اصحاب اندیشه با فرانسیس فوکویاما پژوهشگر و تاریخنگار ژاپنیالاصل، تبعه آمریکا، نویسنده کتاب معروف «پایان تاریخ» و یکی از متفکرین عرصه نومحافظه کاری آمریکا، آشنا هستند. وی در سال ۱۳۶۷(ه ش) در یک سخنرانی با عنوان «باز شناسی هویت شیعه» که بخشی از آن در ایران هم منتشر شد، میگوید:
«شیعه پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد، یک بال سبز و یک بال سرخ، بال سبز این پرنده مهدویت و عدالتخواهی و بال سرخ او، شهادتطلبی است که ریشه در کربلا دارد. این دو بال شیعه را فنا ناپذیر کرده است».
فوکویاما حرف مهمتری هم می زند و می گوید:
« اما این پرنده زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد که با آن زره قدرتش دوچندان میشود. در میان مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که به ولایت فقهی نظر دارد. یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد، این نگاه، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است.»
وی راه برخورد با این جریان را تضعیف ولایت فقیه می داند. فوکویاما می گوید:
«در صورت تضعیف ولایت فقیه، رفاه طلبی جای شهادت طلبی را می گیرد و پس از آن اندیشه عدالت خواهی و انتظار نیز از جامعه رخت بر می بندد».
وی در این رابطه نظریه «مهندسی معکوس» را ارائه داده و توصیه می کند که:
«مهندسی معکوس برای مقابله با شیعیان این است که ابتدا باید ولایت فقیه را خط بزنید و تا این را خط نزنید، نمیتوانید بال های سبز و سرخ یعنی کربلا و مهدویت را بی خاصیت کنید. برای پیروزی بر یک ملت باید میل مردم را تغییر داد، لذا ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، پس از آن، شهادتطلبی به رفاهطلبی تغییر میکند. اگر این دو تا ـ یعنی ولایت و شهادت ـ را خط زدید خود به خود اندیشههای امام زمانی و مهدویت هم از جامعه شیعه رخت بر میبندد».
فوکویاما در جهت تضعیف شیعه می گوید:
«باید تبلیغات گستردهای را بر ضد مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند. چاره ای نداریم جز اینکه روی فرهنگ عاشورا و شهادتطلبی هم کار کنیم، باید با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی اینگونه مراسم، عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادتطلبی را متزلزل کرده و مسایل انحرافی به وجود آوریم، به گونهای که شیعه یک جاهل خرافاتی در نظر آید. باید مطالب فراوانی که بر ضد مراجع شیعه جمعآوری شده را بوسیله مداحان و نویسندگان منفعت طلب انتشار دهیم. ما باید تا سال ۱۳۸۹ مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما هستند تضعیف و آنان را بدست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی بی تاثیر کرده و در نهایت تیر خلاص را به این فرهنگ و مذهب بزنیم[۱]».
وقتی انتظار آینده روشن را آرمان همه انسانها بدانیم، وقتی موعود گرایی را بخشی از مفاهیم مشترک همه ادیان و مذاهب بیابیم، وقتی آمدن منجی را اصلی مسلم در مجموعه کتاب مقدس عهد قدیم و جدید، تورات و انجیل و نیز آموزههای زرتشت در اوستا و دیگر نحله ها و اندیشه ها ببینیم، وقتی مهدویت را از اصول بنیادین و مورد قبول همه مذاهب اسلامی بدانیم که امید به آینده را در جوامع زنده می کند و در حقیقت یک بال پرواز به جوامع اسلامی اعطاء می کند که بتواند به امید آینده ای روشن و جامعه ای عدالت خیز در سایه ولایت معصوم علیه السلام در آینده داشته باشند، آن وقت خطر دشمنان و ستیزه گران با این باور سازنده و امید آفرین را جدی می گیریم و برای مقابله با آن اقدام می کنیم به ویژه اگر این مخالفان دائماً مشغول تبلیغ کار خود بوده و از طریق تبلیغات تهاجمی حضوری و غیرحضوری در رسانههای گوناگون، سعی در شبهه افکنی و ایجاد تزلزل در معتقدان به مهدویت نموده و قصد انحراف آنها را داشته باشند، که سکوت در برابر چنین جریان هایی به هیچ وجه روا نبوده و نیست.
از جمله این ستیزه گران با امامت، ولایت و مهدویت حضرت مهدی (ارواحنا فداء) آیین و فرقه ضاله بهاییت است که ضمن مخالفت شدید با آن، به اهانت و توهین روی آورده و به همه باورمندان خود برای مقابله با این اعتقاد فرمان بسیج داده است که آرام نمانند و با آن بستیزند. بهائیت در این نقطه متوقف نمی ماند و با موهوم خواندن امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوران اسلام را تمام شده دانسته و خود را دین جدید متناسب با شرایط دنیای معاصر اعلام می کند و بدین ترتیب عزم ستیز با دو میلیارد باورمندان به اسلام می نماید که در حیات فردی و اجتماعی خود بر قرآن و سنت اولیای دین راه سپرده و به تعالیم و احکام آن پای بندند و نفی خاتمیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه آله وسلم) و انکار مهدویت را بر نمی تابند و این اندیشه مهاجم را به درون باورهای اصیل خود راه نخواهند داد … در حقیقت بهائیت آگاهانه خود می داند چه رکنی از جامعه امیدوار اسلامی و شیعی را هدف قرار داده است و کدام بال پرواز را مورد هجمه قرار داده است!!!۱
اعتقاد اولین رهبر بهائیت درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
رهبر اصلی بهائیت ضمن کلمات اهانت آمیز به شیعه و «حزب غافله مردوده» خواندن آن اعتقاد به وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از نوع اعتقاد به جنون و اوهام معرفی کرده و سفیران آن حضرت (یعنی نواب اربعه) را گمراه کنندگان خلق شمرده که به دروغ ادعا کرده اند حضرت عسکری (علیه السلام) فرزندی داشته است و همه سخنان و توقیعات را کذب و دروغ خوانده و از پیروان خود خواسته است که شیشه این ظنون و اوهام و بت ها را شکسته و مردم را آگاه کنند. عبارات جسارات آمیز او را می خوانیم که چگونه با صراحت به جنگ اعتقاد به امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نواب آن بزرگوار رفته و باور به وجود و حیات آن بزرگوار را اوهام شمرده است. بهائیت خود می داند چطور با شناخت کامل، به ستیز با ریشه ای ترین رکن رکین جامعه شیعه آمده و آن را مورد هدف قرار می دهد!!!!۱
به راستی چه چیزی رهبران بهائیت را اینگونه جسور کرده است که با اهانت به معتقدات مسلمین به ویژه شیعیان، همه آنها را تابع اوهام به حساب آورد و وجود امام دوازدهم را موهوم معرفی نمایند و فرزند داشتن ایشان امام یازدهم را دروغ شمارند و ساختن این دروغ ها، به نواب اربعه نسبت دهند و ناحیه مقدسه را ناحیه دروغ ساز گویند و دستور دهنده که اهل بهاء باید با آنها مبارزه نمایند[۲]؟؟
آیا نه این است که صهیونیسم شیطانی جهانی قرنها قبل برای ریشه کردن اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) برنامه و نقشه ها داشته و سعی در اجرایی کردن آن را در جوامع اسلامی بخصوص شیعی دارد، ولی حالا به دلائلی خیلی واضح و شفاف از زبان یکی از تئوریسن های این جبهه به نام فوکویاما بیان می شود.
به راستی جامعه اسلامی با چنین افرادی که درون جامعه، اعتقاد آنها را به باد تمسخر گرفته و با تبلیغ تهاجمی سعی در منحرف ساختن افراد از اعتقادات اسلامی شان داشته و دارند، باید چه رفتاری داشته باشد؟ آیا بگذارد آنها آزادانه اهداف خود را در درون جامعه بپراکنند به باور مهدویت بستیزند و مردم را با تبلیغ تهاجمی از دین و آیین خود بیرون برند؟
ولی غافل از اینکه جامعه اسلامی شیعی چنان بر پایه های مستحکمی از ولایت الله معصومین(سلام الله علیها) بنا شده است که با هیچ بادی از جمله فرقه سازی های پوچ استعماری و استکباری نخواهد لرزید، بلکه این دنیای استکبار و صهیونیسم شیطانی است که باید از آینده صدرصد محکوم به شکست خود ناامید باشد. چرا که به قول قرآن کریم(سوره مبارکه القصص آیه ۵):
“وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ”
«و میخواهیم که بر مستضعفان در زمین منّت گذاریم و آنها را پیشوایان [مردم] قرار میدهیم و آنها را وارثان [زمین] قرار میدهیم».
[۱] – https://www.khabaronline.ir/news
[۲] – فخاری، عبدالحسین، دو قرن چالش، انتشارات گوی، ۱۳۹۷، صص ۱۸-۲۲