عبدالبهاء در حالی اسلام را دین شمشیر و خشونت معرفی کرده که اساساً جهاد در اسلام به منظور دفاع و رفع فتنه تشریع شده است. بعلاوه بهائیتی که علیه اسلام سیاه نمایی و تبلیغ صلح دروغین خود را می کند گویا فراموش کرده که با تفکر و عملکرد خشن خود، روی هر جانی را سفید کرده است!
بهائیت بر شمشیر حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) مدعی شد: «آن شمشير، قلاع (دژهای) از سنگ و آهک فتح مى کرد و اين شمشير (بهائیت) قلاع قلوب را مسخّر مى کند، آن شمشير حکايت از قهر الهى مىکرد اين شمشير از رحمت بى منتهاى الهى، آن شمشير سبب فصل و تفريق بود اين شمشير سبب وصل و تأليف است. لکن حقّ يفعل مايشاء است لايسئل عمّا يفعل، آن شمشير اذا رأيتم الّذين کفروا ضربوا الّرقاب (زمانی که کفار را دیدید گردن بزنید)، اين شمشير عاشروا مع الاديان بالّروح والّريحان (با پیروان ادیان به نیکی معاشرت کنید)….»(۱)
اما در پاسخ به اتهامات عبدالبهاء به اسلام و تمجید نابجا از بهائیت، لازم است چند نکته عرض شود:
اول: بر خلاف ادعای بهائیت شمشیر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) برای گسترش اجباری اسلام به کار نرفته و جنگ های ایشان جنبه دفاعی و پیشگیرانه با هدف دفع فتنه و فساد داشته است. اصولاً فلسفه تشریع جهاد در اسلام، بخاطر چند امر است:
الف. براى دفاع از خود يا ديگر مظلومان: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا (حج/۳۹)؛ به آنان که جنگ بر آنها تحمیل می شود رخصت جهاد و نبرد داده شد.»
ب. با هدف برانداختن فتنه و فساد: «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ (انفال/۳۹)؛ و با آنان بجنگید تا هیچ نوع فساد و فتنه بر جا نماند.»
ج) براى حفظ مراكز توحيدى: «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْکَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ کَثيراً (حج/۴۰)؛ و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود، ویران می گردد.»
د) براى دفاع از برپایی احكام و حدود الهى: «قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ (توبه/۲۹)؛ با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا و نه به روز جزا ایمان دارند و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می شمرند و نه آیین حق را می پذیرند، پیکار کنید.»
آری؛ نه تنها حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) با زور شمشیر کسی را مسلمان نکرد، بلکه اساساً اجبار در دین، امری محال و ناممکن است؛ چرا که دین امری قلبی است و با زور و اجبار، قلب کسی را نمی توان تغییر داد.
دوم: آيه ای که عبدالبهاء مدعی عصمت،(۲) با تغییر مضامین از قرآن کریم نقل کرده، مربوط به ميدان نبرد است. يعنى در صحنه جنگ كه كافران در برابر شما ايستادهاند و قصد از ميان برداشتن شما را دارند، شما با قاطعيّت و صلابت بجنگيد نه اینکه هرآنکس که صرفاً عقایدش مخالف شما بود را بکشید. چنانکه مضمون آیه مبارکه چنین است: «فَإِذا لَقِيتُمُ: هنگامی که با کافران (جنایت پیشه) در میدان جنگ رو به رو شدید.»
در انتهای آیه شریفه نیز آمده است که پس از پايان یافتن جنگ، هرگونه كه رهبر اسلامى مصلحت دانست، در قبال گرفتن عوض يا بدون آن، اسيران را آزاد كند. حال آنکه اگر مسلمان نشدن، دلیل بر کشتن افراد بود، باید آیه شریفه می فرمود اسیران کفار را هم بکشید؛ چرا که اسیران کفار هم کافرند. پس مشخص است هدف از جهاد خونریزی بیهوده نیست و اسلام هم جهاد را براى دفاع، حفظ دين خدا و یاری مظلومان (نه كشورگشايى، استعمار، تهديد، رقابت، انتقام و حسادت) قرار داده است.
سوم: عبدالبهاء در حالی مسلک پدر خود را صلح طلبی، معاشرت و نیکی با دیگر باورها معرفی کرده که او صراحتاً هدف رسالتش را در ستیز با دشمنان بهائیت تعریف کرده است: «قد جعله الله نوراً للموحّدین و ناراً للمشرکین؛ خداوند او (یعنی بهاءالله) را نوری برای موحدین (بهاییان) و آتشی برای مشرکین (منکرین بهاییت) قرار داده است».(۳)
در واقع بکارگیری خشونت علیه مخالفین، یک اصل فکری و عملی در بهائیت به شمار می آید؛ چنانکه پیامبرخوانده بهائی خود یکی از سران جریان تروریستی بابیت در ایران بود و حتی پس از تبعید، در عراق نیز به حذف فیزیکی مخالفینش می پرداخت.(۴) پیروانش نیز به تبع او از بکارگیری خشونت و حذف فیزیکی مخالفین ابایی نداشتند.
آری؛ رهبران فرقه دین نمای بهائی که روی هر متعصب و جنگ طلبی را سفید کردند، در جامعه مدرن مجبور به تغییر استراتژی و کتمان تفکر و عمل خشن خود نسبت به مخالفین شدند. در کنار آن هم رسالت استعماری خود را فراموش نکرده و با تحریف حقایق، به سیاه نمایی و نفرت پراکنی علیه اسلام پرداختند.
پینوشت:
۱- طرازالله سمندری، طراز الهى، کتابخانه بهائی، ج ۱، ص ۳۶۲٫
۲- ر.ک: عباس افندی، مفاوضات، هلند: مطبعه بریل، ۱۹۰۸ م، ص ۱۳۰-۱۲۹٫
۳- حسینعلی نوری، آثار قلم اعلی، نسخه الکترونیکی، ج ۲، ص ۸۹٫
۴- ر.ک: عزیه نوری، تنبیه النائمین، مؤمنین بیان، نسخه الکترونیکی، ص ۱۲-۱۱٫