مطلبی که در کتب بهائیت بسیار به چشم میخورد، هشدار درباره خطر دشمنان، دعوت به اتحاد داخلی و اطاعت محض از دستورهای تشکیلات اداری است. هیچچیز به اندازه مقابله با خطرات داخلی و خارجی تبعیت از راهنماییها و هدایات مصون از خطا و گسترش نظم اداری، ادبیات و آثار بهائی را به خود مشغول نکرده است. عجیب است که جامعهای بهظاهر امن و صلحجو با اتحاد درونی و دارای هارمونی به این صورت بر روی هجوم خارجی و اتحاد داخلی تمرکز میکند.
نکته دیگر اینکه منتقدان و نویسندگان بهائی، بر خلاف آزادی و شکیبایی مورد ادعا با تهدید به محرومیت از حقوق اداری یا طرد از جامعه، ساکت شدهاند.
از همان سالهای اول شوقی سناریوی توطئههای جهانی بر ضد امر را طرحریزی کرد.
«ملتها، اقوام و پیروان ادیان مختلف با هم متحد شده و یکی پس از دیگری بر خواهند خاست تا اتحاد بهائیان را از بین ببرند قدرتشان را مضمحل کنند و نام مقدس او را نابود سازند. آنها نهتنها به روحی که در او تثبیت شده حملهور میشوند، بلکه ساختار اداری – که مسیر وسیله و تجسم این روح است – را نیز مورد توجه قرار میدهند. زیرا هر چه اقتداری که بهاءالله، جامعه آینده بهائی را به آن ملبس کرده آشکارتر شود، تهدیدها شدیدتر خواهد شد. طولی نخواهد کشید که از دور و نزدیک صدای مردم افریقا و آمریکا، فریاد اروپاییان و ترکها و ناله هندوها و چینیها شنیده خواهد شد. آنها با هم متحد شده و با تمام قوا برای نابودی امر او (بهاءالله) بهپا خواهند ایستاد.»
بیش از آنکه به دشمنان خارجی هشدار داده شود نسبت به وجود خطر تقابل داخلی هشدار داده شده است که در زبان بهائی به ناقضین معروفاند. ضرر پیمان شکنی و خطر آنها برای جامعه به سیاهترین وجه به تصویر کشیده شده است. بر طبق کلمات بهاءالله، آنها نفرتانگیز، خبیث، بدگو، تنفر آفرین، حیلهگر، شریر، احمق، شکاک، شیر وحشی و حیلهگر، گرگ خونخوار و جانور خونآشام هستند.
اینک متنی از لوح عبدالبهاء بهنام «از امر الاهی مراقبت کنید»: «بهاءالله دوستی خالصانه و صادقانه با کسانی را که به اتحاد صدمه زدهاند ممنوع کرده است؛ همچنین رفت و آمد با آنها و نزدیک شدن به آنها را، چرا که نفس آنها مانند سم مار است که انسان را درجا میکشد..!»
در نوشتههای الاهی حداقل در هزار مورد بر هم زنندگان اتحاد را محکوم و لعن میکند. رفتوآمد با بدان باعث میشود عاقبت خود از بدان شوی، بر هم زننده اتحاد مانند جذام است. هیچ انسانی نیست که با یک جذامی رفتوآمد کند مگر آنکه خود او نیز به آن مبتلا شود.»
بنابراین وفاداری و استواری در تشکیلات بالاترین دستور است؛ از این رو یکی از مهمترین و اساسیترین پایه تفکر امر الاهی این است که از ناقضین کاملا دوری کنیم؛ زیرا آنها امر الاهی را نابود میکنند، قوانین او را از بین میبرند و تمام کوششها را بیارزش مینمایند.
اعمالی که باعث میشود تا کسی جزو ناقضین عهد و میثاق باشد تبعیت نکردن از قوانین بهاءالله مثل نوشیدن مشروبات الکلی یا زنا… نیست؛ بلکه سر باز زدن از نظم الاهی و عدم پذیرش بیچون و چرای نهادهای اجرایی جامعه بهائی و انتقاد از موسسات امری از جمله موارد نقض و موجب طرد روحانی است.
هیچ کس حق ندارد، خصوصی یا در جمع حتی یک کلمه از خود بگوید یا چیزی را توضیح دهد، یا متنی را از کتاب اقدس تفسیر کند. هیچ کس اجازه ندارد، نظر شخصی خود را اظهار کند؛ یا ادراکات شخصی خود را بگوید. همه باید راهنمایی بجویند و به مرکز امر شوقی افندی و بیتالعدل رجوع کنند. هرکس به جای دیگری مراجعه کند در حقیقت در گمراهی دردناکی است. همه احباء باید در هر موردی با محفل روحانی مشورت کنند، به این ترتیب یک تمکین دسته جمعی خواسته شده است. طرد به عنوان وسیله ای آزمایش شده جهت مقابله و پاک نگهداشتن جامعه از عناصر خرابکار است. طرد از نظر تعالیم بهائی جهت ایمن ساختن اتحاد در دین است و مانند جدا کردن سلولهای سرطانی برای نجات کل اعضاء لازم است.
طرد بهعنوان وسیلهای آزمایش شده جهت مقابله و پاک نگهداشتن جامعه از عناصر خرابکار است. طرد از نظر تعالیم بهائی. جهت ایمن ساختن اتحاد در دین است و مانند جدا کردن سلولهای سرطانی برای نجات کل اعضا لازم است. با طرد تمام روابط خانوادگی با نزدیکترین بستگان پدر و مادر، پدر زن و مادر زن فرزندان خواهر و برادر پدر بزرگ و مادر بزرگ… قطع میشود و عینا همین مجازات برای کسانی است که با طرد شدگان رفتوآمد کنند. با طرد نه تنها عضویت در جامعه قطع میشود بلکه تمام شخصیت فرد از بین میرود.
در جامعهای که دولت مورد نظر بهائی حکمفرماست تمام حقوق شهروندی فرد نیز از بین میرود.
منبع: کتاب جریانشناسی فکری فرهنگی بهائیت در ایران معاصر.