کد خبر:12993
پ
pahlavi

خدمات متقابل رژیم پهلوی و فرقه ضاله بهائیت

فرقه پژوهی: مطالعه سیاست های رژیم پهلوی در قبال بهاییان در فاصله سالهای ۱۳۵۷ – ۱۳۳۲ نیازمند بررسی ماهیت و سرشت دولت از یکسو و رفتار بهاییان از سوی دیگر است. استقرار سلطنت پهلوی را می توان آغاز اجرای رسمی و آشکار برنامه ها و سیاست هایی دانست که در جهت تفکیک نهاد دین از […]

فرقه پژوهی: مطالعه سیاست های رژیم پهلوی در قبال بهاییان در فاصله سالهای ۱۳۵۷ – ۱۳۳۲ نیازمند بررسی ماهیت و سرشت دولت از یکسو و رفتار بهاییان از سوی دیگر است. استقرار سلطنت پهلوی را می توان آغاز اجرای رسمی و آشکار برنامه ها و سیاست هایی دانست که در جهت تفکیک نهاد دین از دولت، کم رنگ کردن نقش علما و روحانیون در فضای عمومی و عرصه سیاست و اصلاحات قضایی و آموزشی به منظور کاستن از نقش متولیان دین طراحی و سازماندهی شد. از این منظر، سکولاریسم این دوره به مثابه ایدئولوژی دولتی در خدمت اهداف آن به منظور انجام یک سلسله تغییر و تحولات در نظام قضایی، سیستم آموزشی و در نهایت تمرکز بخشیدن هر چه بیشتر به قدرت رژیم قرار داشت.

به موازات طراحی و اجرای این رویکردها، فضایی مناسب برای فعالیت بهاییان ایجاد شد. اجرای نقشه های نه ساله و پنج ساله، تشکیل منظم محافل ملی، انتشار کتب و مجلات بهایی و برقراری کلاس های آموزشی و تبلیغی تنها بخشی از ابعاد گوناگون و چند لایه این فعالیت ها است. از سوی دیگر، در همین دوران، رژیم تلاش های سازمان یافته را برای تثبیت هر چه بیشتر قدرت آغاز کرد. دربار پهلوی که در سال های قبل از کودتا تضعیف شده و کنترل خود را بر منابع قدرت مانند ارتش و مجلس از دست داده بود، اکنون فرصت را برای تجمیع قدرت و تسویه حساب با نیروهای رقیب مغتنم می شمرد. در رقابت قدرتی که میان دربار و نیروهایی چون زمینداران، ملیون، مذهبی ها و نیروهای چپ به راه افتاد، دربار پیروز شد.

  • دخالت در انتخابات به منظور کنترل مجلس
  • اجرای سیاست های مدرنیزاسیون به منظور تضعیف و تحدید قدرت نیروهای سنتی مذهبی مانند بازاریان
  • سرکوب مخالفان ملی گرا،
  • تصفیه ارتش از نیروهای چپ و ملی
  • اجرای برنامه های انقلاب سفید با هدف خلع قدرت اشراف زمیندار و نیروهای مذهبی

در زمره مهم ترین اقداماتی بودند که دربار به نفع خود انجام داد.

همزمان، ابزارهایی جدید تدارک دیده شد که به دربار امکان تاثیرگذاری بیشتر بر منابع قدرتی چون مجلس و اقتصاد را می داد. تاسیس حزب ایران نوین را باید در این راستا ارزیابی کرد. از این منظر، حزب نه سازمان قدرت که ابزار رژیم برای اجرای سیاست هایش محسوب می شد.

اگر سکولاریسم عصر پهلوی دوم در خدمت فراهم کردن زمینه و بستری برای رشد بهاییت در حوزه هایی چون اجتماع، فرهنگ و اقتصاد بود، الزامات تکوین رژیم مطلقه باب دیگری بر واقعیت مناسبات متقابل بهاییان و رژیم گشود. در نتیجه این عامل، بهاییان سطح و کیفیت فعالیت های خود را ارتقا دادند و در عرصه سیاست وارد شدند. حزب ایران نوین هم که ابزار رژیم برای تاثیر گذاری در حوزه هایی چون اقتصاد و جامعه محسوب می شد و هم کانالی برای جلب و بسیج نیروهای جدید، از ابتدا مورد توجه آنها قرار گرفت.

تاسیس حزب ایران نوین فقط یکی از مراحل چندگانه فرایندی بود که به تمرکزگرایی ختم شد. گفتیم دربار در نزاع قدرت با رقبا بویژه با نیروهای مذهبی کوشید توان مالی و قدرت سیاسی آنها را محدود سازد. از این رو در نبود مخالفت مذهبی رسمی و با وجود حمایت های رژیم سکولار و تمرکز گرا، دستاوردهای بهاییان در حوزه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و استقلال آنها افزایش یافت.

ماهیت رژیم و ساختار دولت پهلوی فقط یکی از عوامل موثر در این فرایند بود. سوی دیگر، رفتار بهاییان نسبت به رژیم بود که نقشی برجسته در تنظیم این سیاست ها ایفا کرد. از آنجا که اقلیت ها موجودیت هایی منفعل و تأثیرپذیر نیستند، لذا با کنش گری در عرصه عمومی و یا دست کم واکنش به سیاست های دولتی، در ترسیم دیدگاه نخبگان سیاسی و تدوین سیاست اقلیت نقشی موثر دارند. از این منظر، مقولاتی چون اطاعت از دولت، عدم مداخله در سیاست و ممانعت از پیوستن به هر حزب، سازمان و جنبش سیاسی مخالف عاملی مهم بود که پس از دو متغیر دولت سکولار و مطلقه به سیاست های رژیم در قبال بهاییان شکل داد.

سه متغیر سکولاریسم، الزامات تکوین رژیم مطلقه و رفتار اقلیت که از واقعیت مناسبات متقابل دولت پهلوی و بهاییت استخراج شده است، عامل اصلی در تنظیم رویکردهای سه گانه همکاری، اعطای منافع و پایگاه قدرت بود. اما باید دانست که این رویکردها رسمی، مدون و اعلام شده نبود، بلکه آمیزه ای از ملاحظات سیاسی و مذهبی موجب شد که در عمل بخشی از این سیاستها پنهانی و با رعایت ملاحظات مربوط به اکثریت جامعه تحقق پذیرد. همچنین این سیاست ها را در عمل نمی توان از یکدیگر جدا کرد. زمانی که یک گروه اجتماعی به همکاری با رژیم مستقر روی می آورد در این فرایند رابطه ای متقابل شکل      می گیرد که با اجرای برنامه ها و طرحهای حمایت گرایانه رژیم شروع و به ایجاد پایگاه قدرت از سوی آنها ختم می گردد .

لذا متاثر از این سه متغیر، می بینیم که بهائیت در تمام ارکان حکومت پهلوی اعم از سیاسی(نخست وزیر هویدا و بسیاری از وزرای وی)، نظامی( سپهبد اسدالله صنیعی، سپهبد پرویز خسروانی، عبدالکریم ایادی و ….) فرهنگی(رئیس صدا و سیما- حبیب ثابت پاسال، هوشنگ نهاوندی- وزارت علوم و …)، اقتصادی(هژبر یزدانی و …) امنیتی( پرویز ثابتی از مسئولین ساواک) صدارت و مسئولیت داشتند و در راستای اهداف فرقه بهائیت فعال بودند. در عوض فرقه بهائیت برای رژیم پهلوی مشاوری امین، مورد اعتماد، دارای پشتوانه قوی خارجی(رژیم صهیونیستی، انگلیس، آمریکا و …) و همه کاره بود تا جائیکه بهائیان در محافل داخلی و خصوصی خود به بهایی بودن محمدرضا شاه اشاره می کردند.

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please