از بدو پیروزی انقلاب و اعدام درباریان و وابستگان به خاندان پهلوی که در حق مردم مسلملن ایران جنایت کرده بودند ، یکی از پایه های اصلی سیاه نمائی از نظام ایران اسلامی وجود مجازات اعدام بوده است . اما جالبتر و قابل تاملتر از همه همسو شدن یک آئین مروج تروریسم و الته آئینی که ترور مخالفان خود را بشدت دنبال میکرد یعنی بهائیت با این صداهای معاند است .اعضای تشکیلات بهائیت در حالی همسو با عوامل ضدانقلاب، به جریانسازی در خصوص نهی از اعدام پرداختند که در احکام پیشوایان بهائی، حکم اعدام برای قاتل و زنده سوزاندن آدمی برای سوزاندن خانهای بیجان در نظر گرفته شده است.
«مَن آَحرَقَ بیتاً مُتِعَمِدَاً فَاحرِقوه و من قتل نفساً عامداً فاقتلوه.(۱)کسی که از روی عمد، خانهی دیگری را بسوزاند، او را بسوزانید و کسی که عمداً دیگری را به قتل رساند، بکُشید»!
البته این دوروییها و پنهان کردن حقیقت بهائیت پشت شعارهای فریبنده؛ نشأت گرفته از دورویی دومین پیشوای بهائیست که با نادیده گرفتن احکام خشن بهائیت، سخن از بذل و بخشش به قاتل در قبال ظلم او به میان آورده است: «اگر نفسی به نفسی ظلمی کند ستمی کند تعدّی کند و آن شخص مقابله بالمثل نماید این انتقام است و این مذموم است… بلکه باید بالعکس مقابله کند، «عفو» کند، بلکه اگر ممکن شود اعانتی (: کمکی) به متعدّی (: قاتل) نماید. این نوع سزاوار انسان است به جهت اینکه از برای او از انتقام چه ثمری حاصل. هر دو عمل یکی است. اگر مذموم است هر دو مذموم است».(۲)
پینوشت:
۱-حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، صص ۵۷-۵۶٫
۲- عباس افندی، مفاوضات، مصر: فرجالله زکی الکردی، ۱۹۲۰ م، ص ۱۸۷٫