آنچه در ادامه می خوانید
اعضاء توسط سرکردگان فرقهها مغزشویی میشوند.
امروزه فرقه در سطح بینالملل به یک پدیده تبدیل شده، بهگونهای که میلیونها خانواده را در سراسر جهان درگیر خود کرده است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده است، بهخصوص در دو دهه اخیر رشد فرقهها و تاثیرات آنها بر روی زندگی افراد و خانوادهها معنا و مفهوم پیدا کرده تا آنجا که امروزه شاهد نفوذ فرقهها در عرصههای مختلف اقتصاد، سیاست، اجتماع و … هستیم.
سرکردگان فرقهها برای رسیدن به آرزوهای خود به شیوه استعماری با برنامههایی سعی در جذب و کنترل افراد برای سوءاستفاده از آنان و اموالشان دارند، که به آن فریب روانی با شستشوی مغزی میگویند. موفقیت سرکردگان در گرو این است که اولاً تعداد اعضای فرقه را افزایش دهند و ثانیاً بتوانند اعضاء را در ناآگاهی نگاه دارند، بهطوری که اعضای فرقه هیچگاه سیر تغییراتی را که بر اساس برنامه های تنظیمی و از سوی سرکرده در حال اجرا است و گاها شاید به ضرر خود آنها باشد، درک نکنند. در خصوص افزایش جمعیت فرقه سرکردگان از شیوههای گوناگون فریب ذهنی استفاده میکنند.
راهکارهای عضوگیری
سرکردگان فرقهها افراد سودجوی مدرنی هستند که برای مجاب ساختن اشخاص و جذب آنها به فرقه از ترفندها و فریبهای ذهنی یا همان شستشوی مغزی ماهرانه استفاده میکنند. با این شیوه است که میتوانند افراد را مانند بردگان به خدمت بگیرند. بهعبارتی دیگر سرکردگان فرقهها با استفاده از شیوه مغزشویی نظام بردهداری مدرن را رقم زده اند.
یکی از شیوههای جذب افراد مستعد برای جذب به درون فرقه جهت مواجه با اعضای باهوش و بااستعداد و موفق حاضر در فرقه است، از سویی افراد مستعد و تازه وارد بهشدت تحت تأثیر این افراد قرار گرفته و به عضوی متعهد تبدیل میشوند. اعضای دارای سابقه درخشان علمی، ورزشی، فرهنگی و…. نهتنها برای شکار انسانهای ناآگاه بلکه برای پایبندی اعضای قدیمی نیز مؤثر هستند.
به هر حال در مناسبات درون گروهی فرقه اعضاء میآموزند که برای جذب افراد مستعد هر گونه حس منفی نسبت به فرقه را در درون خود سرکوب کرده و از اصل بمباران محبت استفاده شایانی برده و همچنین میآموزند افرادی را که مستعد جذب هستند با نگاه روانشناسانه واکاوی کرده و بهگونهای او را مجذوب فرقه کنند که وی شیفته فرقه گشته و حتما وارد شود. ناگفته نماند که سرکردگان فرقه ها به اعضای قدیمی فرقه که مسئولیت جذب اعضای جدید را دارند. بهمانند شکارچیان انسان می نگرند.
به آنها میآموزند از سه تاکتیک برای جذب استفاده کنند:
الف) عزتنفس فرد را مخدوش کنند.
ب) تغییر در جهان بینی وی بوجود بیاورند.
ج) و در نهایت فرد را به تشکیلات وابسته کنند.
همچنین میآموزند که چگونه اشخاص را با شیوه روانشناسی به زیر گروههای متفکر و آیندهنگر احساسی، کاری و اعتقادی دستهبندی کنند؛ زیرا آن دسته از افراد که اهل اندیشیدن و تفکر و تعقل هستند از طریق ذهن و مطالعه با زندگی برخورد میکنند و به همین راحتی به القائات واکنشی نشان نمیدهند بنابراین ابتدا به باورهای این دسته حمله کرده و آن را مخدوش میسازند و سپس از طریق استدلال و واداشتن افراد به تفکر در موارد مطروحه زمینه جذب آنها را فراهم میآورند به عنوان مصداق میتوان به یکی از شیوههای جذبی که تشکیلات بهائیت برای جذب افراد مستعد بکار میبندد اشاره کرد؛ تشکیلات بهائیت دستوری به اعضای خود داده است که به جذب جوانان و نوجوانان مسلمان بنماید. در این پروژه از شیوهای نوین که تاکنون سابقه نداشته بهرهگرفتهاند به این صورت که با ترتیب دادن نمایشهای تئاترگونه اقدام به تخریب باورهای افراد صید شده میکنند.
در این تئاتر هر شخص بهائی مسئولیت ایفای نقشی را بر عهده دارد. به طور مثال یک نفر نقش آدمی مثبت، دیگری استاد دانشگاه، آن یکی با پوشیدن لباس روحانیت میبایست در این نقش پنبه اسلام را بزند و….. به این ترتیب به باورهای فرد حمله میبرند. یکی از شروط ورود صید به صحنه نمایش انفرادی، وارد شدن به این بازی است تا بدین وسیله صیاد بتواند باورها و هویت فردی صید را در هم شکسته و وی را کاملا منقلب و آماده جذب کند.
حال در این بین هر چقدر فرد مورد نظر مقاومت کند حملات گستاخانهتر شده و جلسه ادامه مییابد تا فرد تسلیم شود. افراد احساسی نیز چون در افکار و احساسات خود تعادل ندارند از این رو نمیتوانند کنترل درونی خویش را به راحتی در دست گیرند بههمین خاطر، عوامل خارجی تاثیر بیشتری بر روی این افراد می گذارند به خاطر وجود این ویژگی است که سرکرده فرقهها راحتتر از دیگر گروهها بر روی این دسته از افراد جامعه تاثیر گذاشته و آنها را جذب فرقه خود میکنند. افراد کاری به دلیل پیشفعالی و علاقه وافر به فعالیتهای فیزیکی از دسته دیگری از افراد جامعه هستند که در صورت مستعد بودن برای جذب مورد هدف فرقهها قرار گرفته و بافشارهای روانی حساسیت آنها را بر میانگیزند تا بتوانند پس از جذب از نیروی قابل ملاحظه آنها بهرهگیری کنند.
افراد اعتقادی چون معتقد به معنویات هستند و گرایش به آن دارند و بهدنبال ایجاد فضای معنوی در زندگی خویش هستند، بنابراین سعادت و خوشبختی خود را از خدا میطلبند. جذب این افراد برای برخی فرقه ها آسان بهنظر میرسد، لذا کافی است که از سوی شکارچیان فرقه به آنها به گونهای القاء شود که میتوانند خواستههای خود را در بین آنها بیابند. بدینوسیله این دسته از افراد جذب این گونه فرقهها میشوند.
سرکرده فرقهها فقط انرژی خود را به توانمندی صیادان خود معطوف نمیکند بلکه برای جذب حداکثری از میان جامعه میزبان خود از متخصصان علم روابط عمومی و روانشناسی نیز کاملا بهرهبرداری میکند؛ زیرا آنان هستند که از فرقهها و سران آن تصویری مثبت ارائه کرده و فرقهها از فضای ایجاد شده و تصویر مثبت برای نیل به اهداف پنهانی خود استفاده مطلوب میکنند. برای مثال، میتوان به برگزاری سمینارها و جلسات سخنرانی – آموزشی برخی افراد که در راستای اهداف شرکتهای هرمی برای جذب حداکثری در فرقههای اقتصادی نظیر گلدکوئیست اشاره کرد.