کد خبر:12884
پ
goroon

مشی قرون وسطایی بهائیت، نقد گریزی

انگ «ستیز»، پتکی است که بهائیان و تشکیلات آنها بر فرق هر منتقد خویش فرود می آورند و او را از قبل محکوم به ستیزه با بهائیان نموده و خود را از خواندن نقد او بی نیاز می بینند! اینکه هر نقدی ستیز نام گیرد و هر پژوهش مستقل حاوی رد بعضی دیدگاه های بهائیت […]

انگ «ستیز»، پتکی است که بهائیان و تشکیلات آنها بر فرق هر منتقد خویش فرود می آورند و او را از قبل محکوم به ستیزه با بهائیان نموده و خود را از خواندن نقد او بی نیاز می بینند! اینکه هر نقدی ستیز نام گیرد و هر پژوهش مستقل حاوی رد بعضی دیدگاه های بهائیت ستیز نامه و ردیه شمرده شود و خوانده نشود، نه در خور يك آیین الهی است که حق انتخاب انسانها را محترم شمرده و نه در خور يك مكتب اجتماعی در مختصات دنیای پیشرفته و تکثرگرای امروزی که نقد حتی به بالاترین نهادها را حق طبیعی مردم در فرایند دموکراسی دانسته و وظیفه مبرم جریانهای آزاد اطلاعات می شمرد. نقد گریزی آفتی است که افراد و گروه ها را به استبداد و تعصب حزبی و نتیجتاً جمود و خودکامگی و رکود می کشاند و فرقی بین نوع دینی و اجتماعی آن نیست، بلکه نوع دینی آن خطرناک تر است، زیرا منتقد را با انگ تکفیر، لازم الحذف می شمرند.

البته نقد علمی هم اصول و شیوه و آدابی دارد و با هجو و تخریب و غرض ورزی متفاوت است. یک نقد علمی حاوی پژوهشی است والا، مستند و روشمند در مسیر کشف حقیقت و بیان واقعیت های نهفته در متون و رفتارهای بنیانگذاران و داعیان یک تفکر که برای همه گزاره هایش مدرک و سند نشان می دهد و هر ادعای خود را مستدل می سازد. چنین نقدی شایسته خواندن است و توجه و عنایت بدان، وظیفه هر طالب حقیقت است و باید از زحمات پژوهشگرانه این منتقد تقدیر و تشکر هم بشود. زیرا تلاش های روشنگرانه او به دیگران آگاهی می بخشد. او گویی به نیابت از دیگران زحمت حقیقت جویی را متحمل می شود و راه را به متحریان حقیقت نشان می دهد. اصطلاح ستیزگر به چنین منتقدی کمال بی انصافی و اهانت به اوست و از سوی جوامع فرهیخته کاملاً مردود است….

آیین بهائی نتوانسته تکلیفش را با منتقدان درونی و بیرونی روشن کند، لذا با ستیزه گر خواندن منتقدان به روی همه آنها شمشیر کشیده است. منتقدان درونی را عنصر ناباب خوانده و آنها را طرد می نماید و منتقدان بیرونی را هم بر نمی تابد و با دستور تشکیلاتی از بهائیان می خواهد آن مطالب را که او ردیه و ستیزنامه می خواند، مطالعه نکنند و آنها را اوراق ناریه می شمرد که شایسته سوختن هستند.

این رفتار قرون وسطایی از بهائیت نزد روشنفکران منتقد داخلی و خارجی، يك چهره متکبرانه و سازواره منجمد حزبی ساخته است که به ویژه در نقدهای اخیر منتقدان درونی مثل خوان کول و فیچیكیا و دنیس مك اوئن و کارن باکت و سایر بازگشتگان همچون صبحی و آیتی و ثابت راسخ و ادیب مسعودی و…. که به خاطر انتقاداتشان به تشکیلات بهانی طرد شده اند، کاملاً مشهود است….

نقد گریزی در حکم مُهر پایان به یک اندیشه است. هرچه تشکیلات بهائی در این زمینه پیش رود و منتقدان را طرد و بدنام و منزوی کند، بیشتر در گرداب خودکامگی فرو می رود به بهائیان منصف پیشنهاد می کنیم:

خود را از قید دستورات حزب گونه رهبری بهائیت کمی خلاص کنند و نقدها را چه از سوی هم کیشان بازگشته از بهائیت و چه از سوی منتقدان غیر بهائی بخوانند و بعد صحت و سقم سخنان منتقدان را با بال اندیشه و تحقیق بسنجند و اصطلاحاتی چون ردیه و ستیزنامه را کنار گزارند و منصفانه برخورد کنند و بخوانند و خود را اسیر سخنان يك طرفه تشکیلات نکنند تا به حقیقت دست یابند که خداوند قلبهای هدایت پذیران را با نور تمام و کمال خویش روشن خواهد نمود که والله متم نوره (۸:۱۱) به امید هدایت همه قلب های حق پذیر.

در زمینه نقد گریزی بهائیت کتابها و مقالات زیادی از جانب منتقدین بیرونی و درونی تشکیلات بهائیت وجود دارد که به راحتی در دسترس است. در سایت بهائیت در ایران مقالاتی زیادی همچون «عالم ستیزی فرقه ضاله بهائیت» «بهائیت از دیدگاه منتقدان و روشن‌فکران بهائی»، « مقالات اریک استتسون، دیلی هازبند، مک اوئن، گلیشر و…. در این رابطه درج گردیده است.

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please