کد خبر:14841
پ
شاداب-عسگری
بهائیت در ایران:

مصاحبه با «شاداب عسکری»، نویسنده و پژوهشگر حوزه بهائیت: بهائیِ نفوذی داریم/ بهائیت، شمشیر را از رو بسته است.

دو حربه «نفوذ» و «مظلوم‌نمایی»، از مهم‌ترین ابزارهای بهائیت در پیشبرد منویات خویش است. آقای «شاداب عسکری»، پژوهشگر و نویسنده چند جلد کتاب با محوریت «تبیین پروژه نفوذ بهائیت در ارتش رژیم پهلوی(بهائیان نظامی) و برخی مسائل مرتبط با مظلوم‌نمایی بهائیت»  در گفتگوی پیش‌رو بر لزوم بازنگری در نگره‌‌های انتقادی به بهائیت و بهائیان تأکید […]

آنچه در ادامه می خوانید

دو حربه «نفوذ» و «مظلوم‌نمایی»، از مهم‌ترین ابزارهای بهائیت در پیشبرد منویات خویش است. آقای «شاداب عسکری»، پژوهشگر و نویسنده چند جلد کتاب با محوریت «تبیین پروژه نفوذ بهائیت در ارتش رژیم پهلوی(بهائیان نظامی) و برخی مسائل مرتبط با مظلوم‌نمایی بهائیت»  در گفتگوی پیش‌رو بر لزوم بازنگری در نگره‌‌های انتقادی به بهائیت و بهائیان تأکید دارد:
– چطور به پژوهش تخصصی در  مقوله بهائیان نظامی گرایش پیدا کردید؟ قدری درباره نفوذ افراد بهائی در حکومت پهلوی توضیح بفرمایید.

آنچه باعث شد در رابطه با نظامیان بهائی کار کنم، ابهام و سؤالی بود که در طول دفاع‌مقدس برایم به وجود آمد، مبنی بر اینکه ما یک تعداد -شاید چند ده نفر- بهائی داشتیم که در طول خدمت -به اصطلاح خودشان- می‌گفتند: «در [به‌اصطلاح] دین ما اسلحه‌ به‌دست گرفتن، گناه دارد.»  همان موقع، ذهن من مشغول می‌شد که پس این «ایادی»، «خادمی» و امثالهم که تا درجه سپهبدی هم رفتند، چه بودند؟! جالب‌آنکه خود آن‌ها هم توضیحی برای این مسئله نداشتند. تا اینکه به یک مورد خاص برخورد کردم؛ شخصی به نام «همافر» در پایگاه ۸ شکاری اصفهان (که قبل از انقلاب به پایگاه «خاتمی» معروف بود و بعد از انقلاب، «شهید بابایی» نام گرفت). من شاهد بودم که وی در طی سال‌های ۶۱ و ۶۲،  اقدام به خرابکاری در داخل هواپیمای اف-۱۴ کرد. آن موقع شهید بابایی، فرمانده آن پایگاه بود و دستور بررسی ‌داد. آن‌ها متوجه ‌شدند فردی هشت عدد از بندهای مربوط به چترهای نجات را طوری بریده که اگر خلبان‌ها اجکت می‌کردند، بلافاصله کنده می‌شد و سقوط می‌کردند و کشته می‌شدند. جلوی دهانه ورودی چند تا از این هواپیماها، یکی‌دو تا آچار یا مهره گذاشته بود که وقتی مکش اولیه انجام می‌‌شد، پره‌ها را خراب کند. خلاصه، ۱۰ الی ۱۵ هواپیمای اف-۱۴ (که فقط ۷۷ فروند از آن در ایران وجود داشت) با این خرابکاری‌ها مواجه شد که -الحمدلله- به لطف خدا متوجه شدیم و این فرد دستگیر شد.

 

پهلوی و بهائیت

 

خب رفتار این آقا، با‌ صحبت‌های آن سربازهای بهائی، در کنار آنچه در حکومت پهلوی دیده بودیم، تناقض بسیاری داشت که نمی‌شد به راحتی از کنار آن گذشت. من با توجه به اینکه خودم هم نظامی بودم، تصمیم گرفتم راجع به این موضوع به صورت زیربنایی و ساختاری کار کنم و ببینم جریان چه بوده‌است. اولاً، فهمیدم این‌ها از سال ۱۲۸۰ متوجه ضعف حکومت شده‌ و فعالیت خود را در قالب گروه‌های فشار و ذی‌نفوذ، تقویت کردند. البته از منظر تاریخی، آن‌‌ها از سال ۱۲۶۵ به بعد به‌طور مشخص و تدریجی وارد ارتش شدند. در خاطرات آقای «حسین فردوست» (به قلم  «عبدا… شهبازی») می‌خوانیم که در بین بهائیان و به طور مشخص بهائیان نظامی، «سپهبد عبدالکریم ایادی» همه‌کاره بوده‌، در صورتی‌که بر اساس تحقیقات من، ایادی، تنها نقش ویترین را داشته و همه‌کاره، شخصی به نام «ناظم‌الحکما»، اهل یکی از شهرهای گیلان بوده‌است. وی که طلبه بوده، به تهران آمده و در مدرسه «دارالفنون»، پزشکی می‌خواند و سپس وارد ارتش می‌شود. یکی از پسرهایش سرگرد می‌شود و پسر دومش به نام «شعاع‌ا… علایی» نیز در حوزه اقتصاد، فعالیت داشت. خب این‌ها ذره‌ذره وارد حوزه‌های مختلف شده بودند، امثال آقای «اسدا… صنیعی»،  «اسدا… حسین‌پور» و… .

همان‌طور که در کنار رضاخان، افرادی مانند علایی، اسدا… حسین‌پور و چند بهائی دیگر قرار می‌گیرند تا کودتا کند، در کنار محمدرضا هم اسدا… صنیعی به عنوان آجودان و رئیس دفتر قرار می‌گیرد و سروان پزشک عبدالکریم ایادی نیز در کنار «علیرضا پهلوی» به عنوان پزشک مخصوص فعالیت می‌کند. در میان دانشجویان همراه شاهپور غلامرضا هم سرهنگ «حسین وحدت‌حق» قرار می‌گیرد که او هم بهائی است؛ یعنی از ابتدای تحصیلات و حضور هر یک از این اعضای خاندان سلطنت در صحنه‌های مختلف، یک بهائی در کنارشان بوده‌‌است که نکته‌ای است قابل‌تأمل.

-پس به اعتقاد شما، دوره پهلوی را باید به عنوان نقطه عطفی بر رشد تشکیلاتی بهائیت در ایران محسوب کرد؛ البته با محوریت ارتش. اما بی‌تردید بهائیان غیر از ارتش در حوزه‌های دیگر مانند فرهنگ، آموزش و پرورش یا اقتصاد هم نفوذ داشته‌اند؛ قدری این رابطه توضیح دهید؟

بهائیان با تأسیس چند مدرسه در حوزه آموزش و پرورش هم نفوذ گسترده‌ای داشتند که تا مدت‌ها همچنان ادامه داشت؛ این هم که گفته می‌شود مدارس بهائی‌ها تعطیل شد، به معنای نابودی آن‌ها نیست. اصلاً قاعده مدارس این‌طور نیست که با تعطیلی، نابود هم بشود. در صورت تعطیل شدن هر مدرسه به هر دلیل، کل اسناد و مدارک آن به یک مدرسه دیگر به عنوان امانتدار تحویل داده می‌شود .زمانی که دستور دادند مدارس بهائیان تعطیل شود -که من اسنادی دارم که غیر از چند شهر بزرگ تعطیل هم نشد-  تمام اسناد، مدارک و شاگردانشان به مدارس زرتشتی آن زمان یعنی مدرسه «جمشید جم» و «فیروزبهرام» منتقل شد که تمام اسنادش، موجود است. حتی افرادی مانند «ثابتی» و «هژبر یزدانی» هم آنجا درس خواندند. پسران و نوه‌های شعاع‌ا… علایی که در مدرسه «تربیت» بودند نیز به این مدارس آمدند و همان مسیر دنبال شد. پس مدارس فیروزبهرام و جمشید جم، درواقع این خلأ را پرکردند و اجازه ندادند انفکاکی ایجاد شود.

اسنادی که بنده در این زمینه دارم، مربوط به یک خانم زرتشتی است که در دهه ۳۰ برای افتتاح یک مدرسه، به اسم زرتشتی‌ها درخواست مجوز داده است. در اسناد ساواک نوشته شده: این فرد، بهائی است. زرتشتی بوده ولی بهائی شده و با این ظاهرسازی درصدد افتتاح مدرسه بهائی بوده‌است. یا مثلاً در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله حکومت پهلوی، بهائیان چندین مدرسه می‌سازند و به حکومت پهلوی اهدا می‌کنند. آیا حکومت پهلوی هیچ‌کدام از این‌ها را در اینجا به کار نمی‌گیرد؟ ببینید این‌ها رسیده بودند به اینکه از آن حالت کلونی و عریان، کار را متفرق کنند؛ همان کاری که الآن هم انجام می‌دهند. یعنی در قالب سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن‌ها) به موضوعات مختلف مانند محیط‌زیست،  حمایت از حیوانات وحشی، زنان بی‌سرپرست و… وارد می‌شوند و فعالیت می‌کنند. چند بهائی، چند نفر مسلمان که جوگیر شده‌ و اصلاً نمی‌دانند جریان چیست را هم با فضاسازی وارد ماجرا می‌کنند و برای خود، نوعی «کاپیتولاسیون نوین» ایجاد کرده‌اند؛ به این معنا که چون این سازمان‌های مردم‌نهاد عموماً زیرنظر ارگان‌های سازمان ملل متحد هستند و به آن‌ها گزارش می‌دهند، اگر نسبت به‌ آن‌ها کوچک‌ترین واکنشی ایجاد شود، بلافاصله صدایشان درمی‌آید که آقا! این‌ها داشتند یک کار تحقیقی می‌کردند، چرا مانعشان شدید؟ درواقع، یک نوع کاپیتولاسیون بین‌المللی و حقوق‌بشری برای این‌ها ایجاد کرده‌اند تا دیگر نتوانیم به آن‌ها کاری داشته باشیم.

-یک سؤال که در اینجا پیش‌می‌آید این است که آیا بهائیان نفوذی در ارتش یا سایر ارگان‌های پهلوی به صورت صریح بر بهائی بودن خود اذعان می‌داشتند یا اینکه در آن برهه هم از همین ترفندهای ظاهرسازی که می‌فرمایید، استفاده می‌کردند؟

 

پهلوی بهائیت

 

من در تحقیقات خود، ۱۴۰۰ نظامی بهائی را شناسایی کردم. البته ساواک در سال ۱۳۵۲، ۱۱۲ اسم از بهائیان ارائه کرد که ناقص بود. من شماره تسجیل و همه‌ ارتباطات آن‌ها را درآوردم. نکته جالب آنکه در این ۱۴۰۰ نفر فقط سه نفر دین خودشان را اظهار کرده‌اند که مثلاً آشوری، زرتشتی یا ارتدوکس و…، بقیه بلااستثنا خود را «مسلمان» بیان کرده‌ و تمام آن‌ها به اسم مسلمان استخدام شده‌اند. این شرایط را چه کسی مهیا کرد؟ رضاخان در سال ۱۳۱۴. خب در اینجا یک بحثی هم مطرح است؛ اینکه از سال ۱۹۰۰م. به بعد، بهائی‌ها بنا به اقتضائات آن زمان به سمت امریکا گرایش پیدا کرده بودند. از آنجا رضاخان که ، دست‌نشانده دولت انگلیس بود و انگلیسی‌ها نمی‌خواستند بهائی‌ها زیاد رشد کنند و بیشتر به ازلی‌ها می‌پرداختند، رضاخان ناگهان در سال ۱۳۱۴ دستور ارائه اسامی بهائی‌های لشکر ۲ مرکز را صادر می‌کند. چهار اسم عنوان می‌شودکه اتفاقاً یکی از آن‌ها، سروان «عبدالکریم ایادی» بوده‌است. بعد دستور می‌دهند که این چهار تن، یا عنوان بهائیت را خط بزنند و هر دین دیگر می‌‌خواهند به جای آن بنویسند و تعهد هم بدهند که تبلیغ نکنند، یا اینکه خسارت ارتش را بدهند و بروند. سه نفر قبول می‌کنند، به جز ایادی، اما وقتی قرار بر اخراج او صادر می‌شود ایادی هم می‌گوید قبول می‌کنم و دین خود را اسلام می‌نویسد. او تعهد عدم تبلیغ هم می‌دهد و در ارتش می‌ماند و همان بهائی هم می‌ماند؛ یعنی رضاخان با این ترفند، خیلی خوب راه را برای این پنهان‌کاری باز کرد؛ بیایید، فقط ننویسید بهائی هستید! متأسفانه، یک عده از ما دنبال این می‌گردیم که این آقا بهائی باشد، اسم و رسم داشته باشد، شماره تسجیل داشته باشد و….، نه! من افرادی مانند سرلشکر «یوسفی»(خلبان) را پیدا کرده‌ام که بر اساس گزارش مرجع ذیربط، صددرصد بهائی است و شماره تسجیل ندارد، هیچ ردی از بهائیت هم نیست.

دیگر زمان آن که ما صرفاً دنبال افراد دارای شماره تسجیل بگردیم، گذشته است. باید فقط و فقط تمرکزمان روی رفتار‌های افراد باشد. ما بهائی نفوذی داریم، هیچ شکی نیست. ممکن است دوستان قبول نکنند، اما من بر اساس ۱۰ سال مطالعات، دست کم راجع به ارتش، به این نتیجه رسیده‌ام که احتمال وجود بهائی‌ها در مدیریت میانی جمهوری اسلامی، تقریباً حتمی است.

-مهم‌‌ترین اهداف یا اقدام بهائیان از نفوذ در ارتش و دیگر حوزه‌های کشور چه بود؟

جاسوسی. ببینید، رژیم اشغالگر قدس در سال ۱۹۴۸ شکل گرفت، خانم «گلدا مایر»، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، به صراحت می‌گوید من برای اینکه اسرائیل تشکیل شود، با افسران سوری ارتباط می‌گرفتم و اطلاعات[حاصل از جاسوسی] را در اختیار ارتش و نیروهای رزمنده صهیونیستی می‌گذاشتم. خانم «زیپی لیونی»، وزیر امورخارجه اسرائیل هم می‌گوید من هم چنین کاری کرده‌ام. حال از سال ۱۹۴۸ تا امروز که بهائیان در فلسطین اشغالی مستقر هستند و مهمانند، دقیقاً دارند چکار می‌کنند که آن‌ها پذیرایشان هستند و هزینه‌شان را هم می‌دهند؟!

بهائیت یک «سازمان» است. اگر یک گرایش مذهبی باشند، نمی‌توانند به این راحتی با تساهل، تسامح و ماکیاولی، همه را روسفید کنند. بهائیت، تشکیلاتی است با هدف اصلی جمع‌آوری اطلاعات. شکی نیست که تمام بهائیان برای همین موضوع تربیت می‌شوند و از سه سالگی تحت آموزش قرار می‌گیرند.

مثلاً در جریان «کودتای نقاب»، چند بهائی شرکت داشتند، از جمله یک راننده اتوبوس و کمک‌راننده. وقتی سرتیپ آیت -که بعداً اعدام شد- در جریان کودتا از «یدا…محبوبیان»(راننده) می‌‌پرسد: «این [کمک‌راننده] ماجرا را می‌داند؟» می‌گوید: «نه، خیالتان راحت باشد. نمی‌داند، فقط من و شما می‌دانیم». این اتوبوس در پارک لاله، خلبان‌ها را سوار کرده بود تا برای کودتا به همدان ببرد؛ یعنی این دو نفر می‌دانستند قرار است کودتا شود.

-خب این مسئله‌ای که می‌فرمایید، با یکی از اصول اعتقادی بهائی(اصول دوازده‌گانه)، مبنی بر عدم مداخله در سیاست، ‌منافات دارد؛ چه توجیهی برای این موضوع دارند؟

بله، بحث تمکین و تبعیت از دولت‌ها و دخالت در سیاست، موضوع مهمی است. شوقی‌افندی در تاریخ۲۱ دسامبر ۱۹۴۸ (۲۹ آذر ۱۳۲۷) خطاب به یکی از احباء می‌گوید[۱]: «اصل اساسی که باید مورد توجه ما قرار گیرد، اطاعت از دولت حاکم است، در کشوری که در‌ آن زندگی می‌کنیم. ما نمی‌توانیم به صرف اینکه شخصاً به حکومت استبدادی علاقه‌ای نداریم، وقتی چنین حکومتی بر سر کار آمد، از اطاعت آن سرپیچی کنیم و نیز مأذون نیستیم به نهضت‌های زیرزمینی، یعنی اقلیت‌هایی که علیه حکومت شوروش می‌کنند، بپیوندیم.» سال‌ها بعد در تاریخ ۴ دی ۱۳۸۶، بیت‌العدل پیامی برای بهائیان ایران می‌فرستد، با این مضمون: «اکنون سازمان‌های جامعه مدنی ایران در داخل و خارج از کشور و تعدادی از احزاب سیاسی نیز به جمع مدافعان شما پیوسته‌اند. چنانکه اخیراً بعضی احزاب سیاسی رسماً نگرانی خود را درباره آزار و اذیت بهائیان ایران اعلام کرده‌اند و در یک مورد، رسمیت دیانت بهائی را به عنوان یک اقلیت مذهبی خواستار شده‌اند. جامعه بین‌المللی بهائی به نمایندگی از طرف بهائیان سراسر جهان، مراتب قدردانی خود را به بعضی از سازمان‌ها اعلام نموده»؛ که عملاً اذعان می‌دارد در اینجا وارد سیاست شده‌ا‌ند.

حال پیام ۲ تیر ۱۳۸۸ آن‌ها را گوش بدهید که واقعاً شاهکار است: در این پیام با اشاره به حوادث سال ۱۳۸۸ در ایران و استقامت بهائیان چنین آورده شده: «نمی‌توانید نسبت به مشکلاتی که گریبانگیر هموطنان عزیزتان است بی‌اعتنا باشید. استقامت در مقابل مشقات و تضییقات بی‌شمار در طول سال‌های متمادی، شما را به خوبی آماده ساخته که در حلقه خویشاوندان، دوستان و آشنایان و همسایگان چون نمادی از ثبوت، قد برافرازید و چون مشعل فروزان، نور امید بدهید. اطمینان به آینده درخشان ایران را در قلوبتان زنده نگه دارید.» ببینید، اینجا دقیقاً برعکس سخن گفته و دستور می‌دهد وارد درگیری شوید. آنوقت در سال ۱۳۸۷، در پیامی که به اسرائیل می‌دهد، به طور مشخص می‌گوید: «روابط مراکز جهانی بهائی با اسرائیل، مانند سایر کشورهای جهان بر اساس اطاعت از قوانین مدنی آن مملکت و عدم وابستگی و دخالت در امور سیاسی استوار است». این رفتار یعنی چه؟ خودتان می‌گویید، این پیام‌های شماست. اصلاً دیگر جمهوری اسلامی، یا من و شما که چیزی نگفتیم، خودتان دارید ضد و نقیض صحبت می‌کنید. شما می‌گویید ما در سیاست دخالت نمی‌کنیم و بعد هم خودتان به آن دستور می‌دهید!

 

-همان‌طور که مستحضر هستید، بهائیان از این امر برای مظلوم‌نمایی نهایت بهره را برده‌‌ و از حربه حقوق‌بشری سوءاستفاده می‌کنند؛ قدری در این مورد توضیح دهید؟

چرا از حربه حقوق‌بشر استفاده می‌کنند، به دلیل همان نکته‌ پیش‌گفته یعنی کاپیتولاسیون حقوق‌بشری؛ چون این‌ها متوجه شده‌اند اگر هر کاری بکنند، این سازمان‌های مردم‌نهاد و سمن را تشکیل دهند و بعد این تشکیلات را به نهادهای بین‌المللی وابسته کنند، درواقع برای خود یک حالت حفاظتی می‌سازند. بعد برای اینکه مورد آسیب قرار نگیرند، دیگر یک اجتماع صددرصد بهائی درست نمی‌کنند، بلکه به صورت تلفیقی می‌سازند تا وقتی صحبت شد بگویند مسلمان‌ها، زرتشتی‌ها و … هم در آن هستند. ما جمع شده‌ایم که بر یک موضوع کار کنیم. موضوعات و تیترها را هم به گونه‌ای انتخاب می‌کنند که پذیرش جهانی داشته باشد و از نظر عامه برایشان ایجاد مسئله نکند؛ مسائلی مثل آب و هوا، بیابان‌‌زدایی، کویرشناسی و… این‌طور عمل می‌کنند تا محدودیت‌ها و معذوریت‌های احتمالی را کاهش دهند. دیگر از اینکه علنی بگویند «بهائی هستم»، احتراز می‌کنند. با این ترفند، در صورت رو شدن اقدامات و دستگیر شدن، به مظلوم‌نمایی روی آورند. من به صراحت می‌گویم و حاضرم حداقل در ارتباط با مباحثی که خود کار کرده‌ام به صورت مصداقی، دانه به ‌دانه خدمت شما عرض کنم که آن‌ها صادق نیستند. مثلاً می‌گویند، آقای سپهبد حسین رستگارنامدار را فقط به جرم بهائی‌بودن اعدام کردند. این فرد اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰،  فرمانده یگان توپخانه‌ای بود که عشایر بویراحمد و شیراز را بمباران کرده بودند. همچنین، برابر سوابق ضداطلاعات لواط‌کار بوده‌است.

-در پایان اگر نکته‌ دیگری دارید، بفرمایید؟

بهائیت، شمشیر را از رو بسته است و همه‌کار می‌کند. واقعاً شما کاری بگویید که بهائی‌ها نکرده باشند، همه چیز هم در اختیار دارند. در نتیجه استدعا می‌کنم رفتارها ملاک‌عمل قرار بگیرد و در این رفتارها،‌ آن‌هایی که زاویه دارند، شناسایی شوند. یکی از نفهمی‌اش زاویه دارد، خب‌ آن بنده‌خدا بهائی نیست، ولی یک نفر تعمد دارد و مشخص است، نه‌تنها خودش زاویه دارد بلکه به بقیه هم زاویه می‌دهد.

نکته پایانی اینکه از نظر بنده، بهائیت را در کنار اسرائیل و جاسوس باید قرار داد.

 

[۱] مندرج در کتاب «حورالنبی»، انوار هدایت، ص ۵۸.

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please