهودی نقش مؤثری در ترویج بابيت و بهائیت داشته اند. شواهد، مستندات و گفته های برخی از مورخان و مستبصرين بهائی به این مطلب اذعان دارند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.

الف) کانونهای یهودی و پیدایش بابیگری

حضور پنج ساله ی علی محمد باب در تجارتخانه ی دایی اش در بوشهر و ارتباط با کمپانی های یهودی و انگلیسی مستقر در این بندر و کارگزاران آنها، مؤید پیوند اولیدی وی با شبکه ای از خاندان ثروتمند و قدرتمند یهودی می باشد. اندکی پس از این اقامت، باب در سال ١٢٦٠ق (١٨٤٤م) دعوی خود را اعلام کرد و با حمایت کانون های متنفذ و مرموزی به سرعت شهرت یافت.[۱]

در آن دوران یهودیان مهاجر در شیراز – به عنوان مرکز ایالت فارس و نزدیک ترین شهر بزرگ به بندر بوشهر- به کار تجارت مشغول بودند. بوشهر نیز به دلیل موقعیت تجاری، مرکز اصلی تجارت یهودیان، ارامنه و پارسیان بود.

نکته ی قابل تأمل اینکه خاندان مادری باب از ثروتمندان و تجار بزرگ شیراز بودند که غالباً تجارت تریاک داشته و با این شبکه های یهودی در ارتباط بودند.[۲]

دوران اقامت باب در بوشهر، مقارن با سال های اولیه ی فعالیت خاندان ساسون[۳] (سران یهودیان بغداد) در بندرهای بوشهر و بمبئی می باشد.[۴] این خاندان بنیان گذاران تجارت تریاک ایران بودند که با تأسیس بانک شاهی انگلیس در ایران نقش بسیار مهمی در تحولات تاریخ معاصر ایران ایفا نمودند.[۵]

به هر روی علی محمد باب، کودکی و نوجوانی خود را در چنین محیط و شرایطی گذرانده است. او که اغلب با یهودیان در تماس بوده،[۶] این ارتباطات در شخصیت او تأثیر بسزایی گذاشته است؛ به طوری که اغلب اوقات کتاب تورات می خوانده و حتی هنگامی که در زندان بوده هرگز از مطالعه تورات دست برنداشت.[۷]

«ویرولو»[۸] ایران شناس معروف اروپایی در این زمینه می نویسد: «ارتباط باب با اروپاییان در بندر بوشهر، او را به تفکر درباره مسائل مهمی واداشت. معاشرت با بیگانگان بر عقاید اولیه ی او رخنه بزرگی وارد ساخت».[۹]

ب) گروش یهودیان به بهائیت

یکی از عوامل گسترش بابیه و بهائیه، گروش وسیع یهودیان به بهائی گری است که موجب افزایش کمی و کیفی این فرقه و گسترش آن در ایران شد.

اسماعیل رایین می نویسند: «بیشتر بهائیان ایران، یهودیان و زرتشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویده اند، در اقلیت می باشند. اکنون سال هاست که کمتر شده مسلمانانی به آنها پیوسته باشد».[۱۰]

آیتی مستبصر بهایی می گوید: «این بشارتی است برای مسلمین که بساط بهائیت به طوری خالی از اهل علم و قلم شده که زمام خامه را به دست مثل حکیم رحیم و اسحاق یهودی و امثال او داده اند».[۱۱]

تغییر کیش از زرتشتی و یهودی به بهائی در دوران مظفری امری رایج بوده[۱۲] و این تغییر دین در تاریخ یهود آن هم در مدت کوتاه بی سابقه بوده است. چرا که آنها اصولاً خود را برگزیده ی خدا می دانند و نه کسی را به دین خود دعوت می کنند و نه دین دیگری را می پذیرند.[۱۳]

این حقیقت از منظر امام خمینی(ره) این بزرگمرد بصیر و و آگاه، پنهان نمانده و ایشان در سخنانی به یهودیان بهائی اشاره می کنند: «[دولت]… ما [را] زیر یک مشت کلیمی که خود را به صورت بهائی در آورده اند، پایمال ننماید…»[۱۴]

و در سخنرانی نهم آذر ١٣٤١ در حضور جمعی از اهالی تهران می فرمایند:

«… حالا دست دراز کرده اند به قرآن و نوامیس مسلمین…. اینها می خواستند…، مقدرات مسلمین را به دست غیر مسلمانان مانند یهودیان بهائی بسپارند. اگر استانهای این کشور به دست غیر مسلمان بیفتد، چه بسا ممکن است از حلقوم خبیث آنان صدایی غیر از اسلام شنیده شود و آن روز است که خطرهای بزرگی متوجه می شود؛ نه تنها اسلام و قرآن حفظ نخواهد شد، بلکه تمام حیثیات شما خواهد رفت. اقتصادیات، بازار، ذخایر مملکت، همه و همه خواهد رفت. ای مؤمنین بیدار باشید… مردم را متوجه کنید تا به دولت بگویند [که] ما حاضر نیستیم استان های این کشور تحت تصرف بهائی نماهای یهود درآید. آگاه باشید خطر، بزرگ و تکلیف مهم است».[۱۵]

میرلوحی نیز می نویسد: «اگر جهودی تصمیم بگیرد تا دین و آیین دیگری را انتخاب کند بهائی می شود! این مورد هم در بین جهودهای آمریکایی و هم ایرانی دیده شده است.»[۱۶]

بهائیان و یهودیان بهائی شده دست به دست داده تا به اهداف خود برسند. فریدون آدمیت می نویسد: «عنصر بهائی چون عنصر جهود، به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد، طرفه اینکه از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوسته اند…».[۱۷]

یهودیان بهائی شده در شهرهای ایران مثل همدان، کاشان، مشهد، شیراز، اراک، تربت حیدریه، رشت، تهران و سایر نقاط ایران[۱۸] پراکنده بودند و حتی بسیاری از ملاها و سرشناسان یهودی بهائی شدند.

گروش یهودیان به بهائیت و تلاش برای تبدیل این فرقه به یک دین متنفذ جهانی به ایران محدود نیست و در سایر کشورها به ویژه در اروپا و ایالات متحده ی آمریکا نیز یهودیان و یهودیان مخفی (به ظاهر مسیحی) به این فرقه پیوسته اند. نامدارترین ایشان «هیپولت دریفوس»[۱۹] است.

دريفوس نقش مهمی در گسترش و تقویت بهائیت ایفا نمود. او در حوالی سال ۱۳۱۷ق بهائی شد و در سال ۱۳۲۸ق در ۷۰ سالگی در پاریس درگذشت. دريفوس در سال ۱۳۱۸ق به عکا رفت و مدتی با عباس افندی بود.[۲۰]

شناخت نام های به ظاهر مسیحی اروپاییان و آمریکاییان بهائی شده دشوار است؛ اما به عنوان مثال خانم «پولاک» که بهائی شد و آسیه نام گرفت، چنان که نام او نشان می دهد، به یکی از خاندان های زرسالار یهودی (خاندان پولاک) تعلق دارد.[۲۱]

جدید الاسلام های یهودی

پدیده ی «یهودیان مخفی» نیز عامل مهمی در پیدایش و گسترش بابی گری و بهائی گری است. در بررسی تاریخ پیدایش و گسترش بابی گری در ایران، نمونه های فراوانی از گروش یهودیان جدید الاسلام به این فرقه مشاهد می شود که به مروجین اولیه ی بابیگری و عناصر مؤثر در رشد و گسترش آن بدل شدند. گرایش این یهودیان به اسلام، واقعی نبود و ایشان به طور پنهان یهودی باقی می ماندند.

دائرة المعارف یهود، پدیده ی جدید الاسلام های مشهد را در ذیل مدخل «یهودیان مخفی» مطرح کرده نه در مدخل «مرتدین» و در جای دیگر تصریح می کند که آنان به عنوان «یهودیان در لباس اسلام» به حیات خود ادامه دادند.[۲۲]

والتر فيشل – محقق يهودى – می نویسد که این جدید الاسلام ها همچنان به دین يهود پایبند بوده و هستند.[۲۳] فیشل این مطلب را در سال ۱۳۲۸ش عنوان می کند.

به عبارت دیگر، طی دوران طولانی ۱۱۰ ساله ای (۱۸۳۹-۱۹۴۹ م) که از مسلمان شدن این یهودیان می گذشت، اینان همچنان در خفا یهودی بودند.[۲۴]

از جمله این جدید الاسلام ها «میرزا ابراهیم جدید» است که بابی گری را به سیاهکل[۲۵] وارد کرد[۲۶]  و نیز اولین کسانی که در خراسان بابی شدند، یهودیان جديد الاسلام مشهد بودند.[۲۷]

معروف ترین ایشان «ملا عبدالخالق یزدی» است که ابتدا در یزد اقامت داشت. او از علمای دین یهود بود و پس از مسلمان شدن در زمره ی اصحاب مقرب شيخ احمد احسایی جای گرفت، به گونه ای که احسایی هفت سال در خانه ی وی سکونت داشت.[۲۸]

بعد از آن به مشهد مهاجرت کرد و در صحن حضرت رضا(ع) جماعت و منبر و وعظ برقرار نمود و به نوشته ی «مهدی بامداد» او به یکی از علمای طراز اول «مشهد» بدل شد.[۲۹] او به دعوت ملا حسین بشرویه به باب ایمان می آورد و بر بالای منبر دعوی باب را برای مردم تبلیغ می کند.[۳۰]

ملاعبدالخالق یزدی در میان بابیه مقام بس رفیع و ارجمند داشت و باب او را شاهد حقانیت خود می دانست،[۳۱] ولی پس از آنکه پسرش در راه بابیه کشته می شود، ملاشیخ علی از طریقه ی باب بر می گردد؛ چنان که سید یحیی دارابی درباره اش می گوید: یهودی بود دوباره یهودی شد.[۳۲]

یکی دیگر از جدید الاسلام های مشهد «نورالله زبولونی» بود که به گفته ی مئیر عزری[۳۳] – سفیر اسرائیل در ایران- از بازرگانان مشهد بود که نمایندگی یهودیان مشهد را در همه ی کنگره های جنبش خلوتص[۳۴] به دوش داشت و وفاداری اش به اسرائیل و پایبندی اش در یاری به ویژه مهاجران (یهودیانی که به اسرائیل مهاجرت می کردند) زبانزد و از حامیان و پشتیبانان شلمو هیلل[۳۵] بود.[۳۶]

نکته ی مهم اینکه گرایش یهودیان به اسلام و حتی بهائیت حقیقی نبوده و آنها به طور پنهانی، یهودی باقی می ماندند.

حسن نیکو در این باره می گوید:

«… با این همه که رؤسای بهائی نوید و بشارت به یهودیان بهائی می داده و هم اکنون شوقی تر و خشک شان می کند… باید یقین (کرد) که یک قدم از یهودیت بیرون نگذاشته اند، صدها حکایت دارم از یهودیانی که بیست سال و سی سال بود بهائی شده بودند و هنوز گوشت و ذبیح و طبخ سایرین را نمی خورند و در حقیقت بهائی بودنشان یک خُدعه ی دوسره بود… .[۳۷]

[۱] رک: عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران، ص ۱۳

[۲] رک: همو، خاندان باب و تجارت جهانی تریاک، دی ۱۳۸۹، www.shahbazi.org

[۳] Sassoon

[۴] همو، جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران، ص۱۳

[۵] رک: همو، نظریه توطئه، صص۹۷-۱۰۰

[۶] رک: ضاری محمد الحياني، البهائية حقيقتها و اهدافها، ص ١٤٥ به نقل از الماسونية و البهائية، ص ٧٢

[۷] رک: الحسيني الحسيني معدي ، النصيحة الايمانية في كشف فضائح البابية و البهائية، القاهرة-دمشق، دار الكتاب العربي، ۲۰۰٦م، ص ۱۱۹؛ ضاری محمد الحیانی، پیشین، به نقل از الماسونية و البهائية، ص۹۹

[۸] Virulo

[۹] جمعی از دانشوران ایران شناس اروپا، تاریخ تمدن ایران، ترجمه جواد محیی، گوتنبرگ، ١٣٤٧، ص ٤٤٥

[۱۰] اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ص ۳۰۲ (پاروقی)

[۱۱] عبدالحسین آیتی، کشف الحيل، ج ۲، ص ١٤٤

[۱۲] حسین آبادیان، بحران مشروطیت در ایران، ص ۲۱۸

[۱۳] رک: الحسینی الحسینی معدی ،پیشین، ص ۱۲۰ به نقل از محسن عبدالحمید، حقیقة البابية و البهائية، ص۱۲۷

[۱۴] سید روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج ۱، ص ٩٤ (بيانات مورخ ١٣٤١/٩/٢ در جمع بازاریان تهران)

[۱۵] سید روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج ۱، ص ١٠٤ (٩/٩/١٣٤١ در جمع اهالی تهران در لغو تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی)

[۱۶] سیدهاشم میرلوحی، آمریکا بدون نقاب، تهران، کیهان، ۱۳۸۰، ص ۷۵

[۱۷] فریدون آدمیت، امیر کبیر و ایران، ص ٤٥٧

[۱۸] رک: عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران، صص ۲۱-۲۹

[۱۹] Hypult Dreyfus

[۲۰] رومر نیز معتقد است که بهائیت در فرانسه، خاستگاه یهودی دارد به طوری که دریفوس یهودی، نقش بسیار مهمی را در سفر عبدالبهاء به پاریس ایفا کرد و تشکیلات جهانی «آلیانس – اسرائیلیت» به واسطه کمک های همه جانبه خود به یهودیان در شرق تبدیل به پلی برای نفوذ بهائیت به فرانسه شد. لطف الله لطفی، بهائیت از زبان «هرمان رومر» منتقد آلمانی، سایت شیعه نیوز، بهمن ۱۳۸۹، www.shia-news.com

[۲۱] رک: عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران، ص ۲۹

[۲۲]رک همان صص ۲۱-۲۳

[۲۳] پیشین، ص ۲۳ به نقل از ۳۳-۲۸ Walter J.Fischel, “Secret Jews of Persia”, , 1949, PP  commentary, NO.7

[۲۴] پیشین، ص ۳۳

[۲۵] شهری در گیلان

[۲۶] پیشین، ص ۲۱ به نقل از تاریخ ظهور الحق، ج ٨، ق ٢، ص ٧٩٤

[۲۷] حبيب لوى، تاريخ يهود ایران، ج۳، ص ٦٣٤

[۲۸] عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران، ص۲۲. هم چنین رک: مهدی بامداد، شرح رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ١٤ هجری، تهران، زوار ،۱۳۸۷، ج ۱، ص ۳۸۲ ؛ سید ملک محمد مرعشی، فتنه گران سیاست سیاه، ص ۳۷.

[۲۹] مهدی بامداد، پیشین، ص ۳۸۲

[۳۰] رک: اعتضادالسلطنه، فتنه باب، صص ٣٥ و٣٦؛ یوسف فضائی، تحقیق در تاریخ و فلسفه ی بابی گری و بهائی گری و کسروی گرایی، ص ۱۱۰؛ حسن نیکو، فلسفه نيكو، ج۳، صص ١٦٨ و ١٦٩

[۳۱] ثریا شهسواری، اسناد فعالیت بهائیان در دوره ی محمدرضا شاه، ص ۳۱ به نقل از عبدالحمید اشراق خاوری، رساله ی ایام تسعه، تهران، لجنه آثار امری، ۱۰۳ بدیع، صص ۵۱و۵۲

[۳۲] حسن نیکو، فلسفه نیکو، ج ۳، ص ١٦٩(پاورقی)

[۳۳] Meir Ezri

[۳۴] خلوتص عنوان عبری سازمان پیشاهنگی یهود و یکی از تشکل های کاملاً وابسته به آژانس یهود در ایران بود.

[۳۵] Shlomo Hillel شلمو هیلل با نام مستعار «موریس پرز» از سوی دستگاه مهاجرت اسرائیل برای یاری به مهاجرت جوانان عراقی از راه ایران، به ایران آمد و نماینده آژانس جهانی یهود بود.

[۳۶] دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، سایه روشن بهائیت در ایران، صص ۱۲۱ و ۱۲۲

[۳۷] آيتي، يكصد و ده حکایت (حکایت ۹۳)، مجله آیین اسلام، ش ۱۲ (۲۱/۵/۱۳۳۸)، سال ٦، ص ۱۵

بهائیت در ایران