آنچه در ادامه می خوانید
به بهانه سالروز انتخابات بیت العدل بهائیان در دهه اول اردیبهشت
در تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی راس تشکیلات بعنوان فرد یا شورا قاعدهای دارد که غالب آن این است که افراد دارای درجه ای از مراتب تشکیلاتی باشند که معمولا توانمندی و …. شامل این ویژگیها میباشد . ومهمترین رکن هر سازمان دستگاه نظارتی بر راس تشکیلات است . عبدالبهاء نظام رهبری بهائیت را بر دو رکن مقام ولایت امر و نهاد بیت العدل استوار دانست. در این میان، نهاد بیت العدل که با عقیم ماندن شوقی افندی، یگانهی نظام رهبری بهائیت گشت، از طرفی تمام قدرت و مسئولیتهای او را به نفع خود مصادره کرد و از طرفی ادعای عصمت و فقدان دست نظارتی بر آن موجب شد تا بدون هیچ بازدارندهای یکه تاز میدان گردد.
عبدالبهاء در ترسیم نظام رهبری پس از خود، دو رکن مقام ولایت امر و نهاد بیت العدل را تعیین کرده بود. او در تبیین جایگاه این دو، شورای بیت العدل را دارای مقام عصمت موهبتی از جانب خدای تعالی دانسته و مقام ولایت امر را به عنوان ناظر این شورا تعیین کرده است: «اما بیت عدل الّذی جعلهُ الله مصدر کلّ خیر و مصوناً مِن کلّ خطأ (: اما بیت العدلی که خدا آن را منبع هر خیری و مصون از هر اشتباهی قرار داده)، باید با انتخاب عمومی، یعنی نفوس مؤمنه تشکیل شود… و ولی امرالله رئیس مقدس این مجلس و عضو أعظم ممتاز لاینعزل و اگر در اجتماعات بالذات حاضر نشود، نایب و وکیلی تعیین فرماید».(۱)
در این میان، نهاد رهبری بیت العدل که با عقیم ماندن شوقی افندی، پس از او یگانهی نظام رهبری بهائیت گشت، از طرفی تمام قدرت و مسئولیتهای او را به نفع خود مصادره کرد و از طرفی دیگر فقدان دست نظارتی بالادستی بر آن موجب شد تا بدون هیچ بازدارندهای یکه تاز میدان گردد. چرا که عبدالبهاء با طرح امکان گناه اعضای بیت العدل و خارج شدن آنها از ورطهی عصمت، وظیفهی برخورد با آنان را به عهدهی مقام ولایت امر گذاشته بود: «و اگر چنانچه عضوی از اعضاء گناهی ارتکاب نماید که در حق عموم ضرری حاصل شود، ولی امرالله صلاحیت اخراج او را دارد. بعد ملّت شخص دیگری انتخاب نمایند».(۲)
اما اعضای شورای به ظاهر بدیع بیت العدل (که به اعتراف عبدالبهاء کپیبرداری از پارلمانهای غرب است: «بیت عدل أعظم الهی به ترتیب و نظامی که در انتخاب مجالس در اروپا انتخاب میشود، انتخاب گردد»(۳))، با ادعای مقام عصمت، انتخاباتی غیرشفاف، بدون ناظر و بدون عاملی بازدارنده، عملاً به نظام دیکتاتوری در رهبری بهائیان تبدیل شده است. شاهد بر این مدعی آنست که عمده علّت تعویض اعضای بیت العدل، مرگ و کوهلت سنّ این افراد بوده که همین عامل، خود دلیلی بر زد و بندهای پشتپرده در بالاترین نهاد رهبری بهائیت است.(۴)
از اینرو فرانچسکو فيچيکيا (۵) در تبيين ساختار تشکيلات جهانی بهائيت بيان میکند که از نظر او تعاليم و اعتقادات بهائیت، صرفاً در خدمت پذيرفتن و اجرای فرامين این تشکيلات است. چرا که ساختار اين تشکيلات در اطاعت بیچون و چرا و تأکيد اکيد بر اطاعت و پيروی کوکورانه بنا شده است و در اين تشکيلات هرکس که از اين قاعده اصلی تخطی کند طرد میشود.(۶)
فيچيکيا اهداف سياسی تشکيلات جهانی بهائيت را ديکتاتور مآبانه، ضدمردمی و شديداً معارض با آزادی دانسته و معتقد است که عقايد سياسیِ افراطی رهبريت تشکيلات جهانی بهائيت، برانگيخته از گرايشهای فاشيستی است. چرا که با انتقال مرجعيت عقيدتي به بيتالعدل در سال ۱۹۶۳ م، از آن زمان به بعد تشکيلات بهائيت مانند کليسای کاتوليک به عنصری از قدرت حقوقی و تنها سازمان عقيدتی در جامعه بهائی تبديل شده و فيچيکيا از آن به عنوان «کليسایی کردن جامعه بهائی» ياد میکند.
به اعتقاد او در تشکيلات بهائيت اعضای آن در برابر هرگونه تفکرِ انتقادی، نوآوریهای فردی، آزادی بيان، انتقاد از مقررات سخت، سانسور و منعِ مطالعه آثار مخالفان با طرد فوری از سوی تشکيلات بهائيت روبهرو میشوند. به گونهای که او معتقد است تعاليم بهائی در راستای اهداف تشکيلات جهانی بهائيت به تعاليم ايدئولوژيک بدل شده که جانشين فکر مستقل است و او با استناد به بندهای ۱۲۲ و ۱۲۵ کتاب اقدس که در آنها آزادیهای اجتماعی ناديده گرفته شده، بهائيت را بر خلاف شعارهایش، در تقابل با دمکراسی میداند. همچنين فيچيکيا بر اين باور است از آنجايی که در ساختار تشکيلات جهانی بهائيت اصل تفکيک قوا لحاظ نشده، آن تشکيلات تمرکزگرا و ضد دمکراتيک است.(۷)
پینوشت:
۱- اسدالله فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، نسخهی الکترونیکی، ج ۴، ص ۳۰۵-۳۰۴٫
۲- عباس افندی، الواح وصایا، پاکستان: محفل روحانی ملّی بهائیان، ۱۹۶۰ م، ص ۱۶٫
۳- اسدالله فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، آلمان غربی: محفل روحانی ملّی، ۱۴۱ بدیع، ج ۴، ص ۲۹۷٫
۴- همچنان که ۲۵ عضو این نهاد دارای ۴۳۱ سال عضویت هستند که در این میان، ۸ ایرانی به تنهایی ۱۳۵ سال سابقه دارند.
۵- نویسندهای آلمانی زبان متولد سال ۱۹۴۶ که در سال ۱۹۷۱ م به عضويت محفل بهائی سوئيس درآمد و پس از انتقاد به اعتقادات و تشکیلات بهائیت در سال ۱۹۷۴ م طرد روحانی شد.
۶-«… اَيادی اَمرالله بايد بيدار باشند، به محض اينكه نفسي بنای اعتراض و مخالفت با ولي اَمرالله گذاشت، فوراً آن شخص را اِخراج از جمع اهل بهاء نمايند و اَبداً بهانهای از او قبول ننمايند»: عباس افندی، الواح وصایا، پاکستان: محفل روحانی ملّی بهائیان، ۱۹۶۰ م، ص ۱۳٫
۷- جهت آشنایی بیشتر، مراجعه کنید به کتاب: آيا بهائيت دين جهانی در آينده است؟، نوشته: فرانچسکو فیچیکیا.