کد خبر:10607
پ
madani2
بهائیت در ایران

نقش شهید آیت الله مدنی در مبارزه با بهائیت

چکیده: آیت الله مدنی از روحانیون مبارز پیش از انقلاب اسلامی بود زندگی این عالم بزرگوار از چند جنبه قابل برسی است؛ جنبه اخلاقی، عرفانی، علمی و مبارزاتی. با توجه به اهمیت شخصیت مبارزاتی آیت الله مدنی و نتایج اثربخش تلاش‌های این عالم مجاهد و شجاع در مبارزه با فرقه‌های انحرافی، خصوصا فرقه ضاله بهائیت […]

چکیده:

آیت الله مدنی از روحانیون مبارز پیش از انقلاب اسلامی بود زندگی این عالم بزرگوار از چند جنبه قابل برسی است؛ جنبه اخلاقی، عرفانی، علمی و مبارزاتی. با توجه به اهمیت شخصیت مبارزاتی آیت الله مدنی و نتایج اثربخش تلاش‌های این عالم مجاهد و شجاع در مبارزه با فرقه‌های انحرافی، خصوصا فرقه ضاله بهائیت که از حمایت گسترده رژیم پهلوی برخوردار بود و حکومت پهلوی این فرقه را جهت سرکوب تشیع، حمایت و تقویت می­کرد، اهمیت تحقیق در این زمینه را دوچندان می­کند. آیت الله مدنی با روش افشاگری، ساخت مراکز مذهبی و فرهنگی مانند مسجد و حسینیه، تبلیغ و ارشاد در شهرهای مختلف از جمله آذرشهر، نورآباد ممسنی و همدان به مبارزه با بهاییت پرداخت در این تحقیق روش‌های مبارزاتی شهید مدنی علیه بهائیت به روش توصیفی و تحلیلی بیان شده‌است.

واژگان کلیدی: شهید مدنی، مبارزه با بهائیت

مقدمه

آیت‌الله مدنی در زمره انسان‌های بزرگ و ژرف‌نگر بود که هم در بعد علمی و هم در عرصه اجتماعی و جهاد بسیار پرتلاش بود ایشان در کنار فعالیت درسی و بحث‌های علمی توجه خاصی به جامعه خود داشت و در سخت‌ترین شرایط در کنار ملتش بود و همگام با امام‌ خمینی (ره) همواره در دلش آتش تلاش و مجاهدت شعله‌ور بود به گونه‌ای که روح طاغوت ستیزی، از او تندیسی از مبارزه و جهاد ساخته و این برای سردمداران ظالم حکومت پهلوی نگران‌کننده بود به‌همین‌جهت او را از منطقه‌ای به منطقه‌ی دیگر تبعید می‌کردند.

از جمله مبارزات شهید مدنی در آن زمان، مبارزه با فرقه های انحرافی بود که وجود و گسترش این گونه فرقه­ها، برای جامعه اسلامی، بسیار خطرناک است و موجب تفرقه می­شود و مانع پیشرفت و تکامل جامعه است. فرهیختگان جامعه همواره جهت حفظ وحدت و تعالی جامعه با این فرقه ­ها در مبارزه هستند فرقه بهائیت یکی از این فرقه­ هاست.

این فرقه، یک فرقه سیاسی و استعماری است که ریشه درجریان­های منحرف در موضوع مهدویت دارد که در زمان پهلوی رشد و قدرت چشمگیری در کشور ایران داشت و خطر جدی برای جامعه اسلامی محسوب می­شد. کشورهای استعماری و دولت‌های دست‌نشانده آن‌ها همواره سعی در تضعیف و از بین بردن اسلام دارند و در این راه به شیوه‌های مختلف متوسل می‌شوند یکی از این شیوه‌ها تقویت و گسترش فرقه‌های ضاله همچون بهائیت در کشورهای اسلامی بوده‌است عالمان آگاهی همچون آیت‌الله مدنی با شناخت نقشه‌های شوم استعمار و خطر نفوذ فرقه بهایت در جامعه ایران، با تمام توان به مبارزه با این فرقه پرداخته و مردم را از خطر نفوذ آن‌ها آگاه ساختند و اگر چنین اقدامات مخلصانه و مجاهدانه این عالم بزرگ نبود ضربه‌های جبران‌ناپذیری از ناحیه این فرقه به جامعه اسلامی وارد می‌شد.

در زمینه بهائیت کتاب های زیادی نوشته شده است از جمله: کتاب”بابیگری و بهائی‌گری مولد مدعیان دروغین نیابت خاص از امام‌زمان (عج )”، نوشته محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات ناصر؛ در آن به ادعاهای متضاد باب و بهاء و کتاب‌های آنان اصول و فروع احکام باب و بهاء، بنیان‌گذاران بابی و بهائی و دستیاران آن‌ها پرداخته شده است.

همپنین کتاب “نقد و بررسی فرقه ضاله بابیت و بهائیت”، نوشته سید معصوم حسینی، انتشارات بوستان دانش؛ این کتب به نقد و بررسی فرقه بابیت و بهاییت شامل تاریخچه و نحوه پیدایش فرقه بابیت و بهائیت و بررسی مخالفان و موافقان این فرقه پرداخته است.

در زمینه زندگی‌نامه و فعالیت‌ها و مبارزات آیت‌الله مدنی نیز کتاب‌هایی نوشته شده‌است ازجمله:کتاب “بنیان مرصوص استحکام ساخت درونی نظام اسلامی از منظر شهید محراب آیت‌الله مدنی” نوشته سید محمدجواد قربی، انتشارات اقلیم دانش؛ در این کتاب به نظام اسلامی از منظر آیت‌الله مدنی و حاکمیت ولایت‌فقیه و استحکام فرهنگی نظام اسلامی از نظر آیت‌الله مدنی استحکام نظام اقتصاد و غیره پرداخته شده‌است.

همچنین کتاب “چلچراغ بندگی” نوشته رضا قمریان، نشر روز اندیش؛ در این کتاب به سیره معنوی و سیره اخلاقی شهید مدنی؛ در این کتاب به زندگی‌نامه و سیره معنوی، اخلاقی سیاسی و اجتماعی آیت الله مدنی پرداخته شده‌است. اما در زمینه نقش مبارزاتی آیت الله مدنی در مقابله با بهائیت اثری نگاشته نشده است.

در این تحقیق سعی شده­است، نقش مبارزاتی شهید مدنی در مبارزه با بهائیت بررسی شود.

۱- مفهوم شناسی

در این قسمت به مختصری از زندگی آیت الله مدنی پرداخته می‌شود و سپس در مورد فرقه بهائیت که آیت الله مدنی به مقابله و مبارزه با آن اهتمام داشته است، توضیحاتی آورده می‌شود

۱-۱ – آیت الله مدنی

آیت الله مدنی یکی از هزاران ستاره درخشان آسمان هدایت است که برگ برگ دفتر زندگی اش سرشار از درس‌های آموزنده است. او جز برای رضای خدا قدمی برنداشت، عاشق پاک باخته ولایت بود و آراسته به اخلاقی پسندیده. عمری را در تهذیب نفس، خدمت به اسلام، و مبارزه با فرقه­ ها و جریان‌های انحرافی پرداخت و سرانجام با رجعتی سرخ، لباس زیبای شهادت را در محراب عشق بر تن کرد. ( اسحاقی،۱۳۴۱، ص.۷٫)

متولد شهرستان آذرشهر از شهرهای آذربایجان شرقی، پدرش به دلیل عشق و ارادت فراوان به امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، یکی از القاب آن حضرت؛ یعنی اسدالله را برای او برگزید.

آیت الله مدنی در چهار سالگی مادر و در شانزده سالگی پدرش را از دست می­دهد و به ناچار در دوران نوجوانی، مسئولیت سنگین اداره زندگی نامادری و سه کودک یتیم را برعهده می‌گیرد. ایشان دارای نبوغ و استعداد فوق العاده­ای بود. چنانچه علوم مقدماتی را نزد علمای آذرشهر، از استادانی چون ميرزا محمدحسن منطقی و میرزا محسن میرغفاری آموخت و سپس برای ادامه تحصیل، به قم هجرت می‌کند. مرد مبارز میدان­های سخت هنگام هجرت، دوستانش به او گفتند: اکنون وقت این سفر نیست؛ زیرا رضاخان فعالیت علمای اسلام را محدود کرده و اجازه تبلیغ نمی دهد، اما سید در پاسخ گفت: «حداقل برای خودم که ملا و واعظ می‌شوم». (اردشیری،۱۳۴۱، ص.۳۰٫)

آیت الله مشکینی (ره) در باره این عالم وارسته می‌فرمود: «تقوا و علم ایشان سخت مرا تحت تأثیر قرار داده بود». آیت الله مدنی در این شهر پرآوازه، در پای درس آیت الله حجت کوه کمری (ره) و آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری (ره) حاضر می‌شد و به اندوخته‌های علمی خود می‌افزود. او مدت چهارسال نیز از دروس فلسفه و عرفان و اخلاق، در محضر امام خمینی (ره) بهره­مند شد». ( تیموری،۱۳۴۱، ص.۵۰٫)

برای ادامه تحصیل، رهسپار نجف اشرف می‌شود و از محضر استادان بلندپایه ­ای چون آیت الله العظمی حکیم و آیت الله العظمی شیرازی و سپس از محضر امام امت (ره) بهره‌های فراوان برد. در زمانی کوتاه، توجه استادان بزرگ حوزه نجف را به خود جلب کرد و به دستور مراجع بزرگوار، در چند رشته از جمله کفایه، رسایل، مکاسب و درایه، کلاس درس برپا کرد. ایشان روزانه ۷ الی ۸ درس برگزار می‌کردند. (اسحاقی،۱۳۴۱، ص.۱۲٫)

آیت الله مدنی، پیروزی بر دشمنان و طاغوت‌ها را زمانی مفید و مؤثر می‌دانست که با تقوا و اصلاح نفس همراه باشد و با بیان گیرا و شیرین خود می‌فرمود: «ما باید بدانیم وقتی می‌توانیم از این پیروزی استفاده ببریم که اول نفسمان را اصلاح کرده باشیم؛ به این معنا که اگر نفسمان اصلاح نشده باشد، پیروزی به هر حدی برسد، چاره دردهای ما نخواهد بود. همه طاغوت‌ها را سرکوب کردن، وقتی به دردمان می‌خورد که در مملکت بدن خودمان، حکومت الله مستقر شده و حکومت طاغوت ریشه کن شود.» (همان)

شجاعت آیت الله مدنی، در ایمان راستینش ریشه داشت. او در راه دفاع از حقوق مردم، حتی از در افتادن با حکومت و فرقه ­ها و جریان­های انحرافی هم وحشتی نداشت.

شهید مدنی که از همان دوران جوانی، مبارزات سیاسی خود را برای سرنگونی رژیم حاکم آغاز کرده بود، به دلیل مبارزه با فرقه گمراه بهائیت، از قم به همدان و سپس به آذرشهر تبعید شد. شهید مبارز در سخت¬ترین شرایط اجتماعی نیز در کنار مردم بود و پابه¬پای آنان مبارزه کرد.

  یکی از اقدامات رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۳ تاسیس حزبی به نام رستاخیز ملت ایران بود که برای نخستین بار در تاریخ سیاسی ایران، نظام تک حزبی بر مردم تحمیل شد و شاه خود در مصاحبه‌ای تهدید کرد که هر کس وارد حزب نگردد، دو راه بیشتر ندارد: این فرد باوابسته به یکی از سازمان‌های غیرقانونی می‌باشد و به بیان دیگر، یک خائن است و جایش در زندان است. راه دیگر اینکه، بدون پرداخت عوارض خروج از کشور، کشور ایران را ترک کند؛ زیرا او ایرانی محسوب نمی‌شود. در ۱۳۵۳ که حزب رستاخیز به دستور شاه تأسیس شد آیت الله مدنی عضویت در آن را تحریم کرد. (باقی پور،۱۳۴۰ ، ص.۹۵٫)

این روحانی عالی قدر، در جلسه‌های عمومی و خصوصی، آشکارا اظهار می­کرد هرکس در این حزب ننگین ثبت نام کند، مانند آن است که در لشکر عمرسعد نام نویسی کرده ­باشد و هرکس مردم را به این کار تحریک و تشویق کند یا در این راه بکوشد، مانند یکی از فرماندهان لشکر یزید است. در پی این موضع گیری قاطعانه، به دستور ساواک، ایشان از خرم آباد لرستان به ممسنی شیراز تبعید شد. (همان)

آیت الله مدنی پیش از قیام سال ۱۳۴۲ در ایران با فرقه‌های گمراه در ستیز بود و پس از پیروزی انقلاب نیز مانند امام خمینی (ره)، همواره آتش تلاش و مبارزه در دلش شعله ور بود.

حزب خلق مسلمان، یکی از احزاب سیاسی ایران است که حول محور شخصیت سید محمدکاظم شریعتمداری تشکیل شد. این حزب در جریان رفراندوم (همه‌پرسی) جمهوری اسلامی، خواستار رای موافق بدان شد اما در جریان تصویب قانون اساسی با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مخالفت کرد. این مخالفت‌ها سرانجام به رویارویی گسترده این حزب با حکومت تازه تأسیس پس از انقلاب اسلامی انجامید. (قربی، ۱۳۶۸، ص.۳۶٫)

یک روز نزدیک غروب بود که خلق مسلمانی­ها، کمیته بازرسی را گرفته بودند و به طرف خانه آیت الله مدنی هم تیراندازی می‌شد. نزدیک اذان بود، بچه‌ها رفتند و به ایشان گفتند: «به مسجد نروید»! اتفاقا زودتر رفتند، من جلو رفتم و عرض کردم: «حاج آقا نروید، تیراندازی است، اینها آمده ­اند برای کشتن شما»! از این طرف و آن طرف هم تلفن می‌زنند که حاج آقا را نگذارید بروند بیرون. ایشان به من گفتند: «از تو توقع نداشتم. اگر من به مسجد نروم، تضعیف روحیه مسلمانان کرده‌ام و من پیش خدا جواب ندارم. چه جوابی به خدای خودم بدهم؟ [بگویم] اگر به مسجد نرفتم به خاطر جانم بود؟! می‌گوید اسلام و انقلاب از [جان ] تو عزیزتر بود» و ایشان به مسجد رفتند و نماز جماعت را اقامه کردند.

یک روز عناصر خلق مسلمان به نام هیئت قمه زنی به خانه¬اش ریختند و روز دیگر محراب عبادتش را به آتش کشیدند، در یکی از خیابان‌های تبریز آب دهان به صورتش انداختند و حتی قصد جان او را کردند، ولی او در برابر این تلخی‌ها و ناگواری ها، استوار و ثابت قدم ایستاد و با الهام از کلام خدا که فرمود: «فَاستَقِم کَما اُمِرْت»، اعلام کرد: «من تا زنده ام، نماینده امام هستم و نماز جمعه می‌خوانم». (اسحاقی،۱۳۴۱، ص.۳۵٫)

منافقین روز ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ آیت الله مدنی را مانند حضرت علی بن ابی¬طالب (علیه السلام) در محراب به شهادت رساندند. ایشان همانند تمام نماز جمعه ها، بعد از خطبه‌ها شروع به نماز خواندن کرد پس از آن که نماز جمعه را به پایان برد و مثل همیشه در بین نماز جمعه و عصر، به عبادت مشغول شد، در این هنگام، از صف سوم نماز، منافقی برخاست و به سوی ایشان هجوم برد و طولی نکشید که امام جمعه مبارز با فرقه¬ها و جاهلیت، بر سجاده خون غلتید، محاسن سفیدش به خون سرخش رنگین شد. مدفن او در قم و در حرم حضرت معصومه قرار دارد. در ایران وی را از شهدای محراب می‌خوانند. ( رک بسطامی، ۱۳۶۸، ص.۲۰۹٫)

 

۲-۱- بهائیت

جهت بررسی این فرقه مرموز و مورد حمایت استعمارگران باید به عقب برگشت و ریشه پیدایش آن را در جریان بابیت جستجو کرد و باز هم به عقب­تر، منشا پیدایش بابیت را در فرقه شیخیه  بررسی کرد.

فرقه­ ی شیخیه تحت تاثیر تفکرات شیخ احمد احسایی در قرن سیزدهم هجری به وجود می­آید. شیخ احمد، تفکرات خاصی پیرامون امامت و معاد داشت که همین نظرات غلوآمیز او باعث تکفیر او از سمت برخی علماء مانند شهید ثالث می­گردد.

مثلا او در زمینه امامت قائل بود که امامان معصوم (علیهم السلام)  علل چهارگانه عالم هستند یعنی آنها علت صور‌‌‌ی، علت مادی، علت غایی و علت فاعلی این جهان می­باشند.

مهمترین اشکال بر احسایی، اشکال بر روش­ شناسی او در باب معرفت دینی است وی بسیاری از عقاید خود را به مسموعات مستقیم خود از ائمه اطهار (علیهم السلام) که در عالم خواب می­دید، مستند می­ساخت.

یکی از نظرات او که نقش مهمی در بوجود آمدن بابیت داشت، این بود که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر غیبت در عالم هورقلیایی است و هر زمان بخواهد وارد بدن یکی از شیعیانش می­گردد.

شیخ احسایی با به کارگیری جسم هورقلیایی برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این خواست را تامین کرد که روح و جسم هورقلیایی امام در قالب شخص دیگری ظاهر شود از این رو هرکس به مقام شیعی کامل برسد می­تواند محل حلول حقیقت و روح امام غايب شود. (امیر مستوفیان، ۱۳۸۷، ص.۴۳۴٫)

درحالیکه طبق روایات، حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این دنیا و بر روی زمین و در میان مردم زندگی می­کنند و حتی در موسم حج حاضر می­شوند. طبق روایتی از پیامبراکرم (صل الله علیه وآله) : «لولا الحجة لساخط الارض باهلها» (کلینی، ۱۳۸۱، ص.۳۳۴٫) اگرحجت خدا بر روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو می بلعد.

بعد از شیخ احمد احسایی ، یکی از شاگردان او بنام سیدکاظم رشتی عهده­ دار شیخیه گردید و در توسعه آن نقش بسزایی داشت.

طبق آن چه که جناب آقای عبدالحسین خسروپناه در کتاب “جریان شناسی ضدفرهنگ­ها” بیان می­­کند: «اعتقاد به رکن رابع مهم ترین موضوع جنجالی شیخیه منسوب به سیدکاظم رشتی است که به بابیت منجرشد. او بر این باور بود که واسطه فیض میان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مردم، شیعه کامل و رکن رابع است که اصول دین براین اساس عبارتند از: توحید، نبوت، امامت و رکن رابع.(خسروپناه،۱۳۸۹، ص.۳۲۶٫)

احسایی-رشتی-باب

  بعد از مرگ سیدکاظم سیدعلی محمدشیرازی معروف به باب، فرقه ضاله بابیت را تأسیس کرد و در میان طرفدارانش لقب حضرت اعلی و نقطه اولی را گرفت. طرفداران اولیه او معروف به حروف حی که هجده نفر بودند پیرامون او جمع شدند و به تبلیغ  بابی­گری پرداختند و در واقعه بدشت جشن نسخ اسلام را برپا و استقلال شرع بیان را با بی عفتی و هرزگی اعلام کردند.طاهره قرة العین در این مراسم با برهنگی و روی آرایش کرده در جمع مردان حاضرشد و این قضیه آنقدر تلخ بود که برخی بابیان به انحرافی بودن این فرقه پی برده و از این مسلک دست کشیدند.(رک خسروپناه،۱۳۸۹، ص. ۳۳۲-۳۲۷٫)

  سیدباب ابتدا بعد از ادعای جانشینی سیدرشتی ادعای بابیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کرد و بعد از مدتی مدعی شد که خود ولی عصر است که به این هم بسنده نکرد و پس از آن نبوت و رسالتش را مطرح کرد و این که دین اسلام نسخ شده و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی جدیدی به نام “بیان” بر او نازل کرده است.(فرمانیان، ۱۳۸۷، ص.۱۹۰.) او کتاب بیان خود را برتر از قرآن و خود را برتر از همه پیامبران پنداشت. ادعاهای سیدباب به این هم متوقف نشد و او خود را مظهر نفس پروردگار دانست و مدعی الوهیت شد. سیدعلی محمد چند مرتبه دستگیر و تبعید می­شود و حتی در چند مناظره­ای که با علما داشت بر اثر بی­سوادی و ناتوانی از اثبات ادعاهایش رسوا می­شود و توبه می­کند.

او در یکی از مناظرات اولیه­اش، به تصریح نبیل زرندی (نویسنده مشهور بهائی ) بر فراز منبر می­گوید: لعنت خدا برکسی که مرا باب امام بداند. هم چنین بعد از یکی از مناظراتش چوب­کاری می­شود و بعد عریضه­ای خطاب به ولی عهد می­نویسد و اظهار ندامت می­نماید و دعاویش را تکذیب می­کند گر چه بعد از مدتی دوباره دعاوی خود را اظهار می­نمود.(رک محمدی، ۱۳۸۸،ص.۱۹۸-۲۰۳٫)

بابیان نیز به ­دنبال سیدباب آشوب ها و فتنه­ های متعددی را بوجود آوردند که واقعه ­ی قلعه طبرسی یکی از آن­هاست که درآن بابیان به قتل و غارت مردم پرداختند.

  میرزاتقی خان امیرکبیر به جهت فرونشاندن فتنه بابیان و بازگردانی امنیت در صدد سرکوبی آن­ها برآمد و سرانجام سیدعلی محمد شیرازی و یکی از پیروانش به نام محمدعلی زنوزی را در ۲۸شعبان ۱۲۶۶در تبریز تیرباران کردند.(همان، ص.۱۴٫)

پس از اعدام سیدباب، میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل، ادعای جانشینی او را کرد.چون در آن زمان میرزا یحیی بیش از نوزده سال نداشت، برادرش میرزا حسینعلی نوری، زمام امور را در دست گرفت. نقش فعال میرزاحسینعلی در اقدامات بابیان موجب شد که درسال ۱۲۶۷ق وی به کربلا تبعید و با حمایت سفیر روس به عراق منتقل گردد. در بغداد نمایندگان دول فرانسه و انگلیس حمایت دول خویش را به او ابلاغ کرده و حتی تابعیت کشورهای خود را به او پیشنهاد دادند. میرزا یحیی هم به بغداد رفت و بغداد وکربلا و نجف مرکز اصلی فعالیت بابیان شد. با تعرض بابیان نسبت به زائران ایرانی سرانجام دولت عثمانی بابیان را از عراق به استانبول و بعد به ادرنه منتقل کرد در همین زمان حسینعلی ادعای من یظهراللهی یا همان موعود بیان را نمود و مقدمه­ی انشعاب بابیان به وجود آمد.گروهی از بابیان ادعای او را نپذیرفتند و بر جانشینی صبح ازل باقی ماندند و ازلی نام گرفتند وکسانی که به میرزا حسینعلی ملقب به بهاء الله گرویدند، بهایی نامیده شدند. منازعات در میان این دو برادر شدت گرفت تا جایی که بهاء الله، برادرش صبح ازل را مسموم کرد و حکومت عثمانی برای پایان دادن به اختلافات بهاء الله و پیروانش را به عکا در فلسطین و صبح ازل را به قبرس فرستاد. میرزا حسینعلی پس از ادعای مقام من یظهراللهی مدعی ربوبیت و الوهیت شد و در نتیجه پیروانش خدایی او را پذیرفته و قبر او را قبله خود قرار دادند. (رک فرمانیان،۱۳۸۷، ص.۱۹۵-۲۰۰٫)

  با مرگ بهاء الله پسر ارشدش، عباس افندی که بعدها ملقب به عبدالبهاء بود جانشین پدر گردید و تلاش گسترده­ای در جهت نشر تعالیم بهاء الله نمود. عبدالبهاء به اروپا و آمریکا سفرکرد که باعث  تحولات جدیدی در عقاید و آراء بهاییان گردید. او برخلاف پدرش به جای روسیه با انگلستان و سپس آمریکا رابطه ویژه برقرار نمود تا جایی که به خاطر خوش­خدمتی که به دولت انگلستان در جریان لشکرکشی آن­ها به فلسطین داشت از جانب دولت انگلیس نشان “نایت هود” و لقب “سر” گرفت. او در سفرهای خود تعالیم باب و بهاء را با آنچه در قرن نوزدهم در غرب تحت عناوین مدرنیسم و اومانیسم و روشنفکری متداول بود آشتی داد و تعالیم دوازده­گانه بهاییت را با الهام از همین آموزه­ ها تدوین و عرضه کرد با مرگ عبدالبهاء، شوقی افندی فرزند ارشد دختر عبدالبهاء زعامت بهاییان را به عهده گرفت.او برخلاف نیای خود دارای تحصیلات رسمی در آکسفورد و دانشگاه آمریکایی در بیروت بود. وی با توسعه تشکیلات اداری و تاسیس تشکیلات بیت العدل و معبدهای قاره­ای موسوم به مشرق الاذکار فرآیند گسترش بهاییت را در دهه شصت میلادی در اروپا و آمریکا سرعت بیشتری داد. در زمان حیات او حکومت غاصب اسراییل تاسیس و شوقی از تاسیس این دولت حمایت کرد و فلسطین اشغالی را مرکز اصلی بهاییان قرار داد.(همان)

شوقی صاحب اولاد نبود به همین جهت پس از مرگش کشمکش شدیدی بین بهاییان بر سر جانشینی او درگرفت. بسیاری رهبری همسر آمریکایی او را به نام روحیه ماکسول پذیرفتند.در کنفرانسی در سال ۱۳۴۲ شمسی با حضور سران بهاییت در لندن نه نفر به عنوان اعضای مجلس بیت العدل انتخاب شدند این شورا که معروف به ایادیان امرالله است در حیفا فعالیت می­کنند و هر چند سال یک بار با تجدید انتخابات اعضای آن تغییر می­کند. به موازات رهبری ماکسول، چارلزمیسن ریمی، فرزند یکی از روحانیون کلیسای ارتدوکس نیز ادعای جانشینی شوقی را نمود و گروه بهاییان ارتدوکس را پدید آورد. عده­ای دیگر از بهاییان نیز به رهبری جوانی از بهاییان خراسان به نام جمشید معانی روی آوردند که خود را سماءالله نامیده بود.(رک محمدی، ۱۳۸۸، ص.۲۲-۲۴٫)

منابع اعتقادی و احکام بهاییان نوشته­ های سیدباب و بهاء الله و عبدالبهاء و تا حدودی نیز شوقی افندی است که از نظر بهاییان مقدس بوده و در مجالس ایشان قرائت می­شود هر چند کتب باب عموما در دسترس بهاییان قرار نمی­گیرد و دو کتاب اقدس و ایقان بهاء الله نزد آنان از اهمیت خاصی برخوردار است.بیشتر عقاید بهاییت در محور میرزا حسینعلی می­باشد و شناخت بهاء الله اولین چیزی است که بر بندگان واجب شده است و در اثر این شناخت اعمال بندگان قبول می­گردد. بهاء الله دارای مقام الوهیت و ربوبیت است و بهاء مژده­ ی انبیای گذشته و باب است‌ مژده­ رسان بهاء الله بود و با ظهور او قیامت برپا شده­است.(رک همان، ۱۳۸۸، ص.۱۸۰-۱۸۱٫)

این فرقه سیاسی که بازیگر در جبهه استکبار است در روی کار آمدن رژیم پهلوی نقش ایفا می­کند و در تقویت این حکومت منحوس به فعالیت می­پردازد. نفوذ بهائیان در دولت اگرچه در دوران حکومت رضاخان آغاز شد اما در حکومت پهلوی دوم به اوج خود رسید. در واقع این دوران را باید یکی از مناسب­ترین ادوار برای رشد و گسترش سریع بهائیت در ایران نامید به گونه ­ای که در هیچ زمان دیگری این فرقه ضاله نتوانست همچون این دوره به طور آزاد در عرصه‌های مختلف حاکمیت سیاسی فرهنگی اجتماعی اقتصادی و نظامی این کشور به تاخت و تاز بپردازد.

با روی کار آمدن حسنعلی منصور برای نخستین بار پای بهائیان به کابینه وزیران ایران بازگردید اما پیوند بهائیت با رژیم پهلوی خصوصاً پس از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به اوج خود رسید و در دو دهه آخر سلطنت وی،  آنان به بالاترین مقامات سیاسی اقتصادی فرهنگی و نظامی ایران دست یافتند.تنها در کابینه هویدا نه وزیر بهایی حضور داشتند؛ افزون بر این می‌توان فهرستی طولانی از مقامات مهم سیاسی و نظامی و امنیتی رژیم در نیمه دوم سلطنت محمدرضا ارائه کرد که توسط اعضای این فرقه ضاله اشغال شده ­است.(رک همان،ص.۷۴-۷۹٫)

در چنین شرایطی، علمای اسلام مانند شهید مدنی از رشد و فعالیت این فرقه­ ی گمراه احساس خطرکرده و به مبارزه با این فرقه استعماری پرداختند.

 

۲- مبارزه با بهائیت

از جمله موضوعات مهم در تاريخ معاصر ايران بهائيت است. ارتباط مستقيم و غيرمستقيم  بهائيان  با بيگانگان، نقش و تأثير آنان در سياست¬هاي ضداسلامي عصر پهلوي چون كشف حجاب و سيطره اقتصادي بر اركان جامعه، تسلط عوامل بهائی در تشكيلات اداري و سياسي ـ نظامي ايران از مسائل مهم و قابل بررسي اين فرقه سياسي است. (نیکبخت، ۱۳۸۶، ص. ۲۱۵).

بذر بدفرجام بهائیت در کشورهای اسلامی به وسیله استعمار انگلیس پاشیده شد و نهال آن در دامن کج اندیشان به‌اصطلاح روشن‌فکر پرورش یافت دست‌های پنهان آن را در ممالک اسلامی به‌ویژه مناطق شیعه‌نشین ترویج دادند با ورود فرهنگ بیگانه و بازگشت روشن‌فکران غرب‌زده از پرورشگاه خود، این کیش ضد مذهب به اوج رسید. (گلزاده، ۱۳۸۲، ص.۵۱٫)        عالمـان آگاه و زمـان شـناس، در کنـار مسـئله دیـن داری، به موانع و شـرایط  عصـر ظهـور و بـروز دیـن در زندگـی مـردم هـم توجـه مـی کننـد کـه اگـر چنیـن نباشـند، هـم خـود دچـار اشـتباه و شـبهه مـی شـوند و هـم کاری بــرای دین داری مــردم نمــی تواننــد انجــام دهنــد و حدیــث معــروف امــام صادق (علیه السلام): «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس؛ عالمـی کـه زمــان شــناس باشــد گرفتــار امــور مشــتبه نمــی شــود». (ابن شعبه حرانى،۱۳۶۳ق، ص.۳۵۶٫)  مؤیــد ایــن مســئله اسـت.

شـناخت جریـان هـای انحرافـی و تقابـل روشـنگرانه و عالمانـه بـا آن هـا از زمــان ائمــه (علیهــم الســلام) وجــود داشــت و علمــای بــزرگ شــیعه هــم همـان خـط سـیر را دنبـال مـی کردنـد.

امـام صـادق (علیه السلام) در مـورد گـروه انحرافــی مرجئــه کــه در آن زمــان خطــری بــرای افــکار مــردم محســوب مـی­شد می­فرماید: «بادروا أولادكم بالحديث قبل أن يسبقكم إليهم المرجئة؛ یعنــی بــه فرزندانتــان حدیــث بیاموزیــد قبــل از آنکــه گــروه انحرافــی مرجئــه آنهــا را دریابــد». (کلینی، ۱۴۰۷ق، ص.۴۷٫)

یکـی از حساسـیت هـای شـهید آیـت الله مدنـی، در مورد فرقـه هـا و گـروه هــای انحرافــی مثــل بهائیــت بــود کــه در زمــان پهلــوی و  در شهرهایی کــه ایشــان مشــغول تبلیــغ بــود (آذر شــهر، همدان، نورآباد ممسنی) فعالیــت مــی کردنــد.

مبارزات آیت الله مدنی از زمان رضاخان آغاز شد. در آن دوران، رضاخان برای اینکه مردم به سمت اسلام و علمای شیعه نروند، زمینه را برای فعالیت بهائیان فراهم کرده بود، لذا آیت الله مدنی که از این اقدام حکومت آگاهی کامل داشت، اولین مبارزاتش را با گروه‌های بهایی در سراسر کشور به‌ویژه تبریز آغاز کرده بود.

رضاخان برای ضربه زدن به شیعه، سعی کرد تا بسیاری از سرمایه‌داران بهائی را در آذربایجان‌شرقی و به‌ویژه در حوالی آذرشهر پرورش داده و از لحاظ مالی و اقتصادی بر روی مردم فشار بیاورد و مردم را در مقابل بهائیت بشکند…

بهائیان بـا توجـه بـه تمکـن مالـی، بـر مراکـز حسـاس شـهر مسـلط  بودنـد و بـه خصـوص کارخانـه تولیـد بـرق را در اختیـار داشـتند.

در دورة پهلوی، بسیاری از رسانه­های داخلی در دست این فرقه بود و بسیاری از بهائیان گردانندگان امور فرهنگی، تبلیغی و رسانه­های ایران بودند. رسانه های غربی، خصوصا رسانه­های رژیم صهیونیستی در کنار مسئولان سیاسی،  قضایی و اقتصادی خود به حمایت وسیع از تشکیلات بهائیت می­پرداختند. طبق اسناد موجود در دوران رژیم پهلوی، نشریات بهائی که در ایران انتشار می­یافت، از طریق اسرائیل، برای بهائیان در سراسر جهان ارسال می­گردید.(غفاری هشجین و دیگران،۱۳۹۰،ص.۳۳،۳۴)

شهید بزرگوار آیت الله مدنی، مبارزه سیا سی و اجتماعی خود را از دوران تحصیل در قم، شهر قیام و شهادت، آغاز کرد و در اولین فعالیت¬های خود ،به ستیز با بهائیت بعنوان ابزار تفرقه و انحراف در منطقه آذر شهر پرداخت. (گلزاده، ۱۳۸۱،ص.۵۹۰٫)

 

۱-۲ افشاگری و تحریم منافع بهائیت              

رضاخان و عاملان دیگر غرب برای کوبیدن اسلام در ایران به‌ویژه مکتب تشیع به ترویج کنندگان مرام بهائی‌گری میدان دادند به‌طوری‌که در اندک‌زمان سرمایه‌داران بهائی در آذربایجان بویژه در مناطق اطراف تبریز بر صنایع عظیم استان ازجمله کارخانجات برق مسلط شدند و این قبضه کردن شریان‌های اقتصادی روزبه‌روز کارگران شیعه شاغل در این مراکز را با خطرهای فکری و عقیدتی مواجه ساخت آیت‌الله مدنی که در این ایام در حوزه علمیه قم مشغول درس و بحث علمی بود این آشفتگی اوضاع منطقه را تاب نیاورد و بی‌درنگ روانه ی زادگاه خود شد و با عشق و ایمان به مکتب خود و قلبی آکنده از خشم به دشمنان، مبارزه‌اش را بر ضد بهائیت آغاز کرد. (گلزاده، ۱۳۸۲، ص.۵۱٫)

در ایـن هنـگام مـردم بـر اثـر سـخنرانی­هـای افشـاگرانه شـهیدمدنی (ره)، مصـرف بـرق را تحریـم کردنـد و از چـراغ هـای نفتـی اسـتفاده کردنـد، همچنیـن هــر گونــه معاملــه بــا آنهــا را لغــو کردنــد تــا حــدی کــه بهائیــان مجبــور مـی شـوند شـهر را تـرک کننـد.

داماد ایشان از آن اوضاع آشفته چنین یاد می‌کند؛ آن‌طور که خود معظم‌له تعریف می‌کرد یک موقع ایشان احساس می‌کند که زادگاه اصلی‌شان آذرشهر در خطر محاصره اقتصادی فرقه ضاله و مضله‌ی بهائیت این مسلک و مرام استعماری صهیونیستی قرار گرفته، مراکز حساس شهر مانند کارخانه تولید برق و غیره به دست آن‌هاست ایشان می‌رود و با بیانات آتشین خود مردم را علیه آنان بسیج می‌کند تا آنجا که مصرف برق آن‌ها را تحریم می‌کند و مردم از چراغ‌های نفتی استفاده می‌کنند از این بالاتر آذرشهر که نزدیک به تبریز واقع‌شده در آن زمان مقدار زیادی از نان تبریز را تامین می‌کرد که به دستور معظم‌له مردم از فروش نان و مایحتاج زندگی به این فرقه گمراه خودداری می‌کنند و آنان مجبور می‌شوند از این شهر مذهبی و اسلامی کوچ کنند و بدین‌ترتیب تب مبارزات ضد بهائی بالا گرفته و کم‌کم به مبارزه‌ای خونین تبدیل می‌شود تمام این حوادث از طرف شهربانی وقت پیگیری شده و آن بزرگوار تنها عامل همه تحریکات ضد بهایی شناخته می‌شود درنتیجه او را به همدان تبعید می‌کنند ولی قیام معظم‌له به ثمر رسید مردم دست از ادامه مبارزه برنداشته و بالاخره این شهر مذهبی را از لوث این فرقه استعماری صهیونیستی نجات می‌دهند.(گلزاده، ۱۳۸۲، ص.۵۲ و۵۳؛ عباس زاده، ۱۳۸۰، ص.۶۶و۶۷).

آذرشهر که نزدیک تبریز بود، در آن زمان مقدار زیادی از نان تبریز را تأمین می کرد. به دستور آن بزرگوار، مردم این شهر از فروش نان و مایحتاج زندگی به این فرقه گمراه خودداری کردند. درنتیجه، آنان مجبور شدند از این شهر مذهبی و اسلامی کوچ کنند. بدین ترتیب، مبارزه های ضد بهایی اوج گرفت و کم کم به مبارزه ای خونین تبدیل شد. شهربانی وقت، تمام این حوادث را پیگیری می کرد و شهید مدنی تنها عامل همه این مبارزه های ضدبهایی شناخته شد. در نتیجه، او را به همدان تبعید کردند، ولی مردم آذر شهر با ادامه این مبارزه، سرانجام این شهر مذهبی را از لوث این فرقه استعماری _ صهیونیستی پاک کردند و کوشش معظم له در این زمینه به ثمر رسید. (قریب بلوک و دیگران، ۱۳۸۸، ص.۲۴).

در اسناد موجود در ساواک، گزارشاتی وجود دارد که حاکی از فعالیت آیت‌الله مدنی حتی در تبعید می¬باشد ایشان به هر شهری که می‌رفت با مردم آن منطقه ارتباط برقرار می‌کرد  و به رفع مشکلات مردم می‌پرداخت، یکی از فعالیت‌های ایشان در آن زمان مبارزه با بهائیت بود، که این مسئله در گزارشات ساواک اشاره شده‌است.به عنوان نمونه به این گزارش اشاره می شود: «… تعدادی از اهالی کازرون مقیم شهرستان نورآباد ممسنی با سید اسدالله مدنی دهقانی معاشرت دائم نموده ، افراد فوق‌الذکر در معیت او به شیراز رفته که امکانات کنترل آنان در خارج از حوزه نگهبانی آن ناحیه مقدور نمی‌باشد و اخیراً نیز با راهنمایی‌های تبعیدی یاد شده برای دو خانوار بهائی مقیم نورآباد ممسنی مزاحمت‌هایی ایجاد شده‌است سازمان اطلاعات و امنیت لرستان در خاتمه اضافه نموده‌است که ناحیه ژاندارمری تقاضا نموده به‌منظور جلوگیری از ایجاد هرگونه بی‌نظمی و مزاحمت‌های احتمالی محل اقامت نامبرده تغییر یابد».

نورآباد از شهرهای استان فارس است و در نزدیکی شیراز قرار دارد آیت‌الله مدنی پس‌از سخنرانی علیه حکومت در خرم‌آباد به جرم اختلال در امنیت منطقه به نورآباد تبعید گردید. او بر خلاف پندار خام سردمداران حکومت وقت، نه‌تنها از تبعید باکی نداشت بلکه این دوران را بسیارمغتنم شمردند تا برای به ثمر رساندن نهضت سال ۴۲ تلاش بیشتری را در نقطه‌ای دیگر آغاز کنند. آیت‌الله راستی کاشانی درباره فعالیت ایشان در این دوره از زندگی‌اش می‌گوید: « در ایامی که در نورآباد ممسنی بودند ما به زیارتشان می‌رفتیم همان‌جا باز جلساتی داشتند و مردم را بیدار می‌کردند و یک شور و هیجان ایجاد شده بود به‌طوری‌که از کازرون و شیراز و جوانب دیگر مرتب جمعیت‌های زیادی رفت‌وآمد می‌نمودند و از رهنمودهای ایشان استفاده می‌کردند و یک حرکت و تحولی در مردم آن‌جا به وجود آورده بود». (عباس زاده،۱۳۸۰ ، ص.۷۶٫)

با وجود تمام اقدامات ساواک مردم دسته به دسته رو به سوی ممسنی نهادند تا سید را ببینند و ارتباطات خود را با او حفظ کند ساواک با تهدید و ارعاب سعی داشت که مردم را از ادامه تحرک و کمک به خانواده سید بازدارد و از ملاقات مردم با سید جلوگیری کند.

سید نورآباد را به پایگاه جدیدی برای مبارزه تبدیل کرد به مردمی که برای دیدارش می‌آمدند می‌گفت :«در حفظ مسجد و حوزه علمیه بکوشید و مجتهد تربیت کنید اسلحه شما تبلیغ است در مقابل ظالم و ستمگر تبلیغ از بمب اتم هم مؤثرتر است». در اواخر این سال سید و شصت و چهار روحانی دیگر از کشور ممنوع‌الخروج شدن مردم از نقاط گوناگون شیراز کازرون و شهرهای دیگر استان‌های فارس و لرستان به دیدار سید می‌آمدند و رهنمود می‌گرفتند فعالیت‌های سید رژیم را به وحشت انداخته بود اکنون دیگر نورآباد نیز مثل خرم‌آباد دچار التهاب بود آن‌ها می‌خواستند زمینه آزادی سید را فراهم کنند و فقط در انتظار تقاضای خودِ او و دست کشیدنش از مبارزه بودند اما سید جواب داد: «من رژیم را به رسمیت نمی‌شناسم که تقاضای آزادی کنم و راضی نیستم کسی هم برای من تقاضای آزادی کند». (آقا میرزایی، ۱۳۸۵، ص.۵۶٫)

 

۲-۲ ساختن مسجد

سید علاوه بر روشنگری به کارهای فرهنگی مثل ساخت مسجد نیز پرداخت تا به هر صورت که شده به مردم منطقه در هدایت به سوی دین و معنویت یاری رساند ساواک درمانده شده بود. یکی از این مساجد، مسجد بزرگی در نور آباد ممسنی است.

 

۱-۲-۲ مسجد بزرگی در نورآباد ممسنی

آیت الله مدنی وقتی فعالیت بهائیت را در نور آباد مشاهده کرد برای مقابله با این فرقه با گروهی از همراهان خود در طرح و نقشه آن دخالت داشت. این مسجد در کنار تشکیلات بهائی در نورآباد ممسنی ساخته شد آیت‌الله مدنی با این کار، مبارزه سختی را با فرقه‌ی بهائی نورآباد آغاز کرد عاقبت هم ‌صدای اذان این مسجد آن‌ها را نابود ساخت. (گلزاده،۱۳۸۲، ص ۵۱٫)

 

۲ -۲ -۲ مسجد مهدیه همدان                         

همدان يکي از کانون‌هاي اصلي گسترش بابي‌گري و بهائي‌گري در سراسر ايران بوده است. بابي‌گري و بهائي‌گري در همدان به ‌وسيله جامعه متنفذ و منسجم يهودي اين شهر اشاعه داده شد.

فضل‌الله مهتدي، معروف به صبحي، مبلغ پيشين بهائي، مي‌نويسد: «همدان اکثر بهائيانش يهودي‌اند و به نظر اين بنده بيش تر از آنـان براي فرار از يهوديت، بهائي شده اند تا گذشته از اين كه اسـم جهـود از روي آن ها برداشته شود و در فسق و فجور نيـز فـي الجملـه آزاد باشند و من از اين قبيل يهوديـان نـه در همـدان بلكـه در طهـران نيـز سراغ دارم وبر اعمال انـان واقفـم كـه از يهـوديگري در پنـاه بهائيـت گريخته و بدين واسطه استفاده­هـائي مي­كننـد». (صبحی مهتدی، ۱۳۵۴، ص.۲۸۳٫)

به ‌نوشته حسن نيکو، در همدان که مرکز مهم بهائيان است، به استثناي سه چهار نفر همگي يهودي بهائي هستند. بر بنياد همين جامعه يهودي- بهائي بود که مدرسه آمريکائي همدان تأسيس شد.

حتي در ارمنستان (ايروان) نيز بهائي‌گري به‌وسيله يک يهودي همداني ( ميرزا آقا جان طبيب اسرائيلي ) اشاعه يافت.

بررسی تاریخ نشان می‌دهد که بهائیان همدان نقش خیانت‌کارانه ای نسبت به این شهر و مردم آن  داشته‌اند و هیچ تعصبی به وطن و محل تولد خود نداشته و همواره اهداف پلید سیاسی خود را دنبال می‌کردند و هرگاه حکومتی غاصب به همدان مسلط می‌شد رابطه دوستی با دولت متخاصم برقرار می‌کردند چنان‌که اشاره‌شده است.

در طول جنگ جهانی اول، به رغم اعلام بی‌طرفی ایران در این جنگ، برخی از شهرهای ایران از جمله همدان، به اشغال روس‌ها درآمد. و از جمله شهرهای بود که در این واقعه جهانی دچار صدمات فراوانی شد. (علی صوفی و دیگران، ۱۳۹۶، ص.۱۵۷).

پس از اشغال این شهر، بهائیان همدان برای سربازان قاتل روسی جشن و پایکوبی کردند. پس از شکست روس‌ها در همدان و جایگزینی آن‌ها با ارتش غاصب عثمانی، بهائیان دقیقاً همین بازی خیانت‌کارانه را در مقابل ایشان انجام دادند.

اشراق خاوری، مبلّغ طراز اول و مورد تأیید رؤسای بهائی، در تاریخ امری ملایر و همدان، شرح این وقایع (سال ۱۲۹۷ ش مطابق ۱۳۳۵ ق) خیانت‌آمیز را آورده است. http://index.php/item)/ )

در زمان پهلوی با حمایت‌های رؤسای حکومت، بهائیان فعالیت‌های چشمگیری در ایران داشتند یکی از شهرهایی که بهائیان به‌طور گسترده در آن فعالیت داشتند شهر همدان بود شهید مدنی از افراد مؤثری است که در آن زمان به مقابله با بهائیت در همدان پرداخت.

حجازی که از سابقون مبارزات انقلابی در همدان و از همراهان آیت‌الله مدنی بوده است در سخنان خود به این مطلب اشاره کرده­است که: «خیابان مهدیه همدان آن زمان در تصرف بهائیت بود. آیت‌الله مدنی با شیوه هوشمندانه‌ای که به کار بردند بهائی‌ها را بدون نزاع متفرق کردند. آیت‌الله مدنی در زمینی که توسط یکی از خیرین آن زمان در اختیارشان قرار گرفته بود، مسجد مهدیه را که اکنون یکی از مساجد تأثیرگذار همدان است، بنا کردند. وقتی بانگ اذان از بلندگوی این مسجد بلند شد دیری نگذشت که بهائی‌ها این منطقه را ترک کردند».( https://www.adyannet.com/fa/news)

مسجد مهدیه یادگار ارزشمند آیت‌الله شهید مدنی و کانون مبارزات انقلابی ایشان است که نزدیک به نیم قرن از تأسیس آن می‌گذرد.

منطقه جاده عباس‌آباد ده‌ها خانواده بهائی بودند که کسی کاری به کارشان نداشت و تیشه به ریشه تشیع می‌زدند. رژیم پهلوی نیز خود از این فرقه ضاله حمایت کرده و راه را برای تبلیغ و گسترش گروهشان باز گذاشته بود.

شهید مدنی از سال ۴۱ به همدان رفت و آمد کرده و از افزایش  خانواده‌های بهائی در همدان به ویژه منطقه جاده عباس‌آباد احساس نگرانی می‌کردند؛ از همین‌رو در سال ۴۷ یا ۴۸ بود که تصمیم به ساخت مسجد کرد،

و مسجد را “مهدیه” نام نهاد تا تذکری باشد بر مسئله غیبت و ظهور آخرین امام از سلاله پاک نبوی تا مدعیان دروغین امامت را رسوا و غافلان را بیدار سازد.

نزدیک به نیم قرن از زمانی که آیت‌الله مدنی، مسجد مهدیه را در همدان بنا نهاد می‌گذرد؛ امروز دیگر خبری از بهائی و بهائیت در کوچه ‌پس کوچه‌های شهر نیست و همه این‌ها به برکت روح قدسی و نیت بلند این روحانی شهید است. مسجد مهدیه در خیابانی به همین نام قرار دارد و کانون جوانان است.

سیدمحسن قشمی در این زمینه اشاره می‌کند: «قرار شد در منطقه مهدیه که بهائی­ نشین بود مسجدی توسط جمعی از معتمدین ساخته شود محل مورد نظر که معین شد صاحب زمین پیدا شد و او از این ایده استقبال کرد و قبول کرد زمین را برای ساخت مسجد بفروشد زمین یک باغ بود با ساختمانی ویلایی که دور و اطراف آن خالی بود مقرر شد مسجدی موقتی ساخته شود که به ساختمان اصلی تکیه داشته باشد و به سمت خیابان باشد که این ساختمان از همان سال‌های۴۶ تا سال‌های۵۷ مورد استفاده بود و بعد مسجد فعلی با همت شهید مدنی و بانی شدن حاج‌قاسم همدانی و یاری معتمدین همدان ساخته شد.» (قربی، ۱۳۹۶، ص. ۷۲)

 

۳-۲ تبلیغ و ارشاد

آيت‌الله مدنی معتقد بود كه بايد از راه تبليغ و ارشاد مردم، آنان را به اسلام دعوت كرد و مانع از گسترش بهايی‌گری شد.

در یکی از گزارشات ساواک آمده است: «برابر اطلاع واصله، عده‌ای از افراد اخلال‌گر اخيراً، نزد واعظی به نام آقای مدنی مراجعه و اظهار داشتند چنانچه اجازه بدهيد، به خانه‌ افراد بهايی ساكن در همدان برويم، ضمن ترسانيدن افراد بهايی، خانه‌های آن¬ها را آتش بكشيم. نامبرده ضمن سرزنش آنان گفته اين عمل در دين مبين اسلام كاملاً منع گرديده و از شأن افراد شيعه نمی‌باشد». بر همين اساس، وی با روشنگری خود و با کمک مرحوم آیت الله انواری (۱) موجب شد كه برخی از اهالی «امزاجرد» كه بهايی بودند، اسلام بياورند. ایشان در يك سخنرانی در مسجد جامع همدان، اعلام كردند:«كسانی كه معتقد به دين مبين اسلام هستند، نمی‌توانند به هيچ وجه به جان و مال ديگران، من‌جمله افراد مسيحی، كليمی، بهايی، آسيب برسانند». https://www.irdc.ir/fa/news)/)

 

نتیجه

آیت اللّه مدنی از مجاهدان غیوری است که نخستین فعّالیّت سیاسی و اجتماعی خود را ستیز با فرقه گمراه بهائیت قرار داد. به روایت تاریخ، رضاخان و عوامل داخلی استعمار برای سرکوب اسلام، مخصوصا مکتب شیعه، زمینه فعّالیّت بهائیت و دیگر فرقه‌های ساختگی را فراهم نمودند.

آیت اللّه مدنی در راستای مبارزه با فرقه بهائیت با تمام توان در شهرهایی که بهاییت فعالیت داشت و در حال گسترش بوده از جمله: آذر شهر، همدان و نور آباد ممسنی، به فعالیت پرداخت. ایشان در اولين اقدام مردم را به برچيدن كارخانه مشروب‌سازي آذر شهردعوت نمود. وی پس از آگاهی از وضع موجود، با سخنرانی های افشاگرانه و تحریم برق تولیدی آن کارخانه ها و منع خرید و فروش با این فرقه گمراه، سرانجام شهر مذهبی آذرشهر را از لوث وجود استعمارگران پاک نمود.. این فعالیت ها با ساختن مسجد در جهت خنثی کردن تبلیغات این فرقه ادامه یافت.ایشان با ساخت مراکز مذهبی و فرهنگی مانند مسجد در نورآباد ممسنی و همدان مانع از نفوذ و گسترش بهائیت در ایران شد از سوی دیگر آیت‌الله مدنی با مبارزات مسلحانه و خشونت‌آمیز موافق نبود و معتقد بود باید با تبلیغ و ارشاد گمراه شدگان را به دین اسلام دعوت کرد در نتیجه چنین اقداماتی شهید مدنی با کمک مردم توانست مانع رشد و گسترش فرقه بهائیت و پیشرفت نقشه‌های استعماری در ایران شود.

ضرورت کشورهای استعماری و دولت‌های دست‌نشانده آن‌ها همواره سعی در تضعیف و از بین بردن اسلام دارند و در این راه به شیوه‌های مختلف متوسل می‌شوند یکی از این شیوه‌ها تقویت و گسترش فرقه‌های ضاله همچون بهائیت در کشورهای اسلامی بوده‌است عالمان آگاهی همچون آیت‌الله مدنی با شناخت نقشه‌های شوم استعمار و خطر نفوذ فرقه بهایت در جامعه ایران با تمام توان به مبارزه با این فرقه پرداخته و مردم را از خطر نفوذ آن‌ها آگاه ساختند و اگر نبود چنین اقدامات مخلصانه و مجاهدانه این عالم بزرگ ضربه‌های جبران‌ناپذیری از ناحیه این فرقه به جامعه اسلامی وارد می‌شد.

 

منابع

کتاب

۱-آقا میرزایی، محمدعلی (۱۳۸۵٫) شهید مدنی. تهران: انتشارات مدرسه.

۲-ابن شعبه حرانى، حسن بن على (۱۳۶۳ق.) تحف العقول. قم: جامعه مدرسین.

۳-امیرمستوفیان، علی (۱۳۸۷٫) رهبران ضلالت.          تهران: علی‌ امیرمستوفیان.

۴-بسطامی، رضا، قاسم پور، داود (۱۳۸۵٫) زندگی و مبارزات آیت الله شهید اسدالله مدنی.تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

۵-خسروپناه، عبدالحسین (۱۳۸۹٫) جریان شناسی ضد فرهنگ ها. قم: انتشارات تعلیم وتربیت اسلامی.

۶-عباس زاده، سعید (۱۳۸۰٫) شهید مدنی جلوه اخلاص. قم: نور السجاد.

۷-فرمانیان، مهدی (۱۳۸۷٫) آشنایی با فرق تشیع. قم: مرکزمدیریت حوزه علمیه.

۸-قریب‌بلوک،حلیمه، اسحاقی، سیدحسین و حائری، علی و صادقی، سیدمحمدعلی (۱۳۸۸٫)  شهیدان محراب. قم: مرکز پژوهش­های اسلامی صدا و سیما، دفتر عقل.

۹-قربی، سید محمدجواد (۱۳۹۸٫) شهید نهاد ساز. همدان: اقلیم دانش.

۱۰-كلينى، محمد بن يعقوب (۱۴۰۷ق.) الكافي. تهران: الاسلامیه.

۱۱-كليني، محمد بن یعقوب(۱۳۸۱٫) اصول كافي. تهران: الاسلاميه.

۱۲-گلزاده، صادق (۱۳۸۱٫) آینه اخلاق و عرفان. قم: بوستان کتاب.

۱۳-گلزاده، صادق (۱۳۸۲٫) جلوه اخلاق و فضیلت. قم: بوستان کتاب.

۱۴-محمدی، علیرضا (۱۳۹۱٫) جریان شناسی بهاییت(پرسش وپاسخ های دانشجویی). تهران: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها.

۱۵-مهتدی صبحی، فضل‌الله (۱۳۵۴٫) خاطرات زندگی صبحی و تاریخ: بابیگری و بهائی‌گری.تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

 

مقاله

۱-اردشیری، حسن، (۱۳۸۴٫) رجعت سرخ (نگاهی به زندگی و سیره آیت الله شهید مدنی). مجله مبلغان، (۷۰)، ۳۰-۴۵٫

۲-باقی پور، فاطمه سادات (۱۳۸۵٫) یار خورشید شهادت آیت الله مدنی. مجله گلبرگ ۷۸٫

۳-غفاری هشجین، زاهد، اکار، حمید (۱۳۹۰٫) نقش فرقه بهائیت در تقابل با نظام جمهوری اسلامی در عرصة جنگ نرم. مجله مطالعات قدرت نرم، ۱(۴)، ۲۵-۵۱٫

۴-نیک‌بخت، رحیم (۱۳۸۶٫) فعالیت بهائیان در آذربایجان به روایت اسناد. فصلنامه مطالعات تاریخی، (۱۷)،۲۱۵-۲۲۳٫

سایت

  1. https://www.adyannet.com/fa/news. 02/05/1400  ساعت:۱۷:۱۷
  2. https://www.irdc.ir/fa/news. 02/05/1400 ساعت ۱۷: ۱۷
  3. http://www.index.php/item 02/05/1400 ساعت ۱۶:۲۰

 

با تشکر از گرد آورندگان مطلب خانمها  خ کیانی .  م شمخانی و آقای سجاد جمشیدی[۲]

 

 

 

[۱]. آیت الله انواری از علمای فعال در امر مبارزه با بهائیت در منطقه جورقان و امزاجرد بوده است و مزار ایشان هم اکنون در مسجد جامع روستای امزاجرد قرار دارد.

[۲] . دانش آموخته سطح۳ مدرسه علمیه آخوند(ره)، عضو موسه کلامی احیاء همدان. [email protected]

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please