اصولا برای سنجش حقانیت ادیان سه رویکرد وجود دارد شامل:
رویکرد نخست که بحث از حقانیت را بیمعنا میداند. زیرا برای دین هیچگونه کارکرد مثبتی قائل نیست.
رویکرد دوم که تنها با معیارهای دروندینی به بحث حقانیت میپردازد. این رویکرد دو معیار برای حقانیت ارائه میدهد که عبارتاند از تجلی یا تجسد منحصر به فرد خدا در یک دین خاص و دیگری منشأ وحیانی داشتن آموزههای یک دین. هر دوی این معیارها نیز نقد شده، ناکارآمدی آنها بیان شده است.
بیشترین بحث این نوشتار به رویکرد سوم میپردازد که همان بررسی و نقد معیارهای بروندینی است.
در یک جمع بندی شاخصها و ویژگی های اساسی برون دینی، حقانیت یک دین چهار امر است:[۱]
۱- بنياد الهي داشتن
یکی از مهمترین ویژگیهای حقانیت یک دین این است که آسمانی و الهی باشد نه زمینی و بشری و ساخته دست انسانی. شناسایی الهی بودن یک دین نیز از راه های ذیل امکان پذیر است:
۱-۱ . با مراجعه به آموزه های آن دین می توان پی برد که آیا واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخ گویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، هدفمندی و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، بهترین شاخص هایی است که می تواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود. ۲-۱. از آنجا که ادیان آسمانی با یکدیگر پیوند عمیقی دارند و هر دینی مؤید و تکمیل کننده دین قبلی است، می توان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حق بودن دینش برای ما به اثبات رسیده است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر به تأیید این دین رسیده اند یا نه. این روش از جایگاه ویژه ای برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش عدم حقانیت همه ادیان ادعایی پس از پیامبر خاتم نیز اثبات می شود.
۳-۱٫ معجزه پیامبر یکی از دلایل اثبات صدق نبی و بنیاد الهی دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعی اثبات شود. بنابراین کسی که در حقانیت دینی تحقیق می کند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق نقلی که صدق آن قطعی و غیر قابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرین در محضر پیامبر امکان پذیر است و غایبان از آن بی بهره اند، جز در مورد قرآن که معجزه زنده و ابدی است و همگان می توانند با این سند رسالت ارتباط مستقیم برقرار کنند و اعجاز آن را تجربه کنند.
۴-۱- با رجوع به گزارش های مستند معتبر و کافی تاریخی، می توان فهمید که آیا دین خاصی دارای ویژگیها و خصایصی که بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ در این باره یکی از منابع شناخت ما در ادیان مطابق با واقع است. این چهار روش در عین مجزا بودن از یکدیگر در پاره ای موارد می توانند مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند.
۵-۱ – و بالاخره ادعای خود دین نسبت به بنیاد الهی به سه صورت قابل تصور است.
الف- یا دینی ادعای الهی و وحیانی بودن دارد.
ب- یا دینی ادعا دارد که از سوی خدای هستی نازل نشده.
ج -یا دینی نسبت به این مسئله ساکت است.
در مورد اول باید صدق مدعا را از طریق راههای پیشین آزمود. اما اگر دینی ادعای الهی بودن نداشته یا عکس آن را داشته باشد، مانند ادیان ابتدایی و قدیم همچون آنیمیسم، فتیشیسم میترائیسم، هندوئیسم، برهمنیسم، جنیسیم و ادیان ترکیبی مانند سیکسیم و یا ادیان فلسفی چون بودیسم و کنفوسیونیسم و بسیاری از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلی تثلیث رومی، تثلیث هندی و…. کاملاً از مجرای بحث خارج می شوند و حوزه بحث منحصر به ادیان مدعی الهی بودن چون اسلام، مسیحیت یهودیت و زرتشتی گری می شود.
۲- تحریف ناپذیری
صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست؛ بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکاری های بشری نیز اثبات شود.
برای اثبات وثاقت کتاب آسمانی، یعنی استناد قطعی آن به پیامبر و تحریف نشدن آن میتوان از روشهای ۱-۱ و ۲-۱ و ۴-۱ استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش ۳-۱ نیز کاربرد دارد.
۳- نسخ ناشدگی
نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو طریق به دست می آید:
۱-۳. عدم پیدایش شریعت حقه پسین. بر اساس این ضابطه تا زمانی که شریعت الهی جدیدی نازل نشود شریعت قبلی باقی است و با پیدایش شریعت جدید منسوخ خواهد شد. این روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت می کند و با آمدن شریعت جدید برای همیشه شریعت پیشین منسوخ شناخته می شود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی همه شرایع پیشین برای همیشه منسوخ خواهند بود.
۲-۳. ادعای خاتمیت دینی که اصل الهی بودن و تحریف ناشدگی کتاب آسمانی آن اثبات شده باشد اگر ادعای خاتمیت کند به لحاظ صدق قطعی این ادعا نسخ ناپذیری آن برای همیشه ثابت می شود و ملاکی برای کشف کذب و عدم حقانیت همه ادیان ادعایی بعدی خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایی دلیل قاطع بر کذب و بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سمیک و بهائیت می باشد. بر این اساس حقانیت برای همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد.
۴ – خردپذیری
یکی دیگر از شاخصه های حقانیت یک دین عقلانیت خردپذیری و بالاتر از آن خردپروری آموزه های آن است. بسیاری از ادیان به رغم دارا بودن پیشینه الهی در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه های خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید.[۲]
دین نبودن بهائیت
اکنون با توجه به تعاریف معانی و شاخصه های فوق اگر بخواهیم بدانیم که آیین بهائیت «دین» است یا نه؟ و اگر دین است، آیا دین حق و از ادیان توحیدی است یا دینی باطل و مصنوع بشر؟ باید ابتداء دیدگاه خودمان در مورد تعریف دین را تبیین نمائیم:
۱- بنا بر تعاریفی که بر حقانیت و الهی بودن دین تأکید دارند و براساس آيه إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللهِ الإسلام…[۳] که مبین دین حق توحیدی است؛ و همچنین بنا بر تعریف برخی از متکلمین پیرامون دین که عبارت است از قوانین الهی که وضع شده اند تا صاحبان عقل را با اختیار خودشان به خیر بالذات نایل سازند[۴] ، آیین بهائیت دین نبوده و امری جدا و بیگانه از دین می باشد؛ زیرا بررسی تاریخی و منابع مذهبی آن نشان می دهد خاستگاه و قوانین آن الهی نیست و به هیچ وجه شاخصها و ویژگی های اساسی حقانیت یک دین را برنمی تابد، بلکه آیینی بشری است که از سوی استعمارگران و دست نشانده های آنها در جهت ایجاد افتراق و اختلاف در بین مسلمانان به منظور تحقق مقاصد شوم استعمارگران تأسیس گردیده است[۵].
۲- اما بنا بر معنای لغوی و اصطلاحی عام اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان یا به معنای «ایمان به یک یا چند نیروی فوق بشری که شایسته اطاعت و عبادت هستند[۶]» و بر اساس آیه «لَكُمْ دِينَكُمْ وَلِی دِین»[۷] که خداوند مسلک مشرکان را نیز نوعی دین می شمارد هم چنین بنا بر تعریف برخی از دانشمندان غربی همچون «دورکیم» که دین را دستگاهی از باورها و آداب دانسته در رابطه با مقدساتی که مردم را به صورت گروه های اجتماعی به یکدیگر پیوند می دهد[۸] – آیین بهائیت نیز نوعی دین است و همانند دین مشرکین از ادیان غیر توحیدی و باطل می باشد[۹].
اما براساس ساختار تشکیلاتی این گروه بیشتر به یک فرقه یا حزب سیاسی شبیه است تا دین. چون هیچ دینی از پیروان خود ثبت نام به عمل نمی آورد تا مرتب آنها را زیر نظر داشته باشد. از این لحاظ بهائیت بیشتر یک حزب سیای است. اما از نظر اینکه در این گروه هیچ کس حق اعتراض و انتقاد به رهبران و آموزه ها و …. ندارد بیشتر به یک فرقه شباهت دارد.
[۱] – جهت مطالعه بیشتر و آگاهی کامل ر.ک حمیدرضا شاکرین چرا اسلام ماهنامه معارف آذر ۱۳۸۶، ش ۵۱
[۲] – همان.
[۳] – آل عمران (۳)، آیه ۱۹
[۴] – کلام جدید، پیشین، ص ۳۷
[۵] – ر.ک: مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی مشهد انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵، صص ۹۴-۸۷
[۶] – توفیقی، حسین آشنایی با ادیان بزرگ تهران انتشارات سمت، ۱۳۷۹، ص ۱۳
[۷] – کافرون (۱۰۹)، آیه ۶
[۸] – کلام جدید، پیشین، ص ۳۸
[۹] – در بخش نقد عقاید بهائیت، بطلان و غیر توحیدی بودن این مسلک به تفصیل بررسی شود.