چند صباحی است که از یکصدمین سالروز مرگ عبدالبها و مراسمات فرمایشی این روز از سوی تشکیلات بهائیت گذشته اما همچنان این رخداد بنوعی مورد بازبینی و نقد قرار میگیرد. مبلّغین بهائیت تقلید پیامبرخوانده بهائیت از پیامبران در تعیین جانشین برای خود را بی سابقه و عامل وحدت بهائیان معرفی کردند. اما جانشینان به ظاهر معصومی که پیامبرخوانده بهائیت برای خود انتخاب کرده بود، پس از مرگ پدر به نزاعی بی سابقه با یکدیگر پرداختند و این فرقه را به یازده شاخه تقسیم کردند!
کانال تبلیغی تشکیلات بهائیت به مناسبت سال مرگ پیامبرخوانده بهائیت، وصیت او در تعیین جانشین برای خود را در تاریخ ادیان بی سابقه معرفی و عامل وحدت بهائیان دانست: «در ساعات اولیه ۹ خرداد ۱۲۷۱ ش (۲۹ می ۱۸۹۲ م) حضرت بهاءالله در قصر بهجی به ملکوت صعود نمودند. بعد از ۹ روز وصیت نامه ایشان گشوده شد. در وصیت نامه، حضرت عبدالبهاء به عنوان جانشین حضرت بهاءالله و رئیس و رهبر دین بهائی تعیین شده بودند. این اولین بار در تاریخ است که بنیانگذار یک دین جهانی آشکارا اعلان داشته که مردم پس از مرگ ایشان، باید از چه کسی پیروی کنند. این اعلان جانشین، شرط اساسی عهد و میثاق بهاءالله است. این عهد و میثاق است که دین بهائی را قادر ساخته بیش از یک قرن حول یک مرجع و محور یگانه متحد باقی بماند.»(۱)
اما به مناسبت سال مرگ پیامبرخوانده بهائیت و ادعای صدور عاملی وحدت آفرین و بی مانند توسط او، ذکر نکاتی چند را لازم می دانیم:
اول: مبلّغین بهائی در حالی تعیین وصی و جانشین توسط پیامبرخوانده بهائیت برای خود را بی سابقه در تاریخ ادیان معرفی کردند که بر اساس منابع تاریخ اسلام و کتب دینی گذشتگان، تمامی پیامبران الهی از آدم تا خاتم دارای وصی بوده اند. نام وصی آدم (علیه السلام) هبة الله بود که به زبان عبرانی، شیث است. وصی ابراهیم (علیه السلام) اسماعیل (علیه السلام)، وصی یعقوب (علیه السلام) یوسف (علیه السلام)، وصی موسی (علیه السلام) یوشع بن نون بن افرائیم بن یوسف، وصی عیسی (علیه السلام) شمعون و وصی و جانشین حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) بوده اند. بنابراین پیامبرخوانده بهائیت در تعیین جانشین برای خود، نوآوری نداشته و نهایتاً توانست، از پیامبران و ادیان گذشته تقلید کند.
دوم: متن وصیتی به ظاهر الهی که به ادعای مبلّغان بهائی این فرقه را از ادیان ممتاز می کند، بر جانشینی محمدعلی پس از عباس افندی تصریح دارد: «تَوَجَّهُوا إلی مَن أرادَهُ الله (: از کسی که خداوند او را انتخاب کرده، پیروی کنید.)…؛ مقصود از این آیه مبارکه، غصن أعظم (عباس افندی) بوده… قَد إصطَفَینا الأکبر بَعد الأعظَم أمراً مِن لَدُن عَلِیم خَبیر…(۲)؛ همانا غصن اکبر (محمدعلی) را پس از غصن أعظم (عباس) برگزيديم، فرمانی از نزد خداوند دانا و آگاه است.»
اما برخلاف تعیین خدای بهائیت، جانشینی در این فرقه مطابق با خواست پیامبرخوانده بهائیت پیش نرفت و پیشوایان به ظاهر معصومی که پیامبرخوانده بهائیت برای خود انتخاب کرده بود، پس از مرگ پدر به نزاعی بی سابقه با یکدیگر پرداختند.(۳) نزاعی که حاصلی جز چند دستگی بهائیان، -عمل نکردن به وصیت پیامبرنما و دستور خدای بهائی و نمایش عصمت دروغین پیشوایان بهائیت را به همراه نداشت!
سوم: مبلغین بهائی ثمره تعیین جانشین برای پیامبرخوانده بهائیت را وحدت بهائیان حول یک محور معرفی کرد. این در حالیست که به علت خودخواهی و قدرت طلبی پیشوایان به ظاهر الهی بهائیت، این فرقه از ابتدا تا کنون به یازده شاخه منشعب شده است.(۴)
پینوشت:
۱- به نقل از کانال های تبلیغی تشکیلات بهائیت.
۲- اشراق خاوری، مجموعه الواح بعد از اقدس، لانگنهاین آلمان: لجنه نشر آثار امری بلسان فارسی و عربی، نشر اول، ۱۳۷ بدیع، ص ۱۳۵٫
۳- در پی این نزاعها بود که عباس افندی برادر خود را پیمانشکن بزرگ و پیروان او را ناقضین و خویشتن و پیروانش را ثابتین نام نهاد. محمدعلی هم در مقابل، عباس افندی را به القابی چون رئیس المشرکین و ابلیس مفتخر ساخت: ر.ک: شوقی افندی، توقیعات مبارکه (لوح قرن)، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۲۵ بدیع، ج ۱، ص ۱۰۳؛ اشراق خاوری، رحیق مختوم، بیجا: لجنه ملّی نشر آثار بهائی، ۱۰۳ بدیع، ج ۱، ص ۸۷٫
۴- جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به مقاله: نگاهی اجمالی به فرقهها و انشعابات بهائی