اگر چه بهائیان مدعیاند که سالها پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی به فلسطین تبعید شده بودند و تشکیل این رژیم ربطی به آنان ندارد – که ظاهراً هم دلیل موجهی به نظر میرسد- طبق مستندات تاریخی، پیوند بهائیت و صهیونیسم از سالها پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی برقرار بوده و این پیوند و ارتباط از سه طریق صورت گرفته است:
۱. خدمت علیمحمد باب در کمپانی یهودی ساسون در نوجوانی، هنگامی که در بوشهر مستقر بود و از همانجا ادعای بابیت را مطرح کرد.
۲. گرایش خاندانهای یهودی ایران به بهائیت و تلاش در جهت ترویج و توسعه آن.
۳. حضور صهیونیستها در منطقه فلسطین از اواسط قرن نوزدهم که تقریباً مقارن تبعید حسینعلی نوری به عکا و اقامت بهائیان در فلسطین است.
آنچه در ادامه می خوانید
۱.کمپانی ساسون و بابیه
سید علیمحمد شیرازی بنیانگذار فرقه بابیه – که بهائیت زائیده آن است- با درگذشت پدرش در کودکی تحت سرپرستی دایی خود قرار گرفت و به همراه او روانه بوشهر شد. او در کنار دایی خود در کمپانی ساسون که سهام و مالکیت آن متعلق به یکی از کلانسرمایهداران یهودی بغداد بود و در بندر بوشهر و بمبئی هندوستان به کار تجارت تریاک اشتغال داشت، به کسب و کار پرداخت. آشنایی وی با خانواده یهودی و سرمایهدار «ساسون»، تأثیرات مهمی در زندگی او گذاشت و او را با کانونهای مهم یهودی آشنا ساخت. وی پس از پنج سال کار با آنان و سفر به کربلا و شاگردی «سید کاظم رشتی» ادعای بابیت را مطرح کرد.
دیوید ساسون و پسرانش
به نوشته عبدالله شهبازی «مهاجرت ساسونها به بوشهر و بمیئی و پیوند آنان با الیگارشی پارسی – هندی نقطه عطفی در تاریخ تجارت ایران است.»[۱] این امر همچنین بهدلیل ارتباط خاندان ساسون با دولت انگلیس و کمپانی هند شرقی از اهمیت بالایی برخوردار است.
دکتر حقانی نیز درباره ارتباط باب با یهودیان و تأثیر پذیری وی از آنان میگوید:
«خاندان باب، خانوادهای هستند که با الیگارشی یهود ارتباط دارند. آنها در شیراز و بوشهر در کار تجارت تریاک بودند و عموی باب در شیراز تجارت خانه دارد و تجارت تریاک میکند. تجارت تریاک در آن دوره در دست شبکهای است که جریان صهیونیستی در آن دخیل است. چهره شاخص این خاندان ساسون است.
ساسونها، یهودیان بغدادی هستند و تحت حاکمیت عثمانیها قرار داشتند. امپراطوری عثمانی مشاهده میکند که اینها برای سرنگونی امپراطوری توطئه میکنند؛ بنابراین از بغداد بیرونشان میکند و آنها به ایران و بوشهر میآیند. باب با اینها ارتباط دارد؛ خودش میگوید: «مدتی که در بوشهر بودم، با برخی از علمای بنیاسرائیل حشر و نشر داشتم.» این علمای بنیاسرائیل چه کسانی هستند؟ همین خاندان ساسون و بقایای خاندان ساسون هستند که در بین خانوادههای متنفذ صهیونیست جزو چند خانواده اول مانند روچیلدها هستند.»[۲]
بنابراین، یکی از کانالهای تأثیرگذاری یهودیان بر جریان شکل گیری بابیه ارتباط با علیمحمد باب در زمان فعالیت در این کمپانی است و ارتباط این شبکه یهودی با انگلیس در گسترش اولیه بابیه و شورش در ایران بی تأثیر نبوده است.
۲. خاندانهای یهودی و گرایش به بهائیت
یهودیان هم بهدلیل فعالیتهای اقتصادی و هم بهدلیل ارتباط با بیگانگان موقعیت خاصی در ایران قرن نوزدهم داشتند. نقش آنها در تحولات ایران معاصر نیز بهدلیل همین دو ویژگی برجسته است. پژوهشگران زیادی بر این عقیدهاند که گسترش اولیه باییه و بهائیت در ایران به دلیل گرایش خاندانهای یهودی به این فرقه بوده است؛ وگرنه گسترش آن در جامعه شیعه آن روز کار سادهای نبود. عبدالله شهبازی، پژوهشگر تاریخ معاصر مینویسد:
«در بررسی تاریخ پیدایش و گسترش بابیگری در ایران، نمونههای فراوانی از گروش یهودیان جدیدالاسلام به این فرقه مشاهده میشود که به مروجین اولیه بابیگری و عناصر مؤثر در رشد و گسترش آن بدل شدند.»[۳]
اسماعیل رانین نیز مینویسد:
«بیشتر بهائیان ایران یهودیان و زردشتیان هستند و مسلمانانی که به این فرقه گرویدهاند، در اقلیت میباشند. اکنون سالهاست که کمتر شده مسلمانی به آنها پیوسته باشد.»[۴]
وی همچنین مینویسد:
«بهائیان از بدو پیدایش تا به امروزه همواره از جهودان ممالک استفاده کرده، آنها را بهائی کردهاند. میدانیم که ذات یهودی با پول و ازدیاد سرمایه عجین شده است. یهودیان ممالک مسلمان که عده کثیری از آنها دشمن مسلمانان هستند و همهجا در پی آزار رسانیدن و دشمنی با مسلمین میباشند، خیلی زودتر از مسلمانان به بهائیت گرویدهاند و از امتیازهای مالی بهره فراوان برده و میبرند؛ و مقداری نیز به مرکز بهائیت (عکا) میفرستند.»[۵]
فضل الله مهتدی، معروف به صبحی مبلّغ پیشین بهائی نیز درباره بهائی شدن یهودیان معتقد است:
«به نظر این بنده، بیشتر آنان برای فرار از یهودیت بهائی شدهاند تا گذشته از اینکه اسم جهود از روی آنها برداشته شود، در فسق و فجور نیز فیالجمله آزادی داشته باشند و من از این قبیل یهودیان نه در همدان، بلکه در طهران نیز سراغ دارم و بر اعمال آنان واقفم.»[۶]
خان ملک ساسانی گرویدن یهودیان به بهائیت را نقشه سرویس جاسوسی بريتانيا میداند و مینویسد:
«انتهلیژان سرویس، پس از اطمینان از خدمتگذاری بهائیها برای تحکیم این سیستم، به یهودیها که همیشه در اقلیت و بر علیه اکثریت، آلت دست اجنبی میشدند، توصیه نمود که برای وصلت با ایرانیها و اختلاط و امتزاج با آنها و کسب اطلاع از درون خانوادهها، بهائی شوند. یهودیها هم برای استفاده از حمایت انگلیسیها وارد این فرقه شدند.»[۷]
برخی از خاندانهای معروف یهودی که ظاهراً به بهائیت گرویدند، عبارتاند از: خاندان حکیم، خاندان میثاقیه، خاندان برجیس، خاندان توفیق، خاندان ریحانی و روحانی، خاندانهای متحده و اخلاقی، خاندان یوسفیان، خاندان حاجی لالهزار (العازار)، خاندانهای آزاده، اتحادیه، اخوان صفا، ارجمند، برومند، جاوید، حافظی، حقیقی، شایان، صمیمی، عزیزی، عهديه، فيروز، لالهزاری، مؤيد، ماهر، مبین، متحدین، مجذوب، معنوی، ملکوتی، میثاقیان، نصرت، وحدت، یوسفزاده، برومند و… .
به عقیده عبدالله شهبازی:
«گروش یهودیان به بهائیت و تلاش برای تبدیل این فرقه به یک دین متنفذ جهانی به ایران محدود نیست و در سایر کشورها بهویژه در اروپا و ایالات متحده آمریکا نیز یهودیان و یهودیان مخفی به ظاهر مسیحی به این فرقه پیوستند.»[۸]
بنابراین، دومین عامل پیوند بهائیت و صهیونیسم خاندانهای یهودی بودند که بهطور برنامهریزیشده به این فرقه پیوستند و با توجه به نفوذ خود در راه ترویج و تبلیغ آن گام برداشتند.
۳. حضور صهیونیستها و رهبران بهائی در فلسطین
ادعای بهائیان مبنی بر اینکه رهبران این فرقه سالها پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی وارد فلسطین شدهاند و تشکیل این رژیم ربطی به آنان ندارد، با مستندات تاریخی مطابقت ندارد. شواهدی وجود دارد که حضور صهیونیستها در فلسطین، با هدف تشکیل دولت مستقل یهودی، از اواخر قرن نوزدهم جدی شده بود و بهائیان نیز آنان را در جهت نیل به این مقصود یاری دادهاند.
به نوشته آقای شهبازی:
«از سال ۱۸۶۸ میلادی که میرزا حسینعلی نوری (بهاء) و همراهانش به بندر عکا منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانونهای مقتدر یهودی غرب، تداوم یافت و مرکز بهائیگری در سرزمین فلسطین به ابزاری مهم برای عملیات بغرنج ایشان و شرکایشان در دستگاه استعماری بریتانیا بدل شد.»[۹]
این کانونهای یهودی با همکاری انگلیس، مهمترین کشور پرورشدهنده صهیونیسم که از قضا در پرورش بهائیت هم نقش مهمی دارد، در قرن نوزدهم فعالیت خود را در فلسطین آغاز کردند. پیوستگی و همسویی استعمار با صهیونیسم در خط مشی سیاسی بریتانیا، زمانی به اوج خود رسید که بنیامین دیزرائیلی نخست وزیر یهودی بریتانیا، در سال ۱۲۵۲ (۱۸۷۵م) در یک مقطع بسیار حساس تصمیم میگیرد تا سهام کانال سوئز را با چهار میلیون لیره استرلینگ که از لئونیل تانان روچیلد وام گرفته بود خریداری کند؛ و این اقدام آغاز فعالیت اساسی یهودیان در مستعمرهسازی در فلسطین شمرده شده است.
در سال ۱۲۵۶ (۱۸۷۷م) یعنی کمتر از دو سال از خرید سهام کانال سوئز از خدیو مصر، خانواده روچیلد عملیات احداث نخستین مستعمره یهودینشین به نام «پتاح تكفاء» را در فلسطین با مساحتی حدود ۴ هزار و ۲۰۰ متر مربع آغاز کرد و این فعالیت با تأسیس مستعمرات یهودینشین دیگری در دیگر مناطق فلسطین ادامه یافت تا جایی که در سال ۱۲۷۱ (۱۸۹۲م) بیست شهرک مهم یهودینشین در فلسطین تأسیس شد.
با برپایی نخستین کنگره صهیونیستها در شهر بال سوئیس در سال ۱۲۷۶ (۱۸۹۷م) فعالیت صهیونیستها در کوچ دادن یهود و مستعمرهسازی در فلسطین افزایش چشمگیری یافت. امپراتوری عثمانی که مانع اصلی صهیونیسم بود، با یک برنامه توطئهآمیز بلندمدت و حساب شده از طریق دولت انگلیس، صهیونیستها و بهائیان در جنگ جهانی اول فروپاشید و عباس افندی، رهبر وقت بهائیان به پاس خدماتش به استعمار در این جنگ، لقب «سر» از دولت انگلیس دریافت کرد.
با صدور اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷م مبنی بر تأسیس یک موطن ملی برای قوم یهود در فلسطین توسط وزیر خارجه انگلیس و قیمومیت انگلیس بر فلسطین، زمینه تشکیل رژیم صهیونیستی فراهم شد.
با انتخاب سر هربرت ساموئل یهودی بهعنوان نخستین کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین در سال ۱۹۲۳م، صهیونیستها در فلسطین قدرت یافتند. ساموئل نسبت به بهائیان و عباس افندی که در ماجرای تصرف فلسطین و اشغال آن توسط نیروهای انگلیس جاسوسی انگلستان را بر عهده داشتند، توجهی خاص پیدا کرد و با شرکت در تشییع جنازه عباس افندی، به او ادای دین نمود.
بنابراین، روند حضور صهیونیستها و بهائیان در فلسطین، بیانگر این است که هر دو گروه تقریباً بهطور همزمان وارد این منطقه شدند و با همکاری انگلیس، این غده سرطانی را در جهان اسلام به وجود آورند.
۴. حمایت بهائیان از تشکیل رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸م (۱۳۲۷) از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شد و فوراً آمریکا و دیگر کشورهای غربی نیز آن را به رسمیت شناختند. رژیم پهلوی نیز که در این زمان جزء کشورهای بلوک غرب شناخته می شد، در سال ۱۳۲۸ این رژیم را به رسمیت شناخت.
رهبری بهائیان نیز که در این دوره به شوقی افندی، نوه عباس افندی رسیده بود، با اظهار خرسندی از تشکیل رژیم صهیونیستی میگوید:
«مصداق وعده الهی به ابنای خلیل و وارث کلیم، ظاهر و باهر و دولت اسرائیل در ارض اقدس، مستقر و به روابط متینه به مرکز بینالمللی جامعه بهائی مرتبط و به استقلال و اصالت آیین الهی مقر و معترف و به ثبت عقدنامه بهائی و معافیت كافه موقوفات امریه در مرج عکا و جبل کرمل و لوازم ضروریه بنای بنیان مقام اعلی از رسوم دولت و اقرار به رسمیت ایام تسعه متبرکه محرمه موفق و مؤید.»[۱۰]
خانم روحیه ماکسول همسر آمریکایی شوقی افندی درباره رابطه بهائیت با اسرائیل و صهیونیسم نیز ابراز داشته است:
«من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان (بهائیت) از تازهترین کشورهای جهان (اسرائیل) نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما (یعنی بهائیت و اسرائیل)، چون حلقههای زنجیر به هم پیوسته است.»[۱۱]
رهبر بهائیان، همچون یک یهودی صهیونیست تشکیل این رژیم جعلی را تحقق وعده الهی میداند و اظهار خوشحالی میکند. او سپس به ذکر خدمات این رژیم به بهائیان میپردازد و میگوید:
«به یاران بشارت دهید که کلیدهای قصر (باغ) توسط حکومت اسرائیل تسلیم بیتالعدل گردید. این مکان مقدس که حضرت بهاءالله پس از خروج از عکا در آن اقامت فرمودند، اکنون مفروش میگردد تا هنگام افتتاح باب تشرف برای زائران مهیا باشد.»[۱۲]
وی همچنین اظهار میکند: «دولت اسرائیل برای مصالح ساختمانی مقام اعلی، (مقبره علیمحمد باب) گمرک نمیگیرد»[۱۳] و «دولت اسرائیل وسایل راحتی ما را فراهم کرده.»[۱۴]
زمانی که شوقی افندی آخرین رهبر بهائیان در لندن از دنیا رفت و قرار شد در همان شهر دفن شود، دولت اسرائیل به پاس خدمات بهائیان به صهیونیستها به سفارت خود در انگلستان دستور داد، در این مراسم حضور فعالانه داشته باشد؛ از اینرو در غیاب سفیر کبیر اسرائیل در لندن، کاردار سفارت به نام گیرشون اولر در مراسم تشییع شرکت جست.[۱۵]
رژیم صهیونیستی همچنین در اقدامی دیگر، مسلک بهائیت را به رسمیت شناخت و آن را جزء مذاهب رسمی مملکت خود قرار داد. هیئت بینالمللی بهائی حیفا در نامهای به محفل روحانی ملی بهائیان ایران در اول ژوئیه ۱۹۵۲م، ضمن تأیید این مطلب رابطه شوقی افندی را با حکومت اسرائیل چنین به اطلاع بهائیان رسانید:
«روابط حکومت (اسرائیل) با حضرت ولی امرالله (شوقی افندی) و هیئت بینالمللی بهائی دوستانه و صمیمانه است؛ و فی الحقیقه جای بسی خوشوقتی است که راجع به شناسایی امر بهائیت در ارض اقدس، موفقیتهایی حاصل گردیده است… .»[۱۶]
این روابط متقابل حاکی از روابط تنگاتنگ صهیونیستها و بهائیان است که از گذشته ادامه داشته است و با تشکیل رژیم صهیونیستی به اوج خود رسید. نکته قابلتوجه این است که از این دوره به بعد نفوذ بهائیان و صهیونیستها در ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران بسیار گستردهتر از قبل میشود و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پایههای رژیم پهلوی به کمک آنان مستحکمتر می گردد.
حضرت امام (ره) که با نگاه نافذ و تیزبین خود همه حوادث را در این دوره زیر نظر داشتند، درباره این مسئله هشدار میدهند و میفرمایند: «دولت شما میخواهد بهدست بهائیها و اسرائیلها، شما را از بین ببرد.»[۱۷]
ایشان همچنین در پاسخ به استفتائات بازرگانان و اصناف قم در تاریخ ۳۰/ ۰۹/ ۱۳۴۱ فرمودند:
«…استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه کنند.»[۱۸]
بنابراین فرضیه بیارتباط بودن بهائیان با صهیونیستها و رژیم صهیونیستی با این شواهد و مدارک ابطال میشود و بهائیان اگر مدعی طرفداری از حقوق بشر و تساوی حقوق همه انسانها و تعالیم جهانیاند، چرا در برابر بیش از شش دهه جنایت صهیونیستها در فلسطین سکوت کرده و حتی یک بیانیه نیز تا کنون صادر نکردهاند؟
۵. سکوت سنگین بهائیت در قبال کشتار مردم غزه.
بیش از یک سال است که از جنگ و کشتار مردم مظلوم غزه و کرانه باختری در فلسطین می گذرد. تقریبا تمام کشورها و ملت های دنیا (به غیر از دولت آمریکا) خواهان آتش بس و خاتمه این کشتار وحشیانه زنان و کودکان و… فلسطینی در غزه هستند، ولی تشکیلات استعماری بهائیت تاکنون کوچکترین واکنشی در این زمینه نداشته است و حتی در حوزه رسانه ای، رژیم غاصب و جانی صهیونی را مساعدت نموده است. لذا چه دلیلی واضح تر از این موضوع می تواند میزان وابستگی این تشکیلات جاسوسی به رژیم صهیونیستی توضیح دهد؟؟؟
قبال تأمل آنکه یکی از ارکان دوازده گانه تشکیلات بهائیت« صلح عمومی و و تشکیل محکمه کبری بین المللی» است تا به این نوع تخاصمات پایان دهد. ولی علی رغم این رکن مهم در این تشکیلات، بهائیت تاکنون موضعی اتخاذ نکرده است. مهم تر آنکه تشکیلات بهائیت در نهاد حقوق بشر سازمان ملل با حمایت کشورهای غربی دارای نماینده می باشد و توان این را دارد که در سازمان های بین المللی فعالیت هایی را بر علیه اسرائیل جنایتکار سازمان بدهد ولی چرا دست به این اقدام نمی زند؟؟؟
و نکته آخر اینکه: حکم بازداشت بین المللی نتانیاهو و گالانت
دیوان کیفری بین المللی (International Criminal Court) روز پنج شنبه اول آذر ۱۴۰۳ حکم بازداشت بین المللی نتانیاهو نخست وزیر و گالانت وزیر دفاع سابق اسرائیل را به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت صادر کرد.
دیوان کیفری بین المللی ICC در بیانیه ای اعلام کرد این حکم بازداشت به دلیل «جنایات جنگی صورت گرفته دست کم در بازه ۸ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۲۰ مه ۲۰۲۴» علیه بنیامین نتانیاهو و یوآو گلانت صادر شده است.»
همچنین در این بیانیه آمده است که: «دلایل معقول و منطقی وجود دارد که نشان میدهد گالانت و نتانیاهو به طور عمد و آگاهانه جمعیت غیرنظامی را در غزه از دسترسی به آنچه برای بقای آنها ضروری و حیاتی بوده است، محروم کردهاند.»
محروم کردن غیرنظامیان از مایحتاج اولیه و جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت
قضات دیوان کیفری بین المللی در این بیانیه تاکید کردهاند که نخست وزیر و وزیر دفاع سابق رژیم صهیونیستی غیرنظامیان ساکن غزه را «مشخصا از مایحتاج اولیه زندگی همچون غذا، آب، دارو، ملزومات پزشکی و نیز سوخت و برق محروم کردهاند.»
دیوان بین المللی دادگستری، همچنین اعتراض اسرائیل به صلاحیت این نهاد برای رسیدگی به اتهامات را رد کرد و در رای دیوان آمده است که «برای رسیدگی به این پرونده لازم نیست که اسرائیل صلاحیت دیوان را بپذیرد.»
کریم خان، دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی در بیانیه ای، نتانیاهو و گالانت را علاوه بر جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت، متهم کرده بود که از گرسنگی دادن به غیرنظامیان به عنوان ابزاری برای جنگ استفاده میکنند و «به عمد حملات علیه مردم غیرنظامی را همچون مصداق جنایت جنگی انجام می دهند[۱۹].»
حال با این تفاسیر واقعا جای هیچ شک و شبهه ای باقی می ماند که این دو تشکیلات جنایتکار صهیونی- انگلیسی چقدر به هم وابسته هستند؟؟ جالب این جاست با آنکه نفوذ کشورهای غربی و آمریکا در این محکمه بین المللی مبرهن و آشکار ولی نتواستند جلوی این حکم دستگیری نتانیاهو و گالانت را بگیرند!!! که حاکی از عمق فاجعه کشتار غیر انسانی مردم غزه توسط رژیم غاصب و جانی اسرائیل می باشد.
منبع: کتاب جریانشناسی فکری – فرهنگی بهائیت در ایران معاصر.
[۱]. عبدالله شهبازی، خاندان باب و تجارت جهانی تریاک، تهران، بابک، ۱۳۶۲، ص۱۰.
[۲]. موسی حقانی، مصاحبه سایت دانشجو، ۷ تیر ۱۳۹۳.
۳. عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران، ص ۱۲۸.
[۴]. اسماعیل رائین،انشعاب در بهائیت، تهران، موسسه تحقیقی رائین، ۱۳۵۷، ص۲۰۲.
[۵]. همان، ص۱۷۱.
[۶]. فضلالله مهتدی، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری، ص۱۲۸.
[۷]. خانملک ساسانی،دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران، بابک، ۱۳۶۲، ص۱۰۳.
[۸]. عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران، ص ۴۵۳.
[۹]. همان، ص۱۴.
[۱۰]. موسسه ملی مطبوعات امری، توقیعات مبارکه حضرت ولی امرالله، ۱۹۴۵- ۱۹۵۰م، ص۲۹۰.
[۱۱]. موسسه ملی مطبوعات امری، مجله اخبار امری، شماره ۱۰، مسلسل ۶۰۱، ژانویه ۱۹۲۶م، دی ۱۳۴۰.
[۱۲]. موسسه ملی مطبوعات امری، مجله اخبار امری، شماره ۸- ۹، آذر و دی ۱۳۳۰.
[۱۳]. موسسه ملی مطبوعات امری، مجله اخبار امری، شماره ۵، شهریور ۱۳۳۰، ص۱۱.
[۱۴]. موسسه ملی مطبوعات امری، مجله اخبار امری، شماره ۸، ۱۳۳۹، ص۲.
[۱۵]. موسسه ملی مطبوعات امری، مجله اخبار امری، شماره ۸، ۱۳۳۹، ص۲۶۳.
[۱۶]. موسسه ملی مطبوعات امری، مجله اخبار امری، شماره ۵، شهریور ۱۳۳۰، ص۱۶.
۱۷. امام خمینی (ره)، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸، ج۱، ص۲۲۷.
[۱۸]. همان، ص۱۰۸.
[۱۹] – https://www.ekhtebar.ir ۲ آذر ۱۴۰۳