بهائیان همواره درصدد برآمدند تا نوآوریها و تعالیم به ظاهر بدیع حسینعلیبهاء را به همگان نشان داده و او را پیامبری با پیامهای بدیع و بیسابقه از طرف خداوند برای عصر جدید معرفی کنند. اما چگونه میتوان تصور کرد که فرقهی بهائیت با تعالیمی تقلیدی از سایر ادیان و مکاتب فکری، راه نجات بشریت در عصر جدید است؟!
یکی از علل تجدید نبوت و شریعت از سوی خداوند، رشد و تعالی جامعهی بشری بوده است. لذا هر شریعتی، گرچه اصول و کلیات شریعت قبلی را نقض نمیکرد، اما نسبت به شریعت قبل تفاوتهایی نیز داشته و به عبارتی، شرایع بعدی نسبت به شرایع قبلی کاملتر بودهاند.از اینرو بهائیان نیز ضمن پذیرش این مطلب، همواره درصدد برآمدند تا نوآوریها و تعالیم به ظاهر بدیع حسینعلیبهاء را به همگان نشان داده و او را پیامبری با پیامهای بدیع و بیسابقه از طرف خداوند برای عصر جدید معرفی کنند.(۱) آنها معمولاً برای توجیه ضرورت بعثت حسینعلیبهاء، ادعا میکنند که بشریت در زمان وی، به حدّی از بلوغ رسید که میتوانست تعالیم جدیدی را از طرف خداوند دریافت کند و به همین خاطر خداوند، حسینعلیبهاء را برانگیخت تا آن تعالیم بدیع را به بشر برساند. همچنان که دکتر اسلمنت مینویسد: «مقام حضرت بهاءالله در میان انبیاء بینظیر و فرید است، زیرا وضع دنیا در زمان ظهورشان بیسابقه و مثیل بود. بر اثر یک سلسله ترقیات و پیشرفتهای مستمره در عالم دیانت و علم و صنعت و تمدن موقعیت جهان به جائی رسیده بود که برای تعلیم وحدت و اتحاد آماده شده بود».(۲)
اما جالب است بدانیم که همین اصول و تعالیم به ظاهر ابداعی حسینعلیبهاء، که بهائیان به واسطهی آن شریعت اسلام را محکوم به نسخ میدانند، نه توسط او، بلکه فرزندش عبدالبهاء، برای اولینبار آنها را برشمرده است. از طرفی، هرچند بهائیت ادعا میکند اصول بهائی، بدیع و بیسابقهاند، اما بسیاری از این اصول کلی بوده و اقتباسی از تعالیم سایر ادیان، به خصوص اسلام هستند و برخی دیگر از این اصول نیز متأثر از ارتباط عبدالبهاء و بهائیت با غرب میباشد.
بنابراین اصول تقلیدی تعالیم بهائیت را میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
اول: برخی از آنها در ادیان قبل، به خصوص اسلام ذکر شدهاند: نظیر تعلیم وحدت عالم انسانی، صلح عمومی، الفت و محبّت، مطابقت دین با علم و عقل و…(۳) و بهائیت آنها را اقتباس و به نام خود ثبت کرده است.
دوم: برخی از آن اصول نیز نظیر تساوی زن و مرد، سابقهای در ادیان ندارند و از فضای فکری و فرهنگی غرب و شرایط اجتماعی حاکم بر آن دوران اقتباس گردیدهاند.(۴)
سوم: برخی از تعالیمی که بهائیت از ادیان الهی اقتباس کرده (نظیر ترک تعصبات جاهلانه (۵))، آنها را با تأویلهای نابجا (و تحریف به ترک تمامی تعصبات ملّی، جنسی و…(۶))، در خدمت استعمار و نظام سلطهی جهانی قرار داده است.
با این حال چگونه میتوان تصور کرد که فرقهی بهائیت با تعالیمی تقلیدی از سایر ادیان و مکاتب فکری، راه نجات بشریت در عصر جدید است؟!
پینوشت:
۱- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی نشر آثار امری، ۱۹۲۱ م، ج ۲، ص ۱۴۴٫
۲-جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه: بشیر الهی، ص ۱۴۵٫
۳- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: عبدالبهاء و ادعای بیمانندی تعالیم بهائی
۴- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: تساوی زن و مرد؛ اختراع یا تقلیدِ بهائیت؟!
۵- همچنان که حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) فرمودهاند: «مَن تَعَصَّبَ أو تُعُصِّبَ لَهُ فقَد خَلَعَ رِبْقَ الإيمانِ مِن عُنُقِهِ؛ هرکس تعصّب ورزد یا دیگران به خاطر او تعصّب ورزند، رشتهی ایمان را از گردن خود باز کرده است»: شیخ کلینی، اصول کافی، تهران: دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۶۵ ش، ج ۲، ص ۳۰۸٫
۶– ر.ک: عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی نشر آثار امری، ۱۹۲۱ م، ج ۳، ص۱۴۷