دیل هازبند، متفکر، پژوهشگر، نویسنده، محقق و متکلم بهائی، پس از حدود ۹ سال عضویت در جامعه و تشکیلات بهائی، با تعالیم و آموزه های بهائی آشنا شد و پس از مدتی به نقاط ضعف، اشتباهات، تعارض ها و شکست ها و نارسایی بهائیت پی برد و طی نامه ای خطاب به محفل ملی بهائیان امریکا اعلام نمود که «پس از سال ها تحقیق و تحری حقیقت، سرانجام به این نتیجه و تصمیم رسیدم که دیگر نمی توانم باور و اعتقادی به بهاءالله یا هر یک از نهادها و مؤسسات تأسیس شده تحت نام او، همچون ولایت امرالله و بیت العدل جهانی، داشته باشم.
من کاملاً متقاعد شده ام که بهائیت در تحقق اهداف و تعالیم خود، مبنی بر ایجاد صلح، وحدت و ایجاد عصر طلائی برای جامعه بشری، ناتوان و محکوم به شکست است.»
هازبند معتقد به عصمت و مصون از خطا بودن رهبران بهائی نیست و قبول چنین اعتقادی را حرکت به سوی دیکتاتوری و استبداد درون جامعه بهائی می داند.
او به مشروعیت رهبری بهائیت بعد از عبدالبهاء انتقاد شدید دارد و معتقد است بعد از عبدالبهاء، رهبری بهائیت باید به برادرش محمد علی افندی سپرده می شد.
هازبند بیت العدل و رهبری فعلی بهائیت در اسرائیل را غیرمشروع می داند و معتقد است بهائیت پس از گذشت بیش از ۱۷۰ سال از عمرش، هیچ دستاورد تازه ای برای جهانیان، به ارمغان نیاورده است.
او معتقد است بهائیت همچون همه فرقه های افراطی، در نهایت، محکوم به شکست است و چیزی حدود ۵۰ سال برای سقوط و اضمحلال آن زمان تعیین می کند.