عبدالبهاء مردم ایران را بخاطر ایمان نیاوردن به بهائیت، عنکبوت صفت و ایراد گیر معرفی کرده است. اما هرچند این تنها توهین پیشوایان بهائی به مردم ایران نیست، ولی بی شک علت عصبانیت عبدالبهاء از ایرانی ها بخاطر حساسیت بیشتر ایشان در شناخت حقیقت بوده است. از همین رو هم ترجمه آثار خود به فارسی را ممنوع کرده اند!
پیشوای بهائیت ضمن گلایه از مردم ایران بخاطر ایمان نیاوردن به بهائیت، ایرانیان را گرفتار در خواب غفلت و عنکبوت صفت در برابر بهائیت معرفی کرده است. عبدالبهاء با ادعای تار بافی و شبهه افکنی ایرانیان در مقابل مسلک بهائی، لجاجت ایشان را به قدری دانسته که تنها خدا می تواند بیدارشان کند.
چنانکه در بخش هایی از کتاب ایادی امر بهائی، به نقل از عبدالبهاء می خوانیم: «عجب است که اهل ايران هنوز غافلند، هنوز محتجبند، هنوز در شبهه اند و هنوز متزلزلند و هنوز مضطربند. نداى الهى اهالی غرب را که هزاران فرسنگ دور هستند بيدار نموده ولی در ايران که وطن حقّ است هنوز خفته بسيارند و در خواب گرفتارند. صور اسرافيل هم آن ها را بيدار نکرد و لابد روزى خواهد آمد که ايران را خدا بيدار می کند. بسيارى از ايرانيان مثل عنکبوت مى مانند هرچه پرده هايشان را ميدرى فوراً يک پرده ديگر مى سازند، هرچه شبهاتشان را رفع مى کنى يک شبهه ديگر مى آورند…»(۱)
اما در پاسخ به گلایه توهین آمیز پیشوای بهائیت به مردم ایران باید گفت:
اول: توهین پیشوایان گمراه بهائی به مردم ایران به همین گفتار محدود نشده و رهبران بهائی بارها با عناوین مختلف ایرانیان را تنها به جرم ایمان نیاوردن به بهائیت، آماج توهین های خود قرار داده اند! از متعصب، نادان، غافل و ستمگر خواندن گرفته، (۲) تا جاهل، شرور و وحشی خواندن ایرانی ها، (۳) نظر لطف پیشوایان بهائیت به مردم کشورمان است که حاضر به پذیرش چرندیات بهائیت نشده اند!
دوم: بر خلاف تهمت عبدالبهاء، بسیاری از ایرانیان انسان های حقیقت جویی هستند و شاهد آن هم پذیرش اختیاری و گسترش اسلام به دست ایشان است. اما به همان میزان که در حمایت از حق جانفشانی کرده و می کنند، از پذیرش باطل هم امتناع دارند. حال چه باطل بودایی باشد که به واسطه مغول ها وارد شود و چه دین های ساختگی بابیت و بهائیتی باشد که به واسطه استعمار ترویج و تحمیل شود!
سوم: جدای از بزرگنمایی دروغین پیشرفت بهائیت در غرب، بی شک علت عصبانیت عبدالبهاء از ایرانی ها بیشتر بخاطر ذکاوت و حساسیت ایشان در شناخت حقیقت بوده و به همین خاطر است که پیشوایان مثلاً ایرانی بهائیت، ترجمه آثارشان به تمامی زبان ها را غیر از زبان فارسی اجازه داده اند؛ چنانکه شوقی افندی گفته است: «ترجمه آثار عربیّه به لغت نورا (فارسی) ممدوح و مقبول نه. علیالخصوص احکام کتاب اقدس و ادعیّه و صلوات (نمازها).»(۴)
آری؛ بهائیتی که پیروانی چشم و گوش بسته می خواهد، مردم حقیقت جو و فهیم به کارش نمی آید؛ لذا هرآنکس که بنای مخالفت با آن بگذارد، با بدترین تعابیر خطاب می کند! غربی و شرقی هم ندارد.
چهارم: ایرانیان عاقل حاضر به پذیرش مشتی اراجیف و گنده گویی و محتوایی به تمام غیر منطقی و غیر مستدل نمی شوند که یک سر آن شرق است و یک سر آن غرب. اتفاقا این عدم پذیرش اوج غنای فرهنگی ملتی را می رساند که علاوه بر عدم پذیرش، در مقابل باطل و طاغوت و استکبار تا سرحد جان دادن می ایستد و آنها را به حضیض ذلت می کشاند و طومار آنها در ایران برمی چیند، بدین خاطر فرقه دست ساخته که هیچ، پوزه استکبار و صهیونیسم جهانی را به خاک مالیده است و می رود که انشاالله تمدن نوین اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را در عصر خود پایگذاری نماید.
پینوشت:
(۱). طرازالله سمندری، طراز الهى، نسخه الکترونیکی، ج ۱، ص ۳۶۲٫
(۲). ر.ک: هوشمند فتح اعظم، نظم جهانی بهائی (منتخب توقیعات مبارکه شوقی افندی)، کانادا: مؤسسهی معارف بهائی، ۲۰۰۶ م، نشر سوم، ص ۴۵٫
(۳). ر.ک: شوقی افندی، قرن بدیع، ترجمه نصرالله مودت، انتاریو کانادا: لجنه ملّی نشر آثار امری، ۱۹۹۲ م، نشر دوم، ص ۲۰۸٫
(۴). پیام آسمانی، از انتشارات نشریّه ماهانه محفل روحانی ملّی فرانسه برای بهائیان ایرانی، نوامبر ۱۹۸۸ م، نشر دوم، ج ۱، ص ۱۰۹٫
منبع
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب