از زمان پیدایش آیین بهائی تاکنون، آموزههای این نحله فکری همواره در معرض نقدوانتقاد قرار داشته و اعتراضهای گوناگونی به آن شده است. علمای مسلمان و مسیحی، و بهطور کلی طرفداران ادیان الهی، با نگارش کتابهای مختلف، بیشترین نقد را به مشروعیت و آموزههای آیین بهائی، که خود را تکاملیافته اسلام و ادیان الهی میداند، داشتهاند. علاوه بر طرفداران ادیان توحیدی و اندیشمندان مذهبی، بهائیت در معرض نقد نویسندگان و اندیشمندان غیرالهی و حتی بهائی نیز قرار گرفته و هریک از منظری خاص، اصالت و آموزههای بهائیت را به باد انتقاد گرفته و اعتراضهای جدی به آن وارد آوردهاند.
ابراهیم جرج خیرالله، نویسنده، سخنران، متکلم، روشنفکر و منتقد بهائی در ۱۱ نوامبر ۱۸۴۹ در لبنان متولد شد. او در سال ۱۸۹۰ بهائی شد و با تأیید بهاءالله (اولین رهبر بهائیان) به کار تبلیغ بهائیت پرداخت. خیرالله اولین مبلغ بهائی بود که با موافقت عبدالبهاء برای تبلیغ بهائیت به امریکا سفر کرد و توانست با تبلیغات نوین و گستردۀ خود تعداد زیادی از مسیحیان امریکایی را به بهائیت دعوت کند. عبدالبهاء به سبب خدمات ارزشمند خیرالله، او را به القاب مختلف “فاتح امریک”، “کریستف کلمب ثانی” و “پتروس بهاء” مفتخر نمود. خیرالله پس از مسافرت به عکا و اقامت ۶ ماهه در آنجا و همجواری با عبدالبهاء و خانواده بهاءالله، به این نتیجه رسید که عبدالبهاء فردی دروغگو، دورو، قدرتطلب، سالوس و غیرقابلاعتماد است و صلاحیت رهبری آیین بهائی را ندارد. متقابلاً عبدالبهاء نیز به خیرالله سوءظن پیدا کرد و او را فردی مطیع و قابلاعتماد ندانست[۱].
دکتر خیرالله معتقد است: بدترین کاری که او مرتکب میشد این بود که خود را بین بهائیان و خدا قرار میداد و هرکس را که جرأت نافرمانی از فرامین او را داشت، تهدید به جهنم و دوزخ میکرد و بدین وسیله در قلب و فکر کوچک و سادۀ آنها ترس ایجاد مینمود که بدترین دشمن انسانیت و بشریت است.[۲]
ابراهیم جرج خیرالله، عبدالبهاء را سیاست مداری قدرتمند و بدجنس، معجونی از دیپلماسی ترکی و رومی و استاد بازی با عواطف طرفدارانش توصیف می کند. پس از آنکه خیرالله از عبدالبهاء رویگردان شد، اقداماتی علیه او انجام شد؛ میرزا حسن خراسانی برای تهدید به قتل ابراهیم جورج خیرالله، از سوی عبدالبهاء به آمریکا اعزام شد[۳].
در فصلنامه بهائی شناسی این جمله از ابراهیم جرج خیرالله نقل شده است: عبدالبهاء صلاحیت رهبری آیین بهائی را ندارد. (فصلنامه بهائی شناسی شماره ۱۸)
برخی از انتقادات خیرالله و گروهش به عبدالبهاء
دکتر خیرالله و گروهش، بهائیان وحدتگرا (طرفدار میرزامحمدعلی)، در کتاب حقایقی برای بهائیان که در سال ۱۹۰۱ منتشر شد، انتقادهایی را به شرح زیر نسبت به عبدالبهاء وارد مینمایند:
آنچه در ادامه می خوانید
ادعاهای گزاف
بهاء(حسین علی نوری) گفت: “هرکس ادعای مظهریت بکند، همانا کذّاب، دغلکار و غاصب است!”
عباسافندی در رسالههایش، البته نه آشکار و صریح بلکه با اشاره و کنایه، با عباراتی مبهم و دوپهلو، ادعای مظهریت داشت. مبلغانی که از سوی او برای تبلیغ به کشورهای مختلف اعزام میشدند، این اشارات و کنایات و عبارات مبهم را بهنوعی توضیح میدادند که از آن برداشت میشد، که “پدر” و “پسر” یکی هستند و عباسافندی “مظهر” جدید است و کلام او را باید کلام الهامی و اشراقی تلقی کرد. این مبلغان رسالههای متعددی در توجیه این ادعا نوشتهاند و حتّی مدعی شدهاند که جایگاه او برتر از جایگاه پدرش است! رسالههای متعددی، بهصورت دستنوشته، از مبلغان طراز اول او، در اختیار ماست، که شاهد و گواه این ادعا است. عباسافندی هم همواره از این مبلغان با احترام، تکریم و هدایا استقبال کرده است. او در همه آثار و نوشتههایش از آنها تجلیل و تکریم کرده و آنها را به کشورهای مختلف گسیل نمود تا به ارائه و گسترش آراء و تفکرات و نظرات غلط او بپردازند[۴].
لعن و نفرین و شایعه پراکنی
بهاء اقداماتی نظیر غیبت و تهمت، نفرت پراکنی و لعن و نفرین کردن را منع کرد؛ ولی عبدالبهاء، برای رسیدن به اهداف خویش طرفدارانش را وادار ساخت همه این خلافهای اخلاقی را مرتکب شوند. این موارد با ملاحظه مطالب جلسات آنها و یا مطالعه نوشتههای آنان که اینک در اختیار ما است، امکانپذیر میباشد[۵].
جعل و تحریف در آثار حسین علی نوری
در پاسخ به این پرسش که “آیا عبدالبهاء جرأت تغییر و تحریف در متن گفتار بهاءالله را داشته است؟” باید با اطمینان گفت “بله” و شک نداریم که اگر در آینده هم انجام تغییر در متون بهاءالله لازم باشد، او و طرفدارانش، این کار را، بازهم انجام خواهند داد، زیرا اگر شخصی یک بار جرأت تغییر و تحریف کلمات متنی را پیدا کند، طبعاً این استعداد و آمادگی در او وجود دارد که این کار را دوباره نیز تکرار نماید! ما اسناد و متون زیادی از بهاءالله دراختیار داریم که بهدست عبدالبهاء تغییر یافت و تحریف شد[۶].
البته هر چند تمام آثار خود حسین علی نوری کپی از روی ادیان دیگر از جمله دین مقدس اسلام است و وی به شدت تحت تاثیر صوفیان منحرف و افکار سکولار غربی بود و می شود گفت آموزهایی که حسین علی نوری جمع آوری کرد دارای تناقضات مختلف در ابعاد فکری و عملی است که متبریان از بهائیت در کتب مختلف بدان اشاره کرده اند. خود حسین علی نوری عامل و جاسوس دولت روس که خاطرات مستند دالگورکی مؤید این قضیه است که در سایت بهائیت در ایران مشروع این خاطرات که در روزنامه های وقت چاپ شده موجود است.
[۱] – (سایت بهائی پژوهی)
[۲] – همان
[۳] – (مقاله گزارشی از ابراهیم جرج خلیل الله به وسیله ادوارد برون، حمید فرناق، ص ۱۳۰-۱۳۴)
[۴] – (سایت بهائی پژوهی)
[۵] – (سایت کانون فرهنگی مهتدیان)
[۶] – (بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهائی قسمت یازدهم: دکتر ابراهیم جرج خیرالله، حمید فرناق)