اعضای بیتالعدل؛ شورای رهبری بهائیان، بارها در سخنرانیها و توئیتهایشان نشان دادهاند که خورجینی از ادعا هستند. از ادعای پیامبری سرکردهشان گرفته تا ادعای صلح و تجددگرایی. در ادامه با خطکشهای تحلیلی ردّیهای در رد این ادعاها آوردهایم.
بهائیت سابقهای کمتر از دویست سال دارد و همین نو بودن دستمایه اعضای بیتالعدل شده برای خوانشی جدید از اعتقادات. اگر از اطلاق عنوان دین به فرقهی بهائیت بگذریم که خود وقتی دیگر و مطلب مفصل دیگری میطلبد؛ برای روشن شدن ماهیت تجددگرایی بهائیت، لازم است تا یادآور شویم:
اول- در نوشتههایی چون لوح ذبیح، آمده که هیچ بهائی حق دخالت در سیاست ندارد؛ مطلقا. این خفقان، خلاف واقعِ تریبون آزاد تجددگرایی است.
دوم – این اختناقکاری از سیاست پا را فراتر میگذارد و یک آس جدید رو میکند. کار به رتق و فتق امور خانه هم میکشد. فیالمثل در کتاب اقدس ص ۴۱ میخوانیم:
«نوشته شد بر شما تجدید اثاثیهی خانه، پس از گذشتن نوزده سال؛ این چنین گذشت امر از جانب دانا و آگاه.» بر همین سیاق بهائیان مکلفاند هر نوزدهسال یکبار، هر چه اثاثیه دارند، بسوزانند یا به دریا بریزند و از نو اثاثیه جدید بخرند! ابوالعجایب!
از فرقهای که امری اینچنین معقول را نامعقول جلوه میدهد، توقع تجددگرایی؟! اصلا و ابدا!
این حکم، همان بیهودهخرجی و تبذیری است که اسلام به شدت با آن مخالفت میکند.
سوم- بهائیت حتی در ابتداییترین اصل؛ ادبیات و نثر کتابها، برای همترازی با تجددگرایی و دنیای امروز لَنگ میزند. ما در کتابهای بهائیت به وفور با ترکیبات سختخوان، غامض و تصنعی طرف میشویم که حتی با ارفاق هیچگونه سنخیتی با ادبیات امروز ندارند و همه فهم نیستند. برای نمونه متنی از جناب عبدالبها در رسالهی مدنیه آوردهایم:
“جزئیّات این کیفیّات تمدّنیّه در ممالک سائره مراراً و کراراً تجربه گشته و فوائدش درجهء وضوح یافته که هر اعمای غبیّ ادراک نموده. حال چشم اعتساف را بسته بنظر عدل و انصاف باید ملاحظه نمود که کدام یک از این اساس محکم متین و بنیان حصین رزین مباین مقتضیات حسنهء حالیّه و منافی لوازم خیریّهء سیاسیّهء ایران و مخالف صوالح مستحسنه و منافع عمومیّهء جمهور است؟”
چهارم– کسی حق تشریح کردن دستورات و مطالب کتب بهائیت طبق آیین بهائی را ندارد، و باید ظاهر عبارات را بپذیرد و هیچ مداقهای در آن نداشته باشد.
چرا که بهاءالله خودمحقبینانه میگوید: «بهراستی آنچه من میگویم درست است و هر چیز غیر از آن، چیزی جز باطل نیست.»
معنای این حرف آن است که مابقی نحلهها و آئینها، همه از بیخ و بن غلط است! درواقع تعاملی در کار نیست و این یک خیابان یکطرفه است.
پنجم- در فرقه بهائیت، آنقدر همهچیز مبالغهآمیز و صفر و صدی است که ترک فرقه را مساوی ترک خدا میدانند.
تاریخ بهاییت، سرشار از این احکام دم دستی و سنتیگرا است. جالبتر اینجاست که بهائیت این تئوریهای دگماتیسم خود را جهانشمول دانسته و آن را برای نیکبختی بشریت، لازم و حیاتی میداند. اما اگر فرضاً از این حکمها هم چشمپوشی کنیم، بچسبیم به اصل اول تجددگرایی، یعنی عدم خشونت، باز هم این فرقه ما را ناامید میکند.
چرا که با کنار هم قرار دادن پازلهای زیست بهائیت، ما با یک شمایل وحشی و خشن آشنا میشویم، درواقع گرگی در لباس میش. فرقهای که در صبغهاش از داغ گذاشتن بر پیشانی دزدها گرفته تا زندهسوزی و آدمکشی یافت میشود.
فیالمثل عبدالحسین آیتی، نه! اصلا چرا راه دوری برویم؛ خود خواهر بهاالله؛ عزیهخانم نوری، برادرش و پیروان او را اینچنین شرح میدهد:
«سید اسمعیل اصفهانی را سر بريدند و حاجی میرزا احمد کاشی را شکم دریدند. آقا ابوالقاسم کاشی را كشته، در دجله انداختند. سید احمد را به پيشدو كارش را ساختند. مغز سر میرزا رضا خالوی سيد محمد را به سنگ پراكندند و پهلوی میرزا علی را دريده به شاهراه عدمش راندند و غير از اين اشخاص جمعی ديگر را در شب تار كشته، اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضي را در روز روشن در ميان بازار حراج با خنجر و قمه پارهپاره كردند».
و در اثبات دو-سهبارهی آدمکشی فوقالذکر؛ میرزا آقاخان کرمانی در رسالهی هشت بهشت درباره آدمکشیهای سران فرقهی بهایی آورده است که:
«میرزا حسینعلی بهاء در ادرنه، قبل از حرکت به عکا، میرزا نصرالله را با سم مقتول کرد و در عکا نیز چند نفر از اصحاب خود را فرستاد آن سه نفر را حاجی سید محمد و آقاجان بیگ و میرزا رضاقلی تفرشی در خانه نزدیک قشله که منزل داشتند شهید کردند و قاتلین اینان عبدالکریم شمر و حسین آبکش و محمد جواد قزوینی».
این قتلها حتی شامل طلبکاران میرزا حسینعلی نوری (بهاء) نیز میشد: «و همچنین حاجی جعفر را، که مبلغ هزار و دویست لیره از میرزا حسینعلی بهاء طلبکار بود و به مطالبه پول خود در عکا قدری تندی نمود و دزدیهای حضرات را حس کرده، میرزا آقاجان کچل قزوینی را تشویق کردند که آن پیرمرد را شبانه کشته، از طبقه فوقانی کاروانسرا به زیر انداختند و گفتند خودش پرت شده…”
منابع:
- اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، صص ۳۳۳ – ۳۳۴
- کتاب اقدس ص۴۱
- عبدالبهاء ، رساله مدنیه ص ۱۸-۲۰
- عزیه نوری، تنبیه النائمین
- رساله هشت بهشتص ۳۰۹
- هشت بهشت. ص ۳۰۹
- هشت بهشت ص ۳۰۸ـ۳۰۹
منبع: مفاز