موضوع این مطلب . کتاب «مدرنیته و هزاره : پیدایش آیین بهائی در خاور میانه قرن نوزدهم» اثر خوان کول. منتشر شده در نیویورک، انتشارات دانشگاه کلمبیا ۱۹۹۷٫ بوده که توسط باربارا مت کالف مورد بررسی و تلخیص قرار گرفته است این مطلب بدون هیچگونه باز تنظیم ارائه میگردد . درج این مطلب با توضیحاتی که در انتها داده شده فقط ارائه نمونه ای از یک تبری از بهائیت بدون گرایش اسلام از سوی یک فرد خارج از فضای جمهوری اسلامی ایران میباشد . و بمعنای تائید شخص خوان کول نیست .
کتاب کول جنبه های مهمی از مدرنیته را در خاورمیانه و دوران اولیه نهضت بهائی، روشن می کند. کار دقیق ژان کول بعنوان تاریخدانی که از آرشیو کتب تاریخی بهره میگیرد،ارائه تئوری تاریخ بر اساس جامعه شناسی تاریخی میباشد. در عین حال برجستگی دیگر اثر او به اصل دیگری بر میگردد؛ یعنی “مطالعات منطقه ای” .او تسلط فراوانی به زبانها و آداب فرهنگی منطقه دارد.
طرح تحقیقی کول با تعریفی از مدرنیته ، بعنوان محور پروژه ، شروع میشود. با اقتباس از تئوری فيلسوفاني همچون یورگن هابرماس ،آنتونی گيدنز ، میشل فوکو،آلن تورن،ماکس وبر،ویکتور تِرنر،او ۵ محور اساسی برای مدرنیته در نظر میگیرد:
– رابطه مذهب با حکومت
– حرکت از حکومت خودکامه بسوی نوعی دمکراسی یا دولت نماینده و کارگزارِ(مردم)
– پیدایش نظام بین المللی ملت- دولت
– پدیده ناسیونالیسم و نقش و تاثیر آن در همگرایی و پیوستگی ملّت ها
– به چالش کشیدن پدر سالاری از طریق نهضت های زنانه و فمینیست
منابع مورد استفاده در تحقیق ژان کول، متون تاریخی ، نامه ها، گزارشات و آثار و نوشته های بنیانگزاران و پیروان بهائی است که به زبانهای عربی ، ترکی و فارسی است. کول همچنین پیش زمینه ها و مقدماتی را در حوزه های تاریخ،ادبیات و دين ارائه میکند.
میرزا حسینعلی نوری(۱۸۹۲-۱۸۱۷) موسس دیانت بهائی ، به دنبال اعتراضات علی محمد شیرازی (۱۸۵۰-۱۸۱۹) – سلف خود- که به تجاوزات و زورگوئیهای اشرافی و بورژوازی قاجاریه در ایران حمله و اعتراض کرده بود و خواستار بهبود شرایط اقتصادی جامعه، آزادی زنان ، و محدود ساختن بازرگانان اروپایی و روحانیون رسمی و دولتی شده بود مکتب خود را بنا نهاد.
میرزا علی محمد که به “باب” معروف بود اعدام شد و پیروانش دستگیر شدند.حسینعلی نوری که فردي از خانواده ای سرشناس بود به كيش باب پیوست و برای خود عنوانی را برگزید به معنی”نور و شکوه خدا” (بهاء الله). او در سال ۱۸۵۳ به بغداد تبعید شد و سپس به ادرنه و عکّا . در آنجا با استفاده از اخلاقیات و الهیات صوفیان و عرفا و اضافه کردن آنها به مطالب و تعالیم باب، دیانت خود را پایه گذاری کرد و خود را جانشین و موعود باب معرفی کرد.
عقاید سیاسی بهاء الله به ارای اصلاح طلبان عثمانی ، که طرفدار جدایی کامل دین از سیاست بودند، نزدیک بود.او بنا داشت که در آینده ، در سطوح مختلف ، برای اداره طرفدارانش نهاد ” بیت العدل ” را تاسیس نماید.او از آزادی دينی حمایت میکرد و مخالف سلسله مراتب روحانیت مذهب (مذهب سازماندهی شده ) بود.
پسر بزرگ او عبد البهاء ، بعدها این تعالیم سیاسی را مرتب و مدون کرد. بدون شک ، هزاران طرفدار و پیرو او، در ایجاد مشروطیت- در اولین دهه از قرن بیستم- مشاركت داشتند؛ نقشی که تا کنون در جایی ثبت و ضبط نشده است! بهاء الله از تاسیس اتحادیه ملل بعنوان وسیله ای برای خاتمه دادن به جنگ، و نیز ایجاد زبان واحد جهانی جانبداری کرد.
ژان کول تعالیم بهاء الله را از مقوله ” افکار صلح اميز ” فرانسوی برمیشمرد، و شباهت بهائیان اولیه – عمدتاً بازرگانان،نیروی کار متخصص، روحانیون جوان و غیر متنفذ، و زنان فعاّل – را با پیروان سن سیمون نشان میدهد. بهائیان در تفسیر تعالیم موسس خود درباره زنان دچار تغییراتی شدند، معذلک مقام و امتیازی که آنان برای زنان قایل شدند از آنچه در حقوق اسلامی و قوانین وسنن آنروز جامعه ایرانی برای زنان قایل بودند، بیشتر بود . نقش و کمک آثار ژان کول در کشف مباحث تحول مذهبی و مدرنیته در جوامع اسلامی حایز اهمیت است؛ زیرا دیدگاه اروپایی- امریکایی در واقع اسلام را ضد مدرنیسم تلقی میکند. ژان کول برعکس، به بررسی تفاوتها و ابهامات میپردازد و این دیدگاه ساده انگارانه را رد میکند .
ژان کول با اقتباس از مباحث آنتونی گیدنز درباره “جنبه تاریک”مدرنیته، بهاء الله را در گروه “عملگرایان آرمانگرا ( utopian Realists) طبقه بندی میکند. این گروه از نخبگان به انتقاد از افزایش تولید جنگ افزار ميپردازند. ژان کول در صدد ارائه ارزیابی و تفسیر مثبت و اتوپیایی از جنبش هایی همچون بهائی است، در حالیکه قبلاً چنین گروههایی ارتجاعی و ضد مدرنیسم ارزیابی میشدند.
نکته تعجب آور آنست که ژان کول در مطالعه خود، هیچ ذکری از جنبش احمدیه ، که همزمان با ايين بهائی ، در هند برپا شد به میان نیاورده است. گرچه طرفداران احمدیه، سعی داشتند موقعیت خود را بعنوان مسلمان حفظ کنند، ولی جوامع اسلامی آنها را مسلمان نمیدانستند . درحالیکه بهائیان، برعکس، تاکید داشتند تا خود را بعنوان یک مذهب مستقل معرفی کنند ولی هر دو استراتژی چندان فایده ای نداشته است .
ژان کول در خاتمه و جمع بندی کتاب خود تاکید میکند که جامعه جهاني بهائی در سالهای اخیر به سانسور ، حکومت دينی، نگاه پدر سالارانه، و کنترل و نظارت بر ادبیات و تاليفات منتشره بهائيان تاکید دارد و در این زمینه ، در مقایسه با رهبران و پایه گذاران بهائی، مدارا و شکیبایی کمتری نشان میدهند.این رویکرد رادیکالی و افراطی ، بی شباهت به رفتار و مواضع بنیاد گرایانه سایر گروهها و جنبش های فعال در منطقه خاورمیانه نیست ، که در این کتاب به طور تفصیلی به آن پرداخته شده است.
باربارا مت کالف – دانشگاه کالیفرنیا
با توجه به این معرفی از کتاب خوان کول که در این مطلب ژان کول نامیده شده بهتر دیدیم از این نویسنده آشنائی مختصری را ارائه نمائیم . بطور قطع فرقه بهائیت نمیتوان واقعیت گرایش و جدائی خوان کول را پس از خدمات قابل توجه کول به فرقه منکر شود اما اینکه چکونه میشود فردی مثل خوان کول از بهائیت خارج میشود برای ما چندان غیر منظره نیست اما قطعا برای کسانی که شعارهای فریبنده بهائیت را میشنوند قابل تامل است .
خوان کول
جان ریکاردو آی. «ئوآن» کول (متولد ۲۳ اکتبر ۱۹۵۲) یکی از اندیشمندان و مورخان آمریکایی معاصر در حوزه خاورمیانه و جنوب آسیاست. او هم اکنون استاد تمام کرسی «ریچارد میچل کالیگیت» رشته تاریخ در دانشگاه میشیگان است. کول چندین کتاب با موضوع خاورمیانه مدرن چاپ کرده است و مترجم برخی متون عربی و فارسی به انگلیسی میباشد. او که از خانوادهای مسیحی بود، در سال ۱۹۷۲ به بهائیت روی آورد، ولی در سال ۱۹۹۶۶، در پی اختلاف شدید با تشکیلات بهایی، از آن خارج شد.
کول دارای پیشینه خانوادگی مرکب از کاتولیک و پروتستان بود و در پایگاههای نظامی به صورت پروتستان رشد پیدا کرد. او در اواخر دهه ۱۹۶۰ و دهه ۱۹۷۰ به ادیان شرقی مانند بودایی علاقهمند شد. سپس، در سال ۱۹۷۲ هنگام تحصیل در دوره کارشناسی در دانشگاه نورتوسترن، عضو بهائیت شد و پس از آن تحقیقاتش بر روی این مذهب تمرکز پیدا کرد. او در سال ۱۹۹۶، بعد از نزاعی شدید با تشکیلات بهایی در رابطه با سیستم مدیریتی آن، از بهائیت خارج شد. این اتفاق به خصوص بعد از تهدید او و درخواست سانسور کردن نوشتههایش از طرف تشکیلات بهائی، صورت گرفت.
مطالعات در موضوع بهائیت خوان کول
کول در مدت زمانی که بهائی بود به مطالعات خود در رابطه با بودائیت و صوفیه ادامه میداد و از حالتهای فرقه گونه و ضد تفکر جامعه بهائی فرار میکرد. به تدریج برای او روشن شد که بهائیان در واقع به تساوی حقوق زنان و مردان اعتقاد ندارد و به عنوان مثال دریافت که زنان امکان عضویت در «بیت العدل»، که بالاترین مؤسسه مدیریتی بهائیت است، را ندارند. او حتی فهمید که اعتقادات آنها در مورد نژادپرستی هیچ عملکرد بیرونی در پی ندارد و آنها در عمل سکوت اختیار میکنند؛ و در آخر روشن شد که بهائیان از کاتولیکها و مسلمانان پلورالیست تر نیستند و اعتقاد دارند که دین آنها فقط کامل است و ما بقی ادیان ناقص هستند. سپس روشن شد که «بیت العدل» نیز صلح طلب نیست و در میان تفکرات فرقهای آنها بیان میشود که حکومت دینی بهائی باید بر جهان حکومت کند. بر این اساس، کول به تدریج علاقه خود را نسب به بهائیت از دست داد و در سال ۱۹۸۲ با یک غیر بهائی ازدواج کرد. پس از طرد همسرش از جامعه بهائی، کول خدمات خود را به بهائیت قطع کرد و دیگر در مراسم آنها شرکت نکرد. در دهه ۱۹۹۰ (میلادی)، که هنوز در بهائیت فعال بود، در اثر انجام بحثهای تاریخی و سیاسی مورد نفرت مدیریت بهائی قرار گرفت. در سال ۱۹۹۶ یک مقام عالی رتبه بهائی با او تماس گرفت و او را تهدید کرد که او را ناقص عهد و میثاق معرفی خواهند کرد (پیروان آیین بهایی با فرد «ناقص عهد و میثاق» و نیز کسانی که با او ارتباط دارند، قطع ارتباط خواهند کرد) وآن از تاکتیکهای تهدیدآمیز و ذهن بسته مدیریتی «بیت العدل» متحیر شد و از ماندن در جامعه بهائی سر باز زد و در نهایت در همان سال از بهائیت خارج شد. ( برداشت شده از ویکی پدیا خوان کول )
رفتار خوان کول پس از خروجش از فرقه بهائیت واکنشها ئی در جامعه بهائی و بیت العدل بدنبال داشته که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت