زهراسادات موسوی- پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهائیان همواره در عرصه حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی استکبار جهانی بوده اند. در این میان سرسپردگی و انحراف تشکیلات بهائیت بر همگان روشن است. اما متأسفانه آنچه تا کنون چندان مورد بررسی و توجه قرار نگرفته فعالیتهای خشونت آمیز و تروریستی این حزب استعماری است.
روانشناسان، فرقه ها را به دو دسته تقسیم می کنند.
اولین گروه فرقه هایی هستند که در راستای تحقق به اهداف زودگذر و مقطعی سرکردگان خود عمل می کنند و تا حدودی نسبت به جامعه خارج از فرقه بی توجه اند.
و دومین گروه شامل فرقه هایی است که سرکردگانشان آرزوی سلطه بر جهان را در سر می پرورانند. در این نوع فرقه ها، دو اصل ثابت و بسیار مهم وجود دارد که عبارت اند از:
- هدف وسیله را توجیه می کند.
- آنها از هر قانونی بالاتر هستند(۱).
این گروه از فرقه ها بر اساس این دو اصل بروز هر رفتاری را قابل توجیه می دانند و همین رویکرد، آنها را در زمره فرقه های خطرناک (cult) قرار می دهد. یکی از این نوع فرقه ها، فرقه بابیت است که در ادامه، زمینه های شکل گیری بهائیت را فراهم ساخت و بهائیت در آن ریشه دارد. به عبارتی دیگر که باییت فرقه ای است متولد دسیسه های استعماری با پیش فرض از بین بردن مذهب.
طبق همین اصول “على محمد شیرازی” (معروف به باب)- که فردی ناقص العقل و فاسد مغز بود-(۲) با تحریک ملاحسین بشرویه ای از اعضای سرویس اطلاعاتی انگلیس(۳) و یکی از شاگردان “سید کاظم رشتی” (۴) در سال ۱۲۶۱ه ق ادعای بابیت و نیابت حضرت ولی عصر (عج) کرد و یک سال بعد ادعای موهوم مهدویت را مطرح ساخت و توانست پیروانی گرد خود جمع آورد. پیروان و گروندگان به علی محمد شیرازی را می توان در چند دسته قرار داد:
- افراد منحرف و قدرت طلب
- ۲ افراد سودجو و کلاهبردار
- ۳ افراد ساده لوح
از منظر دینی می توان دو گروه اول را در جزء بی دینان و گروه سوم را در زمره دینداران کم اطلاع قرار داد. در سیر تبدیل بابیت به بهائیت مشهود است. که افراد مزدور قدرت طلب و البته بی دین مثل حسینعلی نوری ، حسین بشرویه ای و محمد علی بار فروش، از نا آگاهی برخی افراد سوء استفاده کرده و با وعده ساختن جهانی بهتر از هیچ عمل زشت و شنیعی فروگذار نکردند.
یکی از اقدامات قابل تامل این افراد از سر راه برداشتن کسانی بود که وجودشان به نحوی برای ایشان و دسیسه هایشان مضر و مانع به شمار می آمد. البته این موضوع سوای از آن دسته از احکام صادر شده از سوی علی محمد شیرازی در این زمینه است. نمونه بارز آن، حکمی است. مبنی بر وجوب کشتن و غارت غیربابیان که همگی به زعم او کافر خوانده می شوند(۶).
پس از گذشت سه سال از ادعای مهدویت علی محمد، بابیان به پشتوانه حکومت های استعماری آتش فتنه هایی بزرگ را برافروختند به طوری که در سال ۱۳۶۵ ه.ق، کشور ایران شاهد آشوب هایی در مناطق مختلف بود. شورش های مازندران به سر کردگی حسین بشرویه ای و محمد علی بار فروش (معروف به قدوس)، آشوب های تبریز به سرکردگی سید یحیی دارایی کشفی و فتنه های زنجان به سرکردگی “محمد علی زنجانی” (ملقب به حجت) از آن جمله اند. همزمان با شورش زنجان گروهی نیز در تهران به رهبری علی ترشیزی بر آن شدند تا ناصرالدین شاه را به همراه امیر کبیر و امام جمعه شهر به قتل برسانند که نقشه آنان لو رفت و به دنبال آن ۲۸ تن از سران بابیان دستگیر و هفت تن کشته شدند(۸).
باییان ساده لوح با این دیدگاه که یاران مهدی موعود (ع) هستند و قرار است بزودی جهان را به تسخیر خود در آورده و بر شرق و غرب فرمانروایی کنند، دست به جنایات بسیاری زدند در یکی از این موارد، آنها با هدف جمع آوری آذوقه به دهی در اطراف قلعه طبرسی(۹) حمله کرده و ۱۳۰ نفر از اهالی آن را قتل عام کردند.
در موردی دیگر به دنبال گروهی از نیروهای دولتی که از حمله بابیان گریخته و به دهی به نام «افرا» پناه برده بودند، تمام اهالی ده اعم کودک را بدون هیچ شفقتی با شمشیر و خنجر کشتند و ده را غارت کردند. (۱۰). علاوه بر موارد فوق قساوت ایشان در برخورد با اسیران جنگی، چیزی است که در اشوب زنجان در مورد “فرخ خان”(۱۲) سوار همراهش کاملا مشهود است. در بین این ۱۲ نفر، دو تن به نام های اسماعیل بزرگ و اسماعیل کوچک که قبلا بابی بوده و از این مسلک بازگشته بودند، هم حضور داشتند که پس از دستگیری از سوی بابیان شورشی به طرز فجیعی به قتل رسیدند. “اعتضاد السلطنه” درباره نحوه قتل این افراد می نویسد.
محمد علی زنجانی رهبر باییان در شورش زنجان از در خشم به اسماعیل بزرگ و کوچک گفت: هر که از صحبت خدا روی بگرداند خدا او را کیفر دهد. آنگاه فرخ خان را دشنام داده، گفت تا آتشی برافروختند و آهن پاره ای چند در میان تافته کرده بر او داغ نهادند و گوشت بدن او را با مقراض پارچه پارچه کردند. آنگاه سر فرخ خان و اسماعیل بزرگ و کوچک را از تن جدا کرده به میان لشکرگاه انداختند. بعد از آن ملا محمد علی حکم داد تا جسد ایشان را به آتش سوزاندند(۱۳).
در سال ۱۲۶۶ ه.ق با شورش بابیان در زنجان و بسطام و ادامه یافتن قتل هزاران مسلمان بی گناه، امیر کبیر برای مقابله قاطع با این جریان حکم اعدام علی محمد شیرازی را صادر کرد. پس از مرگ علی محمد، یکی از پیروان او به نام حسینعلی نوری بدون هرگونه دغدغه و اعتقاد دینی و تنها در آرزوی رسیدن به سریر قدرت ادعای جانشینی علی محمد شیرازی را مطرح کرد و با برادر خود “یحیی صبح ازل” که باب او را جانشین خود ساخته بود، به دشمنی برخاست به این ترتیب این دو برادر، پیروانی را گرد خود جمع کردند که یحیی و پیروانش به ازلی معروف می شوند و حسینعلی و حامیانش به بهانی.
تا این برهه زمانی اکثر قتل های صورت گرفته از سوی بابیان به صورت قتل عام بود. اما مهم ترین نمونه قتل و ترور فردی در آن دوره، قتل فجیع ایت الله حاج ملا محمد تقی برغانی قزوینی، عالمی است که در طول حیاتش مردم را نسبت به خطر بابیان هوشیار می کرد و باعث آشکار شدن چهره واقعی ایشان در نزد عموم می شد(۱۶).
در سال ۱۲۶۴ مق در نیمه شبی که ایشان در مسجد در حال سجده بوده است. چند بابی وارد شده و با ضربات نیزه و شمشیر او را زخمی می کنند. که دو روز بعد به شهادت می رسد. قاتل فردی به نام” میرزا صالح شیرازی” و به قول بعضی “ملا عبدا.. بابی بوده است. (۱۷)
پس از شکل گیری فرقه بهائیت با توجه به روحیات خاص حسینعلی نوری، موج ترورهای فردی گسترده شد. این ترورها را که با اهداف مختلف صورت می گرفت می توان در پنج گروه طبقه بندی کرد:
-
ترور و قتل های سیاسی
*توطئه برای قتل امیر کبیر: در سال ۱۲۶۸ ه.ق میرزا تقی خان امیر کبیر عزل شد و مسند صدارت به رقیب و عامل عزل وی یعنی میرزا آقاخان نوری مزدور انگلیس و دوست دیرین حسینعلی منتقل شد. به این ترتیب به مدت هفت سال فضا برای جولان آقاخان نوری در کشور باز شد که در نتیجه آن قتل امیر در حمام فین کاشان رقم خورد. به عقیده بسیاری از مورخان ردیای بابیان در توطئه قتل امیر کبیر دیده می شود. همچنین به جهت مبارزات محکم امیر کبیر علیه بهائیان، عباس افندی (پسر (حسینعلی) به وی اهانت کرده و امیر را شخصی بی تجربه و سطحی نگر خوانده است. (۱۸)
*ترور نافرجام ناصرالدین شاه با حیله و نقشه حسینعلی نوری: “عزیه”. خواهر حسینعلی به تفصیل از چگونگی برنامه ریزی و انجام این سوء قصد با ذکر اسامی مباشران و کارگزاران آن پرده بر می دارد.
وی می نویسد: «میرزا ابتدا کریم خان مافی (از بابیان مشهور) را انتخاب نموده ۵۰ تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشدوی خود در اختیار او گذاشته، مأمور انجام این کار می نماید و ظاهرا وعده صدارت و سپهسالاری هم به او می دهد اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول می گریزد».
پس از آن، میرزا یک جوان بابی به نام “محمد صادق تبریزی” را به این کار می گمارد. و به قول عزیه به قربانگاه می فرستد. پس از شکست نقشه ترور، حدود ۸۰ تن از بابیان کشته و تعداد بسیاری هم بی خانمان و قراری می شوند و حسین علی منکر اصل کار توسط خود می شود!
عزیه در مقام نتیجه گیری این موضوع خطاب به عباس افندی می گوید: «این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب ابوی کاشتند و پس از اشتعال ناثره فساد، حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند (۱۹).
*قتل آیت ا… شیخ فضلا… نوری در جریان انقلاب مشروطه: اسد الله خان ابو الفتح زاده (سرتیپ فوج قزاق) به همراه مستعان الملک و میرزا محمد نجات خراسانی (۲۰) از جمله اعضای «محکمه انقلابی» بودند که در سال ۱۳۳۷ ه ق، حکم اعدام شیخ فضل نوری را صادر کردند. دادستان این محکمه شیخ ابراهیم زنجانی بود که تحت تأثیر القائات یک فرد بهائی یعنی میرزا مهدی خان غفاری کاشی (وزیر همایون) قرار داشت(۲۱).
*قتل سيد عبدا… بهبهانی: عاملان این ترور، از وابستگان شبکه تروریستی ابوالفتح زاده منشی زاده بهائی بودند. یکی از ضاربان، فردی بهایی به نام حسین الله بود که بعدها با ابوالفتح زاده، منشی زاده و مشکات الممالک در کمیته مجازات همکاری کرد. (۲۲)
(۲) قتل برخی شخصیت های مسلمان که وجودشان برای بهائیت مضر بود:
*حاج شیخ زکریا انصاری دارابی ملقب به نصیر الاسلام: ایشان از سران مجاهدینی بود که به فتوای حاج سید عبدالحسین مجتهدلاری (ره) به جهاد علیه استعمار انگلیس و عوامل داخلی ایشان دست زد و در این زمینه نقشی مهم ایفا کرد.
رکن زاده ادمیت درباره شهادت این شیخ می نویسد:
«…نصیر الاسلام با گروهی از تفنگچیان مجاهد در راه تعقیب و تنکیل ستم پیشگان بی آزرم و فرقه بهایی که در شهر تبریز، جمعیت و نفوسی داشتند، بیش از پیش کوشید و آنها هم در پی انتهاز فرصت بودند تا او را از میان بردارند و همین که فرصت به دست آمد دو نفر از تفنگچیان او را که یوسف و جعفرقلی نام داشتند با تطمیع و تحمیق وادار به قتل او کردند و در ماه رجب سال ۱۳۳۱ م.ق. پس از فراغت از غسل روز جمعه هنگام خروج از گرمابه بموسیله شلیک سه تیر تفنگ شهیدش کردند. او آن وقت ۵۲ سال داشت(۲۳).
*محمد فخار: قتل محمد فخار نیز از جمله ترورهایی است که سروصدای فراوانی به پا کرد. بهائیان به دستور محفل بهائیت در یزد فرد یادشده را که گویا به بهائیت اهانت می کرده است، کشته و جسد او را سوزاندند. عامل مستقیم این قتل فردی بهایی به نام “سلطان نیک ائین” بود که پس از مدتی دستگیر شد(۲۴).
* جنایت “ابرقو”: این جنایت بارزترین نمونه سبعیت تشکیلات بهائیت در تاریخ است. در یکی از روستاهای اطراف ابرقو به نام “رباط”. خانمی موحد و معتقد به نام صفری، به همراه فرزندان خردسال خود زندگی می کرد. “عباسعلی پور مهدی”، مبلغ بهانی شهر وجود این خانم را سدی در برابر تشکیلات بهائیت می دانست و با گزارش هایی که به محفل یزد ارائه کرد، توانست محفل را قانع کنند تا دستور قتل این خانم و فرزندان بیگناهش را صادر کند. به این ترتیب با دستور محفل بهائیت این خانواده شش نفره در شب سیزدهم دی ماه ۱۳۲۸ به دست یک فرد بهانی به نام “محمد علی شیروانی” به طرز فجیعی به قتل رسیدند.
این قاتل بیرحم با مشارکت چند تن دیگر به خانه این زن بورش برده و ابتدا سه دختر او را با بیل و تبر مثله کرده سپس او را به همراه دو پسر خردسالش قطعه قطعه می کند(۲۵).
(۳)قتل بابیان مخالف دستگاه میرزا حسینعلی نوری (به طور عمده ازلی ها): عبدالحسین آینی در این زمینه می گوید: «قضیه کشته شدن ازلی های مقیم عکا به دست ترور کننده های بهائی است. آنها پنج نفرند که دو دفعه ترور شدند. دو نفرشان را ابتدا استاد محمد علی سلمانی و یکی دو نفر دیگر مخفیانه کشتند. در شکاف دیوار خان عکا مخفی کردند و سبب قتلشان این بوده که به کلیم برادر بها جسارت کرده گفته اند: پول ها را به مکر و حیله و شارلاتانی از ایران می طلبید و به ما بهره نمی دهید. بالجمله بعد از مدتی عفونت آنها سبب کشف شد، ولی دکتری را که معلوم نیست به پول یا به گول فریب داده نزد حکومت فرستادند و او شهادت داد که آنها از مرض وبا مرده اند و چون این قضیه کشف نشد، دفعه دیگر همان مأمور ترورها حمله برده، سه نفر دیگر را که سید محمد اصفهانی و رضا قلی تفرشی و محمود خان کج کلاه بودند که اسرار بهائیان را آشکار کرده بودند و نزدیک بود کاملا بر اهل عکا معرفی شوند، در وسط روز در خانه شان کشتند و در این قضیه خود عباس افندی هم همراه بوده و مباشرت نموده، ولی حکومت نتوانست از آنها اقرار بگیرد. لهذا آنها را نفی کرد مگر بها و عبدالبها که هر دو را حبس کرد و حتی حبس عباس افندی یک هفته طول کشید. (۲۶)
۴- قتل بهائیانی که از برخی اسرار مطلع بودند و ادامه حیات ایشان خطرناک بود:
*میرزا اسدا… دیان معروف ترین نمونه در این زمینه قتل “میرزا اسدالله دیان” است. وی كاتب “بیان” و سایر مکتوبات علی محمد باب و جزء “حروف حی” بود که به بسیاری از اسرار و مسائل پشت پرده پیدایش بابی گری واقف بود. او به دستور میرزا حسینعلی به قتل رسید. میرزا آقاخان کرمانی (بابی ازلی و داماد میرزا یحیی صبح ازل) در این رابطه می نویسد:
«میرزا حسین علی چون میرزا اسدالله دیان را مخل خود یافت میرزا محمد مازندرانی پیش خدمت خود را فرستاده او را مقتول ساخت»(۲۷).
*قتل ملا رجب على قهیر، برادرزن علی محمد (۲۸).
(۵) قتل و ترور بنا به اغراض شخصی سرکردگان فرقه بهائی:
میرزا آقاخان کرمانی در رساله «هشت بهشت» درباره دامنه آدمکشی سرکردگان بهائی که گاه شامل طلبکاران حسینعلی هم می شده می نویسد: «جاجی جعفر را که مبلغ ۱۲۰۰ لیره از میرزا طلبکار بود و در مطالبه پول خود در عکا قدری تندی نمود و دزدی های حضرات را حس کرده، میرزا آقاجان کچل قزوینی را تشویق کردند که آن پیرمرد را شبانه کشته، از طبقه فوقانی کاروانسرا به زیر انداختند و گفتند خودش پرت شد».
تمامی این اساد و مدارک نشان دهنده این حقیقت هستند که سر کردگان دو فرقه بابیت و بهائیت افرادی مزدور بودند و همچنان هم هستند که به پشتوانه دول استعماری و پیروی از هوای نفسی خود با به خدمت گرفتن عده ای اوباش تلاش کردند افراد ساده لوح را سپر بلای خود قرار داده و بر مسند قدرت تکیه زنند. آنها چنان مست و مدهوش اقوال بیگانگان و طعم قدرت بودند که کشتار افراد بیگناه برایشان تبدیل به امری عادی شد و در این مسیر از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. اکنون نیز ترورها و رفتارهای خشونت آمیز متعددی از سوی تشکیلات بهائیت صورت می گیرد که به دلیل ضعف اطلاعات محققین و پنهان کاری تشکیلات بسیاری از آنها در آینده روشن خواهد شد. اگر تلاش روحانیون مبارز و آگاه برای بیداری مردم نبود شاید آنها می توانستند در سایه این جنایات به اهداف شوم خود برسند؛ امری که هیچ گاه محقق نشد و نخواهد شد.
بر این اساس می توان بابیت و بهائیت را به عنوان فرقه هایی تروریستی، چه بسا تشکیل دهنده یکی از بزرگترین شبکه های ترور در تاریخ معاصر ایران قلمداد کرد.
پی نوشت
- مارگارت تالر سینگر، فرقه ها در میان ما، انتشارات دانشگاه اصفهان، چاپ اول ۱۳۸۸، صفحه ۲۶۰
- اعتضاد السلطنه، فتنه باب، نشر علم، چاپ اول ۱۳۷۷ صفحه ۱۱.
- اسناد کتاب ادوارد کلونی، افسر اطلاعاتی انگلیس.
- سید کاظم رشتی، شاگرد و جانشین شیخ احمد احسائی بنیانگذار شیخیه (۱۲۵۹ – ۱۲۰۵ه.ق).
- عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، جلد۱، نشر راه نیکان، چاپ اول ۱۳۸۹، صص ۹۳-۹۲
- بیان فارسی، باب ۱۶ از واحد هفتم ص ۲۶۲
- مهدی مشتاقی، بهائیت در گذر تاریخ، نشر الطیار، چاپ اول ۱۳۸۹، ص ۲۷۲
- همان، ص ۲۷۵
- بقعه طبرسی، آرامگاه شیخ احمد بن ابی طالب معروف به شیخ طبرسی با مدفن علامه شیخ طبرسی معروف، صاحب تفسیر مجمع البیان که در مشهد در کنار بارگاه امام هشتم (ع) مدفون است متفاوت است.
- عزالدین رضانژاد، از شیخیگری تا بابی گری، نشر بنیاد فرهنگ حضرت مهدی موعود (عج)
- بهرام افراسیابی، بهائیت به روایت تاریخ، نشر پرستش.
- فرخ خان، پسر یحیی خان تبریزی، سرتیپ سوار خمسه نیروهای دولتی برضد شورش بابیان زنجان
- اعتضاد السلطنه، همان، ص ۵۶
- کتاب نامه ای به سن پالو
- عزیه خانم، تنبیه النائمين، ص
- اعتضاد السلطنه، همان، ص ۱۲۸
- كواكب الدرية، مطبعه العربيه به مصر، ص ۲۰۷
- مهدی مشتاقی، بهائیت در گذر تاریخ، نشر الطیار، چاپ اول ۱۳۸۹، صص ۱۹۹-۱۹۸
- عزیه خانم، همان، صص ۶-۵
- مؤسسه کیهان، سایه روشن بهائیت، جلد ۲۵ از سری کتاب های نیمه پنهان
- عبدالله شهباری، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره ۲۷ صص ۲۶ و ۲۵
- همان
- همان
- همان
- حسین خراسانی، فجایع بهائیت یا واقعه ابرقو ۲۶
- عبد الحسین آیتی، كشف الحيل، ج۱، نشر راه نیکان، چاپ اول ۱۳۸۹، ص ۱۰۴
- میرزا آقاخان کرمانی، رساله هشت بهشت
- همان