دکتر محمد باهری از رجال با نفوذ در دوره پهلوی دوم بود که سابقه فعالیت در حزب توده داشت. او پس از آشنایی با اسدالله علم، مورد حمایت وی قرار گرفت و به سرعت به مناصب بالای حکومتی دست یافت تا جایی که در سال ۱۳۵۶، دبیرکل حزب رستاخیز (تنها حزب رسمی ایران) شد و در زمان نخستوزیری اسدالله علم و جعفر شریف امامی به عنوان وزیر دادگستری انتخاب گردید.
علاوه بر حضور در مناصب دولتی در دانشکده حقوق نیز به تدریس پرداخت که اسناد و مدارک نشان از تلاشهای وی برای جلوگیری از فعالیتهای سیاسی دانشجویان در دانشگاه را دارد. همکاری با ساواک و عضویت در تشکیلات بهائیت از دیگر مواردی است که در پرونده او به چشم میخورد.
دکتر محمد معتضد باهری (۱۳۸۶-۱۲۹۸ش) در شهر شیراز متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسط را در شیراز گذراند. سپس در رشتهی حقوق قضایی تحصیلات خود را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران ادامه داد و پس از دوره کوتاهی وکالت در شیراز برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت(۱) و در دانشگاه پاریس موفق به اخذ دکترای حقوق شد. بعد از بازگشت از فرانسه برای مدتی به کار وکالت دادگستری اشتغال داشت.(۲)
باهری به واسطه ارتباط نزدیک با اسدالله علم، ابتدا به معاونت نخستوزیر و سپس به مدت یک سال به وزارت دادگستری رسید. وی بیش از ده سال معاونت کل دربار شاهنشاهی، مسئولیت امور اجتماعی، بازرسی دانشگاهها و کارهای تحقیقی مربوط به دربار را به عهده داشت. او در دوره نخستوزیری جمشید آموزگار به سمت دبیرکل حزب رستاخیز و در ۵ شهریور ۱۳۵۷ در کابینه شریف امامی به مدت دو ماه به عنوان وزیر دادگستری منصوب شد.(۳)
عضویت در حزب توده : پیوستن به حزب توده در سال ۱۳۲۴ و داشتن مسئولیت سازمانی دبیر کمیته و خزانهدار این حزب در شیراز (۴)
حسین فردوست (قائم مقام ساواک و رئیس دفتر ویژه اطلاعات) محمد باهری را از عناصر نفوذی انگلیس، در حذب توده معرفی میکند و اطلاعات در خور توجهی را در باره وی میدهد:
«اصطلاح تودهایهای انگلیسی، در دوران محمدرضا سر زبانها افتاده بود. از وجود چنین سازمانی اطلاع دقیق نداریم، ولی مسلماً چنین شبکهای از مأمورین اینتلیجنت سرویس انگلستان در حزب توده وجود داشته و به احتمال قوی هدایت این شبکه با اسدالله علم بوده است. پس از ۲۸ مرداد، علم تعدادی از این عناصر را به مقام و ثروت رساند. تعدادی از این افراد از نزدیکان و مشاوران علم شدند. محمد باهری از جمله افراد بود. وی نفوذ زیادی پیدا کرد و از دوستان صمیمی علم محسوب میشد.»(۵)
پس از واقعهی سوء قصد به جان محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۷ و غیر قانونی شدن حزب توده به علت اعلام وابستگی به ترور شاه، محمد باهری، اموال این حزب را ضبط و به اروپا میرود(۶)و تحصیلات خود را تا مقطع دکترا در رشته حقوق در دانشکده حقوق پاریس ادامه میدهد.(۷)
حزب مردم : پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، احزاب سیاسی نظیر حزب مردم برای هویت بخشیدن به حکومت پهلوی ایجاد شدند. در سال ۱۳۳۶ باهری به حزب مردم میپیوندد و با حمایت اسدالله اعلم عملا کنترل این حزب را بدست بگیرد . محمد باهری تلاش میکرد تا با انجام کارهای تشکیلاتی به سبک حزب توده، طیفهای مختلف مردم نظیر دانشجویان و کارگران را به این حزب جذب کند.(۸) و پس از کناره گیری اسدالله علم در ۲۸ شهریور ۱۳۳۹ از این حزب ، و استعفای علم از دبیرکلی حزب مردم، باهری نیز ارتباط خود با این حزب را قطع نمود.(۹)
ارتباط با دانشجویان : باهری سپس به عنوان دانشیار دانشکده حقوق تهران مشغول به کار شد. رفتار خشن او با دانشجویان باعث شد که دانشجویان تصمیم به اعتصاب بگیرند. در یکی از گزارشهای ساواک، واکنش دانشجویان و رؤسای دانشگاه به بیاخلاقیهای وی این طور بیان شده است:
«نامبرده رفتارش با دانشجویان دانشکده حقوق توأم با خشونت بوده که به همین علت دانشجویان سال دوم قضایی تصمیم به اعتصاب داشته… بنا به دستور آقای دکتر فرهاد رئیس دانشگاه به آقای دکتر عمید رئیس دانشکده حقوق مبنی بر اینکه به دکتر باهری اعلام شود که در وضع رفتار خود تجدید نظر نماید و از خشونت خود نسبت به دانشجویان مزبور دست بردارد.»(۱۰)
باهری زمانی که معاون کل و قائم مقام دربار شد. برای نظارت بر دانشگاهها و دانشجویان، سازمانی را تأسیس کرد که به ظاهر کارش فعالیتهای علمی و تحقیقاتی بود؛ اما در حقیقت وسیلهای برای اعمال نفوذ در دانشگاهها و تجهیز گروهی اهل فکر یا اندیشمند برای بعضی هدفهای خاص بود.(۱۱)
ورود به وزارت دادگستری : محمد باهری در دولت اسدالله علم با وجودی که سوابق زیادی در تشکیلات قضایی و اداری نداشت به عنوان جانشین دکتر غلامحسین خوشبین به مسند دادگستری انتخاب شد و بهرغم مخالفت برخی از قضات و اعضای دادگستری به انتصاب وی توانست آنها را به سمت خود بکشاند(۱۲)و با محکم نمودن جایگاه خود به تغییر برخی از قوانین موجود پرداخت.(۱۳)
عباسعلی ارشد بختیاری از قضات دادگستری، در عریضهای به محمدرضا پهلوی اقدامات باهری در وزارت دادگستری را اینگونه مورد انتقاد قرار میدهد:
«مضافا بر اینکه در زمان وزارت دادگستری دکتر باهری که برای تخریب دادگستری و قانون اساسی ایران به منظور ارضای تمایلات اشتراکی و اناریشی (آنارشی) خود و بالاخره نتایج مصیبت بار دیگری که از آن علیه رژیم مشروطه سلطنتی با نابودی قانون اساسی میخواست بگیرد، لوایحی تهیه و میخواست به موقع اجرا درآورد و در ضمن آن لوایح برای رد گم کردن، مثلاً خانه انصاف و یکی دو موضوع کوچک و ظاهر فریب دیگر را جا زده بود که از عنوان نمودن آنها سوءاستفاده و به منظورات پلید دیگرش که تصویب سایر مواد بود برسد…»(۱۴)
گزارشهایی از ساواک در رابطه با اعمال نفوذ باهری در رأی دادگاهها وجود دارد. به عنوان نمونه در گزارش ساواک در ۱۰ خرداد ۱۳۴۲ آمده است:
«برابر اطلاع چندی قبل دائی پرویز غرائی جهت ملاقات وی به زندان مراجعه و پس از ملاقات ضمن اظهار نگرانی اظهار داشته است شخصی نزد پرویز غرائی رفته و پیشنهاد کرده در مقابل دریافت یک چک به مبلغ پانزده هزار تومان در دادگاه تجدید نظر رأی آقای دکتر باهری را نیز… بکند.»(۱۵)
نقش باهری در وقایع ۱۵ خرداد : دورهی وزارت باهری در سالهای ۴۲-۱۳۴۱ دوره حساس و نقطه عطف تاریخ معاصر ایران است. ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، انقلاب سفید شاه، فاجعه حمله به مدرسه علمیه فیضیه، قتل عام ۱۵ خرداد ۴۲ و… از مهمترین وقایع این دوره بود که باهری نیز همچون اسدالله علم سهم مهمی در حمایت از سیاست شاه مبنی بر تصویب لوایح ششگانه انقلاب سفید دولت داشت.(۱۶)
در این زمان مواضع امام خمینی (ره) علیه بهائیت و افشاگریهای ایشان نسبت به خطر نفوذ روز افزون آنها در دستگاه حکومت باعث شد، تشکیلات بهائیت، سیاست سرکوب و حمایت از کشتار مردم توسط رژیم را در پیش بگیرد. برای نمونه بعد از کشتار خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، تشکیلات بهائیت ضمن ابراز خوشحالی از این کشتار وحشیانه در قالب نامهای از پرویز خسروانی فرمانده ناحیه مرکز به عنوان یکی از سردمداران این جنایت تشکر کرد.(۱۷)
در این بین محمد باهری، بیش از نظامیان و عناصر امنیتی بر کشتار مردم بیگناه تأکید و اصرار دارد و جزو هواداران کشتار وسیع مردم و حکومت نظامی است. چنانکه در جلسه هیأت دولت، در بعداز ظهر ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، دکتر محمد باهری (وزیر دادگستری) به دفاع از اقدام رژیم در کشتار مردم میپردازد:
«اولاً این که عدهای از هموطنان کشته شدهاند، خیلی جای تأسف است. ژست تأثر آمیزی برای کشته شدگان گرفته شود. در ثانی این که به هر صورت ما در اینجا، غیر از افتخار خدمتگذاری اعلی حضرت و مردم ایران، افتخار دیگری نداریم. دفاع از حکومت خودمان نیست ما دفاع از تزی میکنیم که سعادت ملت ایران در آن است. وقتی ما برای مردم کار میکنیم، بنابراین اگر عدّهای که در نظم اخلال میکنند، تلف شوند، نباید بترسیم. …»(۱۸)
ارتباط باهری با تشکیلات بهائیت : محمد معتضد باهری فرزند معتضد شریعه بهائی بود. (۱۹)وی از رجال با نفوذ بهائی در عصر پهلوی به شمار میرفت که نه تنها بر بهائیت خود ثابت قدم، بلکه در جهت تبلیغ و ترویج آن نیز تلاش میکرد. در راستای تبلیغ برای این جریان، علاوه بر ترجمه کتب بهائیت(۲۰) از امکانات حکومت نیز جهت خدمترسانی به این تشکیلات بهره میبرد. سند ساواک از گفتگوی او با یکی از وکلای دادگستری به نام غلامرضا سپید دشتی (داماد خواهر دکتر باهری) مدرک معتبری در اینباره است:
«سپید دشتی به باهری اظهار داشت که آن کتابهایی که من از شما خواستم ندادید، حالا من میخواهم آنها را بگیرم و ببرم اگر شما مرا راهنمایی کنید تا خودم تهیه کنم؛ باهری گفت: بگو من یادداشت کنم، ببینم چه کتابهایی است. سپید دشتی گفت: سیّاح، مکاتیب عبدالبهاء، تاریخ بهائیت و باب، باهری گفت: این را از یک فرانسوی ترجمه کردم، چند کتاب دیگر در همین زمینه باهری اضافه نمود من معرفی نامه و چهل درصد تخفیف شما را گرفتهام…»(۲۱)
در برخی اسناد ساواک نیز، حمایت باهری از بهائیان در زمان سرپرستی وزارت دادگستری دیده میشود. برای نمونه در نامه محرمانه فردی به نام محمد بینش به حسین فردوست به این مطلب اشاره شده است:
«موضوع خانه انصاف ایشان نیز چنانچه شیوع یافته قصد این است که بسیاری از کارهای هم کیشان خودشان که در بعضی از مناطق و دهات ایران دسته جمعی میباشند به خودشان واگذار گردد تا طبق آن آئین در آنجا رفتار شود.»(۲۲)
ساواک در ۹ آذر۱۳۵۷ از گفتگوی باهری با فردی به نام خدیوی گزارش میدهد که در این مذاکره خدیوی به باهری میگوید: «من نظرم این است که هر چه زودتر برویم چون من کارهایم تمام شده است.» باهری پس از اینکه جواب این درخواست را به زمان دیگر موکول میکند از او در مورد تشرف خواهرش که مقیم کاناداست سؤال میکند که پاسخ خدیوی به وی نشان میدهد که مقصد سفرشان عکا، مرکز تشکیلات بهائیت است.(۲۳)
همکاری با ساواک : دکتر باهری، علاوه بر مناصب دولتی، همکاری با ساواک را نیز در پرونده خود داشت. در ۷ مرداد ۱۳۴۱ برای جلوگیری از فعالیتهای سیاسی دانشجویان دانشگاه تهران در احزاب، به یکی از مسئولین ساواک راهکاری را پیشنهاد میکند که طی آن از طریق تعدادی دانشجوی بیطرف اعمال دانشجویان طرفدار احزاب را خنثی کند.(۲۴)در گزارش ساواک در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۴۲در اظهارات فردی به نام بهرام بهرامی (عضو جمعیت نیروی ملی) دکتر باهری پیشنهاد همکاری با سازمان اطلاعات و امنیت کشور را پذیرفته است:
«بهرامی سپس گفت من مدّتی در زندان سازمان امنیت بودم و به من پیشنهاد شد که با آنان همکاری کنم ولی من قبول نکردم اما دو نفر از رفقا که با ما بودهاند و برادر دکتر عالیخانی، همکاری سازمان امنیت را شروع کردند. خود دکتر عالیخانی نیز معاون اداره تجسس سازمان امنیت و دکتر باهری وزیر فعلی دادگستری رئیس دکتر عالیخانی در سازمان امنیت بوده است.»(۲۵)
حضور در حزب رستاخیز ایران : باهری از سال ۱۳۵۳ش که حزب رستاخیز به جای احزاب دیگر بنیان گرفت، کارگردان و مهره اساسی و عضو هیئت اجرایی و سیاسی این حزب بود و به صورت فعال در متن فعالیتهای این حزب قرار داشت. به دنبال استعفای جمشید آموزگار از دبیرکلی حزب رستاخیز، در مرداد ۱۳۵۶ محمد باهری به سمت دبیر کلی این حزب انتخاب گردید و در ۱۴ دی ۱۳۵۶ با انتخاب مجدد جمشید آموزگار به دبیرکلی حزب از این سمت برکنار گردید.(۲۶)
بازگشت دوباره به وزارت دادگستری : باهری در شهریور ۱۳۵۷ بار دیگر همزمان با اوج گیری نهضت اسلامی مردم ایران، به رهبری امام خمینی(ره) در کابینه شریف امامی به وزارت دادگستری انتخاب شد. عمر وزارت باهری بسیار کوتاه بود و قبل از سقوط دولت شریف امامی، از وزارت کناره گرفت و به خارج از کشور رفت.
برای شناخت بیشتر از این رجل حکومتی بهائی در دوره پپهلوی دوم پیشنهاد میکنیم کتاب ذیل را مطالعه نمائید .
پینوشتها:
۱- باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران، ج۱، تهران، نشرگفتار و علم، ۱۳۸۰، ص۲۷۰
۲- روزشمار انقلاب اسلامی، ج۱، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۶، ص۵۱۹؛ پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۹، ص۱۸۸
۳- بنیاد مطالعات ایران، تاریخ شفاهی ایران، ج۲، مصاحبه کننده شیرین سمیعی، کن فرانسه، دسامبر۱۹۸۳و فوریه۱۹۸۴، ص۲۹
۴- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۶، ص۴۰۶
۵- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۱، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، ص۲۵۷
۶- اسناد لانه جاسوسی، همان، ص۴۰۶
۷-دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج۱، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۵، ص۲۱۱
۸- همان، صیازده
۹- محمد لالوی، حزب مردم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱، ص۲۴۹
۱۰- دکتر محمد باهری به روایت اسناد، ص۳۴
۱۱- باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۱، تهران، نشر گفتار-نشر علم، ۱۳۸۰، ص۲۷۱
۱۲- طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج۲، ص۸۶۷
۱۳- باقر عاقلی، همان، ص۲۷۱؛ محمدرضا سرابندی، داستان یک مرداب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ص۱۸۵
۱۴-دکتر محمد باهری به روایت اسناد ساواک، ص۱۴۹
۱۵- همان، ص۱۲۴
۱۶- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج۱، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۲، صص۲۷۶-۲۷۵
۱۸- پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۹، صبیست و چهار و بیست و پنج
۱۹- جواد منصوری، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، تهران، حوزه هنری، ۱۳۷۶، ص۲۰۰؛ روح الله حسینیان، سه سال مرجعیت شیعه در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص۳۲۰
۲۰- امام خمینی، صحیفه امام خمینی، ج۱، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ص۲۴۹
۲۱- دکتر محمد معتضد باهری به روایت اسناد، همان، صهفت
۲۲- دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، همان، ص۲۱۱
۲۳-دکتر محمد معتضد باهری به روایت اسناد، همان، ص۲۵۸
۲۴- همان، ص۱۱۵
۲۵- همان، ص۲۶۲
۲۶- همان، ص شانزده